کلمه جو
صفحه اصلی

اروپایی

فارسی به انگلیسی

european, continental, sahib

European


European, continental, sahib


فارسی به عربی

اوروبی

مترادف و متضاد

european (صفت)
اروپایی، فرنگی

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به اروپا ۱ - هر چیز که در اروپا سازند و از اروپا آورند : اجناس اروپایی . ۲ - اهل اروپا مردم اروپا . یا زبانهای اروپایی . زبانهایی که در اروپا متداول است مانند : انگلیسی فرانسوی آلمانی ایتالیایی اسپانیایی پرتقالی سوئدی نروژی دانمارکی هلندی و غیره.

فرهنگ معین

(اُ ) (ص نسب . ) منسوب به اروپا، از مردم اروپا (یکی از قاره های پنجگانه کرة زمین ). ،~ مآب کسی که از آداب و رسوم و رفتار و طرز زندگی اروپاییان تقلید می کند.

لغت نامه دهخدا

اروپائی. [ اُ ] ( ص نسبی ) منسوب باروپا. اهل اروپ.

دانشنامه عمومی

واژهٔ اروپایی کاربردهای زیر را دارد:
کس یا ویژگی ای از قارهٔ اروپا
کس یا ویژگی ای از اتحادیه اروپا

دانشنامه آزاد فارسی

اُروپایی (European)
بومیان و ساکنان قارۀ اروپا و نوادگانشان. اروپا قاره ای چندفرهنگی است و، اگرچه اکثر زبان های موجود در آن به خانوادۀ زبان های هندواروپایی تعلق دارند، مردمی اورالی زبان (همچون مجارها) و آلتایی زبان (همچون ترک ها) و باسک زبان نیز در این قاره مشاهده می شوند.


کلمات دیگر: