مترادف شعبه : رشته، شاخه، بخش، قسمت، آژانس، باجه، فرع، نمایندگی، باند، دسته، فرقه، گروه
برابر پارسی : شاخه
branch(office), section, tributary stream
affiliate, auxiliary, chapter, fork, offshoot, ramification, subsidiary
۱. رشته، شاخه
۲. بخش، قسمت
۳. آژانس، باجه، فرع، نمایندگی
۴. باند، دسته، فرقه، گروه
رشته، شاخه
بخش، قسمت
آژانس، باجه، فرع، نمایندگی
باند، دسته، فرقه، گروه
یکی از چهار گروه اصلی جانوران در سازگانهای اولیۀ ردهبندی
فردوسی .
شعبه . [ ش ُ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه . سکنه ٔ آن 150 تن و آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و صنایع دستی زنان قالیچه و برک بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
شعبة. [ ش ُ ب َ ] (اِخ ) ابن حجاج بن ورد ازدی بصری ، مکنی به ابوبسطام و متوفای سال 160 هَ . ق . او راست : کتاب تفسیر. (از یادداشت مؤلف ). از ائمه ٔ مسلمین و رکنی متین از ارکان دین است . (از منتهی الارب ).
شعبة. [ ش ُ ب َ ] (اِخ ) ابن عیاش ، مکنی به ابوبکر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوبکربن عیاش و نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 597 شود.
شعبة. [ ش ُ ب َ ] (ع اِ) شعبه . شاخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). شاخ درخت . (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). شاخ برین درخت . (دهار). شاخه (در درخت ). شاخچه . شاخک . شاخ خرد درخت . ج ،شُعَبات ، شُعُب . (یادداشت مؤلف ). || آنچه مابین دو شاخ درخت و میان دو شاخ گاو و مانند آن بود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || طایفه ای از هر چیز. (از اقرب الموارد). پاره ای از هر چیز و منه : الحیاء شعبة من الایمان ؛ ای هو یمنع من المعاصی کما یمنع الایمان وکذا: الشباب شعبة من الجنون ؛ ای طائفة منه . (منتهی الارب ). جزء و پاره ای از چیزی . (ناظم الاطباء). || پیوند کاسه و خنور. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). پاره ای که در کاسه بندند. (مهذب الاسماء). || کرانه ٔ شاخ . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کناره ٔ شاخه ٔ درخت . (از اقرب الموارد). || آبراهه ٔ خرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مسیل خرد. (از اقرب الموارد). || آبراهه ٔ در ریگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مسیل در ریگ . (از اقرب الموارد). || پشته ٔ خرد. || جوی بزرگ از جویهای رودبار. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شکاف کوه که آب باران در وی گرد آید و مرغان در آن جای گیرند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . || سختی زمانه . ج ، شُعَب ، شِعاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فرقه . (اقرب الموارد).
سعدی .
ملاطغرا (از آنندراج ).
شاخه