کلمه جو
صفحه اصلی

حره

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: horre) (عربی) (در قدیم) عنوانی برای دختران و زنان آزاد ، دختران و زنان پادشاهان و بزرگان .


اسم: حره (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: horre) (فارسی: حره) (انگلیسی: horre)
معنی: عنوانی برای زنان و دختران پادشاهان، زن بزرگ و شریف، زن آزاد، ( در قدیم )، عنوانی برای دختران و زنان آزاد، دختران و زنان پادشاهان و بزرگان، زن آزاده، لقب زنان اشرافی، خاتون، نام خواهر محمود غزنوی

فرهنگ فارسی

زن آزاد، زن آزاده، لاف کنیز، حرائرجمع
( اسم ) زن آزاد آزاد زن . جمع : حرات
بنت اشعث چنانکه در فهرست تاریخ گزیده آمده است نام زنی است که معاویه به او وعده ازدواج داد و او را به مسموم کردن حسن ابن علی وا داشت

فرهنگ معین

(حَ رَّ) [ ع . ] (اِ.) سنگستان .


(حُ رّ ) [ ع . حرة ] (اِ. ) زن آزاده .
(حَ رَّ ) [ ع . ] (اِ. ) سنگستان .

(حُ رّ) [ ع . حرة ] (اِ.) زن آزاده .


لغت نامه دهخدا

حرة. [ ح َرْ رَ ] (اِخ ) (وقعه ٔ...) جنگی است که میان مسلم بن عقبه و اهل مدینه اتفاق افتاد درسال 63 هَ . ق . سه روز مانده از ذی الحجة بسال دوم خلافت یزید و مسلم از جانب یزیدبن معاویه بود و شهر راسه روز قتل عام کرد و غارت کرد مردم آنجا را بیش از سیصد تن از اولاد مهاجر و انصار را کشتند و بسیاری ازصحابه ٔ رسول در آن وقعه شهید شدند، از جمله معقل بن سنان اشجعی و عبداﷲبن حنظله ٔ انصاری و عبداﷲبن زیدبن عاصم مازنی . و علت این جنگ کینه ای بود که بنی امیه از طایفه ٔ اوس و خزرج و مردم مدینه در دل داشتند از زمان رسول که یاری آن حضرت کردند و با قریش به جنگ برخاستند و در غزوات رسول خدا بسیاری از بنی امیه را کشتند. و تفصیل وقعه چنان است که مردم مدینه میگفتند: یزید مسلمان نیست و پیوسته به می خوردن مشغول است و با مطربان می نشیند و نماز نمی گزارد، و امامت امت را شایسته نیست و ما از او بیزاریم ، و بیعت او را نقض کردند، و با عبداﷲبن حنظله ٔ انصاری بیعت کردند. عامل مدینه مردی بود از بنی امیه ، عثمان بن محمدبن ابی سفیان ، او را بگرفتند و بند کردند، و هرکه در مدینه بود از بنی امیه به سرای مروان بازداشتند مگر عبدالملک مروان که جوانی بود پیوسته ملازم مسجد، فقه می آموخت و عبادت خدای میکرد و از سعیدبن مسیب فقیه مدینه جدا نمیشد، او را به حال خود رها کردند و منذربن زبیر عبداﷲبن حنظله را گفت : نیکو نکردی در این بیعت باید با علی بن الحسین بیعت کرد که نبیره ٔ پیغمبر است . من و تو این کار را نشائیم . عبداﷲ بپسندید و همه نزد علی بن الحسین رفتند. آن حضرت نپذیرفت و از مدینه بیرون رفت و در ینبع روستائی نزدیک مدینه فرودآمد و بماند تا فتنه خاموش گردد و غوغا بنشیند و دختر عثمان بن عفان را که زوجه ٔ مروان بود با خود ببرد. چون خبر این فتنه به یزید رسید، نامه به عبیداﷲ زیاد فرستاد و او را رفتن به مدینه فرمود. عبیداﷲ نپذیرفت . یزید مسلم بن عقبه را که مردی جنگی بود نامزد کرد با سپاهی همه از مردم شام و به حرب مردم مدینه فرستاد، و او را فرمودکه علی بن الحسین را نیکو دارد و متعرض او نگردد که خویشتن را از فتنه بیرون کشیده است ، اما مردم مدینه عبداﷲبن حنظله را گفتند بنی امیه را به یک جای بکش که چون سپاه شام بیایند اینان بجهند و بگریزند و ملحق به آنها گردند و آنها را راه نمایند. عبداﷲ این رأی نپسندید و گفت : این ها بزرگان بنی امیه اند، چون بکشیم کینه ٔ شامیان افزون گردد و در جنگ افروخته تر شوند، و از ما طلب خون آنها کنند و کار دراز گردد، صواب آن است که آنها را سوگند دهیم که با ما حرب نکنند و شامیان را راه ننمایند و کس را بر حرب ما یاری نکنند، آنگاه از شهر بیرون کنیم . بپسندیدند و چنین کردند، مگر عبدالملک مروان که او را به حال خود گذاشتند. چون مسلم بن عقبه به مدینه رسید بنی امیه را یافت بر دروازه و گفت : حربگاه را کجا شایسته است و راه به من نمائید، همه گفتند ما را سوگند داده اند که ترا یاری نکنیم و از سوگند بیرون نتوانیم شد، اما کسی را بیاریم که او را سوگند نداده اند و او عبدالملک بن مروان است .گفتند این کار را پیرمردی باید حرب آزموده نه عبدالملک که جوان است . گفتند با جوانی رأی پیران دارد. اورا طلبیدند و بیاوردند و با او مشورت کردند و رأی پسندیده ٔ وی شنیدند، از جمله گفت : در حره جنگ آغازیداز صبح تا ظهر که جانب قبله است تا آفتاب بر پشت شما بتابد و بر روی اهل مدینه و شما را از تابش آفتاب زحمت کمتر باشد و اگر کسی از آنها هزیمت شود و بگریزد بجانب شمال شود که راه شام است و شما بر آنها دست یابید و اگر از جانب دیگر گریزند که بادیه است در شعب جبال متواری شوند و مسلم بیمار بود و بر در خیمه بر تختی بخفت و تدبیر حرب بدان حالت میکرد و تا ظهر مردم مدینه را هزیمت کردند. و منادی مسلم فریاد زد که سه روز خون و مال و ناموس مردم بر سپاه شام مباح است و شامیان میکشتند و غارت میکردند. بسیاری از صحابه بگریختند و در غارها پنهان شدند. طبری گوید: در آن سه شبانروز چندان فساد کردند که هرگز در اسلام و جاهلیت نکرده بودند. روز سیم مسلم به مسجد آمد و منادی کرد که غارت و کشتن را برداشتم ، بیائید و بیعت کنید، و هرکس بیعت نکند او را بکشیم و مال او ببریم . بیرون آمدند به بیعت کردن و میخواستند بیعت کنند بر حکم کتاب و سنت ، مسلم میگفت باید بیعت کرد بر حکم یزید و از هیچکس جز بر این وجه بیعت نپذیرم . مروان حکم میگفت چنین مگوی که باید بیعت بر حکم کتاب و سنت باشد، مسلم نپذیرفت و گویند در این وقت محمدبن عبداﷲبن عباس پدر خلفای بنی عباس از مادر بزاد. (ملخص از طبری ).


حرة. [ ح َرْ رَ ] (اِخ ) رزمگاه حُنَین . || موضعی به تبوک . || جائی به تقدة. || جائی میان مدینة و عقیق . || جائی قبلی مدینة. || جائی به بلادقیس . || جائی به دهناء. || جائی به عالیه ٔ حجاز. || جائی نزدیک فید. || جائی به کوههای طی . || جائی به زمین بارق . || جائی به نجد، نزدیک ضریة. || جائی بنومرة را. || جائی نزدیک خیبر. و آنرا حرةالنار نیز نامند. || جائی به ظاهر مدینة زیر راقم ، و وقعةالحرة بروزگار یزید بدانجا بود. || جائی به بُرَیْک در راه یمن . || حره ٔ غَلاس ، حره ٔ لبن ، حره ٔ لفلف ، حره ٔ شوران ، حرةالحمارة، حره ٔ حقل ، حره ٔ میطان ، حره ٔمعشر، حره ٔ لیلی ، حره ٔ عباد، حره ٔ رجلاء، حره ٔ قماط؛نام مواضعی است به مدینه ٔ منورة. (معجم البلدان ).


حرة. [ ح َرْ رَ ] (ع اِ) زمین سنگلاخ سوخته . (معجم البلدان ). سنگستان . (نصاب ) (غیاث ). ج ، حَرّ، حِرار، حَرّات . زمین سنگریزه دار سیاه را گویند، و چنین زمین را اگر مدور باشد حرة و اگر مستطیل و غیرواسع باشد لابة و نیز کراع خوانند. و بیشتر این زمینها در اطراف شهر مدینه است که بصورت اضافه مستعمل است . (معجم البلدان ). || تشنگی . || دانه ٔ کوچکی که از اندام آدمی برمی آید. || عذاب دردناک . || تاریکی بسیار. (منتهی الارب ). || نام جایهای بسیار است که بترتیب مضاف الیه یاد خواهد شد.


حرة. [ ح َرْ رَ ] (ع مص ) سخت تشنه شدن . (زوزنی ). تشنه شدن .


حرة. [ ح َرْرَ ] (اِخ ) (یوم ...) وقعة حرة لیزید علی اهل المدینة. (مجمع الامثال میدانی ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.


حرة. [ ح ِ رَ ] (ع اِ) تاج ریزی و عنب الثعلب . (ناظم الأطباء).


حرة. [ ح ُرْ رَ ] (اِخ ) بنت اشعث . چنانکه در فهرست تاریخ گزیده آمده است نام زنی است که معاویه او را به حباله ٔ نکاح خویش وعده داد و به مسموم کردن حسن بن علی واداشت . ولیکن در متن چاپی گراوری ص 202 حدةبن اشعث دیده میشود: «و همچنین ایمن نبود تا زن حسن اسما را و بروایتی حدةبن اشعث رابفریفت و وعده داد زن را که در حباله ٔ خود آورد...». و از این عبارت معلوم میشود که حده نام مرد است .


حرة. [ ح ُرْ رَ ] (ع ص ، اِ) کنیزک آزاده . تأنیث حُرّ. آزاده زن . آزادزن . زن آزاد. || خاتون . بی بی . بانو. سیده . بیگم . خدیش . ستی . خانم . مقابل اَمة، داه ، کنیز. و این چون لقبی عام بوده است زنان مجلله ومحترمه را مانند خانم امروز : این زن بیامد و با این کنیزک بگفت و کنیزک آمد و با غازی بگفت ... غازی سخت دل مشغول شد و کنیزک را گفت این حرة را بخوان تا بهتر اندیشه دارد و بحق او رسم ، اگر این حادثه درگذرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 331). || دختر شاه یا امیر یا وزیر و مانند آن : و از وی دو حرة ماند یکی در حباله ٔ... (تاریخ بیهقی ).
چاکر قبچاق شد شریف و ز دل
حره ٔ او پیشکارخاتون شد.

ناصرخسرو.


ج ، حُرّات ، حَرائر. (مهذب الاسماء).
|| لیله ٔ حرة؛شب زفاف بی آرامش با دوشیزه . مقابل لیله ٔ شیباء. || لیله ٔ حرة؛ شب نخستین از هر ماه قمری . || جای گشتن گوشواره از بناگوش . || سحابه ٔ حرة؛ ابر بسیارباران . || ناقة حرة؛ ماده شتر بسیارشیر. || نجیب . اصیل . || رملة حرة؛ ریگ بی گل . ریگ نیکو. || ارض حرة؛ زمین خوش . (صراح ).

حرة. [ح ِرْ رَ ] (ع اِمص ) تشنگی . عطش : در وقت حره ٔ حرب و وقدة آتش ... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 295).


فرهنگ عمید

عنوانی برای زنان و دختران پادشاهان، زن بزرگ و شریف، زن آزاد.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:خانم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] واقعه حَرّه، قیام مردم مدینه به سرکردگی عبداللّه فرزند حَنظَلةبن ابی عامر (غسیل الملائکه) بر ضد حکومت یزید در سال ۶۳ است.
به سنگستان سیاه رنگ، حرّه می گفتند و چون این قیام در سنگستانی در مشرق مدینه به نام حرّه واقم یا حرّه زُهره (منسوب به بنی زهره از اقوام یهود؛ برپا شد، به این نام معروف گردید. تاریخ واقعه حره در بیشتر منابع، تاریخ واقعه حرّه روز دوم ذیحجه یا دو سه روز مانده به آخر ذیحجه ۶۳ نوشته شده است، لذا روایاتی که آن را در سال ۶۲ دانسته اند، نادرست می نمایند. علت واقعه حره اگرچه ارتکاب معاصی متعدد از سوی یزید، از جمله قتل امام حسین علیه السلام، در برانگیختن مردم بی تأثیر نبود، اما ریشه قیام به این بازمی گردد که پس از قیام عبدالله بن زبیر، که مردم را به خلع یزید و جهاد با او فراخواند، مردم مدینه دعوت وی را پذیرفتند و با عبداللّه بن مطیع، نماینده وی، بیعت و بدین گونه یزید را از خلافت خلع کردند. در پی آن، یزید از عثمان بن محمد بن ابی سفیان، والی خود در مدینه که فردی بی تجربه بود، خواست تا جمعی از بزرگان شهر را نزد او به شام بفرستد تا سخن ایشان را بشنود و از آنان دلجویی کند. . برخی گزارشها نیز گویای این است که چون فرستاده خلیفه، برای بردن صَوافی (اموال و اشیای برگزیده برای خلیفه) به مدینه آمد، گروهی از مردم مانع وی شدند و میان آنان و عثمان بن محمد مشاجره ای روی داد که به شورش مردم انجامید. افزون بر این، آن گروه از بزرگان شهر که عثمان بن محمد نزد یزید فرستاد، به رغم نوازشهای یزید، پس از بازگشت به مدینه، عیاشی ها و هرزه درایی های خلیفه را برای مردم شرح دادند. با شنیدن این اخبار، مردم شوریدند و عبدالله بن حنظله را به سرکردگی برگزیدند. عبداللّه در سخنرانی ای در میان مردم ناراضی، علت قیام خود را ترس از نزول عذاب الهی به سبب معاصی یزید ذکر کرد. ← بیعت مرد با عبدالله ازاین رو، مردم یزید را خلع و با عبدالله بن زبیر بیعت نمودند. آنگاه به اذن ابن زبیر، عثمان بن محمد را از امارت عزل کردند و بر امویان شوریدند و آنان را، که حدود هزار مرد بودند و در منزل مروان بن حَکم گرد آمده بودند، محاصره کردند. نفوذ زبیریان بر قیام حره به گفته ابن اعثم کوفی، ابن زبیر عبدالله بن حنظله را به عنوان والی مدینه برگزید. این روایت و برخی روایات پیش گفته نشان می دهند که تا چه اندازه افکار و گرایش های زُبیری بر این قیام و رهبر یا رهبران آن حاکم بوده است. تلاش یزید برای سرکوبی قیام چون تلاش عبدالله بن جعفر که یزید از او خواسته بود مردم را به اطاعت دعوت کند و نیز نامه تهدیدآمیز یزید و وساطت نعمان بن بشیر در فرونشاندن قیام مدینه مؤثر نیفتاد، یزید تصمیم گرفت برای سرکوب مردم مدینه لشکری تجهیز کند. بعد از امتناع عبیدالله بن زیاد از پذیرش فرماندهی لشکر، وی مسلم بن عُقبه مُرّی را مأمور این کار کرد. شمار لشکریان او را بین ۰۰۰، ۵ تا ۰۰۰، ۲۷ تن نوشته اند. حمله سپاه یزید به مدینه وقتی خبر حرکت سپاه یزید به مردم مدینه رسید، آنان گرداگرد مدینه خندق کندند و پناه گرفتند. بنی امیه نیز در ازای اجازه خروج از شهر، سوگند خوردند که از اوضاع شهر چیزی به سپاه یزید نگویند و با آنان به شهر باز نگردند، اما عبدالملک بن مروان با توصیه پدرش به همراهی مسلم بن عقبه نقشه حمله به شهر را طراحی کردند. مسلم با گذر از حرّه، در مشرق مدینه پیاده شد و به مردم مدینه سه روز مهلت داد. آنگاه، پس از دور زدن خندق، از پشت سر و با کمک طایفه بنی حارثه، که با وعده های مالی فریفته شدند، وارد شهر شد و چندان جنایت کرد که به مجرم و مسرف معروف شد. جنایات سپاه یزید در مدینه مسلم بن عقبه، به دستور یزید، سه روز جان و مال مردم را بر سپاهیانش حلال کرد. ابن کثیر و سیوطی غارت و جنایات سپاهیان او را مصیبتی سهمگین و وصف ناپذیر خوانده اند و مسعودی آن را فجیع ترین حادثه، پس از شهادت امام حسین علیه السلام، دانسته است. سپاهیان مسلم بن عقبه در آن سه روز، از ارتکاب هیچ عمل شنیعی، همچون تجاوز به نوامیس، بیرون کشیدن جنین از شکم زنان و کشتن نوزادان و توهین به صحابه بزرگ پیامبر اسلام صلی اللّه علیه وآله وسلم، از جمله جابر بن عبدالله انصاری نابینا و ابوسعید خُدری فروگذار نکردند. تعداد کشته شدگان واقعه حره شمار کشتگان واقعه حرّه را بیش از ۴،۰۰۰ و به قولی ۷۰۰، ۱۱ یا ۷۰۰، ۱۰ تن برآورد کرده اند. از این میان، هفتصد تن از حاملان قرآن و هشتاد صحابی رسول خدا به قتل رسیدند، به نحوی که کسی از اهل بدر باقی نماند. عبدالله بن حنظله و فرزندانش نیز کشته شدند. خلیفة بن خیاط اسامی کشته شدگان انصار و مهاجران را ذکر کرده است. گرفتن بیعت از مردم بعد از واقه حره مسلم پس از این جنایات، مردم شهر را جمع کرد و از آنان برای یزید بیعت گرفت، مبنی بر اینکه آنان و پدرانشان بنده یزید بوده اند و به تعبیر دیگر، فَیء (غنیمت جنگی) یزید هستند و هرکسی را که از این فرمان سر باز می زد، گردن می زدند. از آن بیعت فقط علی بن عبدالله بن عباس (با وساطت خویشانش که در سپاه یزید بودند) و امام سجاد علیه السلام معاف شدند. بی طرفی امام سجاد(ع) در واقعه حره امام سجاد علیه السلام در این قیام با مردم مدینه همراه نشد؛ افزون بر آنکه این قیام ــچنان که گفته شدــ با اذن و حمایت عبدالله بن زبیر صورت گرفت، آگاهی امام به ضعف و عده کم اهالی مدینه در مقابله با سپاهیان بسیار شام که از خشونت و قساوت دریغ نداشتند و همچنین تصمیم آن حضرت به دور ماندن از اتهامات دولت اموی ـ که به قولی، تنها هدف حمله مسلم بن عقبه به مدینه بودــ و حفظ آن عده اندک از پیروان خویش و حفظ کرامت حرم پیامبر، از دلایل احتمالی بی طرفی امام در این واقعه بود. از این رو، خاندانش از این جنایت آسیبی ندیدند و خانه اش نیز پناهگاه امنی برای بسیاری از زنان و کودکان، حتی اهل و عیال مروان بن حکم، گردید و آن حضرت کسان مروان را با زن و فرزند خود به ینْبُع فرستاد. پس از پایان ماجرا، امام سجاد با همراهی مروان و فرزندش، عبدالملک، نزد مسلم رفت. گویا یزید از قبل مسلم را به رعایت حال امام سفارش کرده بود؛از این رو، مسلم ایشان را گرامی داشت، چهارپایی زین کرد و به ایشان داد که حضرت آن را بازگرداند. دکتر جعفر شهیدی روایات گوناگون درباره نحوه رفتار مسلم با امام سجاد علیه السلام و گفتگوی آنان ذکر کرده است. . برخی علت خوش رفتاری غیرمنتظره مسلم را با امام سجاد، ناشی از دعایی می دانند که حضرت می خواند و ناخواسته هیبت و ترس در دل مسلم می انداخت. همراهی صحابه در واقعه حره برخی صحابه شورشیان را همراهی نکردند، از جمله عبدالله بن عمر، ابوسعید خُدری و جابر بن عبدالله انصاری .   