کلمه جو
صفحه اصلی

صدراعظم


مترادف صدراعظم : دستور، رئیس الوزراء، نخست وزیر، وزیراعظم

برابر پارسی : سروزیر | نخست وزیر، فرمدار

فارسی به انگلیسی

chancellor, prime minister, grand vizier

grand vizier, chancellor


chancellor


فارسی به عربی

مستشار
الصدارة العظمى

مستشار


مترادف و متضاد

chancellor (اسم)
صدر اعظم، رئیس دانشگاه

prime minister (اسم)
صدر اعظم، نخست وزیر

دستور، رئیس‌الوزراء، نخست‌وزیر، وزیراعظم


فرهنگ فارسی

رئیس الوزرائ

فرهنگ معین

( ~ اَ ظَ ) [ ع . ] (اِ. ) رییس الوزراء، نخست وزیر، خواجه بزرگ (قاجاریان ).

لغت نامه دهخدا

صدر اعظم. [ ص َ رِ اَ ظَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رئیس الوزرا. نخست وزیر. وزیر اعظم. || خواجه بزرگ.

دانشنامه عمومی

صدراعظم (لاتین: cancellarius) عنوانی برای اشاره به مقامی رسمی در حکومت های برخی ملل است. اختیارات صدراعظم، بنابر نحوه سیاست گذاری کشورها به طور مختلف تعیین می شود از جمله حکومت سیاسی، آموزش و پرورش و مذهب. رهبری حکومت، تعیین سیاست خارجی، وظایف قضایی، مسئولیت مالی و اقتصادی و ریاست دانشگاه از جمله وظایفی هستند که به صدراعظم واگذار می شوند.

دانشنامه آزاد فارسی

به معنی نخست وزیر و وزیر اعظم. منصب صدراعظمی نخست در دستگاه حکومتی عثمانی به وجود آمد و شخص صدراعظم که از سوی سلطان برگزیده می شد، کلیه اختیارات حکومتی را در اختیار داشت و نماینده و وکیل تام الاختیار سلطان در همۀ امور بود. در ۱۹۲۲ همراه با مقام سلطنت و شیخ الاسلامی، این منصب نیز از بین رفت. در دوران قاجار این منصب ظاهراً به تقلید از عثمانی به ایران آمد و این اصطلاح مدتی کم وبیش رواج یافت. امروزه در کشورهایی نظیر آلمان صدراعظم همتای نخست وزیر در سایر کشورهاست. نیز ← نخست وزیر؛ چانسلر

پیشنهاد کاربران

در پهلوی " بیدخش " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.

نخست وزیر


کلمات دیگر: