مترادف ثانیه : آن، دم، طرفه العین، لحظه، لمحه
برابر پارسی : دمک، دُوُمک، دَمک
از نو , دوباره , دگربار , پس , باز , يکبارديگر , ديگر , از طرف ديگر , نيز , بعلا وه , ازنو , بطرز نوين , از سر
دوم , دومي , ثاني , دومين بار , ثانوي , مجدد , ثانيه , پشتيبان , کمک , لحظه , درجه دوم بودن , دوم شدن , پشتيباني کردن , تاييد کردن
آن، دم، طرفهالعین، لحظه، لمحه
ثانیة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ثانی . || شصت یک از دقیقه و او قسمت میشود به شصت ثالثه (فلک ). || از درجه ٔ دوم . از درجه ٔ ثانیه (اصطلاح طب ). رجوع به درجه شود. ج ، ثوانی . || شاة ثانیة؛ گوسفند که گردن کج کند بی علتی .
ثانیه گرد، دم ،دم گرد
دومک، دم