علت شکست واقعه حره ابن قتیبه پس از مقایسه شکست زودهنگام و شگفت انگیز مردم مدینه در واقعه حرّه با مقاومت عبدالله بن زبیر و یاران اندکش در برابر همین سپاه، علت اصلی آن شکست را انتخاب دو امیر ذکر کرده است، اما در منابع درباره اختلاف سران قیام مدینه سخنی نیست. دیدگاه مورخان مسلمان از قول مسلم بن عقبه آورده اند که پس از اقرار به توحید، بهترین عمل خود را کشتن اهل حرّه می دانست. مورخان مسلمان برآن اند که سرکوب وحشیانه مردم مدینه در واقعه حرّه، به انتقام خون امویان و کشته های بدر و تقاصّ قتل عثمان از مردم مدینه، به ویژه انصار، صورت گرفته است. کتابنامه • ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳. • ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ ۱۹۸۲. • ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱. • ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. • ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴. • ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. • ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، المعروف بتاریخ الخلفاء، چاپ طه محمد زینی، (قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷)، چاپ افست بیروت (بی تا.). • ابن قتیبه، کتاب عیون الاخبار، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی تا.). • ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۴، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت (۱۴۰۵/ ۱۹۸۵). • علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی ، الاغانی ، قاهره ۱۳۴۵ـ ، ج ۴، ص ۱۵،۲۸ـ۲۹، ۳۳ـ۳۴، ۷۰ـ۷۲، ج ۶، ص ۲۲۷، ۲۲۹، ۲۳۲ و جداول. • احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، قسم ۲، چاپ ماکس شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۳۸، چاپ افست بغداد (بی تا.). • رسول جعفریان، تاریخ خلفا: از رحلت پیامبر تا زوال امویان (۱۱ـ۱۳۲ه )، تهران ۱۳۷۴ش؛ • محمدرضا حسینی جلالی، جهادالامام السجاد، (قم) ۱۴۱۸. • خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، روایة بقی بن خالد (مَخلَد)، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ۱۹۶۸. • خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵. • احمد بن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش. • محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۶۱ـ۸۰ه ، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰. • علی بن عبدالله سمهودی، وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴. • عبدالرحمان بن عبدالله سهیلی، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره ۱۳۸۷ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۰، چاپ افست ۱۴۱۰/۱۹۹۰. • عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ش؛ • جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین (ع)، تهران ۱۳۶۵ش. • محمد بن جریر طبری ، تاریخ الطبری : تاریخ الامم والملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ( ۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷ ) . • مسعودی، تنبیه. •) مسعودی، مروج (بیروت). • محمد بن محمدمفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم ۱۴۱۳. • مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲. • یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵. • الاحمدبن اسحاق یعقوبی ، تاریخ الیعقوبی ، بیروت ( بی تا. ) ، چاپ افست قم ( بی تا. ) .

جدول کلمات

سنگستان

پیشنهاد کاربران

شهرکی است در میان کوه؛ سردسیر؛ با هوای درست و نعمت بسیار. ( حدودالعالم ص 135 )

نام جنگی است


به معنی آزاده هست حر برای مذکر وحره مونث

حره : حره به معنی دختر آزاده ، از اسامی حضرت زهرا سلام الله علیها ، از القاب بانوان اشرافی، ( حر اسم اولین شهید کربلا هم هست ) .

حره : /horre/ حُره ( عربی ) ( در قدیم ) 1 - عنوانی برای دختران و زنان آزاد؛ 2 - دختران و زنان پادشاهان و بزرگان.

اسم حره مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است .


کلمات دیگر: