کلمه جو
صفحه اصلی

شاخ گوزن

فارسی به انگلیسی

hartshorn


فارسی به عربی

قرن

مترادف و متضاد

antler (اسم)
شاخ، شاخ گوزن، شاخ فرعی، انشعاب شاخ

فرهنگ فارسی

کنایه از ماه نو هلال

لغت نامه دهخدا

شاخ گوزن. [ خ ِ گ َ وَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ماه نو. هلال. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) :
کرده در آن خرم قضا، جهد گوزنان چند جا
شاخ گوزن اندر هوا اینک نگونسار آمده.
افضل الدین خاقانی ( از آنندراج ).

دانشنامه عمومی

شاخ گوزنی، شاخی استخوانی که روی سر گوزنها می روید.گوزن شمالی ایرلندی که منقرض شده است   گوزن اوراسیایی   گوزنِ شمالیِ تَشی گون   گوزنِ شمالی، سوئد   گوزن قرمز جوان با شاخ مخملی   استرآهویی با سرونی نسبتاً بزرگ   گوزنِ دُم سفید   گوزنِ ِ زردِ اروپایی   واپیتی   آهوریزه   مرالی در ابتدای فصلِ رشد   استرآهویی فاقدِ یک شاخ   سمبر گوزنی با شاخ های ضحیم.   موس گوزنِ یک ساله   چیتال
گوزن شمالی ایرلندی که منقرض شده است
گوزن اوراسیایی
گوزنِ شمالیِ تَشی گون

دانشنامه آزاد فارسی

شاخ گوزن (antler)
«شاخ» گوزن معمولاً شاخه شاخه است، و به جای بخش شاخی، از استخوان ساخته شده است. شاخ های گوزن، برخلاف شاخ های حقیقی هر سال می ریزند و دوباره رشد می کنند. هردو جنس نر و ماده گوزن های شمالی شاخ دارند، اما در سایر انواع گوزن، فقط نرها دارای شاخ اند. طی رشد جانور، پوست مودار حساسی با نام «مخمل» شاخ را می پوشاند که بعد از بلوغ خشک می شود و می ریزد. تعداد و پیچیدگی شاخه های شاخ هر سال افزایش پیدا می کند.


کلمات دیگر: