سوسن
فارسی به انگلیسی
lily(of the valley)
فرهنگ اسم ها
معنی: نام نوعی گل زیبا، ( گیاهی ) گیاهی پیاز دار و تک لپه ای، با برگ های باریک و دراز که انواع وحشی و پرورشی دارد، گل این گیاه که معمولاً درشت، خوشه ای، و به رنگ ها و اشکال مختلف است، بعضی انواع آن خاصیت دارویی دارد، و به رنگ ها و اشکال مختلف است بعضی انواع آن خاصیت دارویی دارد، گلی درشت و خوشه ای به رنگها و شکلهای مختلف
(تلفظ: susan) (گیاهی) گیاهی پیاز دار و تک لپهای ، با برگهای باریک و دراز که انواع وحشی و پرورشی دارد ؛ گل این گیاه که معمولاً درشت ، خوشهای ، و به رنگ ها و اشکال مختلف است . بعضی انواع آن خاصیت دارویی دارد .
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
گیاهی است از تیره سوسنیها که جزو گیاهان تک لپه یی جام و کاسه نگین است . گلی است فصلی و دارای گلهای زیبا و درشت به رنگهای مختلف . اصل این گیاه از اروپا و ژاپن و آمریکای شمالی و هیمالیاست . جهت ازدیاد این گیاه معمولا در پاییز پیازهای فرعی را از پیاز اصلی جدا میکنند . و در بهار مجددا میکارند پیلگوش فیلگوش پیلغوش زنبق زشتی . یا سوسن آزاد . سوسن سفید . یا سوسن آسمانگونی . سوسن چینی . یا سوسن ابیض . سوسن سفید . یا سوسن احمر. گلایول . یا سوسن اصفر . سوسن زرد . یا سوسن الوان . گونه ای سوسن که دارای گلهای درشت و رنگارنگ است . اصل این گونه سوسن از ژاپن است سوسن خوش اندام . یا سوسن بری . گونه ای سوسن که دارای گلهای سفید کوچک و بوی بسیار مطبوع است این گونه سوسن که دارای ساقه های سبز تند و گلهای لاجوردی است اصل این گونه سوسن از هیمالیا می باشد سوسن ختایی سوسن لاجوردی ایماروقالس سوسن کبود سوسن آسمان گونی سوسن آسمانجونی . یا سوسن ختایی . سوسن چینی . یا سوسن خوش اندام . سوسن الوان . یا سوسن ده زبان . سوسن سفید . یا سوسن زرد . یکی از گونه های سوسن که داری گلهای طلایی است اصل این سوسن از ژاپن است سوسن اصفر صاری زنبق سوسن ژاپنی . ۲ - وج . یا سوسن ژاپنی . سوسن زرد . یا سوسن سرخ . گلایول . یا سوسن سفید . سوسنی که دارای گلهای سفید است این گونه را به مناسبت زیبایی خاصی که دارد بیشتر پرورش میدهند سوسن آزاد سوسن ابیض سوسن ده زبان سوسن گل دراز . توضیح وجه تسمیه ده زبان به این جهت است که کاسبرگها نیز همانند گلبرگها سفید و مشابه آنهایند و با توجه به این که تعدار هر یک ۵ عدد است بدین نام موسوم شده . یا سوسن کبود . سوسن چینی . یا سوسن گل دراز . سوسن سفید . یا سوسن لاجوردی . سوسن چینی . یا سوسن و سیر . ناسازگاری عدم موافقت ( مثلا بین آب و آتش )
نام یکی از دهستانهای ۶ گانه بخش ایذه شهرستان اهواز
سردهای از سوسنیانِ پیازی با ساقههای برگدار
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
سوسن . [ سو س َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای ششگانه ٔ بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. از 73 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل گردیده است . جمعیت آن در حدود 12500 تن وقرای مهم آن چلویر، ده کهنه ، شب کور، فالح ، گچ کان ، لولو و ممبین است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
مورد بجای سوسن آمد باز
می بجای ارغوان آمد.
بر زنخ پیلغوش نقطه زد و بشکلید.
سوسنی از میان سیسنبر.
ریخته معصفر سوده میان لبنا.
بی بها امروز لیکن بابها فردا شود.
چون لاله همه رنگ و چو سوسن همه بوی.
نه بر خصمان سنان سازم چو سوسن.
مگر سوسن نمیداند که عاشق پند ننیوشد.
که جز سوسن نرست از وی گیاهی.
ریاحین بی حد و اندازه بودی.
بر تو از رازها بوند ایمن.
غیر از زبان سوسن و دست چنار نیست.
مورد بجای سوسن آمد باز
می بجای ارغوان آمد.
رودکی .
یاسمن لعل پوش سوسن گوهرفروش
بر زنخ پیلغوش نقطه زد و بشکلید.
کسایی .
راست گفتی برآمد اندر باغ
سوسنی از میان سیسنبر.
فرخی .
وآن گل سوسن ماننده ٔ جامی ز لبن
ریخته معصفر سوده میان لبنا.
منوچهری .
مرد دانا گفت نفس تو مثال سوسن است
بی بها امروز لیکن بابها فردا شود.
ناصرخسرو.
هرچند که هستی ای نگار دل جوی
چون لاله همه رنگ و چو سوسن همه بوی .
عبدالواسع جبلی .
نه با یاران کمر بندم چو غنچه
نه بر خصمان سنان سازم چو سوسن .
خاقانی .
چه پندم میدهد سوسن که گرد عشق کمتر گرد
مگر سوسن نمیداند که عاشق پند ننیوشد.
خاقانی .
ز سبزه یافتند آرامگاهی
که جز سوسن نرست از وی گیاهی .
نظامی .
همیشش سوسن و گل تازه بودی
ریاحین بی حد و اندازه بودی .
نظامی .
ده زبان همچو سوسنی لیکن
بر تو از رازها بوند ایمن .
کمال الدین اسماعیل .
هر دست و هر زبان که دراو نیست نفع خلق
غیر از زبان سوسن و دست چنار نیست .
مولوی .
بس که بودم چون گل نرگس دوروی و شوخ چشم
باز یک چندی زبان در کام چون سوسن کشم .
سعدی .
- سوسن آزاد :
نال دمیده بسان سوسن آزاد
بنده بر آن فال نال وار نویده .
عماره ٔ مروزی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 113).
برتوان چیدن ز دست سوسن آزادسیم
برتوان چیدن ز روی شنبلید زرد زر.
فرخی .
سوسن آزادو شاخ نرگس بیمار جفت
نرگس خوشبوی و شاخ سوسن آزاد یار.
منوچهری .
و امیر همچنان دسته ٔ شب بوی و سوسن آزاد نوشتگین را داد و... (تاریخ بیهقی ).
در بوستان جاه تو شده بنده سوزنی
باده زبان چو سوسن آزاد مدح خوان .
سوزنی .
زبان سوسن آزاد و چشم نرگس را
خواص نطق و نظر داد بهر انهی را.
انوری .
ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد.
حافظ.
- سوسن آزاده :
از زبان سوسن آزاده ام آمد بگوش
کاندرین دیر کهن کار سبکباران خوش است .
حافظ.
- سوسن آسمانگونی . رجوع به ایرسا شود.
- سوسن ابیض ؛ سوسن آزاد. سوسن سفید. (فرهنگ فارسی معین ).
- سوسن احمر ؛ گلایول . (فرهنگ فارسی معین ). دلبوث است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). سیف الغراب . دورحوله . سنخار. ماخاریون .
- سوسن ازرق ؛ پیلغوش . سوسن آسمانگونی .
- سوسن اصفر ؛ سوسن زرد. (فرهنگ فارسی معین ).
- سوسن الوان ؛ گونه ای سوسن که دارای گلهای درشت و رنگارنگ است . (فرهنگ فارسی معین ).
- سوسن بری ؛ دلبوث . دور حولی . کسیفون .
- سوسن جبلی ؛ شامل راسن و ایرسا است . (فهرست مخزن الادویه ).
- سوسن چینی ؛ گونه ای سوسن که دارای ساقه های سبز و تند و گلهای لاجوردی است . (فرهنگ فارسی معین ).
- سوسن ختایی ؛ سوسن چینی . سوسن خوش اندام . سوسن الوان . سوسن ده زبان .
- سوسن سفید ؛ سوسن سپید. زنبق . (ریاض الادویه ). سوسن آزاد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رازقی . (ابن بیطار) :
آن سوسن سپید بشکفته بباغ در
یک شاخ او ز سیم و دگر شاخ او ز زر.
منوچهری .
- سوسن سرخ ؛ گلایول . (فرهنگ فارسی معین ) :
دو لب چو نارکفیده دو برگ سوسن سرخ
دو رخ چو نار شکفته دو برگ لاله ٔ لال .
عنصری .
- سوسن فرفوری ؛ زنبق ارغوانی . (یادداشت بخط مؤلف ).
- سوسن کبود ؛ سوسن چینی . (فرهنگ فارسی معین ).
- سوسن کوهی ؛ راسن :
آن قطره ٔ باران ز بر سوسن کوهی
گویی که ثریاست بر این گنبد دوار.
منوچهری .
- سوسن گل دراز ؛ سوسن سفید.
- سوسن لاجوردی ؛ سوسن چینی .
- سوسن نرگس اندر شیراز یک گونه اسپرغم است [ که ] سوسن نرگس خوانند : . برگش چون برگ سوسن است و میانه چون نرگس . (حدود العالم ).
فرهنگ عمید
* سوسن آزاد: (زیست شناسی ) نوعی سوسن که سفیدرنگ است.
گیاهی پیازدار از خانوادۀ زنبق، با برگهای باریک و دراز و گلهای زیبا و خوشبو به رنگ زرد، کبود یا سفید که در انواع مختلف وجود دارد.
〈 سوسن آزاد: (زیستشناسی) نوعی سوسن که سفیدرنگ است.
دانشنامه عمومی
سوسن مادر حسن العسکری، امام یازدهم شیعیان است.
سوسن (انجیل) از زنانِ یاری دهندهٔ عیسی مسیح.
سوسن از خوانندگان زن ایرانی است.
سوسن کم کم پا به عرصه خوانندگی و تقلید ترانه های دلکش و قمرالملوک وزیری و ملوک ضرابی پرداخت و با نام ویکتور در یک کافه با شبی پانزده تومان مشغول به کار شد و پس از چندی رشید مردای آهنگساز موسیقی کوچه بازاری با او آشنا شد و او را به کافه دیگری برد و نام هنری سوسن را برای او انتخاب کرد. ناگفته نماند که چون سوسن سواد خواندن و نوشتن نداشت به کمک رشید مردای و یار محمد تهرانی ترانه ها را حفظ می کرد. پس از سال ها توسط جمیله رقصنده هنرمند به کافه های مجلل تر پایش باز شد و تا آنجا پیش رفت که توانست در شکوفه نو یکی از کاباره های مهم آن زمان تهران، جایی برای خود باز کند. آقا رضا سهیلای معروف که دارای چند کافه در لاله زار بود از او خواستگاری کرد ولی او جواب رد داد. با گذشت زمان پایش به رادیو باز شد و سپس به مهمانی های بزرگان دعوت شد و همچنین توسط پوران وارد دربار شد و سوسن به خاطر قدردانی از جمیله باعث شد که جمیله هم بتواند به دربار رفت وآمد نماید. در بیشترین مهمانی های تاج الملوک مادر محمدرضا شاه پهلوی او به اتفاق ملوک ضرابی دعوت می شد. در یک مهمانی فرح پهلوی همسر شاه گردنبندی را از گردن خود باز کرد و برای قدردانی به گردن سوسن انداخت.سوسن مدت ها خواننده خصوصی سردار نجف زاده یکی از حاکمان وقت بود و از او نیز هدایای بسیاری دریافت کرد.نا گفته نماند که هدایایی از مادر شاه هم گرفته بود که ارزش مادی زیادی داشت ولی در موقع فرار از ایران قاچاقچیان در ترکیه مقداری از آن را ربودند.معروف ترین ترانه سوسن، «دوست دارم می دونی» است که آهنگ آن از فتح الله ریاحی و شعر آن از سعید دبیری است.
جلاء العیون (تاریخ چهارده معصوم علیهم لسلام)، علامه مجلسی، تحقیق سید علی امامیان، انتشارت سرور، ۱۳۸۳، شابک: ۳- ۳- ۹۱۴۶۷- ۹۶۴
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی
سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، مؤسسه امام صادق، ۱۳۸۱، شابک: ۸- ۱۰۶- ۳۵۷- ۹۶۴
فرهنگ شیعه، نویسندگان: محمد خطیبی و دیگران، انتشارات زمزم هدایت، ۱۳۸۵، شابک: ۷- ۷۳- ۸۷۶۹- ۹۶۴
پس از شهادت حسن عسکری، به گفته حکیمه خاتون، مسئولیت شیعیان به عهده سوسن بود و او یکی از نایبان نوه اش حجت بن الحسن بوده است. او تا زمان غیبت صغری زنده بود و در شهر سامرا درگذشت.
در منابع تاریخی و روایی برای مادر حسن عسکری چند نام بیان شده، که عبارتند از:سُوسَن، حُدَیْث، سَلیل، حُدَیْثه، حَرْبیّه، سَمانه.بنا به نوشته عیون المعجزات: «اسم مادر امام علیه السلام ، بر اساس آنچه محدّثان بیان نموده اند، «سلیل» است...»تعدّد نام در بین عرب ها رایج بوده، به ویژه برای کنیزان؛ چرا که ورود آنها به سرزمین غیر مادری یا به خانه مولا و مالک جدید، زمینه نامگذاری و تغییر اسامی را در پی داشته است. لذا موّرخان و محدّثان پیش از معرّفی نام این بانو، یادآور شده اند که: «و امّه امّ ولد یقال لها...؛ و مادر امام عسکری علیه السلام کنیز و جاریه بود که نامیده شده به...».البتّه برخی نیز بر این باورند که بیشتر این اسامی، از القاب او است.سوسن پس از تولّد فرزندش حسن عسکری با کنیه «امّ الحسن» و «امّ ابی محمّد» نامیده شد و با تولّد نوه یگانه اش (حجت بن الحسن )، با لقب و عنوان «جدّه» شهرت یافت.شیخ عباس قمی در منتهی الآمال نام مادر حسن عسگری را «سوسن» می داند و البته از القاب ایشان به سلیل، حدیث و جدّه اشاره می کند.
نسب و دودمان سوسن چندان مشخّص نیست؛ امّا از تعابیری چون «امّ ولد» و «حربیّه» می توان نتیجه گرفت که وی به عنوان «کنیز» در مدینه زندگی می کرد و شاید همراه خانواده و اقوامش در یکی از جنگ های عصر حکومت بنی عباس به مدینه آمده است؛ همان گونه که برخی گفته اند: «وی در ولایت و کشور خودش، پادشاه زاده بوده...»زمان ولادت او را می توان این گونه تخمین زد که: سوسن در بین سال های ۲۱۸ ـ ۲۱۵ ق. به دنیا آمده است.
دانشنامه آزاد فارسی
سوسَن
سوسَن
سوسَن
سوسَن
گروهی از گیاهان متعلق به تیره سوسن، دارای ۸۰ گونه. این گیاهان پیاز و گل هایی درخشان و شیپورمانند دارند. تیرۀ سوسن شامل سنبل، لاله، مارچوبه، و گیاهانی از جنس پیاز است. از نام سوسن برای بسیاری از گیاهان سوسن مانند، از تیره ها و جنس های خویشاوند، استفاده می کنند (جنس Lilium، تیره سوسن).
رجوع شود به:طاهرخوانی، مهناز
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
شناخت و معرّفی «اسوه های آسمانی» نقش بسیار تعیین کننده ای در حیات دنیوی و اخروی انسان ها دارد. لذا بایسته است به زوایای گوناگون زندگی و شخصیّت اُسوگان پرداخته و نوع ارتباط و تاثیر آنان با افراد، زمان، مکان و غیره را مورد بررسی قرار دهیم.بی تردید نخستین عنصر تاثیرگذار و تاثیرپذیر در زندگی انسان ها، «مادر» بوده و ارتباط عاطفی و تربیتی «فرزند و مادر» از استحکام بیشتر و بهتری برخوردار است.در این نوشتار به زندگی مادر ارجمند امام حسن عسکری (علیه السّلام) می پردازیم؛ باشد که مطالعه آن، بر معرفت و بصیرت همگان بیفزاید و رشد و تعالی را به ارمغان آورد. ان شاءاللّه
نام کنیه و لقب
در منابع تاریخی و روایی برای مادر گرانقدر امام حسن عسکری (علیه السّلام) چند نام بیان شده، که عبارتند از:حُدَیْث، حُدَیْثه، حَرْبیّه، سَلیل، سَمانه و سُوسَن.
محمد بن محمد مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۰۱.
نسب و دودمان سوسن (علیهاالسلام) چندان مشخّص نیست؛ امّا از تعابیری چون «امّ ولد» و «حربیّه» می توان نتیجه گرفت که وی به عنوان «کنیز» در مدینه زندگی می کرد و شاید همراه خانواده و اقوامش در یکی از جنگ های عصر حکومت بنی عبّاس به سرزمین مقدّس مدینه آمده است؛ همان گونه که برخی گفته اند: «وی در ولایت و کشور خودش، پادشاه زاده بوده...»
عباس قمی، منتهی الآمال، ج۲، ص۴۴۹.
...
گویش مازنی
ساییدن
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
سوختن
Sosen
Sosan
منطقه سوسن و سرخاب مسجدسلیمان
به معنی ( شو شن. شو شان. شوش جدید*
منطقه سوسن مال در ایذه
( ( سوسن ) ) : نیز گلی فصلی و داراى گلهاى زیبا و درشت به رنگهاى مختلف است . اصل این گل از اروپا و ژاپن و آمریکاى شمالی و هیمالیاست .
اما گل جناب سوسن ، گل همیشه بهار است که گذشت زمان و موسم خزان هرگز از طراوت او نکاهد، و اصل او از جهان علوى است و نور مقدسش از اشعه انوار قدسى است ، چنانکه پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) تعبیر می فرماید:
بابى و امى سمیى ، و شبیهى و شبیه موسى بن عمران ، علیه جیوب النور یتوقد من شعاع القدس :
( ( پدر و مادرم به فداى او باد که همنام منست و شبیه من و شبیه حضرت موسى بن عمران است هاله اى از نور گرداگرد او را فراگرفته ، اشعه انوار قدسی از او ساطع است ) ) .
نسبت او از طرف پدر به شرق و از طرف مادر به غرب منتهی می گردد.
سوسن با صد زبان از تو نشانم نداد گفت رو از من مجو غیر دعا و ثنا
https://www. youtube. com/watch?v=HZ - yRoC0HJo