مترادف زاویه : کنج، گوشه، بیعت، خانقاه، دیر، صومعه، عبادتخانه، معبد، تکیه، خلوتخانه، خلوتکده، مسکن، حجره، غرفه
برابر پارسی : گوشه، سوک، کنج، گونیا
angle, vertex, gonio-
shrine, sepulcher, mausoleum
corner, nook, niche
angle
زاويه , گوشه , نبش
۱. کنج، گوشه
۲. بیعت، خانقاه، دیر، صومعه، عبادتخانه، معبد، تکیه
۳. خلوتخانه، خلوتکده
۴. خانه، مسکن
۵. حجره، غرفه
بیعت، خانقاه، دیر، صومعه، عبادتخانه، معبد، تکیه
خلوتخانه، خلوتکده
خانه، مسکن
حجره، غرفه
(جمع آن زاویهها و زوایا است)، گوشه
آرامگاه مقدسان، بقعه
کنج، گوشه(ی عزلت)
شکل هندسی حاصل از رسم دو نیمخط از یک نقطه
مثلث سه زاویه دارد
a triangle has three angles
هر یک از آنان در زاویهای مشغول نیایش بود
each of them was praying in a corner
زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) یوم للحجاج علی عبدالرحمن بن محمدبن اشعث . (مجمع الامثال میدانی ). طبری آرد: حجاج در یوم الزاویة 11هزار تن را بقتل رسانید و هیچ یک از افراد لشکرعبدالرحمن را زنده نگذاشت . جز یک تن که پسرش از کتاب حجاج بود. حجاج بدو گفت : آیا دوست داری پدرت را مورد عفو قرار دهم ؟ گفت : آری . حجاج از قتل وی صرف نظر کرد. این گروه بیشمار را حجاج بدین گونه فریب داد که بفرمود جارچیان اعلام کنند که جز چند تن از رجال و اشراف در امانند. لشکریان ابن اشعث که در حال فرار بودند از این سخن اطمینان یافتند که جز آن عده از اشراف ،دیگران در امانند. همگی به جایگاه مخصوص وی روی آوردند و بدستور حجاج اسلحه ٔ خود را بزمین گذاشتند. حجاج گفت : اکنون کسی را که هیچ گونه خویشاوندی با شما ندارد امیر شما خواهم ساخت . سپس عمارةبن تمیم لخمی را به امارت بر آنان منصوب ساخت و عماره آنان را قتل عام کرد. (تاریخ طبری چ نلدکه ج 8 ص 1123). و نیز در آن کتاب آمده است : در حدیث ابی مخنف است که ابوالمخارق گوید: ما از نخستین بامداد سه شنبه نخستین روز ماه ربیعالاول 83 هَ . ق . تا صد روز تمام با حجاج نبرد سربسر کردیم و در چهارشنبه ٔ 14 جمادی الاخر همان سال ازوی شکست خوردیم . (تاریخ طبری چ نلدکه ج 8 ص 194).
مؤلف تاریخ سیستان آرد: [ عبدالرحمن بن محمدبن اشعث پس از رفتن به کابل ] به دل اندر همی داشت که با حجاج خلاف کند ازبدمعاملتی او وزان چیزها که زو همی موجود آمد از خونهای ناحق و بی نگرش و با وی مردم بسیار بودند... دل این مردمان نواحی بخویشتن کشید... و یاد همی کرد که آنچه حجاج همی کند نه از طریق شریعت است و از مردمان هر جای بیعت همی ستد. چون سخن فاش گشت ابی بن سفیان بن ثورالسدوسی بنزدیک حجاج شد و او را آگاه کرد... پس حجاج سپاه جمع کرد و کار ساخته کرد و برفت که عبدالرحمن اندر یابد و عبدالرحمن ساخته برفت تا بحرب حجاج شود بصره فراهم رسیدند و حجاج از بصره بود، پیش عبدالرحمن از بصره بیرون شد و عبدالرحمن آن روز به بصره بر منبر شد و کردارهای حجاج یاد کرد... اندر آن روز چهارهزار مرد عابد از عراقین بر او جمع شدند دون دیگر مردمان خلع حجاج را. باز دیگر روز رفت از پس حجاج و به زاویه حرب کردند حربی سخت و بسیار مردم کشته شد. آخر عبدالرحمن هزیمت کرد و به دیرالجماجم هشتاد و یک حرب کردند و آن هشتاد حجاج بهزیمت شد. این راه هشتاد و یکم عبدالرحمن هزیمت شد. و بیشتر یاران او کشته شد یا غرق شد و بعضی گم شد به بیابانها. از آن همه عامر الشعبی بود که به ماوراءالنهر فرا دید آمد وسعیدبن جبیر به مکه فرا دید آمد. (تاریخ سیستان چ بهار صص 115 - 116).
زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) دهی است به واسط. (منتهی الارب ). میان واسط و بصره قریه ای است بر کنار دجله که آن را زاویه گویند و روبروی آن قریه ٔ دیگری است بنام هنیئه . (از معجم البلدان ).
زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان زاویه بخش شوش شهرستان دزفول . واقع در 18هزارگزی شمال خاوری شوش و 6هزارگزی خاور راه آهن تهران به اهواز. منطقه ٔ آن دشت ، گرم سیر و مالاریائی و سکنه ٔ آن 300 تن لری و فارسی زبان اند. این ده دارای آب از رودخانه ٔ دز و محصول آن غلات ، برنج وکنجد است . شغل اهالی آن زراعت و راه آن در تابستان اتومبیل رو است . ساکنین آن از طایفه ٔ عشایر لر می باشند. این آبادی به زاویه ٔ قلعه نو معروف است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6). و رجوع به ماده ٔ بالا شود.
زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان میانه . واقع در 10هزارگزی شمال میانه و 3هزارگزی راه شوسه به میانه ٔ تبریز.منطقه ٔ آن کوهستانی و معتدل . سکنه ٔ آن 175 تن ترک زبان اند و دارای آب از چشمه و کوه و محصول غلات ، حبوب وبزرک است و شغل اهالی آن زراعت و گله داری میباشد و راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو. واقع در 9500 گزی شمال باختری سیه چشمه و 2هزارگزی باختر سیه چشمه به کلیسا کندی .منطقه ٔ آن کوهستانی ، سردسیر و سالم و سکنه ٔ آن 284 تن ترک زبان اند. دارای آب از چشمه و محصول غلات است و شغل اهالی آن زراعت ، گله داری ، صنایع دستی ، جاجیم و جوراب بافی و راه آن ارابه رو است . آب گرم معدنی دارد که در 500 گزی جنوب قریه واقع است . این ده دارای دو محل است بفاصله 1500گزی و بنام زاویه ٔ بالا و زاویه ٔ پائین مشهور است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزجرود بخش عجب شیر شهرستان مراغه . واقع در 15500 گزی شمال خاوری عجب شیر و 10هزارگزی شمال خاوری راه شوسه ٔ مراغه به آذرشهر. منطقه ٔ آن دره ، کوهستانی ، معتدل و مالاریائی است و سکنه ٔ آن 170تن ترک زبان اند، آب آن از قلعه چای و چشمه و محصول آن غلات ، کشمش ، بادام و زردآلو و شغل اهالی آن زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علمدار بخش جلفای شهرستان مرند واقع در 43کیلومتری شمال مرند و 2 کیلومتری خط آهن و 7 کیلومتری راه شوسه ٔ جلفا به مرند. منطقه ٔ آن جلگه و معتدل است و سکنه ٔ آن 335 تن ترک زبان اند. دارای آب از چشمه و قنات و محصول غلات و پنبه است . شغل اهالی آن زراعت و گله داری و راه آن مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کلیبر بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در 3هزارگزی باختر کلیبر و 3هزارگزی راه شوسه ٔ اهر به کلیبر. منطقه ٔ آن کوهستانی ومعتدل است و سکنه ٔ آن 181 تن ترک زبان اند. دارای آب از چشمه و محصول غلات است و شغل اهالی آن زراعت ، گله داری است . صنایع دستی آن گلیم و جاجیم بافی میباشد و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان یافت بخش هوراند شهرستان اهر. واقع در 18کیلومتری خاور هوراند و 41کیلومتری شوسه ٔ اهر به کلیبر. منطقه ٔ آن کوهستانی ، گرمسیر و مالاریائی است و سکنه ٔ آن 264 تن ترک زبان اند و دارای آب از رودخانه ٔ قره سو و چشمه و محصول غلات ، برنج ، پنبه و سردرختی است و شغل اهالی آن زراعت ، گله داری ، صنایع دستی ، فرش و گلیم بافی و راه آن مالرو است . دارای محضر رسمی ازدواج و طلاق است و محل سکنای ایل حسینگلو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش شوش شهرستان دزفول است . این دهستان در باختر رودخانه ٔ دز و خاور دهستانهای بنوار ناظر و بن معلا واقع شده است . موقعیت طبیعی آن جلگه و هوای آن گرم سیر و مالاریائی است . آب آن از رودخانه ٔ دز و محصول عمده ٔ آن ، غلات و برنج است . این دهستان از 6 قریه بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2هزار نفر است . مرکز دهستان قریه ٔ زاویه معروف به قلعه نو میباشد و قراء مهم آن عبارتند از: داودآباد و مشعلی . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6). رجوع به ماده ٔ ذیل شود.
زاویه . [ ی َ] (اِخ ) قصبه ای است جزء دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان ساوه واقع در 10000گزی شمال مرکز بخش و 4000گزی راه عمومی . در منطقه ٔ جلگه و معتدل . سکنه ٔ آن 3117 تن اند که به زبان ترکی و فارسی تکلم میکنند و دارای 8رشته قنات آب شور است و محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه ، چغندر قند، شاه دانه ، کرچک ، انگور و سردرختی است .شغل اهالی آن زراعت ، مختصری گله داری و لبافی است . دبستان دارد و راه آن شوسه است و مزرعه ٔ قره آقاج - توکل آبادجزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) (وقعة الَ ...) واقدی گوید وقعه ٔ زاویه ٔ بصره در محرم سال 83 هَ . ق . رخ داد. (تاریخ طبری چ نلدکه ج 8 ص 1101). و رجوع به زاویه (یوم الَ ...) شود.
زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) سیدی احمدبن ادریس یکی از زاویه های بسیار معروف در الجزائر است .(از دائرة المعارف بستانی ). و رجوع به زاویه شود.
زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) سیدی عبدالرحمن از زاویه های بزرگ و مشهور الجزائر است .(از دائرة المعارف بستانی ). و رجوع به زاویه شود.
زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) سیدی موسی الطنبدار از زاویه های بزرگ الجزائر است .(از دائرة المعارف بستانی ). و رجوع به زاویه شود.
زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) سیدی بن علی شریف از زاویه های معروف و بزرگ الجزائر است .(از دائرة المعارف بستانی ). و رجوع به زاویه شود.
زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) قریه ای است به موصل . (تاج العروس ).
زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) مقاطعه ای است در شمال لبنان و شرق طرابلس و کوهی بنام تربل در آنجا واقع است .این ناحیه اکنون جزء ایالت بترون و مشتمل است بر 29قریه و مزرعه . اهالی آنجا از موارنه ، رومیها و ارتودکس ها و اندکی مسلمان تشکیل یافته . از قریه های مهم آن کوزینا، کفر حورا، کفر دلاقس ، آرد، عشاش ، داریا عرحیص ، حالان و رشعین است . (از دائرة المعارف بستانی ).
زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) موضعی است به اندلس . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). از اقالیم اکشونیه ٔ اندلس است . (از معجم البلدان ).
زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مدینه که در آنجا قصر انس است . (تاج العروس ) (منتهی الارب ). جائی است در دوفرسخی مدینه که قصر انس بن مالک رحمةاﷲ در آنجا واقع بوده است . (از معجم البلدان ).
زاویة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث از زوی ، یزوی ، زیاً؛ گردآورنده . و زاویه بمعنی رکن خانه نیز از این معنی مأخوذ است ، زیرا گوئی یک قسمت از خانه را فراهم آورده است . (تاج العروس ). گردآورنده . (شمس اللغات ).
زاویة. [ ی َ ](اِخ ) موضعی است در بصره . (اقرب الموارد). موضعی است در بصره که در آن جا میان حاجیان و عبدالرحمن بن اشعث جنگ واقع شد. (منتهی الارب ) (تاج العروس ). موضعی است نزدیک بصره و جنگ معروف عبدالرحمن بن محمدبن اشعث با حجاج بسال 83 هَ . ق . در آنجا واقع گردیده است . (از معجم البلدان ). طبری آرد: علی (ع ) چون بزاویه ٔ بصره رسید (پیش از شروع جنگ جمل ) چند روزی اقامت کرد... سپس از زاویه خارج گردید و در محل قصر عبیداﷲبن زیاد بسال 36 هَ . ق . با طلحه و زبیر و عایشه و لشکریان ایشان روبرو گردید. (تاریخ طبری چ نلدکه ج 6 ص 3174). خوندمیر آرد: آن حضرت بعد از طی منازل بنواحی بصره رسیده زاویه را مضرب خیام عساکر... گردانید. (حبیب السیر ج 1 ص 529). و رجوع به زاویه (وقعه الَ ...) و زاویه (یوم الَ ...) شود.
خاقانی .
مولوی (مثنوی چ نیکلسن ج 1 ص 55).
منوچهری .
۱. (ریاضی) فضای میان دو خط یا دو سطح متقاطع.
۲. [مجاز] طرز نگرش به چیزی؛ دیدگاه.
۳. کنج؛ گوشه.
۴. [قدیمی] عبادتگاه زاهدان و صوفیان؛ خانقاه.
۵. [قدیمی] اتاقی در خانقاه برای ذکر گفتن یا نماز خواندن.
۶. [قدیمی] محل زندگی؛ خانه.
۷. [قدیمی، مجاز] آشیانۀ پرنده.
〈 زاویهٴ قائمه: (ریاضی) زاویهای که از عمود شدن خطی بر خط دیگر پدید میآید.
〈 زاویهٴ حاده: (ریاضی) زاویهای که کمتر از نود درجه باشد؛ کوچکتر از زاویۀ قائمه؛ گوشۀ تند.
〈 زاویهٴ منفرجه: (ریاضی) زاویهای که بیشتر از نود درجه باشد؛ بزرگتر از زاویۀ قائمه؛ گوشۀ باز.
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) گوشه. "رأس زاویه" به پارسی می شود "سر گوشه" یا "تارَک گوشه". "ضلع زاویه" به پارسی می شود "بَر گوشه". "نقاله" به پارسی می شود "گوشه سنج". "زاویۀ حاده" به پارسی می شود "گوشۀ تند" یا "گوشۀ بسته". "زاویۀ منفرجه" به پارسی می شود "گوشۀ باز". "زاویۀ قائمه" به پارسی می شود "گوشۀ راست". "زاویۀ نیم صفحه" به پارسی می شود "گوشۀ نیم هامون" یا "گوشۀ تخت". "زاویۀ تمام صفحه" به پارسی می شود "گوشۀ همه هامون". دو گوشه با جَمکَردِ (مجموعِ) 90 درجه "گوشه های "اُسپُرَندِه" (زاویه های متمم) هستند. دو گوشه با جَمکَردِ (مجموع) 180 درجه "گوشه های "آپُرَندِه" (زاویه های مکمل) هستند. "زاویۀ متقابل" به پارسی می شود "گوشۀ روبرو". "زاویۀ مجاور" به پارسی می شود "گوشۀ هَمبَر" یا "گوشۀ همپهلو". "زاویۀ داخلی" به پارسی می شود "گوشۀ درونی". "زاویۀ خارجی" به پارسی می شود "گوشۀ بیرونی". در یک پَرهون (دایره)، "زاویۀ مرکزی" به پارسی می شود "گوشۀ کُیانی" و "زاویۀ محاطی" به پارسی می شود "گوشۀ دَروِشتِه".
گوشه