کلمه جو
صفحه اصلی

سهیل

فارسی به انگلیسی

canopus

Canopus


فرهنگ اسم ها

اسم: سهیل (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی، طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: soheyl) (فارسی: سهيل) (انگلیسی: soheyl)
معنی: نام ستاره ای درخشان، ( اَعلام ) روشن ترین ستاره ی صورت فلکیِ کشتی ( سفینه ) و دومین ستاره ی درخشان آسمان، که در نواحی جنوبی ایران در مواقع محدودی از سال مشاهده می شود، ( عربی ) روشن ترین ستاره ی صورت فلکی کشتی، روشنترین ستاره صورت فلکی سفینه

(تلفظ: soheyl) (عربی) روشن‌ترین ستاره‌ی صورت فلکی کشتی، که در نواحی جنوبی ایران در مواقع محدودی از سال مشاهده می‌شود .


فرهنگ فارسی

ستارۀ آلفای شاه‌تخته که دومین ستارۀ پرنور شب از قدر 0/6ـ است


ستاره ای از ثوابت قدر اول در صورت فلکی [ سفینه ] که در آخر فصل گرما طلوع کند و میوه ها در آن وقت میرسند و چون در یمن کاملا مشهود است آنرا سهیل یمانی خوانند .
ابن عمرو بن عبد شمس از بنی عامر ازلوی خطیب قریش و یکی از بزرگان دوره جاهلیت بود

فرهنگ معین

(سُ هَ ) [ ع . ] (اِ. ) بَرَک ، ستاره ای از قدر اول در نیم کرة جنوبی آسمان در صورت فلکی «کشتی » یا «سفینه » که در آخر فصل گرما طلوع می کند و میوه ها در آن وقت می رسند، و چون در یمن کاملاً مشهود است ، آن را سهیل یمن یا سهیل یمانی خوانند.

لغت نامه دهخدا

سهیل. [ س ُ هََ ] ( اِخ ) ستاره ای است که در طلوع آن فواکه رسیده شوند و گرما به آخر رسد.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ستاره ای است روشن در جانب جنوب ، اهل یمن اول بینند آنرا. ( مهذب الاسماء ). ستاره ای است روشن. ( دهار ). ستاره ای است معروف. ( آنندراج ) ( غیاث ). اگست. پرک. ( ناظم الاطباء ) :
ز سر تا بپایش گلست و سمن
بسرو سهی بر سهیل یمن.
فردوسی.
تا بتابش نبود نجم سها همچو سهیل
تا بخوبی نبود هیچ ستاره چو قمر.
فرخی.
از روی چرخ چنبری رخشان سهیل و مشتری
چون بر پرند و ششتری پاشیده دینار و درم.
لامعی.
رخشنده تر از سهیل و خورشید
بوینده تر از عبیر و عنبر.
ناصرخسرو.
طلایه بر سپه روز کرد لشکر شب
ز راست فرقد و شعری ز چپ سهیل یمن.
مسعودسعد.
در دیار تو نتابد آسمان هرگز سهیل
گر همی بایدسهیلت قصد کن سوی یمن.
سنائی.
چو شنگرف گون شد ز خورشید عالم
سماک و سهیل و سها گشت غارب.
حسن متکلم.
گر مرا دشمن شدند این قوم معذورند از آنک
من سهیلم کآمدم بر موت اولادالزنا.
خاقانی.
چون سهیل جمال بهرامی
از ادیم یمن ستد خامی.
نظامی.
نور ادیمت ز سهیل دل است
صورت و جان هر دو طفیل دل است.
نظامی.
ز باریدن برف وباران و سیل
بلرزش درافتاد همچون سهیل.
سعدی.

سهیل. [ س ُ هََ ] ( اِخ ) ابن عمروبن عبدشمس از بنی عامر ازلوی. خطیب قریش و یکی از بزرگان دوره جاهلیت بود. در جنگ بدر اسیر شد و اسلام آورد. نخست بمکه سپس بمدینه سکونت اختیار کرد. وی بسال 18 هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 397 ).

سهیل . [ س ُ هََ ] (اِخ ) ابن عمروبن عبدشمس از بنی عامر ازلوی . خطیب قریش و یکی از بزرگان دوره ٔ جاهلیت بود. در جنگ بدر اسیر شد و اسلام آورد. نخست بمکه سپس بمدینه سکونت اختیار کرد. وی بسال 18 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 1 ص 397).


سهیل . [ س ُ هََ ] (اِخ ) ستاره ای است که در طلوع آن فواکه رسیده شوند و گرما به آخر رسد.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ستاره ای است روشن در جانب جنوب ، اهل یمن اول بینند آنرا. (مهذب الاسماء). ستاره ای است روشن . (دهار). ستاره ای است معروف . (آنندراج ) (غیاث ). اگست . پرک . (ناظم الاطباء) :
ز سر تا بپایش گلست و سمن
بسرو سهی بر سهیل یمن .

فردوسی .


تا بتابش نبود نجم سها همچو سهیل
تا بخوبی نبود هیچ ستاره چو قمر.

فرخی .


از روی چرخ چنبری رخشان سهیل و مشتری
چون بر پرند و ششتری پاشیده دینار و درم .

لامعی .


رخشنده تر از سهیل و خورشید
بوینده تر از عبیر و عنبر.

ناصرخسرو.


طلایه بر سپه روز کرد لشکر شب
ز راست فرقد و شعری ز چپ سهیل یمن .

مسعودسعد.


در دیار تو نتابد آسمان هرگز سهیل
گر همی بایدسهیلت قصد کن سوی یمن .

سنائی .


چو شنگرف گون شد ز خورشید عالم
سماک و سهیل و سها گشت غارب .

حسن متکلم .


گر مرا دشمن شدند این قوم معذورند از آنک
من سهیلم کآمدم بر موت اولادالزنا.

خاقانی .


چون سهیل جمال بهرامی
از ادیم یمن ستد خامی .

نظامی .


نور ادیمت ز سهیل دل است
صورت و جان هر دو طفیل دل است .

نظامی .


ز باریدن برف وباران و سیل
بلرزش درافتاد همچون سهیل .

سعدی .



فرهنگ عمید

ستاره ای در صورت فلکی سفینه که پس از شِعرای یمانی درخشان ترین ستارگان است و در خاورمیانه در شب های آخر تابستان دیده می شود، سهیل یمن، سهیل یمان، پرک، اگست. &delta، قدما گمان می کردند سرخی و خوش رنگی سیب و همچنین خوشبویی ادیم از اثر تابش سهیل است: بر همه عالم همی تابد سهیل / جایی انبان می کند جایی ادیم (سعدی: ۱۵۷ ).

ستاره‌ای در صورت فلکی سفینه که پس از شِعرای یمانی درخشان‌ترین ستارگان است و در خاورمیانه در شب‌های آخر تابستان دیده می‌شود؛ سهیل یمن؛ سهیل یمان؛ پرک؛ اگست. Δ قدما گمان می‌کردند سرخی و خوش‌رنگی سیب و همچنین خوشبویی ادیم از اثر تابش سهیل است: ◻︎ بر همه عالم همی تابد سهیل / جایی انبان می‌کند جایی ادیم (سعدی: ۱۵۷).


دانشنامه عمومی

به معنی دست نیافتنی وکمیاب از نظر ارزش وقیمت


مختصات: ۰۶h ۲۳m ۵۷٫۱۰۹۹s٬ −۵۲° ۴۱′ ۴۴٫۳۷۸″
فهرست ستارگان نامزد ابرنواختر
ستارهٔ سُهـِیل (آلفا شاه تخته، alpha Carinae) یا پَرَک درخشان ترین ستارهٔ صورت فلکی شاه تخته است. سهیل پس از شباهنگ دومین ستارهٔ پرنور آسمان شب است ولی در مدارهای شمالی قابل دیدن نیست. برای نمونه در شهر تهران تنها یک درجه از افق بالا می آید و بعد از حدود ۳ ساعت غروب می کند و در شهری مانند بندرعباس نیز بعد از حدود ۶ ساعت بعد از طلوع قابل مشاهده می شود. برای دیدن آن باید به مناطق با عرضهای جغرافیایی پایین تر سفر کرد، دلیل ورود نام این ستاره به فرهنگ فارسی به شکل ضرب المثل همین کم پیدا بودن آن است.ستاره سهیل یک ابرغول سفید است و با ۹ جرم خورشیدی و قطر ۷۰ برابری خورشید از نزدیکترین نامزدهای ابرنواختر به شمار می رود. این ستاره در فاصله ۳۱۳ سال نوری از زمین قرار دارد و درخشندگی آن حدود ۱۰۰۰۰ برابر خورشید تخمین زده شده.
سهیل نامی عربی بوده و در کاربرد به معنای «درخشان» است. نام های فارسی این ستاره پرک و اگست است. در کشورهای اسلامی از واژهٔ سهیل برای نام گذاری پسران استفاده می شود.
قدیمیان دربارهٔ آن می گفتند که ستاره ای است در جانب جنوب که اهل یمن نخست آن را می بینند و با برآمدن آن میوه ها می رسند.

دانشنامه آزاد فارسی

سُهیل
(نام یونانی آن: کانوپوس) ستارۀ آلفا از صورت فلکی جنوبی سفینه. پس از شِعرای یمانی از درخشان ترین ستارگان است. این ستاره در نقاطی که عرض شمالی آن ها بیش از ۳۷ درجه باشد دیده نمی شود؛ به همین سبب در سرزمین های اسلامی شمالی به ندرت پدیدار می شود. کنایۀ «ستارۀ سهیل شدن» نزد عامۀ مردم اشاره به همین موضوع دارد.

فرهنگستان زبان و ادب

{Canopus} [نجوم] ستارۀ آلفای شاه تخته که دومین ستارۀ پرنور شب از قدر 0/6ـ است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سهیل (ابهام زدایی). واژه سهیل ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و اسم برای اشخاص ذیل باشد: معانی• سهیل (فقه)، استعمال شده در دو معنای ستاره سهیل و یک نوع حیوان دریایی و دارای کاربرد در فقه اعلام و اشخاص• سهیل زکار، صاحب کتاب الموسوعة الشاملة فی الحروب الصلیبیة
...

[ویکی فقه] سهیل (فقه). سُهَیل به دو معنا به کار رفته است اول به معنای ستاره و دوم به معنای حیوان دریایی که در هر دو معنا در ابواب فقه سخن گفته شده است.
در معنای ستاره، سُهَیل روشن ترین ستاره صورت فلکی سفینه، از صور فلکی جنوبی می باشد که از آن در باب صلات سخن گفته اند.
سُهَیل و قبله
از نشانه های ظنّی دستیابی به قبله هنگام جهل به جهت آن، برای مردم عراق، شام و یمن، ستاره سهیل است. عراقیان برای به دست آوردن جهت قبله هنگام طلوعِ ستاره سهیل، آن را محاذی شانه چپ خود، مردم شام هنگام غروب ستاره، آن را برابر چشم راست و هنگام طلوع، میان دو چشم و مردم یمن، هنگام غروب سهیل، آن را میان دو کتف خود قرار می دهند.
سُهَیل در معنای حیوان دریایی
از سهیل به معنای حیوان دریایی در باب اطعمه و اشربه نام برده اند.
سُهَیل از مسخ شدگان
...

واژه نامه بختیاریکا

سیل

پیشنهاد کاربران

سهیل یعنی عمرم یعنی زندگیم یعنی دار و ندارم. یعنی پسرن

به نظر من یعنی ستاره ای کمیاب که درخشان و زیباست.

سهیل یعنی بهترین


سهیل یعنی موشموشک آجی

ستاره خیلی زیبا

به معنی ستاره ای درخشان است

نرم خو و آرام بخش

( س:سرزنده ) ( ه:هوشیار ) ( ی:یاری کننده ) ( ل:لایق )

اولین ستاره محبوب زئوس
اولین ستاره بوجود آمده


عشق نا پیدا

یعنی ستاره ای درخشان در شب در اسمان

باسلام فکر کنم از ریشه سهل یعنی اسان بیاد و یعنی اسان گیر یا تسهیل کننده

کمیاب، نادر

کمیاب

ستاره ی آرامش و روشن بخش

دومین ستار پرنور صورت فلکی کشتی ، کم یاب ( در بسیاری از کشور ها اصلا این ستاره دیده نمیشود ، در معدود مناطقی که طلوع می کند زمان بسیار محدودی در اسمان دیده میشود )

آسان کننده

درخشان

درخشان و زیبا

سهیل به معنی کم پیدا ست

با سلام . سهیل یعنی درخشان . در معنی دیگر یعنی اسان کننده نام ستاره پر نور اسمان است

سهیل یعنی اعتماد به نفس و منحصر بفرد


سهیل یعنی درخشان زیبا


سهیل از کلمه سهل میاد به معنای اسان گیر و با توجه به ستاره میتوان گفت درخشان


سهیل یعنی یک سیاره


سهل وآسان کننده
وستاره درخشان که سهیل یمنی هم مینامند

سهیل هم اسم دومین ستاره ی پرنور آسمونه، هم به معنی درخشانه

ستاره ای درخشان

سهیل در فرهنگ لغت یعنی ستاره ای در صورت فلکی و به معنی درخشان
ولی برای باباش یعنی تمام زندگیش

ستاره درخشان و با وقار و جاوید زندگیم، سردار سپه پدر.

سینا و سهیل یعنی تمام دنیا

سهیل یعنی قلب مامان یعنی یه تیکه از بهشت سهیل یعنی همه دارا و ندار مامان

ارامش دهنده

یعنی یه پسر بچه زیبا و بازی گوش یعنی عشق مامان

سهیل یعنی روشن به نام ستاره ی زؤس دومین ستاره ویکی از کمیاب ترین نوع ستاره که در نواحی جنوبی دیده میشه به نظرم هرکسی این ستاره رو ببینه وارزو کنه حتما براورده میشه برا همینم من هم سهیلا وهم ستاره هاشونو دوس دارم

سهیل یعنی زیبای بی همتا
سهیل یعنی یه دنیا انتظار برای دیدن روی ماهت

روشن ترین ستاره صورت فلکی در آسمان که فقط در زمستان دیده میشود. . . . .

سهیل یعنی فداکار

کم و درخشنده

بی نقص و عیب
زیباو خوش سیما

سهیل یعنی عشقی که برای من بود و انقدر مثل ستاره ی سهیل کم پیدا و نایاب شد که دیگه نور رو از من گرفت و الان سهم اسما شده.

سهیل یه معنی ستاره ای درخشان است


منم مثل زینب جان میگم هر کسی اون ستاره رو ببینه شاید ارزو هاش برآورده بشه و اون ستاره در آخر تابستون شرو به طلوع کردن میکنه
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️

سهیل در اصل لغتی عربی به معنی درخشان است در فرهنگ عرب با توجه به انکه بر وزن فعیل از فعل سهل اومده به معنی آسان آسان کننده هم هست ولی ما ایرانیا در واقع ازش به عنوان دومین ستاره پر نور نام میبریم که در آخر فصل گرم سال موقع رسیدن میوه ها میاد و خیلی کم پیداست برای مدار های شمالی زمین . برای همین هم وقتی میگیم ستاره سهیل شدی منظورمون کم پیدایی طرفه

از سهل گرفته شده

دسیری تک تک

به معنی ستاره ای هست که در صبح زود بیرون میاد و بسیار درخشنده است

بمعنی ستاره ناپیدا و درخشان

سهیل از فعل سهل گرفته نشده عزیزان وگرنه به جای سُهیل باید سَهیل میبود پس اشتباه نگیرید سهیل به مفنی درخشان و به علت نادر دیده شدن ستاره سهیل برای آن نادر و کمیاب بودن را نیز در نظر میگیرند

سهیل یه اسم کمیابه و حتی خودشونم کمیابن هم ستارش و هم ادمش سهیل رو توی شهر یزد خیلی خوب میشه مشاهده کخوبو توی شهر هایی مثل تهران امکان دیدنش خیلی کمتره و سهیل منم الان ۳۰ روزه که کم پیدایه سهیل تو لغت فارسی یعنی درخشان و کم پیدا ولی برای من یعنی یه تیکه از قلبم و تمام دنیام


کلمات دیگر: