کلمه جو
صفحه اصلی

ترجمه کلیله و دمنه

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] ترجمه کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی به زبان فارسی، با تصحیح و توضیح مجتبی مینوی تهرانی، مجموعه داستان هایی است از زبان حیوانات که در عهد ساسانیان از زبان سنسکریت (هندی) به پهلوی نقل شده است.
کتاب با مقدمه مصحح آغاز شده است. اصل هندی کتاب، در پنج باب فراهم آمده بود، اما برزویه طبیب مروزی، در عصر ساسانی، آن را به فارسی پهلوی درآورد و ابواب و حکایاتی بر آن افزود که اغلب آن ها، از مآخذ دیگر هندی بود و لذا اثر حاضر، دارای هجده باب و یک خاتمه است.
در باره ویژگی ها و محتوای این اثر، توجه به نکات زیر بسیار مفید است:
فهرست مطالب، در ابتدا و فهرست لغات مشکل و غیر متداول، در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقی ها، علاوه بر ذکر منابع و اختلاف نسخ، توضیحات مفصلی پیرامون برخی از لغات و عبارات متن، داده شده است.
[ویکی فقه] ترجمه کلیله و دمنه (کتاب). کتاب ترجمه کلیله و دمنه نوشته ابو المعالی نصر الله منشی در قرن ششم ه ق و به زبان فارسی صورت گرفت؛ وی در نزد بهرام شاه غزنوی تقرب تام داشت و بخاطر این اختصاص کلیله و دمنه را برای بهرام شاه غزنوی ترجمه کرد و آنرا کلیله و دمنه بهرام شاهی نام نهاد.
ابو محمد عبدالله، ابن المقفع (۱۰۶- ۱۴۲ ق) نویسنده بزرگ و مترجم آثار پهلوی به عربی است؛ نام پدر ابن مقفع در واقع داذویه بوده، هر چند که گاه، داذویه به داذبه تحریف شده است. ابن ندیم نام اسلامی پدر او را مبارک ذکر کرده که گویی ترجمه عربی روزبه است، اما زبیدی در « تاج العروس » او را داذ جشنش (داد گشنسب) خوانده، با این همه منیوی معتقد است که نام عبدالله، پیش از مسلمان شدن، داذبه بوده که به روزبه تصحیف گشته است. داذویه که از اعیان و اصیل زادگان فارس بود، زمانی که حجاج بن یوسف بر عراق حکم می راند، از جانب وی مامور خراج فارس شد، اما در کار اموال، ناروایی کرد و حجاج او را چندان شکنجه داد تا دستش مقفع (ناقص و ترنجیده) گشت. کلمه «مقفع» لقبی برای داذویه شد و فرزندش روزبه، ابن مقفع خوانده شد.ابن مقفع تا زمانی که اسلام نیاورده بود. همچنان به روزبه نامور بود و ابو عمرو کنیه داشت. پس از تشرف به اسلام، نام عبدالله و کنیه ابو محمد برگزید. ولادتش در حدود ۱۰۶ ق، ظاهرا در جورد گور، فیروز آباد فارس) رخ داده است. در کودکی با پدر به بصره رفت و چنان با «تازی شیوا» و «شیوایی تازی» آشنا و مانوس شد و آموزش دید که خود در رده شیوایان زبان تازی جای گرفت. ابن مقفع هم با امویان و هم با عباسیان ارتباط داشته و در هر دو روزگار به دبیری پرداخته است. سرانجام او در سال ۱۴۲ ق به طرزی دردناک کشته شد. سیمای فرهنگی ابن مقفع با همه آوازه مندی، در هاله ای از ابهام است. ظاهرا نمی توان گفت او مسلمان نبوده، اما از دیگر سوی نیز نمی توان چهره دین ورزی مصمم از وی به نمایش گذاشت. به هر روی، از مکارم اخلاق خالی نبوده است. انسان دوستی، اخلاق ، آداب دانی، خوش زبانی و زیبارویی همه در زندگی کاملا مرفه او جمع آمده بود. ابن مقفع مردی آزاده و آزاده اندیش بود. حضایل اخلاقی و ارزشهای شخصی او در حدی بوده که کار پژوهشگران را دشوار ساخته است و باعث شده آنان درباره وی به اختلاف دچار گشته و او را در دو قطب متضاد، دین داری کامل و الحاق مطلق جای دهند. برای زندگی اخلاقی او و وقار و احتشام عباداتش آنچنان است که محقق مسلمان به دشواری می تواند وی را از دین خویش خارج بداند. با این همه تهی بودن آثار او از دفاع مستقیم از اسلام و شریعت ، شوخ چشمی های گاه به گاه او و به خصوص هم نشینی با متهمان به زندقه ، باعث می شود که گروهی دیگر به زندقه او حکم کنند. شاید پس از ترجمانی و زباندانی و ادبیت، بحث انگیزترین موضوع پیرامون ابن مقفع، طرح «زندقه» در مورد اوست. به هر روی ابن مقفع را شهسوار نثر تازی دانسته اند و گفته اند زبان تازی نثر فنی خویش را سراسر وامدار عبد الحمید و ابن مقفع است. وی همچنین از بزرگترین راهبران « نهضت ترجمانی » در سده های نخستین اسلامی است و از این حیث تاثیری ژرف و بی مانند بر تمدن مسلمانان نهاده است. آثار وی عبارتند از: کلیلة و دمنه ، الادب الکبیر ، الادب الصغیر و. .


کلمات دیگر: