کلمه جو
صفحه اصلی

زاویه


مترادف زاویه : کنج، گوشه، بیعت، خانقاه، دیر، صومعه، عبادتخانه، معبد، تکیه، خلوتخانه، خلوتکده، مسکن، حجره، غرفه

برابر پارسی : گوشه، سوک، کنج، گونیا

فارسی به انگلیسی

corner, angle

angle, vertex, gonio-


shrine, sepulcher, mausoleum


corner, nook, niche


angle


فارسی به عربی

زاویة

عربی به فارسی

زاويه , گوشه , نبش


مترادف و متضاد

۱. کنج، گوشه
۲. بیعت، خانقاه، دیر، صومعه، عبادتخانه، معبد، تکیه
۳. خلوتخانه، خلوتکده
۴. خانه، مسکن
۵. حجره، غرفه


بیعت، خانقاه، دیر، صومعه، عبادتخانه، معبد، تکیه


خلوتخانه، خلوتکده


خانه، مسکن


حجره، غرفه


angle (اسم)
طرف، زاویه، گوشه، کنج، قلاب ماهی گیری، تیزی یا گوشه هر چیزی

corner (اسم)
زاویه، گوشه، کنج

hermitage (اسم)
زاویه، گوشه عزلت، جای انزوا

canton (اسم)
زاویه، قسمت، بلوک، بخش

فرهنگ فارسی

رکن خانه، گوشه، کنج، کرانه، زوایاجمع
( اسم ) ۱ - کنج گوشه . ۲ - کرانه . ۳ - رکن خانه . ۴ - خانه مسکن . ۵ - لانه آشیانه . ۶ - غرفه حجره . ۷ - اطاقی در خانقاه و مانند آن که به خلوت و ریاضت سالکان و فقرا اختصاص دارد خلوتگاه . ۸ - اطاقی در خانه یا جایی دیگر که به نماز اختصاص دهند نماز خانه . ۹ - جایی در خانقاه مختص جلوس شیخ و قطب شاه نشین . ۱٠ - خانقاه . ۱۱ - صومعه . ۱۲ - رباط کاروانسرا . ۱۳ - محل اطعام فقرا و پذیرایی از واردان تکیه . ۱۴ - گوشهای از اطاق که از تلاقی دو خط مستقیم حاصل شود گوشه و آن بر سه قسم است : یا زاویه حاده گوشه تند زاویهای که کوچکتر از زاویه قائمه یعنی کمتر از ۹٠ درجه باشد . یا زاویه قائمه گوشه راست زاویهای که از تلاقی خطی عمود بر خط دیگر ایجاد شود و ان ۹٠ درجه است . یا زاویه متمم ( متممه ) هر یک از دو زاویه ای مه در یک ضلع مشترکند و مجموعشان ۹٠ درجه است . یا زاویه مجاور ( مجاوره ) هر یک از دو زاویه که در یک ضلع مشترک باشند . یا زاویه مکمل ( مکمله ) هر یک از دو زاویهای که در یک ضلع مشترکند و ضلع دیگرشان در امتداد یکدیگرند مجموع دو زاویه ۱۸٠ درجه است . یا زاویه منفرجه گوشه باز زاویهای که بزرگتر از زاویه قایمه یعنی بیشتر از ۹٠ درجه باشد . یا زاویه انحراف زاویهایست که امتداد عقربه مغناطیس با راستای شمال و جنوب جغرافیایی پدید آرد و به عبارت دیگر زاویه انحراف زاویه نصف النهار مغناطیسی و نصف النهار جغرافیایی محل میباشد و مقدار آن با زمان و مکان تغییر میکند . یا زاویه بیروح نقطهای از زمین که از آن جهت ماورای زمین را نتوان دید . یا زاویه میل زاویه ایست که امتداد عقربه مغناطیسی با سطح افق نشکیل میدهد و مقدار آن در نقاط مختلف زمین فرق میکند مقدار این زاویه در حوالی خط استوا تقریبا صفر است ( یعنی عقربه افقی میایستد ) و در حوالی قطبین زمین ۹٠ درجه است . ( یعنی عقربه به طور قایم قرار میگیرد ) . ۱۵ - گونیا . ۱۶ - جامه و پلاس و بار و بنه درویشان . ۱۷ - فضای کوچک بین ستگهای دیوار که زاویه قایمه داشته باشد جمع زاویا .
موضعیست در بصره

(جمع آن زاویه‌ها و زوایا است)، گوشه


آرامگاه مقدسان، بقعه


کنج، گوشه(ی عزلت)


شکل هندسی حاصل از رسم دو نیم‌خط از یک نقطه


جملات نمونه

مثلث سه زاویه دارد

a triangle has three angles


هر یک از آنان در زاویه‌ای مشغول نیایش بود

each of them was praying in a corner


فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . زاویة ] ۱ - (اِ. ) کنج ، گوشه . ۲ - کرانه . ۳ - خانه . ۴ - خلوتخانه ای در خانقاه مخصوص عبادتِ زاهدان . ۵ - در ریاضی شکلی که از تقاطع دو خط یا دو سطح پدید آید، گوشه باز (فره ). ۶ - گونیا. ۷ - جامه و پلاس و باروبنة درویشان .

لغت نامه دهخدا

زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) یوم للحجاج علی عبدالرحمن بن محمدبن اشعث . (مجمع الامثال میدانی ). طبری آرد: حجاج در یوم الزاویة 11هزار تن را بقتل رسانید و هیچ یک از افراد لشکرعبدالرحمن را زنده نگذاشت . جز یک تن که پسرش از کتاب حجاج بود. حجاج بدو گفت : آیا دوست داری پدرت را مورد عفو قرار دهم ؟ گفت : آری . حجاج از قتل وی صرف نظر کرد. این گروه بیشمار را حجاج بدین گونه فریب داد که بفرمود جارچیان اعلام کنند که جز چند تن از رجال و اشراف در امانند. لشکریان ابن اشعث که در حال فرار بودند از این سخن اطمینان یافتند که جز آن عده از اشراف ،دیگران در امانند. همگی به جایگاه مخصوص وی روی آوردند و بدستور حجاج اسلحه ٔ خود را بزمین گذاشتند. حجاج گفت : اکنون کسی را که هیچ گونه خویشاوندی با شما ندارد امیر شما خواهم ساخت . سپس عمارةبن تمیم لخمی را به امارت بر آنان منصوب ساخت و عماره آنان را قتل عام کرد. (تاریخ طبری چ نلدکه ج 8 ص 1123). و نیز در آن کتاب آمده است : در حدیث ابی مخنف است که ابوالمخارق گوید: ما از نخستین بامداد سه شنبه نخستین روز ماه ربیعالاول 83 هَ . ق . تا صد روز تمام با حجاج نبرد سربسر کردیم و در چهارشنبه ٔ 14 جمادی الاخر همان سال ازوی شکست خوردیم . (تاریخ طبری چ نلدکه ج 8 ص 194).
مؤلف تاریخ سیستان آرد: [ عبدالرحمن بن محمدبن اشعث پس از رفتن به کابل ] به دل اندر همی داشت که با حجاج خلاف کند ازبدمعاملتی او وزان چیزها که زو همی موجود آمد از خونهای ناحق و بی نگرش و با وی مردم بسیار بودند... دل این مردمان نواحی بخویشتن کشید... و یاد همی کرد که آنچه حجاج همی کند نه از طریق شریعت است و از مردمان هر جای بیعت همی ستد. چون سخن فاش گشت ابی بن سفیان بن ثورالسدوسی بنزدیک حجاج شد و او را آگاه کرد... پس حجاج سپاه جمع کرد و کار ساخته کرد و برفت که عبدالرحمن اندر یابد و عبدالرحمن ساخته برفت تا بحرب حجاج شود بصره فراهم رسیدند و حجاج از بصره بود، پیش عبدالرحمن از بصره بیرون شد و عبدالرحمن آن روز به بصره بر منبر شد و کردارهای حجاج یاد کرد... اندر آن روز چهارهزار مرد عابد از عراقین بر او جمع شدند دون دیگر مردمان خلع حجاج را. باز دیگر روز رفت از پس حجاج و به زاویه حرب کردند حربی سخت و بسیار مردم کشته شد. آخر عبدالرحمن هزیمت کرد و به دیرالجماجم هشتاد و یک حرب کردند و آن هشتاد حجاج بهزیمت شد. این راه هشتاد و یکم عبدالرحمن هزیمت شد. و بیشتر یاران او کشته شد یا غرق شد و بعضی گم شد به بیابانها. از آن همه عامر الشعبی بود که به ماوراءالنهر فرا دید آمد وسعیدبن جبیر به مکه فرا دید آمد. (تاریخ سیستان چ بهار صص 115 - 116).


