کلمه جو
صفحه اصلی

دادخواست


مترادف دادخواست : دادنامه، شکایت، شکوائیه، عرضحال

فارسی به انگلیسی

petition, bill

petition


فارسی به عربی

التماس , بدلة , عریضة

مترادف و متضاد

suit (اسم)
جامه، درخواست، نوع، مرافعه، تسلسل، توالی، تقاضا، خواستگاری، دادخواست، عرضحال، یک دست لباس

plea (اسم)
بهانه، ادعا، پیشنهاد، استدعاء، تقاضا، عذر، دادخواست، وعده مشروط

petition (اسم)
عرض، عرضه داشت، عریضه، دادخواست، عرضحال، تظلم

دادنامه، شکایت، شکوائیه، عرضحال


فرهنگ فارسی

نامهای که دادخواه به دادگاه بنویسد
( اسم ) نوشتهای که دادخواه بدادگاه بنویسد و داد خواهی کند عرض حال .

فرهنگ معین

(خا ) (اِمر. ) عرضحال ، نوشته ای که به موجب آن از دادگاه تقاضای رسیدگی به امری می شود.

لغت نامه دهخدا

دادخواست. [ خوا / خا ]( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) داد خواستن :
جان نیارد هرگز از وی دادخواست
داد مظلومان از اینسان میدهد.
عطار.
|| ( اِ مرکب ) فرهنگستان این لغت را به جای عرضحال برگزیده است یعنی نامه ای متضمن شکایت از کسی.

فرهنگ عمید

۱. داد خواستن.
۲. (اسم ) (حقوق ) نامه ای که دادخواه به دادگاه بنویسد و دادخواهی کند، عرض حال.

دانشنامه عمومی

دادخواست به معنی دادخواهی کردن است و در اصطلاح حقوقی به آغاز اقامه دعوا از سوی خواهان علیه خوانده از طریق سیستم دادگستری گفته می شود. در بسیاری از مواد قانونی دادخواست به معنی برگه دادخواست استفاده می شود یعنی برگه ای که شخص به وسیله آن دادخواهی خود را به دادگاه ارائه می کند.
نام، نام خانوادگی، نام پدر، سن، اقامتگاه و در صورت امکان شغل خواهان
در صورتی که دادخواست توسط وکیل تقدیم شود، مشخصات وکیل باید درج گردد.
قید نشدن مشخصات یا ناقص بودن آن باعث رد دادخواست خواهان می گردد.
نام، نام خانوادگی، اقامتگاه و شغل خوانده.
تاریخ تقدیم دادخواست باید شمسی و با تمام حروف نوشته شود
در صورت قید نشدن مشخصات یا ناقص بودن آن، دادگاه طی یک اخطاریه به خواهان فرصت می دهد تا نسبت به رفع نقص اقدام نماید در غیر این صورت دادخواست خواهان رد خواهد شد.
تعیین خواسته و بهای آن مگر آنکه تعین بها ممکن نبوده یا خواسته «مالی» نباشد.
خواسته یا مالی است یا غیرمالی.
تعهدات یا جهاتی که به موجب آن خواهان خود را مستحق مطالبه می داند به طوری که مقصود واضح و روشن باشد.
آنچه را که خواهان از دادگاه درخواست دارد (عنوان دادخواست)
شرح دادخواست: ذکر ادله و وسایلی که خواهان برای اثبات ادعای خود دارد، از اسناد و نوشته ها، شهود و غیره.
دادخواست و کلیه برگ های پیوست به آن باید در دو نسخه و در صورت تعدد مدعی علیه به عده آن ها علاوه بر یک نسخه باشد.
امضای خواهان و در صورت عجز از امضا، اثر انگشت او.
دادخواست (در قدیم: عرضحال) شکایتی است که به مراجع قضائی به صورت نوشتاری یا گفتاری عرضه می شود. دادخواست وسیله رسمی احقاق حق است که از طریق مراجعه به دادگاه ها صورت می گیرد.دادخواست نوشتاری به وسیله برگه ای به نام برگ دادخواست انجام می گیرد. دادخواست شکایت حقوقی است.
دادخواست نوعی درخواست است اما هر درخواستی دادخواست نیست. دادخواست باید در قالب و فرم ویژه ای به دادگاه عرضه می شود اما درخواستها (مثلاً درخواست تأخیر جلسه از دادگاه) شکل خاصی نداشته و هزینه ای هم به آن تعلق نمی گیرد.
دادخواست همچنین با اظهارنامه تفاوت دارد. اظهارنامه وسیله رسمی مطالبه حق است که از سوی ادارهٔ ثبت اسناد یا دفاتر دادگاه ها ابلاغ می شود ولی دادخواست را از راه مراجعه به دادگاه ها عرضه می کنند.


کلمات دیگر: