کلمه جو
صفحه اصلی

شرمساری


مترادف شرمساری : انفعال، خجالت، خفت، سرشکستگی، شرمزدگی، شرمندگی

متضاد شرمساری : سربلندی

فارسی به انگلیسی

compunction, shame, disgrace

compunction, shame


shame, disgrace


فارسی به عربی

خزی

مترادف و متضاد

shame (اسم)
سرافکندگی، ننگ، عار، فضاحت، خجالت، خجلت، ازرم، شرم، شرمساری

انفعال، خجالت، خفت، سرشکستگی، شرمزدگی، شرمندگی ≠ سربلندی


فرهنگ فارسی

حالت و کیفیت شرمسار خجلت شرمندگی .

لغت نامه دهخدا

شرمساری. [ ش َ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت شرمسار. خجلت. شرمندگی. ( فرهنگ فارسی معین ). خجالت و شرمندگی. ( ناظم الاطباء ). خجل. خجلت. سرافکندگی. انفعال. ( یادداشت مؤلف ) :
و آنجا که من نباشم گویی مثال من
نیک است کت نیاید زین کار شرمساری.
منوچهری.
خواهم که در این گناهکاری
سیماب شوم ز شرمساری.
نظامی.
زنده بر دار کرد و باک نبرد
تا چو دزدان به شرمساری مرد.
نظامی.
ز شغلی کزو شرمساری رسد
به صاحب عمل رنج و خواری رسد.
نظامی.
شب ازشرمساری و فکرت نخفت
سحرگه پرستاری از خیمه گفت.
سعدی ( بوستان ).
مرا شرمساری ز روی تو بس
دگر شرمسارم مکن پیش کس.
سعدی ( بوستان ).
با وجود شرمساری و بیم سنگساری گفت...( گلستان سعدی ).

فرهنگ عمید

خجلت، شرمندگی.

دانشنامه عمومی

شرمساری یا شرمندگی یک عاطفه اجتماعی است که در روابط اجتماعی در بعضی افراد ظاهر می شود.
شرم
سکوت انتخابی
خجالت
این حالت از احساس درونی خود کم تر پنداشتن در برابر فرد مقابل حاصل می شود و در برخی موارد آنقدر شدت می یابد که تمامی دیگر حالات اجتماعی فرد را مختل می سازد.

پیشنهاد کاربران

خجالت . . . . . شرمندگی . . . . . . . خجلت . . . .


کلمات دیگر: