کلمه جو
صفحه اصلی

پاپوش


مترادف پاپوش : پرونده سازی، پرونده، مزاحمت، گرفتاری، مخمصه، ارسی، پاچپله، پای افزار، کفش

فارسی به انگلیسی

difficulty, footwear, slipper, leg warmers

footwear, leg warmers


فارسی به عربی

احذیة

مترادف و متضاد

footwear (اسم)
کفش، پاپوش

footgear (اسم)
کفش، پاپوش

sleeper (اسم)
پاپوش، خواب رونده، واگن تختخواب دار، اهن زیر ساختمان

پرونده‌سازی، پرونده، مزاحمت


گرفتاری، مخمصه


ارسی، پاچپله، پای‌افزار، کفش


۱. پروندهسازی، پرونده، مزاحمت
۲. گرفتاری، مخمصه
۳. ارسی، پاچپله، پایافزار، کفش


فرهنگ فارسی

کفش، پاافزار، کنایه:ازتوطئه وپرونده سازی کردن
( اسم ) ۱ - کفش پا افزار ( مطلقا ) . ۲-( خصوصا ) کفش راحتی مخمل مزین به یراقهای طلا و دانه های الماس بدلی که یک قرن پیش زنان ایرانی در داخل منزل آنرا بپامیکردند ۳ - عایق و مانع و سدی که در راه پیشرفت یا زندگانی مردم ایجاد کنند .
کفش پای افزار

فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - کفش ، پای افزار. ۲ - مجازاً گرفتاری ، دردِسر. ، ~ درست کردن برای کسی کنایه از: برای کسی ایجاد دردسر کردن . ، ~دوختن برای کسی کنایه از: توطئه کردن برای کسی .

لغت نامه دهخدا

پاپوش. ( نف مرکب ، اِ مرکب ) کفش. پای افزار. پاافزار. پوزار. پااوزار. نعل. حِذاء :
به اقتضای زمان کار خویشتن بگذار
که سعی بیهده پاپوش میدرد، «مثل است ».
سلیم.
- پاپوش برای شیطان دوختن ؛ سخت گربز بودن.
- پاپوش برای کسی دوختن ؛ او را بزحمت و رنج و تعب وزیان و خسارتی دچار کردن. به حیله او را گناهکار یامدیون کردن.

فرهنگ عمید

۱. = پاافزار
۲. آنچه پا را بپوشاند.
* پاپوش دوختن: [عامیانه، مجاز] توطئه و پرونده سازی کردن برای کسی.

۱. = پاافزار
۲. آنچه پا را بپوشاند.
⟨ پاپوش دوختن: [عامیانه، مجاز] توطئه و پرونده‌سازی کردن برای کسی.


دانشنامه عمومی

پاپوش (فیلم ۱۳۵۲). پاپوش فیلمی به کارگردانی و نویسندگی اسماعیل پورسعید محصول سال ۱۳۵۲ است.
رضا بیک ایمانوردی
مرتضی عقیلی
هاله نظری
یداله شیراندامی
فرشید فرزان
فرنگیس فروهر
توتیا
حسین شهاب
مرتضی حدیقی
یوسف قربانی
رضا حاجیان
نعمت اله گرجی
مهدی (رضا بیک ایمانوردی) در بازی قماری که دوستش حسین (یدالله شیراندامی) راه انداخته شرکت می کند. حسین به کمک فخری (توتیا) قاپ های مهدی را عوض می کند و پول کلانی از مهدی می برد. مهدی ماجرا را درمی یابد و به خانهٔ فخری می رود. فخری که توسط حسین مجروح شده می میرد و پلیس مهدی را به جرم قتل فخری بازداشت می کند. حسین که قصد دست درازی به بتول، زن مهدی، را دارد باعث مرگ بتول می شود. محمود (فرشید فروزان)، پسر مهدی، تنها می ماند و ناچار راه پدر را ادامه می دهد. پس از چند سال محمود و حسین، بدون آنکه همدیگر را بشناسند، با هم آشنا می شوند. آسیه (هاله) دختر حسین، و محمود به هم علاقمند می شوند. حسین محمود را از روی خال بازویش می شناسد و مهدی پس از بیست سال از زندان آزاد می شوند و با ظاهری مبدل به سراغ حسین می رود و در بازی قمار تمام اموال حسین را می برد و سپس خود را معرفی می کند. سرانجام اکبر، دوست محمود، توسط حسین به قتل می رسد و حسین نیز به ضرب گلولة پلیس از پا در می آید.

واژه نامه بختیاریکا

پا پیجن

جدول کلمات

کفش , افزار, جمشاک, لکا

پیشنهاد کاربران

به ترکی باشماخ

پا افزار

جوراب

در زبان لری بختیاری به معنی
کفش. دمپایی
Paposh

در گویش لری مناطق لرستان و شمال خوزستان، به معنای شلوار به کار می رود.


کلمات دیگر: