کلمه جو
صفحه اصلی

منار


مترادف منار : گلدسته، ماذنه، مناره

فارسی به انگلیسی

steeple, minaret, spire

minaret, [rare] lighthouse


minaret, spire


مترادف و متضاد

campanile (اسم)
برج کلیسا، منار، محل ناقوس کلیسا

گلدسته، ماذنه، مناره


فرهنگ فارسی

جای نور، جای روشنایی، ساختمانی برج مانندکه درکنارراه می سازندبرای چراغ روشن کردن یاراهنمایی
( اسم ) ۱ - محل نور جای روشنایی . ۲ - جای بلندی که بر آن چراغ افروزند برای راهنمایی مسافران و کشتی . ۳ - ستونی مرتفع که از آجر یا سنگ بر آورند و بر بالای آن اذان گویند .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) نک مناره .

لغت نامه دهخدا

منار. [ م َ ] ( ع اِ ) روشنی جای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). موضع نور. ( اقرب الموارد ). || چراغدان و جای بلند که بر آن چراغ افروزند چرا که این صیغه اسم ظرف است به معنی جای نور. ( غیاث ) ( آنندراج ). جای بلندی که بر آن چراغ افروزند. ( از ناظم الاطباء ). || مجازاً جای بلند اذان گفتن و ستون که از خشت و یا سنگ بر یمین و شمال مساجد بنا کنند شاید که در زمانه قدیم بر آن چراغ می افروخته باشند به همین سبب آن را منار گویند . ( غیاث ) ( آنندراج ). ستون مانندی بسیار بلند که از آجر یا سنگ سازند و بر بالای آن اذان گویند. ( ناظم الاطباء ). گلدسته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- امثال :
اول چاه بکن بعد منار بدزد. ( امثال و حکم ص 315 ).
چاه نکنده منار دزدیدن ، نظیر: پیش از آب ، موزه کشیدن. ( امثال و حکم ص 607 ).
قبای بعد از عیدبرای گل منار خوب است ؛ هر چیز در زمان معین به کار است. ( امثال و حکم ص 1156 ).
کسی که منار می دزدد اول چاهش را می کند. ( امثال و حکم ص 1217 ).
|| نشان راه. ( دهار ). نشان که در بیابان بود. ( مهذب الاسماء ). نشان و نشان که در راه بر پا کنند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نشانی که در راه قرار دهند. ( از اقرب الموارد ).
- ان للأسلام صوی و منارا ؛ یعنی اسلام را نشانه ها و راههاست که بدانهاشناخته گردد. ( از اقرب الموارد ).
- ذوالمنار ؛ لقب یکی از پادشاهان یمن که در بیابانها نشان بر پا می کرد تا در مراجعت راه گم نکند. ( ناظم الاطباء ). لقب ابرهة تبعبن الرائش ، زیرا وی اولین کسی است که در جنگهای خود، در راهها نشان برپا می کرد تا در بازگشت به کمک آنها راه خود را پیداکند. ( از اقرب الموارد ).
|| راه واضح و هویدا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || حد فاصل میان دو چیز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آنچه به عنوان حد و مرز میان دو چیز قرار دهند. ( از اقرب الموارد ). || نوعی از ماهی بر شکل مناره که خود را بر مرکب اندازد پس بشکند آن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

منار.[ م ِ ] ( اِخ ) شیمی دان و نویسنده و شاعر فرانسوی ( 1822 - 1901 م. ). کاشف سریشم پنبه بود. ( از لاروس ).

منار.[ م ِ ] (اِخ ) شیمی دان و نویسنده و شاعر فرانسوی (1822 - 1901 م .). کاشف سریشم پنبه بود. (از لاروس ).


منار. [ م َ ] (ع اِ) روشنی جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). موضع نور. (اقرب الموارد). || چراغدان و جای بلند که بر آن چراغ افروزند چرا که این صیغه ٔ اسم ظرف است به معنی جای نور. (غیاث ) (آنندراج ). جای بلندی که بر آن چراغ افروزند. (از ناظم الاطباء). || مجازاً جای بلند اذان گفتن و ستون که از خشت و یا سنگ بر یمین و شمال مساجد بنا کنند شاید که در زمانه ٔ قدیم بر آن چراغ می افروخته باشند به همین سبب آن را منار گویند . (غیاث ) (آنندراج ). ستون مانندی بسیار بلند که از آجر یا سنگ سازند و بر بالای آن اذان گویند. (ناظم الاطباء). گلدسته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- امثال :
اول چاه بکن بعد منار بدزد . (امثال و حکم ص 315).
چاه نکنده منار دزدیدن ، نظیر: پیش از آب ، موزه کشیدن . (امثال و حکم ص 607).
قبای بعد از عیدبرای گل منار خوب است ؛ هر چیز در زمان معین به کار است . (امثال و حکم ص 1156).
کسی که منار می دزدد اول چاهش را می کند . (امثال و حکم ص 1217).
|| نشان راه . (دهار). نشان که در بیابان بود. (مهذب الاسماء). نشان و نشان که در راه بر پا کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نشانی که در راه قرار دهند. (از اقرب الموارد).
- ان للأسلام صوی و منارا ؛ یعنی اسلام را نشانه ها و راههاست که بدانهاشناخته گردد. (از اقرب الموارد).
- ذوالمنار ؛ لقب یکی از پادشاهان یمن که در بیابانها نشان بر پا می کرد تا در مراجعت راه گم نکند. (ناظم الاطباء). لقب ابرهة تبعبن الرائش ، زیرا وی اولین کسی است که در جنگهای خود، در راهها نشان برپا می کرد تا در بازگشت به کمک آنها راه خود را پیداکند. (از اقرب الموارد).
|| راه واضح و هویدا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || حد فاصل میان دو چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه به عنوان حد و مرز میان دو چیز قرار دهند. (از اقرب الموارد). || نوعی از ماهی بر شکل مناره که خود را بر مرکب اندازد پس بشکند آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

= مناره

مناره#NAME?


دانشنامه عمومی

منار (ابهام زدایی). منار ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
منار (دهستان)
منار (سری لانکا)

دانشنامه آزاد فارسی

مِنار
منارهای تاریخی شهر باستانی هرات
منارهای تاریخی شهر باستانی هرات
(یا: مناره) به معنای «محل نور». در معماری، بنایی با حجمی عمودی و کشیده و مرتفع، که به تنهایی، یا متصل به بنایی دیگر ساخته می شود، و از دور قابل رؤیت است. منار، نخست برای نشان دادن راه یا مکان های خاص، و گاهی نشان دادن مسافت ها و منازل ساخته می شد که در این صورت با نام «میل» نیز شهرت داشت. بعدها منار از عناصر مسجد و دیگر بناهای دینی شد. در نخستین مساجد، مناره ها را به صورت منفرد و در مجاورت ورودی، و به منزلۀ نشانۀ محور قبله می ساختند. در ایران، به تدریج تک مناره جای خود را به جفت مناره در دو سوی سردر و ایوان اصلی مساجد و مقابر داد. پلانِ بیشتر مناره ها در ایران دایره است، و با افزایش ارتفاع، از قطر آن کاسته می شود. در برخی از کشورهای اسلامی، همچون ممالک شمال افریقا و اندلس (اسپانیا)، بیشتر مناره ها پلان مربع یا مستطیل دارند. در بالای برخی از مناره ها، غرفۀ نیمه بازی قرار دارد، که گاه در مناره های کوتاه مساجد، در آن اذان می گویند.

منار (المنار) (تفسیر). مِنار (المِنار) (تفسیر)
(یا: تفسیر القرآن العظیم) تألیف شیخ محمد عبده، کتابی به عربی، در تفسیر قرآن. این تفسیر ناقص است و با تفسیر بخشی از آیۀ ۵۳ سورۀ «یوسف» به پایان می رسد و این مقدار هم بازنوشت املاها و درس های تفسیری اوست که دوست و هم فکرش محمد رشیدرضا انجام داده است. مؤلف در این تفسیر به مسائل صرفی و نحوی نپرداخته و بیشتر روح و معانی کلی آیات قرآن را در نظر داشته است. او در پذیرش روایت های تفسیری سخت گیر است. از ویژگی های این تفسیر پرداختن به مسائل اجتماعی و مشکلات امروزی است. عبده معتقد است که معانی قرآن با مسلمات عقلی امروزی سازگار است. این اثر در ۱۲ جلد به چاپ رسیده و بارها تجدید چاپ شده است (قاهره، ۱۳۴۶ق).

گویش اصفهانی

تکیه ای: menâr
طاری: menâr
طامه ای: menâr
طرقی: mönâr
کشه ای: menâr
نطنزی: mönâr


واژه نامه بختیاریکا

( مُنار ) مناره؛ گنبد؛ از مناطق قشلاقی بسیار مهمی که در راه عبور ایل هنگام کوچ قرر دارند

پیشنهاد کاربران

کوهی در مسجدسلیمان

نام کوهی در مناطق بختیاری

اسمی بسیار زیبا هستش منار. نامی دخترانه است


کلمات دیگر: