مترادف شریف : ارجمند، اصیل، باشرف، بانجابت، بزرگوار، سرافراز، شرافتمند، عالیقدر، عفیف، کریم، مجید، محترم، نبیل، نجیب
متضاد شریف : وضیع
برابر پارسی : بزرگوار، پاک نژاد، گُهری، بزرگمنش
noble, honourable
nobleman, aristocrat
honorable, noble, sound, superb, upright, virtuous
ستوده , محترم , شريف , شايان تعريف , پسنديده , بزرگوار , ابرومند , لا يق احترام , شرافتمندانه
(تلفظ: šarif) (عربی) دارای شرف ، ارجمند ، بزرگوار ، دارای ارزش و اعتبار ، ارزشمند ، خوب ، عالی ؛ (در قدیم) از نسل امامان شیعه ، سید .
ارجمند، اصیل، باشرف، بانجابت، بزرگوار، سرافراز، شرافتمند، عالیقدر، عفیف، کریم، مجید، محترم، نبیل، نجیب ≠ وضیع
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) ابن علی بن یوسف ... حسنی فاطمی علوی . جد پادشاهان سجلماسی ، که همگی به مولای ملقب بودند وی به سال 997 هَ . ق . در سجلماسه بدنیا آمد. و مردم سجلماسه به سال 1041 هَ . ق . با وی بیعت کردند. مرگ او به سال 1069 هَ . ق . بود. (از اعلام زرکلی ).
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالمظفربن ابی الهیثم هاشمی ، ملقب به علوی معاصر ابوالفضل بیهقی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوالمظفر و نیز تاریخ بیهقی چ ادیب ص 197 شود.
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالمعالی شریف . پنجمین از حمدانیان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوالمعالی الشریف ... شود.
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) ابویعلی محمدبن محمدبن صالح هاشمی عباسی ، معروف به ابن هباریه شاعر عرب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابن هباریه شود.
(یادداشت مؤلف ).
(ریاض العارفین ص 212).
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) سی و یکمین از امرای بنی مرین مراکش ، در 875 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ).
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) سیداحمد شریف حسنی . از سادات آل رسول بود. او راست : آثارالانظار و مبتکرات الافکار چ مصر 1319 هَ . ق . (از معجم المطبوعات مصر).
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) سیدمرتضی علم الهدی ... (یادداشت مؤلف ). رجوع به شریف مرتضی و علم الهدی موسوی شود.
مالک یزدی (از آنندراج ).
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) نام شهری از ایران . (آنندراج ).
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) یا میر شریف هراتی . نقاش معروف به زمان صفویه . (یادداشت مؤلف ).
سوزنی .
سعدی (گلستان ).
ابن یمین .
خاقانی .
فرخی .
منوچهری .
منوچهری .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
مسعودسعد.
مفید بلخی (از آنندراج ).
مولوی .
شریف . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) نام کوهی بس بلند در عربستان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
شریف . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) نام آبی در نجد. (ناظم الاطباء). آبی است مر بنی نمیر را به نجد و آنرا روزی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبی است مر بنی نمیر را. (از مجمع الامثال میدانی ص 759). آبی است بنی نمیر را و گویند یک وادی است در نجد که قسمت یمینی آن را شرف وقسمت یساری آن را شریف نامند. (از معجم البلدان ).
بزرگمنش