زاویه. [ ی َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش شوش شهرستان دزفول است. این دهستان در باختر رودخانه دز و خاور دهستانهای بنوار ناظر و بن معلا واقع شده است. موقعیت طبیعی آن جلگه و هوای آن گرم سیر و مالاریائی است. آب آن از رودخانه دز و محصول عمده آن ، غلات و برنج است. این دهستان از 6 قریه بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2هزار نفر است. مرکز دهستان قریه زاویه معروف به قلعه نو میباشد و قراء مهم آن عبارتند از: داودآباد و مشعلی. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ). رجوع به ماده ذیل شود.

زاویه. [ ی َ / ی ِ ] ( ع اِ ) کنج و بیغوله. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کنج و گوشه. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). در لغت بمعنی رکن است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 623 ). || رکن خانه و از این معنی مأخوذ است. ( اقرب الموارد ).زاویه خانه رکن آن است. زیرا گوئی یک قسمت از خانه را فراهم آورده است. ( تاج العروس ). رکن خانه. ( ناظم الاطباء ). بیغوله. ( تاج الاسامی ). || گوشه خرد چشم. ( مؤید الفضلاء ). گوشه چشم. ( لطائف اللغة ). || کرانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). || خانه. مسکن. مکان :
تنهاروی ز صومعه داران شهر قدس
گه گه کند بزاویه خاکیان مقام.
خاقانی.
انکه بوده ست امه الهاویه
هاویه آمد مر او را زاویه.
مولوی ( مثنوی چ نیکلسن ج 1 ص 55 ).
|| لانه :
بلبل چغانه بشکند ساقی چمانه پر کند
مرغ آشیانه بفکند، و اندر شود در زاویه.
منوچهری.
|| اطاق. غرفه. حجره.( ناظم الاطباء ): در جامع عتیق مصر زاویه هائی است که در آن تدریس فقه میشود. ( از خطط مقریزی ج 4 ص 20 ). || خلوتخانه. ( ناظم الاطباء ). اطاقی در خانقاه یا جای دیگر که بخلوت و ریاضت شیخ یا فقراء اختصاص داده میشود : شیخ ابوالعباس شیخ ما را زاویه خانه ای داد برابر حظیره ٔخویش و شیخ شب در آنجا بودی و بمجاهدت مشغول بودی وهمواره چشم بر شکاف در می داشتی و مراقبت احوال شیخ ابوالعباس میکردی. ( اسرار التوحید چ بهمنیار ص 34 ). شیخ حسن تنگکی در دکان خویش زاویه ای داشت که پرده برآن آویخته و هر گاه فرصت مییافت در آنجا بعبادت می پرداخت. ( از شدّالازار ص 154 و 155 ). زاهد فی زاویة بیته. رجوع به فرهنگ دزی ، زوی شود. || اطاقی در خانه یا جای دیگر که بنماز اختصاص داده میشود. نمازخانه. مسجد کوچک خانه. || جائی که در خانقاه برای نشستن شیخ و قطب معین میشود. شاه نشین. مقام. || صومعه. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به فرهنگ دزی ، زوی شود. حجره کوچک. ( ناظم الاطباء ). رجوع به فرهنگ دزی ، زوی شود. || محل خاص قرائت قرآن. ( فرهنگ دزی ، زوی ). || رباط. مرحوم قزوینی بنقل از قاموس لین گوید: رباط بعلاوه معنی کاروانسرای معروف یکی بمعنی موضعی است که صلحا و صوفیه در آن مسکن نمایند مانند خانقاه و دیگر موضعی که فقرا از طلاب و غیر هم در آن منزل کنند مانند زاویه. ( تاریخ جهانگشای جوینی چ لیدن ج 1 ص لب ). || تکیه. محل اطعام فقراء و پذیرائی از واردین : یکی از زاویه های نو تکیه سلطان سلیم است. وی آن را در محل قبر شیخ محیی الدین بن عربی [در صالحیه ] بسال 922 بساخت و اموالی بر آن وقف کرد. ( از خطط الشام ج 6 ص 132 ). از زاویه های جدید دمشق تکیه سلیمانیه منسوب به سلطان سلیمان قانونی است. ( خطط الشام ج 6 ص 146 ). بر طبق احصائی که اخیراً بعمل آمده دمشق دارای 11 تکیه است و زاویه ها نیز در این رقم حساب شده است. ( خطط الشام ج 6 ص 140 ). || خانقاه. ( ناظم الاطباء ). ابن بطوطه آرد: در مصر زاویه های بیشماری وجود دارد که آنها را خوانق ، جمع خانقاه مینامند امراء مصر توجهی خاص به تأسیس زاویه دارند و بر یکدیگر در این باره سبقت میجویند. در مصر هر یک از طوائف فقراء زاویه ای خاص دارند و فقراء که بیشتر از عجم اند، مردمی مؤدب و آشنا بطریقت تصوف میباشند. هر زاویه زیر نظر یک شیخ و یک نگهبان بترتیبی جالب اداره میشود. از آداب صرف غذا در زاویه آن است که خدمتکار مخصوص زاویه برای هر یک از فقراء مقداری غذا که دلخواه آن فقیر است تعیین میکند و در ظرفی جدا نزد وی میگذارد، و کسی را حق شرکت با او در آن ظرف نیست. برای هر یک از فقراء دوبار غذا در روز و دو بار لباس در سال و ماهانه از 20 تا 30 درهم ، مقرر است و نیز در هر هفته یک بار ( هر شب جمعه ) شیرینی و صابون برای شستشوی رخت و مصرف حمام و روغن برای چراغ به ایشان داده میشود.

زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) دهی است به واسط. (منتهی الارب ). میان واسط و بصره قریه ای است بر کنار دجله که آن را زاویه گویند و روبروی آن قریه ٔ دیگری است بنام هنیئه . (از معجم البلدان ).


زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان زاویه بخش شوش شهرستان دزفول . واقع در 18هزارگزی شمال خاوری شوش و 6هزارگزی خاور راه آهن تهران به اهواز. منطقه ٔ آن دشت ، گرم سیر و مالاریائی و سکنه ٔ آن 300 تن لری و فارسی زبان اند. این ده دارای آب از رودخانه ٔ دز و محصول آن غلات ، برنج وکنجد است . شغل اهالی آن زراعت و راه آن در تابستان اتومبیل رو است . ساکنین آن از طایفه ٔ عشایر لر می باشند. این آبادی به زاویه ٔ قلعه نو معروف است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6). و رجوع به ماده ٔ بالا شود.


زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان میانه . واقع در 10هزارگزی شمال میانه و 3هزارگزی راه شوسه به میانه ٔ تبریز.منطقه ٔ آن کوهستانی و معتدل . سکنه ٔ آن 175 تن ترک زبان اند و دارای آب از چشمه و کوه و محصول غلات ، حبوب وبزرک است و شغل اهالی آن زراعت و گله داری میباشد و راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو. واقع در 9500 گزی شمال باختری سیه چشمه و 2هزارگزی باختر سیه چشمه به کلیسا کندی .منطقه ٔ آن کوهستانی ، سردسیر و سالم و سکنه ٔ آن 284 تن ترک زبان اند. دارای آب از چشمه و محصول غلات است و شغل اهالی آن زراعت ، گله داری ، صنایع دستی ، جاجیم و جوراب بافی و راه آن ارابه رو است . آب گرم معدنی دارد که در 500 گزی جنوب قریه واقع است . این ده دارای دو محل است بفاصله 1500گزی و بنام زاویه ٔ بالا و زاویه ٔ پائین مشهور است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزجرود بخش عجب شیر شهرستان مراغه . واقع در 15500 گزی شمال خاوری عجب شیر و 10هزارگزی شمال خاوری راه شوسه ٔ مراغه به آذرشهر. منطقه ٔ آن دره ، کوهستانی ، معتدل و مالاریائی است و سکنه ٔ آن 170تن ترک زبان اند، آب آن از قلعه چای و چشمه و محصول آن غلات ، کشمش ، بادام و زردآلو و شغل اهالی آن زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علمدار بخش جلفای شهرستان مرند واقع در 43کیلومتری شمال مرند و 2 کیلومتری خط آهن و 7 کیلومتری راه شوسه ٔ جلفا به مرند. منطقه ٔ آن جلگه و معتدل است و سکنه ٔ آن 335 تن ترک زبان اند. دارای آب از چشمه و قنات و محصول غلات و پنبه است . شغل اهالی آن زراعت و گله داری و راه آن مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کلیبر بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در 3هزارگزی باختر کلیبر و 3هزارگزی راه شوسه ٔ اهر به کلیبر. منطقه ٔ آن کوهستانی ومعتدل است و سکنه ٔ آن 181 تن ترک زبان اند. دارای آب از چشمه و محصول غلات است و شغل اهالی آن زراعت ، گله داری است . صنایع دستی آن گلیم و جاجیم بافی میباشد و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان یافت بخش هوراند شهرستان اهر. واقع در 18کیلومتری خاور هوراند و 41کیلومتری شوسه ٔ اهر به کلیبر. منطقه ٔ آن کوهستانی ، گرمسیر و مالاریائی است و سکنه ٔ آن 264 تن ترک زبان اند و دارای آب از رودخانه ٔ قره سو و چشمه و محصول غلات ، برنج ، پنبه و سردرختی است و شغل اهالی آن زراعت ، گله داری ، صنایع دستی ، فرش و گلیم بافی و راه آن مالرو است . دارای محضر رسمی ازدواج و طلاق است و محل سکنای ایل حسینگلو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش شوش شهرستان دزفول است . این دهستان در باختر رودخانه ٔ دز و خاور دهستانهای بنوار ناظر و بن معلا واقع شده است . موقعیت طبیعی آن جلگه و هوای آن گرم سیر و مالاریائی است . آب آن از رودخانه ٔ دز و محصول عمده ٔ آن ، غلات و برنج است . این دهستان از 6 قریه بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2هزار نفر است . مرکز دهستان قریه ٔ زاویه معروف به قلعه نو میباشد و قراء مهم آن عبارتند از: داودآباد و مشعلی . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6). رجوع به ماده ٔ ذیل شود.


زاویه . [ ی َ] (اِخ ) قصبه ای است جزء دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان ساوه واقع در 10000گزی شمال مرکز بخش و 4000گزی راه عمومی . در منطقه ٔ جلگه و معتدل . سکنه ٔ آن 3117 تن اند که به زبان ترکی و فارسی تکلم میکنند و دارای 8رشته قنات آب شور است و محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه ، چغندر قند، شاه دانه ، کرچک ، انگور و سردرختی است .شغل اهالی آن زراعت ، مختصری گله داری و لبافی است . دبستان دارد و راه آن شوسه است و مزرعه ٔ قره آقاج - توکل آبادجزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).


زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) (وقعة الَ ...) واقدی گوید وقعه ٔ زاویه ٔ بصره در محرم سال 83 هَ . ق . رخ داد. (تاریخ طبری چ نلدکه ج 8 ص 1101). و رجوع به زاویه (یوم الَ ...) شود.


زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) سیدی احمدبن ادریس یکی از زاویه های بسیار معروف در الجزائر است .(از دائرة المعارف بستانی ). و رجوع به زاویه شود.


زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) سیدی عبدالرحمن از زاویه های بزرگ و مشهور الجزائر است .(از دائرة المعارف بستانی ). و رجوع به زاویه شود.


زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) سیدی موسی الطنبدار از زاویه های بزرگ الجزائر است .(از دائرة المعارف بستانی ). و رجوع به زاویه شود.


زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) سیدی بن علی شریف از زاویه های معروف و بزرگ الجزائر است .(از دائرة المعارف بستانی ). و رجوع به زاویه شود.


زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) قریه ای است به موصل . (تاج العروس ).


زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) مقاطعه ای است در شمال لبنان و شرق طرابلس و کوهی بنام تربل در آنجا واقع است .این ناحیه اکنون جزء ایالت بترون و مشتمل است بر 29قریه و مزرعه . اهالی آنجا از موارنه ، رومیها و ارتودکس ها و اندکی مسلمان تشکیل یافته . از قریه های مهم آن کوزینا، کفر حورا، کفر دلاقس ، آرد، عشاش ، داریا عرحیص ، حالان و رشعین است . (از دائرة المعارف بستانی ).


زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) موضعی است به اندلس . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). از اقالیم اکشونیه ٔ اندلس است . (از معجم البلدان ).


زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مدینه که در آنجا قصر انس است . (تاج العروس ) (منتهی الارب ). جائی است در دوفرسخی مدینه که قصر انس بن مالک رحمةاﷲ در آنجا واقع بوده است . (از معجم البلدان ).


زاویة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث از زوی ، یزوی ، زیاً؛ گردآورنده . و زاویه بمعنی رکن خانه نیز از این معنی مأخوذ است ، زیرا گوئی یک قسمت از خانه را فراهم آورده است . (تاج العروس ). گردآورنده . (شمس اللغات ).


زاویة. [ ی َ ](اِخ ) موضعی است در بصره . (اقرب الموارد). موضعی است در بصره که در آن جا میان حاجیان و عبدالرحمن بن اشعث جنگ واقع شد. (منتهی الارب ) (تاج العروس ). موضعی است نزدیک بصره و جنگ معروف عبدالرحمن بن محمدبن اشعث با حجاج بسال 83 هَ . ق . در آنجا واقع گردیده است . (از معجم البلدان ). طبری آرد: علی (ع ) چون بزاویه ٔ بصره رسید (پیش از شروع جنگ جمل ) چند روزی اقامت کرد... سپس از زاویه خارج گردید و در محل قصر عبیداﷲبن زیاد بسال 36 هَ . ق . با طلحه و زبیر و عایشه و لشکریان ایشان روبرو گردید. (تاریخ طبری چ نلدکه ج 6 ص 3174). خوندمیر آرد: آن حضرت بعد از طی منازل بنواحی بصره رسیده زاویه را مضرب خیام عساکر... گردانید. (حبیب السیر ج 1 ص 529). و رجوع به زاویه (وقعه الَ ...) و زاویه (یوم الَ ...) شود.


زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران ، بخش مرکزی شهرستان جیرفت . واقع در 6هزارگزی خاور سبزواران بر سر راه شوسه ٔ بم به سبزواران . سکنه ٔ این ده 26 تن اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


زاویه . [ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) کنج و بیغوله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنج و گوشه . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). در لغت بمعنی رکن است . (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 623). || رکن خانه و از این معنی مأخوذ است . (اقرب الموارد).زاویه ٔ خانه رکن آن است . زیرا گوئی یک قسمت از خانه را فراهم آورده است . (تاج العروس ). رکن خانه . (ناظم الاطباء). بیغوله . (تاج الاسامی ). || گوشه ٔ خرد چشم . (مؤید الفضلاء). گوشه ٔ چشم . (لطائف اللغة). || کرانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). || خانه . مسکن . مکان :
تنهاروی ز صومعه داران شهر قدس
گه گه کند بزاویه ٔ خاکیان مقام .

خاقانی .


انکه بوده ست امه الهاویه
هاویه آمد مر او را زاویه .

مولوی (مثنوی چ نیکلسن ج 1 ص 55).


|| لانه :
بلبل چغانه بشکند ساقی چمانه پر کند
مرغ آشیانه بفکند، و اندر شود در زاویه .

منوچهری .


|| اطاق . غرفه . حجره .(ناظم الاطباء): در جامع عتیق مصر زاویه هائی است که در آن تدریس فقه میشود. (از خطط مقریزی ج 4 ص 20). || خلوتخانه . (ناظم الاطباء). اطاقی در خانقاه یا جای دیگر که بخلوت و ریاضت شیخ یا فقراء اختصاص داده میشود : شیخ ابوالعباس شیخ ما را زاویه خانه ای داد برابر حظیره ٔخویش و شیخ شب در آنجا بودی و بمجاهدت مشغول بودی وهمواره چشم بر شکاف در می داشتی و مراقبت احوال شیخ ابوالعباس میکردی . (اسرار التوحید چ بهمنیار ص 34). شیخ حسن تنگکی در دکان خویش زاویه ای داشت که پرده برآن آویخته و هر گاه فرصت مییافت در آنجا بعبادت می پرداخت . (از شدّالازار ص 154 و 155). زاهد فی زاویة بیته . رجوع به فرهنگ دزی ، زوی شود. || اطاقی در خانه یا جای دیگر که بنماز اختصاص داده میشود. نمازخانه . مسجد کوچک خانه . || جائی که در خانقاه برای نشستن شیخ و قطب معین میشود. شاه نشین . مقام . || صومعه . (ناظم الاطباء). و رجوع به فرهنگ دزی ، زوی شود. حجره ٔ کوچک . (ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ دزی ، زوی شود. || محل خاص قرائت قرآن . (فرهنگ دزی ، زوی ). || رباط. مرحوم قزوینی بنقل از قاموس لین گوید: رباط بعلاوه ٔ معنی کاروانسرای معروف یکی بمعنی موضعی است که صلحا و صوفیه در آن مسکن نمایند مانند خانقاه و دیگر موضعی که فقرا از طلاب و غیر هم در آن منزل کنند مانند زاویه . (تاریخ جهانگشای جوینی چ لیدن ج 1 ص لب ). || تکیه . محل اطعام فقراء و پذیرائی از واردین : یکی از زاویه های نو تکیه ٔ سلطان سلیم است . وی آن را در محل قبر شیخ محیی الدین بن عربی [در صالحیه ] بسال 922 بساخت و اموالی بر آن وقف کرد. (از خطط الشام ج 6 ص 132). از زاویه های جدید دمشق تکیه ٔ سلیمانیه منسوب به سلطان سلیمان قانونی است . (خطط الشام ج 6 ص 146). بر طبق احصائی که اخیراً بعمل آمده دمشق دارای 11 تکیه است و زاویه ها نیز در این رقم حساب شده است . (خطط الشام ج 6 ص 140). || خانقاه . (ناظم الاطباء). ابن بطوطه آرد: در مصر زاویه های بیشماری وجود دارد که آنها را خوانق ، جمع خانقاه مینامند امراء مصر توجهی خاص به تأسیس زاویه دارند و بر یکدیگر در این باره سبقت میجویند. در مصر هر یک از طوائف فقراء زاویه ای خاص دارند و فقراء که بیشتر از عجم اند، مردمی مؤدب و آشنا بطریقت تصوف میباشند. هر زاویه زیر نظر یک شیخ و یک نگهبان بترتیبی جالب اداره میشود. از آداب صرف غذا در زاویه آن است که خدمتکار مخصوص زاویه برای هر یک از فقراء مقداری غذا که دلخواه آن فقیر است تعیین میکند و در ظرفی جدا نزد وی میگذارد، و کسی را حق شرکت با او در آن ظرف نیست . برای هر یک از فقراء دوبار غذا در روز و دو بار لباس در سال و ماهانه از 20 تا 30 درهم ، مقرر است و نیز در هر هفته یک بار (هر شب جمعه ) شیرینی و صابون برای شستشوی رخت و مصرف حمام و روغن برای چراغ به ایشان داده میشود.
به متزوجین زاویه ٔ جداگانه ای اختصاص دارد و فقرا همگی موظفند شبها در زاویه بیتوته کنند و در مواقع صرف نهار در آنجا حاضر باشند. برای پذیرفتن شخص تازه وارد بزاویه ، مراسمی خاص اجرا میکنند، بدین گونه که آن شخص ،کمربسته و سجاده بر دوش در حالی که ابریقی بدست چپ و عصائی بدست راست دارد بر در می ایستد، تا دربان خادم زاویه را مستحضر سازد. خادم قبلاً پرسشهائی درباره ٔوطن ، شیخ (مراد) و زاویه هائی که در اثناء راه در آن اقامت کرده از وی میکنند و پس از اطمینان به راست گوئیش ، به احترام او را در زاویه می پذیرند و پس از انجام مراسمی خاص بحضور شیخ راهنمائیش میکنند. و نیز ازمراسم زاویه نشینان آن است که برای نماز قبلاً خادم سجاده ٔ یکایک آنان را بمسجد (واقع در زاویه ) می برد سپس همگی بحالت اجتماع در ملازمت شیخ بنماز میروند و همچنان باز می گردند. (از رحله ٔ ابن بطوطه چ پاریس ج 1 ص 71، 72، 73، 74).
گفته شده است که نخستین خانقاه که در اسلام برای صوفیان ساخته شده زاویه ای است واقع در رمله ٔ بیت المقدس . (از خطط الشام ج 6 ص 134). || در اصطلاح مسلمانان در قرون وسطی ، مرکزی است دارای تشکیلاتی وسیع برای تحصیل علوم ، نگاهداری و تربیت اطفال مسلمین و محصلین بی بضاعت ، پذیرائی واردین با نظم و ترتیب مخصوص . تشکیلات ، که مرکز بوجود آمدن آن الجزائر بوده و اندک اندک توسعه یافته غیر از خانقاه و رباط است و با امتیازات بسیاری از آن دو جدا میشود. دزی آرد: زاویه ٔ نخست در یونان بمعنی حوزه ٔ یک کشیش بکار برده شده و پس از آنکه زندگی صومعه نشینی در میان مسلمانان راه یافت زاویه نیز بمعنیهائی نزدیک بمعنی نخستین بکار برده شد. (دزی ، زوی ). ابن بطوطه آرد: در استانبول مانستارهائی بدست سلاطین ساخته میشود که مشتمل بر کنیسه هائی است و دخترانی زیبا و تارک دنیا در آنجا سکونت دارند. این مراکز مانند زاویه های مسلمانان دارای مراسمی جالب و دقیق است . (از رحله ٔ ابن بطوطه چ پاریس ج 2 صص 436 - 440). مقریزی آرد: تأسیس زاویه و رباط اصلی در سنت حضرت رسول (ص ) دارد، زیرا که وی خود قسمتی از مسجد خود را برای اقامت فقیران صحابه ٔ خویش که خان و مانی نداشتند اختصاص داد و بهمین مناسبت ایشان به اصحاب صفه شهرت یافتند. (خطط مقریزی چ مصر ج 4 ص 289) .
محمد کردعلی آرد: زاویه نظیر خانقاه و رباط است جز آنکه مجالس ذکر در آن برپا میشود. پس از قرن 6 هجری . زاویه های بسیار تأسیس شد و تعداد آن به تبع تعداد طریقت ها و مشایخ طریق ، فزونی یافت ، چنانکه در عصر صاحب کتاب الدارس فی تاریخ المدارس ، 26 زاویه در دمشق وجود داشت . (خطط الشام تألیف محمد کرد علی ج 6 ص 140). و در ص 138 آن کتاب آمده : رباط آن است که بترکی تکیه گویند و بر طبق گفته ٔ امیری خانقاه بکاف یعنی خانکاه که درفارسی دارالصوفیه است و متعرض فرق آن با زاویه و رباط نشده اند. و در ص 142 آمده : زاویه های صوفیان همان خانقاهها است و به صورت کنونی تا قبل از قرن 6 وجود نداشته است و سلطان صلاح الدین یوسف نخستین کسی است که تأسیس زاویه کرد و برای فقرائی که وارد زاویه شوندوظیفه ای مقرر داشت و بر طبق گفته ٔ مقریزی خانقاه ها در حدود 400 هَ . ق . بمنظور خلوت صوفیان بوجود آمده است . ملک ظاهر (بیبرس ) نیز که از معتقدین شیخ خضر عدوی بود بگفته ٔ ابن طولون ، در مصر و شام زاویه هائی بنام وی تأسیس کرد. (از خطط الشام ج 6 ص 142). بستانی آرد: زاویه در اصطلاح مسلمین مرکز تکمیل عقل و تحصیل علم و ادب است و معمولاً اهل مغرب (افریقیه ) و خاصه الجزائر هر زاویه ای را بنام یکی از پادشاهان مرابط میخوانده اند. و زاویه تشکیل می شود از: 1 - مسجد و قبه ای که مدفن مرابطی است که آن زاویه بنام او است . 2 -محلی خاص برای قرائت قرآن . 3 - مدرس . 4 - محلی مخصوص تعلیم کودکان . 5 - خانه ٔ مخصوص زندگی طلاّبی که در حال تکمیل دروس اند و برای بدست آوردن رتبت قضاء یا تدریس میکوشند. 6 - منزلی برای پذیرائی از درویشان و مسافرین . در برخی از زاویه ها مقبره ٔ مخصوص صلحاء و یا استادانی که ترجیح میدهند در جوار قبر مرابط دفن شوند اضافه شده است . تأسیس این زوایا از گرانبهاترین خدمات اجتماعی و عالی ترین نمونه ٔ تمدن است ، زیرا علاوه بر تأثیری که در توسعه ٔ تعلیم و تربیت میان همه ٔ طبقات دارد، متکفل نیازمندی های ضروری مستمندان است ودر نتیجه حتی یک تن سائل بکف و درمانده وجود ندارد.و رجوع به دایرة المعارف اسلام ، زاویه و رباط شود. || (اصطلاح هندسی ) در علم هندسه ، گوشه ای است که از رسیدن دو سر خط بهم پیدا میشود. (فرهنگ نظام ). بیرونی آرد: سپری شدن سطح بود و رسیدن او بنقطه ای که گرد بر گرد او دو خط باشد یک با دیگر پیوسته نه بر راستی . (التفهیم بیرونی ص 7). در کشاف اصطلاحات الفنون آمده : هرگاه دو خط بدون این که یکی شوند در نقطه ای از سطح تلاقی کنند هیئتی انحدابی در آن نقطه (میان دو خط) عارض شود و آن زاویه است . بنابراین تعریف زاویه از کیفیات مخصوص به کمیات ، حاصل در کمیات ، است . برخی نیز آن را از مقوله ٔ کم دانسته اند و صاحب تذکره بر طبق همین مبنی ، در تعریف زاویه گوید: زاویه سطحی است که دو خط محیط بدانند و در نقطه ای از آن تلاقی می کنند و برخی آن را از مقوله ٔ اضافه دانند و از این رو است که اقلیدس گوید: زاویه ، تماس دو خط است بدون یکی شدن . اتحاد. و بطلان این تعریف آشکارا است ، زیرا تماس را نمیتوان به کوچکی و بزرگی توصیف کرد بر خلاف زاویه . برخی نیز آن را از مقوله ٔ وضع و برخی دیگر، امری عدمی دانسته و گفته اند زاویه منتهی شدن دو خط است در یک نقطه ٔ مشترک میان دو خط محیط. بنابراین ، بر طبق آنچه در شرح مواقف در مبحث کیفیات مختص بکمیات آمده زاویه به پنج گونه ، تعریف شده است .
و زاویه در هر یک از علوم بمعنی خاصی متخذ از معنی مصطلح در هندسه بکار میرود.
- زاویه ٔ آکرمیه ؛ زاویه ٔ حادث میان نوک استخوان بازو و ترقوه . (معجم طبی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ آلفا ؛ زاویه ٔ حادث از تقاطع خط بصری و خط محور بصر. (معجم طبی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ ارتفاع . رجوع به زاویه ٔ نظر و شود.
- زاویه ٔ انعکاس ؛ زاویه ٔحادث از انعکاس نور. (از دائرة المعارف بستانی ). || زاویه ٔ حاصل از بالا رفتن و فرود آمدن جسمی در فضا. (از دائرة المعارف بستانی ).
- زاویه ٔ انفتاح ؛ آن است که میان دو خطی که از بوره عدسه بسوی دو طرف قطر آن ممتد است حادث میشود. (معجم طبی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه انکسار ؛ زاویه ای است حادث از تقاطع شعاع منکسر با خط عمودی واقع بر سطح کاسر. (معجم علمی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ بصری ؛ زاویه ٔ واقع میان دو خطی که از نقطه ٔ ابصار در شبکیه ٔ چشم بطرف جسم مرئی امتداد دارد. (معجم علمی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ تکسیر ؛ زاویه ٔ واقع میان دو سطح شکننده ٔ نور در یک منشور. (معجم علمی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ تماس ؛ زاویه ای است حاصل از حرکت جسمی بر یک سطح در نقطه ٔ تماس آن دو (زیرا دو خط فرضی در نقطه ٔ تماس تقاطع میکنند). (از دائرة المعارف بستانی ).
- زاویه ٔ چهره ؛ بر طبق طریقه ٔ کامپر هنرمند هلندی در قرن 18 عبارت است از زاویه ٔ تلاقی دو خط که یکی از خار بینی و مجرای گوش خارجی میگذرد و دیگری از دندانهای ثنایا و برآمدگی میانی پیشانی عبور کند. این زاویه در انسان (نژاد قفقاز) 70 الی 80 درجه و در نژاد زرد 75 و در نژاد سیاه 60 تا 70 گری 31 و سک 35 درجه است و میتوان گفت که زاویه ٔ چهره هرگز به 90 درجه نمیرسد. قدماء سرهای پهلوانان ایده آل را طوری ساخته اند که زاویه ٔ چهره از 90 درجه هم تجاوز نموده . (کالبدشناسی هنری ص 162).
- زاویه ٔ حد فاصل ؛ زاویه ای است واقع در میان یک خط عمودی و شعاع نوری که ازوسط جسمی لطیف عبور کند بر جسمی سخت تر از آن می تابدو منکسر شود. (معجم طبی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ حمل ؛ آن است که از تقابل دو محور زند و ساعد و در نقطه ٔ فرد ساعد حادث شود. (معجم انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ خنجری ؛ زاویه ٔ حادث در دو طرف شکافی که بوسیله ٔ خنجر ایجاد میشود. (معجم علمی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ سرین ؛ برآمدگی حرقفی در ساختمان زاویه ٔ سرین شرکت میکند. (کالبدشناسی هنری تألیف نعمةاﷲ کیهانی ص 172). و رجوع به حرقفه شود.
- زاویه ٔ ضلعی ؛ زاویه ٔ واقع میان دو ضلع کاذب متقابل نزدیک سینه . (معجم طبی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ عانه ؛ زاویه ٔ میان دو استخوان عانه . (معجم علمی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ عجز ؛ زاویه میان عجر و فقرات قطنی سفلی . (معجم علمی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ عقد عانی . رجوع به زاویه ٔ عانه و زاویه ٔ قوس عانه شود.
- زاویه ٔ قلبی ، کبدی ؛ زاویه ای است حادث از تقابل حد افقی اصمیه ٔ کبد با حد عمودی اصمیه ٔقلب در مسافت پنجم طرف راست واقع در میان اضلاع . (ازمعجم طبی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ قوس عانه . رجوع به زاویه ٔ عانه شود.
- زاویه ٔ کشاله ؛ خارهای خاصره یکی در خارج است موسوم بزاویه ٔ کشاله و دیگری در داخل است موسوم بزاویه ٔ کفل . (کالبدشناسی هنری ص 172). و رجوع به حرقفه و زاویه ٔ کفل شود.
- زاویه ٔ کفل ؛ خار خاصره ای که در داخل قرار دارد (مقابل زاویه ٔ کشاله ). این خار نسبت بخار طرف مقابل فوق العاده نزدیک است . (کالبدشناسی هنری ص 173). و رجوع به حرقفه و زاویه ٔ کشاله شود.
- زاویه ٔ متر ؛ زاویه ای است حادث میان دو محور دیده هرگاه فاصله میان نقطه ٔ نظر، منظور با محل ناظر یک متر باشد. (معجم علمی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ وجهیّه ؛ آن است که نشان انحدار جبهه است . (معجم علمی انگلیسی ، عربی ).
- زاویه ٔ وحشی ؛ زاویه حادث در گوشه ٔ چشم .
|| جامه و پلاس درویشان که همواره با خود دارند. بار و بنه ٔ درویشان : پس خانه ٔ جدا راست کردند از برای شیخ بوسعید تا وی زاویه در آنجا بنهاد و بخلوت در آنجا می بود. (اسرار التوحید چ بهمنیار ص 112). شیخ را دو اسب بود. یکی مرکب او بود و دیگری زاویه ٔشیخ را بار کردندی . (اسرار التوحید چ بهمنیار ص 114). پس دیگر روز که شیخ بوسعید برفت در خانقاه شیخ بوالحسن ، جامه ها برچیدند و زاویه ها برداشتند در آن موضع که زاویه ٔ حسن مؤدب بود، در زیر جامه کاغذی یافتند چیزی در وی ،... گفت این در زیر زاویه ٔ که بوده است ؟ گفتند در زیر زاویه ٔ حسن مؤدب . (اسرار التوحید چ بهمنیار ص 118). یک روز شیخ را ازار پای ضایع شد، صوفیان گفتند زاویه ها بجوییم و همگنان را بشوریم ابتدابدان پیر کردند که در خدمت شیخ نشسته بود... شیخ راچون چشم بر پیر افتاد فرمود که زاویه اش بکوی بیرون اندازید. زاویه ٔ آن پیر را به در خانقاه بیرون نهادند. (اسرار التوحید چ بهمنیار ص 197، 198). || در اصطلاح معماران ، فضای کوچک بین سنگهای دیوار که زاویه ٔ قائمه داشته باشد. || در اصطلاح نجاران و معماران ، مقیاسی است از چوب بشکل زاویه ٔ قائمه . (المنجد). || گونیا . (دزی ، زوی ).

فرهنگ عمید

۱. (ریاضی ) فضای میان دو خط یا دو سطح متقاطع.
۲. [مجاز] طرز نگرش به چیزی، دیدگاه.
۳. کنج، گوشه.
۴. [قدیمی] عبادتگاه زاهدان و صوفیان، خانقاه.
۵. [قدیمی] اتاقی در خانقاه برای ذکر گفتن یا نماز خواندن.
۶. [قدیمی] محل زندگی، خانه.
۷. [قدیمی، مجاز] آشیانۀ پرنده.
* زاویهٴ قائمه: (ریاضی ) زاویه ای که از عمود شدن خطی بر خط دیگر پدید می آید.
* زاویهٴ حاده: (ریاضی ) زاویه ای که کمتر از نود درجه باشد، کوچک تر از زاویۀ قائمه، گوشۀ تند.
* زاویهٴ منفرجه: (ریاضی ) زاویه ای که بیشتر از نود درجه باشد، بزرگ تر از زاویۀ قائمه، گوشۀ باز.

۱. (ریاضی) فضای میان دو خط یا دو سطح متقاطع.
۲. [مجاز] طرز نگرش به چیزی؛ دیدگاه.
۳. کنج؛ گوشه.
۴. [قدیمی] عبادتگاه زاهدان و صوفیان؛ خانقاه.
۵. [قدیمی] اتاقی در خانقاه برای ذکر گفتن یا نماز خواندن.
۶. [قدیمی] محل زندگی؛ خانه.
۷. [قدیمی، مجاز] آشیانۀ پرنده.
⟨ زاویهٴ قائمه: (ریاضی) زاویه‌ای که از عمود شدن خطی بر خط دیگر پدید می‌آید.
⟨ زاویهٴ حاده: (ریاضی) زاویه‌ای که کمتر از نود درجه باشد؛ کوچک‌تر از زاویۀ قائمه؛ گوشۀ تند.
⟨ زاویهٴ منفرجه: (ریاضی) زاویه‌ای که بیشتر از نود درجه باشد؛ بزرگ‌تر از زاویۀ قائمه؛ گوشۀ باز.


دانشنامه عمومی

(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) گوشه. "رأس زاویه" به پارسی می شود "سر گوشه" یا "تارَک گوشه". "ضلع زاویه" به پارسی می شود "بَر گوشه". "نقاله" به پارسی می شود "گوشه سنج". "زاویۀ حاده" به پارسی می شود "گوشۀ تند" یا "گوشۀ بسته". "زاویۀ منفرجه" به پارسی می شود "گوشۀ باز". "زاویۀ قائمه" به پارسی می شود "گوشۀ راست". "زاویۀ نیم صفحه" به پارسی می شود "گوشۀ نیم هامون" یا "گوشۀ تخت". "زاویۀ تمام صفحه" به پارسی می شود "گوشۀ همه هامون". دو گوشه با جَمکَردِ (مجموعِ) 90 درجه "گوشه های "اُسپُرَندِه" (زاویه های متمم) هستند. دو گوشه با جَمکَردِ (مجموع) 180 درجه "گوشه های "آپُرَندِه" (زاویه های مکمل) هستند. "زاویۀ متقابل" به پارسی می شود "گوشۀ روبرو". "زاویۀ مجاور" به پارسی می شود "گوشۀ هَمبَر" یا "گوشۀ همپهلو". "زاویۀ داخلی" به پارسی می شود "گوشۀ درونی". "زاویۀ خارجی" به پارسی می شود "گوشۀ بیرونی". در یک پَرهون (دایره)، "زاویۀ مرکزی" به پارسی می شود "گوشۀ کُیانی" و "زاویۀ محاطی" به پارسی می شود "گوشۀ دَروِشتِه".


زاویه یا گوشه یکی از مفاهیم هندسه است و از برخورد دو خط مستقیم تشکیل می شود و واحد اندازه گیری زاویه درجه است که بین دو نیم خط که سر مشترک دارند محصور شده است. به سر مشترک این دو نیم خط رأس زاویه یا گوشه می گویند. بزرگی یک زاویه «مقدار چرخشی» (دورانی) است که دو نیم خط از گوشهٔ زاویه نسبت به یکدیگر دارند، با بدست آوردن طول کمانی تولید شده در اثر چرخش می توان اندازهٔ زاویه را بدست آورد.زاویه عبارت از شکلی که از دوران دو قطعه خط به دور یک نقطه به وجود می آید می باشد .
دور (یا یک دایرهٔ کامل، یک چرخش یا یک گردش یا یک دایره) یک دایرهٔ کامل است. یک دور را می توان به صورت یکاهای صدم دور و هزارم دور نیز بیان کرد. بسته به کاربرد یک دور را با τ {\displaystyle \tau }   یا rev یا rot نیز نمایش می دهند؛ ولی در عبارت rpm (دور بر دقیقه) تنها حرف r نماد یک دور است. یک دور = °۳۶۰ = ۲π رادیان = چهار زاویهٔ راست گوشه
چارک (به انگلیسی: quadrant) برابر است با یک چهارم دور برای نمونه زاویهٔ راست یکایی است که در کتاب اصول اقلیدوس از آن استفاده شده است. یک چارک = °۹۰ = π/۲ rad = یک چهارم دور = ۱۰۰ gon است. در زبان آلمانی از نماد ∟ برای نشان دادن چارک استفاده می کنند.
زاویهٔ مثلث متساوی الاضلاع برابر با ۱/۶ دور است. این یکا در گذشتهٔ دور در تمدن بابل کاربرد داشت. یکاهای درجه، دقیقهٔ یک کمان و ثانیهٔ یک کمان زیریکاهای یکای بابِلی اند. یک یکای بابلی = °۶۰ = π/۳ رادیان ≈ تقریباً ۱٫۰۴۷۱۹۷۵۵۱ رادیان
برای اندازه گیری زاویهٔ θ باید کمانی از دایره، که مرکز دایره بر روی راس زاویه می افتد را رسم کرد، برای نمونه می توان بوسیلهٔ پرگاری که سوزن آن بر روی راس زاویه قرار دارد یک کمان کشید، اگر طول این کمان را s بنامیم، شعاع دایرهٔ یادشده برابر با r خواهد بود و k یک عدد ثابت است که بسته به یکایی که برای اندازه گیری در نظر گرفته ایم مقدار آن تعیین می شود.
برای اندازه گیری زاویه از وسیله ای بنام نقاله استفاده می شود. توجه داشته باشید با تغییر اندازه ضلع هر زاویه اندازه آن تغییر نمی کند
مقدار زاویه θ مستقل از بزرگی کمان دایره ای است که کشیده ایم چون به همان اندازه که کمان دایره بزرگ یا کوچک شود شعاع دایره نیز با همان نسبت بزرگ یا کوچک می شود در نتیجه s/r نسبتی همواره ثابت است.

دانشنامه آزاد فارسی

زاویه (تصوف). اصطلاحی عرفانی که بر دو معنیِ جداگانه اطلاق می شود: الف. گوشه ای جداگانه از خانقاه یا هر محیط مجزّای دیگر، که سالک، در آن بدون حضور غیر که مایۀ تفرقۀ خاطر شود همّت خود را به سوی خداوند معطوف دارد. دستوراتی که در هر زاویه به کار برده می شود، مناسبِ همان زاویه نشین است. از این رو، دستورات سلوکی در گوشه های گوناگون، متفاوت است. عارفان، انزوای حضرت مریم (س) را که در آن جبرئیل بر او تجلّی کرد، درشمار همین زاویه نشینی ها دانسته اند. در زبان صوفیۀ متأخّر، از زاویه نشینی بیشتر به چلّه نشینی (چهله نشینی) تعبیر می شود. معمولاً هر زاویه ای زیر نظر شیخی بوده است و برای پذیرفتن شخص تازه وارد به زاویه، مراسمی خاص اجرا می شده است. در ادب فارسی نیز، برای این مفهوم بیشتر از کلمۀ گوشه استفاده شده است تا زاویه؛ ب. مقام یا منزل خاصّی که سالک در آن به سر می برد. در این استعمال، سالک همواره در فرار از زاویۀ خود، درپی شیخی است تا او را از آن زاویه خارج کند، و به سوی زاویۀ بعد که مقام بالاتر از آن است، رهنمون شود. گاهی این واژه به معنی اسباب و کالا و همۀ آنچه یک صوفی می توانست در سفر با خود به همراه داشته باشد آمده است. در مغرب و شمال افریقا خانقاه را زاویه می نامند و زاویه عبارت از بقعۀ یک تن از مشایخ و اولیاست که شامل محرابی برای عبادت و محلی برای تلاوت قرآن و اعتکاف زائران و روضه ای جهت تدوین مریدان شیخ یا ولی در جوار روضه یا مرقد اوست.

زاویه (ریاضیات). زاویه (ریاضیات)(angle)
زاویه
در ریاضیات، مقدار چرخش یا دَوَران. آن را با دو پرتو (نیم خط) با مبدأ مشترک که بر یک خط واقع نیستند، مشخص می کنند. به شکل حاصل نیز زاویه می گویند. مبدأ مشترک را رأسو دو پرتو را ضلع هایزاویه می نامند. زاویه را با درجه( ْ) یا رادیان(rad) یا گراد اندازه گیری می کنند. یک دور چرخش کامل یا دایره ْ۳۶۰ یا ۲π رادیان یا ۴۰۰ گراد است. زاویه ها را معمولاً بنا به اندازه شان برحسب درجه طبقه بندی می کنند. زاویۀ حاده(تند) کوچک تر از ْ۹۰ و زاویۀ قائمه (راست) دقیقاً برابر ْ۹۰ یا یک ربع دایره است. دو زاویه را که مجموعشان ْ۹۰ باشد، زوایای متمممی نامند. زاویۀ منفرجه(باز) بزرگ تر از ْ۹۰، ولی کوچک تر از ْ۱۸۰ (زاویۀ نیم صفحهیا دو قائمه) است. زاویۀ محدببین ْ۰ و ْ۱۸۰ و زاویۀ مقعربزرگ تر از ْ۱۸۰ ولی کوچک تر از ْ۳۶۰ اند. دو زاویه را که مجموعشان ۱۸۰ باشد، زوایای مکملمی نامند. زاویه ای که رأس آن روی محیط دایره و یکی از ضلع های آن وتریاز دایره و ضلع دیگرش خط مماس بر دایره در رأس باشد، زاویۀ ظلیخوانده می شود. اندازۀ زاویۀ ظلی نصف اندازۀ کمان روبه روی آن است. زاویۀ مرکزی زاویه ای است که رأس آن در مرکز دایره و ضلع هایش شعاع های دایره اند. اندازۀ زاویۀ مرکزی برابر با اندازۀ کمان رو به روی آن است.زاویۀ دووجهی. شکل حادث از یک خط و دو نیم صفحهاست، به قسمی که خط، فصل مشترک آن ها باشد. این خط را یالزاویۀ دووجهی، و اجتماع خط و هر یک از دو نیم صفحه را وجهمی نامند. زاویۀ دووجهی را با زاویۀ مسطحهاش اندازه گیری می کنند. برای رسم این زاویه، از نقطه ای روی یال دو خط عمود بر یال رسم می شود که هر یک در یکی از دو صفحه قرار دارند.
زاویۀ چندوجهی یاکنج. شکل حادث از تقاطع حداقل سه وجه یک چندوجهی است که در رأس مشترک اند.
زاویۀ خط با منحنی. زاویه ای است که خط در نقطۀ تقاطع با منحنی، با خط مماسبر منحنی در آن نقطه می سازد.
زاویۀدو منحنی.زاویۀ بین مماس های دو منحنی در نقطۀ تقاطع آن هاست.
زاویه در مثلث. زاویه های حاصل از تقاطع دوبه دوی اضلاع مثلث در درون مثلث زاویه های داخلیاند. مثلث دارای سه زاویۀ داخلی با مجموع ْ۱۸۰ است. هر یک از زاویه های داخلی مثلث متساوی الاضلاع ْ۶۰ است. زاویۀ خارجیدر هر رأس زاویه ای بین یک ضلع منتهی به آن رأس و امتداد ضلع دیگر منتهی به آن است. بنابراین، در هر رأس دو زاویۀ خارجی وجود دارد. اندازۀ هر زاویۀ خارجی برابر مجموع اندازه های دو زاویۀ داخلی غیرمجاور آن است. در مثلث قائم الزاویه، زوایای مجهول را با به کاربردن مثلثاتبه دست می آورند.
زاویه در چندضلعی. تعریف زاویه های داخلی و خارجی چندضلعی مانند تعریف زوایای مثلث است. زاویۀ مرکزی چندضلعی زاویه ای است که رأس آن در مرکز چندضلعی قرار دارد و اضلاع آن دو پاره خط اند که از مرکز به دو سر یک ضلع وصل می شوند. در چندضلعی منتظم، زاویه های داخلی باهم برابر و زاویۀ مرکزی برابر با زاویۀ خارجی است و از تقسیم ْ۳۶۰ بر تعداد اضلاع چندضلعی به دست می آید. مثلاً اندارۀ زاویۀ مرکزی ۸ضلعی ْ۴۵=۸÷ ْ۳۶۰ است.
زاویه در دایره. زاویه ای که رأس آن روی محیط دایره قرار داشته باشد و ضلع های آن وترهایی از دایره باشند، زاویۀ محاطینامیده می شود. اندازۀ زاویۀ محاطی نصف اندازۀ کمان رو به روی آن است.
زاویه های متقابل به رأس. زاویه های متقابل به رأسدو زاویه اند که رأس آن ها مشترک، و ضلعِ هر یک از آن ها در امتداد ضلع زاویۀ دیگر است.

فرهنگ فارسی ساره

گوشه


فرهنگستان زبان و ادب

{angle} [ریاضی] شکل هندسی حاصل از رسم دو نیم خط از یک نقطه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زاویه همان گوشه است که کنج نامیده می شود.
زاویه همان گوشه است.
← کاربرد زاویه در فقه
۱. ↑ نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۰، ص۶۰.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۴، ص۲۲۵.
...

واژه نامه بختیاریکا

پَر؛ کَور؛ کِل؛ لِک؛ ور لِفتی

جدول کلمات

کنج ، گوشه

پیشنهاد کاربران

به نظر من زاویه یعنی : تیزی یا گوشه هر چیزی و برحسب درجه حساب میشود


زاویه: دوربین نسبت به سوژه سه زاویه می تواند داشته باشد: اگر ازبالا به پایین فیلمبرداری شود به آن زاویه ی سرپایین واگر پایین به بالا فیلمبرداری شود به آن زاویه ی سربالا گفته می شود. معیار زاویه سربالا یا سرپایین ، دید مستقیم چشم است. فیلمبرداری به موازات افق چشم را � آی لول� می گویند. ( اصطلاح سینمایی )

کنج، گوشه، بیعت، خانقاه، دیر، صومعه، عبادتخانه، معبد، تکیه، خلوتخانه، خلوتکده، مسکن، حجره، غرفه

این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
قوژین ( کردی )
کیوژ kiuž ( اوستایی: کَئُژدَ kaožda )

کنج، گوشه
زاویه های مثلث:گوشه های مثلث

گوشه چشم

افزون بر برابرهای یاد شده در بالا، آمیخته واژه ی �گوشه چشم� را نیز می توان در بسیاری باره ها بکار برد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
�گوشه چشم� را می توان بجای �زاویه� و به همان آرش بکار برد؛ مانند:
�از گوشه چشمِ فلسفی . . . � یا
�از کدام گوشه چشم به این جُستار می نگرید؟�

�گوشه چشم� با اندک چشم پوشی، همترازِ واژه ی �دیدگاه� نیز هست.

برگرفته از پی نوشتِ نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ اسپند ماه ۱۳۹۴
http://www. behzadbozorgmehr. com/2016/03/blog - post_24. html


انگلیسی : cornor
آلمانی : Winkel
فرانسوی: Angle

پستو.


کلمات دیگر: