hopping
لی لی
فارسی به انگلیسی
hop, skip
فرهنگ اسم ها
اسم: لی لی (دختر) (فارسی، عربی، انگلیسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: leyli) (فارسی: لِيلي) (انگلیسی: leyli)
معنی: شبانگاه، نام نوایی در موسیقی، نام معشوق قیس ابن ملَوَّح عامری ملقب به مجنون، منسوب به لیل، به معنی شبانه، شبانگاهی، ( اَعلام ) شخصیت داستانی در ادبیات کشورهای اسلامی دختر مهدی ابن سعد ( مهدی ابن ربیعه )، معشوق قیس ابن ملَوَّح عامری ملقب به مجنون، ظریف و شکننده
معنی: شبانگاه، نام نوایی در موسیقی، نام معشوق قیس ابن ملَوَّح عامری ملقب به مجنون، منسوب به لیل، به معنی شبانه، شبانگاهی، ( اَعلام ) شخصیت داستانی در ادبیات کشورهای اسلامی دختر مهدی ابن سعد ( مهدی ابن ربیعه )، معشوق قیس ابن ملَوَّح عامری ملقب به مجنون، ظریف و شکننده
(تلفظ: lili) (مترادف لالا) لفظی که در جشنها (عروسیها) برای ابراز شادی و انبساط خاطر به صورت مکرر ادا کنند .
فرهنگ فارسی
لی لی به لالای کسی گذاردن ( گذاشتن ). خواهشه بیهود. او را بعمل آوردن ناز او را کشیدن .
از زنان شاعره عرب در دوره جاهلیت .
۲- ( اسم ) لحنی است در موسیقی قدیم : یکی نی بر سر کسری دوم نی برسر شبشم سدیگر پرد. سرکش چهارم پرد. لیلی ( منوچهری . د. ۱۳۱ )
ملقبه به خندف یکی از جدات رسول صلوات الله ٠
از زنان شاعره عرب در دوره جاهلیت .
۲- ( اسم ) لحنی است در موسیقی قدیم : یکی نی بر سر کسری دوم نی برسر شبشم سدیگر پرد. سرکش چهارم پرد. لیلی ( منوچهری . د. ۱۳۱ )
ملقبه به خندف یکی از جدات رسول صلوات الله ٠
فرهنگ معین
(اِ. ) پوشال یا پیزر که به عنوان لایی به کار می رود. ، ~به لالای کسی گذاردن از کسی تعریف و تمجید کردن ، کسی را بی خود لوس کردن ، ناز او را کشیدن .
(ل ل ) (اِ. ) نوعی بازی کودکانه که در آن تنها با یک پایشان حرکت و پای دیگر را بالا نگه می دارند.، (لِ )۱ - (اِ. ) از نواها و آهنگ های موسیقی قدیم . ۲ - (اِخ . ) نام یکی از عشاق تاریخ .
(ل ل ) (اِ. ) نوعی بازی کودکانه که در آن تنها با یک پایشان حرکت و پای دیگر را بالا نگه می دارند.، (لِ )۱ - (اِ. ) از نواها و آهنگ های موسیقی قدیم . ۲ - (اِخ . ) نام یکی از عشاق تاریخ .
(اِ.) پوشال یا پیزر که به عنوان لایی به کار می رود. ؛ ~به لالای کسی گذاردن از کسی تعریف و تمجید کردن ، کسی را بی خود لوس کردن ، ناز او را کشیدن .
(ل ل ) (اِ.) نوعی بازی کودکانه که در آن تنها با یک پایشان حرکت و پای دیگر را بالا نگه می دارند.
لغت نامه دهخدا
لی لی . (اِ) مترادف لالا.لفظی که در عروسیها و جشنها زنان در ابراز شادی و انبساط خاطر ادا کنند و غالباً مکرر آرند لی لی لی لی .
- لی لی به لالای کسی دادن یا گذاردن ؛ با او هماهنگی کردن یا به خواهشهای بی اساس او اهمیت دادن .
لی لی . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ] (اِ) تعتاب . نام بازیی است . و آن یکپا برداشته و با پای دیگر جهیدن . یک لنگه (در تداول مردم قزوین ). و رجوع به لی لی کردن شود.
لی لی. [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ] ( اِ ) تعتاب. نام بازیی است. و آن یکپا برداشته و با پای دیگر جهیدن. یک لنگه ( در تداول مردم قزوین ). و رجوع به لی لی کردن شود.
لی لی. ( اِ ) مترادف لالا.لفظی که در عروسیها و جشنها زنان در ابراز شادی و انبساط خاطر ادا کنند و غالباً مکرر آرند لی لی لی لی.
- لی لی به لالای کسی دادن یا گذاردن ؛ با او هماهنگی کردن یا به خواهشهای بی اساس او اهمیت دادن.، لیلی. [ ل َ / ل ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به لیل. شبی. شبانه. || پرده لیلی ؛ نوائی از موسیقی :
یکی نی بر سر کسری دوم نی برسر شیشم
سدیگر پرده سرکش چهارم پرده لیلی.
لیلی. [ ل َ لا ] ( اِخ ) کوهی و گویند پشته ای است و نیز گفته اند قارّتی است. مکیث الکلبی گوید:
الی هَزْمتی لیلی فماسال فیهما
و روضیهما والروض روض الممالح.
و بدربن حزان الفزاری گوید:
مااضطرک الحرزُ من لیلی الی بَرد
تختاره معقلا من جُش اعیار.
لیلی. [ ل َ لا ] ( اِخ ) الاخیلیة بنت عبداﷲبن الرحال بن شداد الاخیلیة یا رحّالة. از شاعرات مولدات عرب صدر اسلام است و او را دیوانی است مشروح. توبةبن الحمیر دلباخته او بود و درباره وی شعر میگفت و او را از پدرش خواستگاری کرد.پدر امتناع ورزید و دختر را به یکی از بنی الادلع تزویج کرد. روزی توبة به دیدار لیلی شد و لیلی را به خلاف گذشته بی حجاب و محزون یافت. دانست که خطری متوجه اوست ، پس بازگشت و سواره برون رفت. و چون بنی ادلع خبر یافتند به دنبالش شتافتند. توبة در این باره گوید:
نأتک بلیلی دارها لاتزورها
و شطت نواها و استمر مریرها.
این قصیده دراز است و در آن گوید:
و کنت اذا ما جئت لیلی تبرقعت
فقد رابنی منها الغداة سفورها.
توبة به دیدن لیلی بسیار رفتی. برادر لیلی و خویشان دیگر با او پرخاش کردند، اما سودمند نیفتاد از این روی ، شکایت او به حاکم بردند. حاکم دستور داد اگر بار دیگر آیدخونش هدر باشد. لیلی از این حکم خبر یافت و شوهر وی که مردی غیور بود به لیلی گفت : اگر از آمدن توبة مرا خبردار نکنی یا خبر دستور قتلش را به او برسانی تورا خواهم کشت. چون لیلی خبر آمدن توبة شنید بی حجاب در راه او بنشست و روی ترش کرد. پس چون توبة این بدید دانست دامی برای او گسترده اند، بگریخت. توبة را بنی عوف در پیرامون سال 80 هَ. ق. بکشتند و لیلی در رثاء او این چکامه بسرود:
لی لی. ( اِ ) مترادف لالا.لفظی که در عروسیها و جشنها زنان در ابراز شادی و انبساط خاطر ادا کنند و غالباً مکرر آرند لی لی لی لی.
- لی لی به لالای کسی دادن یا گذاردن ؛ با او هماهنگی کردن یا به خواهشهای بی اساس او اهمیت دادن.، لیلی. [ ل َ / ل ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به لیل. شبی. شبانه. || پرده لیلی ؛ نوائی از موسیقی :
یکی نی بر سر کسری دوم نی برسر شیشم
سدیگر پرده سرکش چهارم پرده لیلی.
منوچهری.
لیلی. [ ل َ لا ] ( اِخ ) کوهی و گویند پشته ای است و نیز گفته اند قارّتی است. مکیث الکلبی گوید:
الی هَزْمتی لیلی فماسال فیهما
و روضیهما والروض روض الممالح.
و بدربن حزان الفزاری گوید:
مااضطرک الحرزُ من لیلی الی بَرد
تختاره معقلا من جُش اعیار.
( معجم البلدان ).
لیلی. [ ل َ لا ] ( اِخ ) الاخیلیة بنت عبداﷲبن الرحال بن شداد الاخیلیة یا رحّالة. از شاعرات مولدات عرب صدر اسلام است و او را دیوانی است مشروح. توبةبن الحمیر دلباخته او بود و درباره وی شعر میگفت و او را از پدرش خواستگاری کرد.پدر امتناع ورزید و دختر را به یکی از بنی الادلع تزویج کرد. روزی توبة به دیدار لیلی شد و لیلی را به خلاف گذشته بی حجاب و محزون یافت. دانست که خطری متوجه اوست ، پس بازگشت و سواره برون رفت. و چون بنی ادلع خبر یافتند به دنبالش شتافتند. توبة در این باره گوید:
نأتک بلیلی دارها لاتزورها
و شطت نواها و استمر مریرها.
این قصیده دراز است و در آن گوید:
و کنت اذا ما جئت لیلی تبرقعت
فقد رابنی منها الغداة سفورها.
توبة به دیدن لیلی بسیار رفتی. برادر لیلی و خویشان دیگر با او پرخاش کردند، اما سودمند نیفتاد از این روی ، شکایت او به حاکم بردند. حاکم دستور داد اگر بار دیگر آیدخونش هدر باشد. لیلی از این حکم خبر یافت و شوهر وی که مردی غیور بود به لیلی گفت : اگر از آمدن توبة مرا خبردار نکنی یا خبر دستور قتلش را به او برسانی تورا خواهم کشت. چون لیلی خبر آمدن توبة شنید بی حجاب در راه او بنشست و روی ترش کرد. پس چون توبة این بدید دانست دامی برای او گسترده اند، بگریخت. توبة را بنی عوف در پیرامون سال 80 هَ. ق. بکشتند و لیلی در رثاء او این چکامه بسرود:
فرهنگ عمید
نوعی حرکت و جست وخیز که یک پا را بالا نگه دارند و با یک پای دیگر بروند.
دانشنامه عمومی
لِی لِی یک بازی گروهی است که در حیاط و فضای باز انجام می شود.
همشهری آنلاین:آشنایی با بازی های سنتی و محلی
اصول این بازی با پریدن از روی مربع های کشیده شده روی زمین است. هر مربع یک شماره دارد، شرکت کننده اول سنگی را روی یک شماره می اندازد و اگر توانست این کار را بطور دقیق انجام دهد با لی لی کردن همه مربع ها را بجز مربعی که سنگ را در آن انداخته طی می کند و سنگ را در بازگشت می آورد. طرح لی لی را با گچ یا زغال بر زمین می کشند.
نام بازی: لی لی (گانیه)
● اهداف کلی: حفظ تعادل، تقویت عضلات پا، ایجاد هماهنگی بین دست و پا و چشم ها، ایجاد روحیه فداکاری
همشهری آنلاین:آشنایی با بازی های سنتی و محلی
اصول این بازی با پریدن از روی مربع های کشیده شده روی زمین است. هر مربع یک شماره دارد، شرکت کننده اول سنگی را روی یک شماره می اندازد و اگر توانست این کار را بطور دقیق انجام دهد با لی لی کردن همه مربع ها را بجز مربعی که سنگ را در آن انداخته طی می کند و سنگ را در بازگشت می آورد. طرح لی لی را با گچ یا زغال بر زمین می کشند.
نام بازی: لی لی (گانیه)
● اهداف کلی: حفظ تعادل، تقویت عضلات پا، ایجاد هماهنگی بین دست و پا و چشم ها، ایجاد روحیه فداکاری
wiki: چین است.
وی در مسابقات کشوری و بین المللی در مجموع برنده ۳ مدال طلا، ۱ مدال نقره، ۴ مدال برنز شده است.
وی در مسابقات کشوری و بین المللی در مجموع برنده ۳ مدال طلا، ۱ مدال نقره، ۴ مدال برنز شده است.
wiki: ژیمناست زادهٔ ۲۶ فوریه ۱۹۷۵ میلادی اهل کشور چین است.
فهرست ژیمناست ها
فهرست ژیمناست ها
wiki: لی لی (ژیمناست)
لیلی یا لی لی می تواند به موارد زیر اشاره کند:
لی لی، یک بازی گروهی
لی لی (تکن)، شخصیتی در بازی رایانه ای
لی لی، یک بازی گروهی
لی لی (تکن)، شخصیتی در بازی رایانه ای
wiki: لی لی
لیلی (عروسک سنتی لری). لَیلی (همچنین بَهیگ یا بَویگ) یک عروسک مفصلی رقصنده است که بطور سنتی در میان مردم لرتبار (غالباً بختیاریها و لرهای جنوبی)ایران مرسوم بوده است. این عروسک طی گذر زمان و شهرنشینی گسترده جوامع روستایی و عشایری در حال فراموشی بود ولی اخیراً حرکتهایی برای احیای آن آغاز شده است،
منشأ نام لیلی مورد سؤال است و نظریه های گوناگونی دربارهٔ آن وجود دارد. نام بَویگ (بَهیگ) در لُری به معنای عروس است. این واژه به زنانگی، جوانی و نشاط این شخصیت عروسکی اشاره دارد.
کودکان می توانند این عروسک را با کشیدن رشته نخی که به دستشان می بندند به رقص درآورند. ساختار این عروسک مفصلی ساده و جالب است. مواد طبیعی ترکیب اصلی ساختار عروسک هستند و در کنار آن سکه و پولک، مهره های شیشه ای و همچنین نوارهای رنگی برای تزئین بکار گرفته می شوند.عروسکها و ماسکها در واقع اجازه بروز فعالیت هایی را فراهم می کنند که در عالم واقع امکان آن وجود ندارد. برای مثال در دوره قاجار، یکی از شیوه های ابراز ناخشنودی مردم از شرایط جامعه در سایه خفقان و ترس از انتقاد، گسترش عروسک و خیمه شب بازی بود که در ضمن آن مردم بدون ترس از حاکمان و شرایط جامعه، حرفهای خود را منتقل می کردند. عروسک لیلی به علاوه نقشی مهم در نمایش و ماندگاری سنتهای فرهنگی ایفا می کند که بتدریج در جامعه شهری در حال کمرنگ شدن هستند. در واقع همگام با جابجایی روستاییان به شهرها برای بهبود شرایط زندگی، زنان بتدریج شروع به پوشیدن پوشش متداول شهری ایرانی (چادر و مانتو) با دامنه نقش و طرح و رنگ اندک کردند. این تمایل به پوشش یکسان شهری سبب کمرنگ شدن تنوع، نقش و نگار و الگوهای لباس محلی لری شده است. لیلی تداعی کننده پوشش سنتی زنان لر در گذشتهای نه چندان دور است.
منشأ نام لیلی مورد سؤال است و نظریه های گوناگونی دربارهٔ آن وجود دارد. نام بَویگ (بَهیگ) در لُری به معنای عروس است. این واژه به زنانگی، جوانی و نشاط این شخصیت عروسکی اشاره دارد.
کودکان می توانند این عروسک را با کشیدن رشته نخی که به دستشان می بندند به رقص درآورند. ساختار این عروسک مفصلی ساده و جالب است. مواد طبیعی ترکیب اصلی ساختار عروسک هستند و در کنار آن سکه و پولک، مهره های شیشه ای و همچنین نوارهای رنگی برای تزئین بکار گرفته می شوند.عروسکها و ماسکها در واقع اجازه بروز فعالیت هایی را فراهم می کنند که در عالم واقع امکان آن وجود ندارد. برای مثال در دوره قاجار، یکی از شیوه های ابراز ناخشنودی مردم از شرایط جامعه در سایه خفقان و ترس از انتقاد، گسترش عروسک و خیمه شب بازی بود که در ضمن آن مردم بدون ترس از حاکمان و شرایط جامعه، حرفهای خود را منتقل می کردند. عروسک لیلی به علاوه نقشی مهم در نمایش و ماندگاری سنتهای فرهنگی ایفا می کند که بتدریج در جامعه شهری در حال کمرنگ شدن هستند. در واقع همگام با جابجایی روستاییان به شهرها برای بهبود شرایط زندگی، زنان بتدریج شروع به پوشیدن پوشش متداول شهری ایرانی (چادر و مانتو) با دامنه نقش و طرح و رنگ اندک کردند. این تمایل به پوشش یکسان شهری سبب کمرنگ شدن تنوع، نقش و نگار و الگوهای لباس محلی لری شده است. لیلی تداعی کننده پوشش سنتی زنان لر در گذشتهای نه چندان دور است.
wiki: لیلی (عروسک سنتی لری)
لیلی (فیلم). لیلی (به انگلیسی: Lili) نام فیلمی است که در سال ۱۹۵۳ به کارگردانی چارلز والترز ساخته شد. این فیلم موفق شد جایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم را از آنِ خود کند.
۱۰ مارس ۱۹۵۳ (۱۹۵۳-03-۱۰)
لزلی کارون نیز موفق شد برای بازی در این فیلم برای دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن نامزد شود.
لزلی کارون نقشِ دختر یتیم و سادهٔ فرانسوی ای را بازی می کند که رابطهٔ عاشقانه ای با مدیر یک کارناوال عروسک گردانی برقرار می کند.
۱۰ مارس ۱۹۵۳ (۱۹۵۳-03-۱۰)
لزلی کارون نیز موفق شد برای بازی در این فیلم برای دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن نامزد شود.
لزلی کارون نقشِ دختر یتیم و سادهٔ فرانسوی ای را بازی می کند که رابطهٔ عاشقانه ای با مدیر یک کارناوال عروسک گردانی برقرار می کند.
wiki: لیلی (فیلم)
دانشنامه آزاد فارسی
واژه نامه بختیاریکا
( لِی لِی * ) آدم بد
ازگونه های مارمولک
ازگونه های مارمولک
پیشنهاد کاربران
ابتدای اثر شراب در انسان. دوستش دارم چون انتخاب پدر نازنینم بوده.
Hopscotch
به معنای ظریف و شکننده مانند گل
لیلی : لیلا : شبانه ، نام گلی هست، ءآرامش ، آرامش شب ، سیاه چشم ، زیبا، آرامش بخش .
لیلا : /leylā/ لیلا ( عربی ) ( مؤنث الیل ) 1 - درازترین و تارترین شب [صفتی برای زنان به لحاظ گیسوان آنها]؛ 2 - سرخوشی از می؛ 3 - ( اَعلام ) دختر حطیم از زنان پیامبر اسلام.
لیلی : ( عربی ) ( = لیلا ) ، ، لیلا. 1 - و 2 -
لیلی : /leyli/ لیلی ( عربی ـ فارسی ) 1 - منسوب به لیل، به معنی شبانه، شبانگاه، شبانگاهی؛ 2 - ( اَعلام ) شخصیت داستانی در ادبیات کشورهای اسلامی دختر مهدی ابن سعد ( مهدی ابن ربیعه ) ، معشوق قیس ابن مُلَوَّح عامری ملقب به مجنون. لیلی نام گلی است .
لیلیا : /lailiyā/ لَیلیا 1 - شب؛ 2 - ( در عربی ) لیل؛ 3 - [هزاورش LYLYA ( در پهلوی ) shap ( شب ) ].
لیلیان : liliyan لیلیان نام دخترانه با ریشه فرنگی است . لیلیان به معنی : نام نوعی گل - نور - نوربخش .
لیلی : ( عربی ) ( = لیلا ) ، ، لیلا. 1 - و 2 -
لیلی : /leyli/ لیلی ( عربی ـ فارسی ) 1 - منسوب به لیل، به معنی شبانه، شبانگاه، شبانگاهی؛ 2 - ( اَعلام ) شخصیت داستانی در ادبیات کشورهای اسلامی دختر مهدی ابن سعد ( مهدی ابن ربیعه ) ، معشوق قیس ابن مُلَوَّح عامری ملقب به مجنون. لیلی نام گلی است .
لیلیا : /lailiyā/ لَیلیا 1 - شب؛ 2 - ( در عربی ) لیل؛ 3 - [هزاورش LYLYA ( در پهلوی ) shap ( شب ) ].
لیلیان : liliyan لیلیان نام دخترانه با ریشه فرنگی است . لیلیان به معنی : نام نوعی گل - نور - نوربخش .
★نام یکی از لحن های موسیقی ایرانی★
لیلی : به معنای شب طولانی، یا یک لاله سرخ که مانند جام است.
لیلا یک نام دخترانه عربی است به معنای شب بسیارتاریک، شب سی ام ماه قمری که بسیار تاریک است . به دختر سبزه با نمک گفته می شود .
شبانه
هر آیتم منسوب به شب
معرب �لیلا�
لیلا: مستیِ اولِ شراب
هر آیتم منسوب به شب
معرب �لیلا�
لیلا: مستیِ اولِ شراب
لیلی اسم دخترانه است، معنی لیلی: ( عربی ـ فارسی ) 1 - منسوب به لیل، به معنی شبانه، شبانگاه، شبانگاهی؛ 2 - ( اَعلام ) شخصیت داستانی در ادبیات کشورهای اسلامی دختر مهدی ابن سعد ( مهدی ابن ربیعه ) ، معشوق قیس ابن مُلَوَّح عامری ملقب به مجنون.
لیلی زنی از قبیله نبی
لیلی دختر حطیم از زنان پیامبر اسلام ( ص )
سرخوشی از می
دراز ترین و تاریکترین شب در ( قدیم )
( لیلی و مجنون )
لیلی دختر حطیم از زنان پیامبر اسلام ( ص )
سرخوشی از می
دراز ترین و تاریکترین شب در ( قدیم )
( لیلی و مجنون )
دراز ترین و تاریک ترین شب
تار ترین شب
تار ترین شب
لِیْ لِیْ:لِنگو جِکیدَن، یَه لِنگو رفتن.
در گویش شهرستان بهاباد، لِنگو جِکیدَن یا یَه لِنگو رفتن یعنی مسافتی را با یک لِنگ ( پا ) پیمودن با پرش و جهش.
در ضمن لِنگو یا یَه لِنگو به حالت یک پا و روی یک پا ایستادن گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد، لِنگو جِکیدَن یا یَه لِنگو رفتن یعنی مسافتی را با یک لِنگ ( پا ) پیمودن با پرش و جهش.
در ضمن لِنگو یا یَه لِنگو به حالت یک پا و روی یک پا ایستادن گفته می شود.
کلمات دیگر: