(تلفظ: rāmtin) نام شخصی که واضع چنگ بوده . ← رامین .
رامتین
فرهنگ اسم ها
معنی: نوازنده، نام یکی از نوازندگان در زمان ساسانیان، ( = رامسین، رامین )، سازنده، ( اَعلام ) نام شخصی که واضع چنگ بوده، ن رامین و رامسین، نام شخصی که واضع چنگ بوده رامین، نام یکی از نوازندگان و موسیقیدانان در زمان ساسانیان که واضع ساز چنگ بوده است
فرهنگ فارسی
رامیئن . نام قصبه ای است بزرگ از ولایت بخارا .
لغت نامه دهخدا
خوشتر آید روز جنگ آواز کوس او را بگوش
زآنکه مستان را سحرگه بانگ چنگ رامتین.
بازنشناسد کسی بربط ز چنگ رامتین.
ز مطربی که ببرچنگ رامتینش بود.
بر سما بنواخته ناهید چنگ رامتین.
ز مطربی که به برِ چنگ رامتینش بود.
بی اهتمام باربد و سعی رامتین.
بر لب سرود باربد درچنگ چنگ رامتین.
در چنگ مرغ زمزمه چنگ رامتین.
تا این نکو نوازد آن چنگ رامتین را.
رامتین. ( اِخ ) نام دهی بوده در بخارا. نرشخی در تاریخ بخارا گوید: رامتین کهندزی بزرگ دارد و دیهی استوار است و از شهر بخارا قدیمتر است و در بعضی کتب آن دیه را بخارا خوانده اند و از قدیم باز مقام پادشاهان است و بعد از آنکه بخارا شهر شد پادشاهان زمستان بدین دیه باشیده اند و در اسلام همچنین بوده است و ابومسلم رحمه اﷲ چون ببخارا رسیده بدین دیه مقام کرده است و افراسیاب بنا کرده است این دیه را. و افراسیاب هر گاهی که بدین ولایت می آمده جز بدین دیه بجای دیگر نباشیده است و اندر کتب پارسیان چنان است که وی دوهزار سال زندگانی یافته است و وی مردی جادو بوده است و از فرزندان نوح ملک بوده است و وی داماد خویش را بکشت که سیاوش نام داشت و سیاوش را پسری بود کیخسرو نام ، وی بطلب خون پدر بدین ولایت آمد با لشکری عظیم. افراسیاب دیه رامتین را حصار کرد و دو سال کیخسرو بر گرد حصار با لشکر خویش بنشست و در مقابله وی دیهی بنا کرد و آن دیه را رامش نام کرد و رامش برای خوشی او نام کردند و هنوز این دیه آبادان است و در دیه رامش آتشخانه نهاد و مغان چنین گویند که آن آتشخانه قدیمتر از آتشخانه های بخاراست و کیخسرو بعد دو سال افراسیاب را بگرفت و شکست. گور افراسیاب دردرِ شهر بخاراست بدروازه معبد بر آن تل بزرگ که پیوسته است بتل خواجه امام ابوحفص کبیر رحمةاﷲ علیه ، واهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجیب است و مصریان آن سرودها را کین سیاوش گویند و محمدبن جعفرگویدکه از این تاریخ سه هزار سال است. واﷲ اعلم. ( تاریخ بخارا نرشخی ص 19 و 20 ). بعد از آن پادشاه دیگر که شداسکجکت و شرغ و رامتین بنا کرد. ( تاریخ بخارا ص 7 ). بنظر میرسد که این لغت رامیتن باشد چنانکه در آن کلمه خواهد آمد. رجوع به رامیتن در همین لغت نامه شود.
رامتین . (اِخ ) نام دهی بوده در بخارا. نرشخی در تاریخ بخارا گوید: رامتین کهندزی بزرگ دارد و دیهی استوار است و از شهر بخارا قدیمتر است و در بعضی کتب آن دیه را بخارا خوانده اند و از قدیم باز مقام پادشاهان است و بعد از آنکه بخارا شهر شد پادشاهان زمستان بدین دیه باشیده اند و در اسلام همچنین بوده است و ابومسلم رحمه اﷲ چون ببخارا رسیده بدین دیه مقام کرده است و افراسیاب بنا کرده است این دیه را. و افراسیاب هر گاهی که بدین ولایت می آمده جز بدین دیه بجای دیگر نباشیده است و اندر کتب پارسیان چنان است که وی دوهزار سال زندگانی یافته است و وی مردی جادو بوده است و از فرزندان نوح ملک بوده است و وی داماد خویش را بکشت که سیاوش نام داشت و سیاوش را پسری بود کیخسرو نام ، وی بطلب خون پدر بدین ولایت آمد با لشکری عظیم . افراسیاب دیه رامتین را حصار کرد و دو سال کیخسرو بر گرد حصار با لشکر خویش بنشست و در مقابله ٔ وی دیهی بنا کرد و آن دیه را رامش نام کرد و رامش برای خوشی او نام کردند و هنوز این دیه آبادان است و در دیه رامش آتشخانه نهاد و مغان چنین گویند که آن آتشخانه قدیمتر از آتشخانه های بخاراست و کیخسرو بعد دو سال افراسیاب را بگرفت و شکست . گور افراسیاب دردرِ شهر بخاراست بدروازه ٔ معبد بر آن تل بزرگ که پیوسته است بتل خواجه امام ابوحفص کبیر رحمةاﷲ علیه ، واهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجیب است و مصریان آن سرودها را کین سیاوش گویند و محمدبن جعفرگویدکه از این تاریخ سه هزار سال است . واﷲ اعلم . (تاریخ بخارا نرشخی ص 19 و 20). بعد از آن پادشاه دیگر که شداسکجکت و شرغ و رامتین بنا کرد. (تاریخ بخارا ص 7). بنظر میرسد که این لغت رامیتن باشد چنانکه در آن کلمه خواهد آمد. رجوع به رامیتن در همین لغت نامه شود.
خوشتر آید روز جنگ آواز کوس او را بگوش
زآنکه مستان را سحرگه بانگ چنگ رامتین .
فرخی .
حاسدم گوید که شعر او بود تنها و بس
بازنشناسد کسی بربط ز چنگ رامتین .
منوچهری .
چنین شراب و چنین ساقیی بنگریزد
ز مطربی که ببرچنگ رامتینش بود.
خلاق المعانی .
بر فلک برداشته خورشید جام و آنگهی
بر سما بنواخته ناهید چنگ رامتین .
عبدالواسع جبلی .
چنین شراب و چنین ساقیی بنگریزد
ز مطربی که به برِ چنگ رامتینش بود.
خلاق المعانی .
بربسته مرغ زیر و بم چنگ در گلو
بی اهتمام باربد و سعی رامتین .
قآانی .
رامشگر از آهنگ شد غوغافکن در چارحد
بر لب سرود باربد درچنگ چنگ رامتین .
قاآنی .
گفتی بسحر تعبیه کرده ست نوبهار
در چنگ مرغ زمزمه ٔ چنگ رامتین .
قاآنی .
تا آن بمی طرازد آن جام زرفشان را
تا این نکو نوازد آن چنگ رامتین را.
قاآنی .
و رجوع به فرهنگهای رشیدی ، برهان ، انجمن آراء، شرفنامه ٔ منیری ، و شعوری و مقدمه ٔ ویس و رامین چ محجوب ص 102 شود.
دانشنامه عمومی
رامتین (موسیقیدان)
رامتین خداپناهی
شهروز رامتین
برخی بر این باورند که "رامتین"، خطاشدهٔ "رامنین" است. اسعد گرگانی از "رامنین" یا "رامین" نام برده، و به باور دکتر محمد معین، "رامنین" با افزودن یک نقطه "رامتین" شده است. البته در گواه های دیگری، واژهٔ "رامتین"، که امروزه معمول تر است، دیده می شود.
در اشعار فارسی نیز نام رامتین ذکر شده است:
پیشنهاد کاربران
رام::رام کننده
تین::چشم
رامتین::چشم رام. چشم رام کننده
Ram tin
هنگام گویش و شنیدن اسم رامتین
بطور فوق العاده سبب آرامش روان
مخاطبین میشود
. نام قوم نیست
از نام کردین گرفته شده
کردین::لباس نمدی چوپانان ایل لر بختیاری
شهر کرد:شهرکردین. شهری که کردین ها در آن ساخته می شد
در استان چهارمحال بختیاری
نام یک موشیقی دان
نام پسرانه اصیل ایرانی که ریشه ایرانی دارد
به انگلیسی= Ramtin
نام یک موسیقی دان بزرگ
به معنای آرامش دهنده روح و تن
یک اسم پسرانه اصیل ایرانی و ریشه کاملا ایرانی دارد.
به انگلیسی= Ramtin نوشته میشود.