کلمه جو
صفحه اصلی

حماه

فرهنگ فارسی

شهریست در مغرب سوریه که در زمان سلوکیان اپیفانی نامیده میشد . در ۶۳۹ م. مسلمانان آنرا فتح کردند و صلیبیون در ۱۱٠۸ م . آنرا متصرف شدند و بار دیگر در ۱۱۱۵ م . بدست مسلمین افتاد .
گل سیاه بد بوی

فرهنگ معین

( حمأه ) (حَ ) [ ع . حمأة ] (اِ. ) گل سیاه ، لجن .

لغت نامه دهخدا

حماة. [ ح َ ] (اِخ ) شهری بزرگ و کثیرالخیرات وسیع، معتبر و خرم است [ در شام ] . گرداگرد وی سور استواریست . در خارج سور حصاری بزرگ دارد و سور دیگری به قسمت اسفل احاطه کرده ، پهلوی نهر عاص یک مسجد جامع و مدارس و بازاری دارد. آبیاری باغ و بستانهای این شهر از نهر عاص است . یک پارچه از حصار بالائی با زمین خود شهر و قسمت اعلای آن از طرف راست المنصوریة نامیده میشود. در این قسمت کاروانسراهای زیاد مشاهده میشود و منازل مردم و بازارها نیز در همین قسمت است . (معجم البلدان ). یکی از شهرهای معروف شام و قدیم ترین شهرهای دنیا میباشد. بانیش از اولاد کنعان بن حام بن نوح بود. و در دشت عاصی در نیمه ٔ راه از مخرج رود انطاکیه واقع در قدیم الایام آن را کلید فلسطین شمالی میگفتند، زیرا در میانه ٔ رود فرات و فنیقیه واقع و 165 میل بخط مستقیم بشمال اورشلیم مسافت داشته . پای تخت مملکتی بود که از آن چندان اطلاعی نداریم و آنچه از 2 سموئیل 8: 9 - 12 مستفاد میشود آن است که توعی پادشاه آنجا داود را بواسطه اینکه بر صوبه مظفر گشته بود تبریک نمود. و سلیمان ملک نیز حدود مملکت خود را به حماة امتداد داده مخزنها در آن نواحی بنا نهاد لکن چون یرلعام ثانی بر مسند شاهی آل اسرائیل برنشست آن حدود را مستخلص ساخت و آشوریان نیز بدان واسطه بر آن مظفر گردیدند و عاموس نبی آن را حماة عظیمه نامیده . درباره ٔ خرابی آن نبوت فرمود: اما در ایام انطیوخس اپی فاینس حماة باپی فانیا ملقب گردید. لکن اسم قدیمش بهیچوجه فراموش نگشته تا ایام جرم باقی بود. و فعلاً نیز به حماة معروف و دارای 40000 نفوس و بازارها و حمام ها و مسجدها و چرخهای چاه بسیار میباشد. دائره ٔ تجارتش با حلب وسایر بلاد آسیا و آفریقا وسیع و مستحکم و برقرار است . کثرت چرخهای چاه برای آبیاری شهر و بستانها میباشد. و نوشتجات قدیمه در آنجا بسیار است . من جمله سنگی است که خطوط مصری قدیم بر آن منقوش بود الی الاَّن هم بطور یقین ترجمه نشده است . و حماتی که در 2 پادشاهان 18 : 34 و 19 : 13 واش 10 : 9 و 37 : 13 مذکور است به گمان روبنصن همان هیئت میباشد که بر فرات واقع است . اما مدخل حماة که در اعداد34 : 8 مذکور است مراد از زمینی است که در حوالی شهر حمص میباشد و از طرف شمال به حماة و از مشرق بدشت شام و از جنوب به ربله و بقاع و از مغرب به شهرهای حصاردار و دریا ممتد است و فی الحقیقة زمین مرقوم مدخل تمام امکنه ٔ مذکوره است و جاسوسانی که در اعداد 13 : 21 مذکورند بدانجا شدند و در ضمن حدود فلسطین شمالی مذکور میباشد. (یوشع 13 : 5) (قاموس کتاب مقدس ).


حماة. [ ح َ ] (ع اِ) عضله ٔ ساق . (از اقرب الموارد). موشک گوشت ساق و در ساق اسب دو باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج َ حَمَوات . || حماةالمراءة؛ خشتامن زن که مادر شوی باشد. (منتهی الارب ). مادر زن . (اقرب الموارد).


حماة. [ ح ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حامی ،نگاهدارنده و نگاهبانی کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به حمات و حامی شود.


دانشنامه عمومی

حماه (بخش). بخش مرکزی حماه (به عربی: ناحیة مرکز حماة) یک بخش در سوریه است که در استان حما واقع شده است.
فهرست شهرهای سوریه
حماه ۴۶۷٬۲۵۴ نفر جمعیت دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

حمام وکیل (شیراز)
رجوع شود به:وکیل، مجموعه بنا

نقل قول ها

حَماة/حمات شهری بر کرانه های رود عاصی در غرب سوریه.
• «حماة شهری است مشهور در میان شهرهای جهان و همسخن دیرینهٔ زمان، اما فراخنایی چندان و و بنایی درخشان ندارد. برچیده دامان و پیرامون آن بسته و خانه های به هم فشرده و پیوسته. دیده ور چون از فراز بر آن نگرد چشم اندازی دلپذیر نیابد، گویی شهر به نمایش خود نشتابد و عیان کردن محاسن خود را برنتابد، اما چون دیده را به دقّت گماری و بر آثار و بناهای حماة به کاوش گام گذاری و در سایه های شهر از نزدیک به دیده بانی نشینی، زیبایی های نهفتهٔ درونش را بینی. در بیرون شهر، بر سوی شرق رودی بزرگ هست که هرچه پیش رَوَد در گسترش است و بر دو کناره اش، جابه جا دولاب ها به یکدیگر در نگرش و چرخ های آبکش در گردش، همچون دو طرّهٔ آراستهٔ تابیده که بر زمین کشیده و شاخسار بوستان ها بر روی آن خمیده است و شادابی هر دو بخش آن طراوات رخسارهٔ دوشیزگان صاحب جمال را به یاد آرد و شتاب جریان آبش اندک اندک روی به اعتدال گذارد.» -> ابن جبیر، در ۲۰ ربیع الاول ۵۸۰/ ۳۰ ژوئن ۱۱۸۴
• «شالودهٔ شهر حمات را در گودالِ زمینی پهناور و کشیده نهاده و برآورده اند چنان که گویی خندقی است که دو دیوار بر دو جانب آن چیده اند، یکی به سانِ کوهی است کشیده که شهرِ بالا به بدنهٔ آن سمتِ کوهستنای پیوسته است و دژ در جانب دیگر بر پشته ای بزرگ و دایره وار و جدا از شهر قرار دارد.» -> ابن جبیر، در ۲۰ ربیع الاول ۵۸۰/ ۳۰ ژوئن ۱۱۸۴


کلمات دیگر: