مترادف شبکه : کانال، تور، گروه، پنجره مشبک
برابر پارسی : تار
channel, grid, lattice, mesh, network, nexus, plexus, reticulation, system, tissue, web
network, lattice, grating, grid, section, substation, reticle
توري , پنجره مشبک , شبکه , پنجره کوچک بليط فروشها (در سينما و غيره) , سوراخ تور پشه بند , سوراخ , چشمه , تور مانند يا مشبک کردن , بدام انداختن , گير انداختن , شبکه ساختن , تورساختن , جور شدن , درهم گيرافتادن (مثل دنده هاي ماشين) , تور , خالص
کانال
تور
گروه
پنجرهمشبک
۱. کانال
۲. تور
۳. گروه
۴. پنجرهمشبک
(شَ بَ کَ یا کِ) [ ع . شبکة ] (اِ.) 1 - هر چیز سوراخ سوراخ . 2 - تور ماهی گیری . 3 - در فارسی چند مؤسسه یا دستگاه وابسته به هم را گویند که در یک رشته کار کنند. ؛ ~بانکی مجموعة سازمانی به هم پیوسته با هدف اجرای عملیات بانکی . ؛ ~ کامپیوتری تعدادی کامپیوتر و دستگاه های جانبی که به وسیلة کابل یا خط تلفن یا سایر پیوندهای ارتباطی به یکدیگر متصل شده باشند.
شبکة. [ ش َ ب َ ک َ ] (اِخ ) آبی است در خاور سمیراء ازآن ِ قبیله ٔ اسد. (از منتهی الارب ).
شبکة. [ ش َب َ ک َ ] (اِخ ) نام سه آب دیگر است مر بنی نمیر را. ونام چاه و آبهای دیگر نیز باشد. (از منتهی الارب ).
شبکة. [ ش َ ب َک َ ] (اِخ ) آبی است مر بنی قشیر را. (منتهی الارب ).
شبکة. [ ش ُ ک َ ] (ع اِ) قرابت و خویشاوندی . (از اقرب الموارد). قرابت : بینهما شبکة؛ میان آن دو قرابت و نسبت است .(از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء).
شبکة. [ ش َ ب َ ک َ ] (اِخ ) آبی است در أجاء. (منتهی الارب ).
شبکه . [ ش َ ب َ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) شبکة. این اصطلاح برای خطوط متعدد و کثیر و متقاطع تلفن و راه آهن و تلگراف و لوله های آب که در ناحیتی محدود یا وسیع نصب شده باشد (برحسب مورد) به کار رود.
شبکة. [ ش َ ب َ ک َ ] (ع اِ) دام شکارچی در آب یا در خشکی . (از اقرب الموارد). فخ . کمین . دام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هرچه مثل دام و تور و سوراخ سوراخ باشد. (فرهنگ نظام ). ج ، شبک و شباک . (اقرب الموارد). || چاههای نزدیک به هم . (از منتهی الارب ): هجمنا علی شبکة؛ یعنی حمله بر چاههای نزدیک به هم بردیم . (از اقرب الموارد). چاههای نزدیک به هم که به یکدیگر راه داشته باشد. (از متن اللغة). || چاههای کم آب ظاهرو نمایان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || زمین بسیارچاه . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). در صحاح آمده است که شاید وجه تسمیه ٔ چاهها به شباک از روی زیادی و نزدیکی آنها با یکدیگر در روی زمین باشد. (از اقرب الموارد). || سوراخ کلاکموش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رأس . ج ، شَبَک . (از ذیل اقرب الموارد). || مجمع لغوی مصر آن را بر تور سر زنان که جهت حفظ آشفتگی موی به سر بندند اطلاق کرده است . (از متن اللغة) . || رشته ٔ لوله های آب شهر را نیز شبکه خوانند. (از متن اللغة).
همبند،همبندی،رشتار(رشته ای از تار)،تاربند،
تار