مترادف جدایی : دوری، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوری، هجر، هجران، طلاق، انفکاک، انفصال، برش، قطع
متضاد جدایی : وصال، وصل
separation, departure, parting
breakaway, disengagement, dissociation, disunion, divergence, divorce, estrangement, secession, separateness, separation, sequestration, split
دوری، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوری، هجر، هجران ≠ وصال، وصل
طلاق
انفکاک
انفصال، برش، قطع
۱. دوری، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوری، هجر، هجران
۲. طلاق
۳. انفکاک
۴. انفصال، برش، قطع ≠ وصال، وصل
حداقل فاصلۀ مجاز طولی و عرضی و عمودی بین هواگَردها برای دستیابی به بالاترین سطح ایمنی در پرواز
(از آتشکده ٔ آذر چ بمبئی ص 219).
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فرخی .
منوچهری .
ناصرخسرو.
سعدی .
سعدی .
صائب .
جدایی .
(؟).
فردوسی .
خاقانی .