کلمه جو
صفحه اصلی

شاخابه

فارسی به انگلیسی

bay, branch, cove, firth, inlet, loch

tributary(stream)


فارسی به عربی

بحیرة , فتحة

مترادف و متضاد

armlet (اسم)
بازوبند، شاخابه، زره مخصوص دست، انشعاب کوچک دریا شبیه خلیج

inlet (اسم)
شاخابه، خلیج کوچک، خور، راه دخول

loch (اسم)
شاخابه، خلیج، دریاچه

فرهنگ فارسی

شاخ آبه، نهرکوچک، جوی کوچک ازرودخانه یادریا
۱ - جوی کوچکی که از رود یا دریا جدا گردد . ۲ - خلیج .

شاخه‌ای فرعی که از رود اصلی جدا شود و به آن بازنگردد یا براثر نهشت رود و مسدود شدن آبراهۀ اولیه ایجاد شود


فرهنگ معین

(بِ یا بَ ) (اِمر. ) ۱ - جوی کوچکی که از رود یا دریا جدا گردد. ۲ - خلیج .

لغت نامه دهخدا

شاخابه. [ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) شاخ آبه شهرود. خلیج . ( شعوری ). جویی و نهری باشد که از رود بزرگ و دریا جدا شود و آن را به تازی خلیج گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). جوی کوچکی را گویند که از رودخانه ای بزرگ یا رودخانه ای که از دریا جدا میشود جدا شده باشد و آن را به عربی خلیج میگویند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). خلیج یعنی قطعه ای از دریا که در خشکی داخل شده باشد. ( ناظم الاطباء ). خلیج کوچک. ( فرهنگ نظام ). شرم. ( ج ، شروم ). ( منتهی الارب ) .

فرهنگ عمید

۱. نهر، جوی کوچکی که از رودخانه یا دریا جدا شود.
۲. (زمین شناسی ) خلیج.

دانشنامه عمومی

به شاخه ای فرعی که از رود اصلی جدا شود و به آن بازنگردد شاخابه (Distributary) گفته می شود. شاخابه های جدا از رود اصلی به طور مستقل به دریاچه، دریا یا اقیانوس می ریزند. شاخابه ها ممکن است بر اثر نهشت رود و مسدود شدن آبراههٔ اولیه ایجاد شوند. برعکس شاخابه ها، اگر رودی در مسیر خود به دریا نریزد بلکه به رود بزرگ تری بپیوندد به آن رود اولیه ریزابه می گویند.

شاخابه یا خلیج:شخاب یا شاخاب یا شاخابه معنای نفوذ و رخنه و گسترش شاخه آب دریا در خشکی. برعکس شبه جزیره که نفوذ خشکی در دریاست. جمله ی اقوامِ ایران را چو خـون شاخـابه پارس! خوانمش من این خلیجِ نیلگون شاخـابه پارس! دیگر آن نامِ وطن ! چون خون رنگینم به تـن ! هرگز از شاخـابه پارس ام!سر نپیچد در سخـن! نام آن شاخابه پارس از مـاد و پـارس! جان ایران در تنش با نام فارس ! شعر از:چامگو (نگارنده)


فرهنگستان زبان و ادب

{distributary} [زمین شناسی] شاخه ای فرعی که از رود اصلی جدا شود و به آن بازنگردد یا براثر نهشت رود و مسدود شدن آبراهۀ اولیه ایجاد شود


کلمات دیگر: