کلمه جو
صفحه اصلی

صدری

فارسی به انگلیسی

pectoral, thoracic

فرهنگ اسم ها

اسم: صدری (دختر) (فارسی، عربی) (هنری) (تلفظ: sadri) (فارسی: صدري) (انگلیسی: sadri)
معنی: منسوب به صدر، سینه، بالا، پیشوا، بزرگ، ( صدر، ی ( پسوند نسبت ) )، مربوط به صدر ( سینه )، م صدر، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در آواز افشاری از ملحقات دستگاه شور، ( در گیاهی ) نوعی برنج مرغوب که در گیلان و مازندران به عمل می آید

(تلفظ: sadri) (عربی ـ فارسی) (صدر + ی (پسوند نسبت)) ، منسوب به صدر ، مربوط به صدر (سینه) ، ← صدر؛ (در موسیقی ایرانی) گوشه‌ای در آواز افشاری از ملحقات دستگاه شور ؛ (در گیاهی) نوعی برنج مرغوب که در گیلان و مازندران به عمل می‌آید .


مترادف و متضاد

pectoral (صفت)
باطنی، درونی، سینه ای، صدری

thoracic (صفت)
صدری، وابسته به قفسه سینه

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) قسمی برنج اعلی که در گیلان و مازندران کشت می شود . توضیح چون تخم این برنج را میرزا آقاخان صدر اعظم از هندوستان آورد و در املاک خود و در مازندران کاشت به نام او نامیده شد .
وی از شعرای عثمانی است

فرهنگ معین

(صَ ) (اِمر. ) نوع مرغوبی از برنج که در شمال کشت می شود.

لغت نامه دهخدا

صدری. [ ص َ ] ( ص نسبی ) رجوع به صدر شود. || نسبتی است بصدر و آن قریه ای است از قرای بیت المقدس. ( الانساب سمعانی ). || ( اِ ) قسمی برنج که در گیلان و مازندران زراعت می شود.

صدری. [ ص َ ] ( اِخ ) از شعرای عثمانی و از اهالی اشتیب است و بدرس شیخی افندی مداومت داشت. وی به سال 993 هَ. ق. در استانبول درگذشت. ( قاموس الاعلام ترکی ). او را دیوانی است به ترکی. ( کشف الظنون ).

صدری. [ ص َ ] ( اِخ ) رجوع به صدر کاتب شود.

صدری. [ ص َ ] ( اِخ ) وی از شعرای عثمانی است. نام او پیری و به توقادلی زاده شهرت داشت و بعهد سلطان بایزیدخان ثانی میزیست و با وزرا و اعیان معاشر و به احوال آنان احاطه کامل داشت و ادعای مهارت در رمل می کرد. ( قاموس الاعلام ترکی ).

صدری . [ ص َ ] (اِخ ) از شعرای عثمانی و از اهالی اشتیب است و بدرس شیخی افندی مداومت داشت . وی به سال 993 هَ . ق . در استانبول درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ). او را دیوانی است به ترکی . (کشف الظنون ).


صدری . [ ص َ ] (اِخ ) رجوع به صدر کاتب شود.


صدری . [ ص َ ] (اِخ ) وی از شعرای عثمانی است . نام او پیری و به توقادلی زاده شهرت داشت و بعهد سلطان بایزیدخان ثانی میزیست و با وزرا و اعیان معاشر و به احوال آنان احاطه ٔ کامل داشت و ادعای مهارت در رمل می کرد. (قاموس الاعلام ترکی ).


صدری . [ ص َ ] (ص نسبی ) رجوع به صدر شود. || نسبتی است بصدر و آن قریه ای است از قرای بیت المقدس . (الانساب سمعانی ). || (اِ) قسمی برنج که در گیلان و مازندران زراعت می شود.


فرهنگ عمید

۱. مربوط به سینه.
۲. (صفت نسبی، اسم ) (زیست شناسی ) نوعی برنج مرغوب ایرانی.
۳. (اسم ) (موسیقی ) گوشه ای در آواز افشاری.

دانشنامه عمومی

صدری به موارد زیر اشاره دارد:
داوود صدری
جعفرقلی صدری، رئیس شهربانی
محمد صدری، کارگردان ایرانی
محمود صدری جامعه شناس ایرانی و برادر احمد صدری
احمد صدری، جامعه شناس ایرانی و برادر محمود صدری
محمود صدری (روزنامه نگار)
غلامحسین صدری افشار، فرهنگ نویس ایرانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی صَدْرِی: سینه ام
ریشه کلمه:
صدر (۴۶ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)

سینه. . جمع آن صدور است نحو . خدا به آنچه در سینه‏ها است دانااست . قعل صدر چون با «عن» متعدی شود معنای رجوع می‏دهد «صَدَرَ عَنِ الْمَکانِ» یعنی از مکان برگشن. و چون با «من» متعدی شود به معنی بروز و ظهور باشد «صَدَرَ مِنْهُ الْاَمْرُ» یعنی این کار از او بروز کرد. ایضاً به معنی حدوث و حصول آید «صَدَرَ الْاَمْرُ صُدُوراً» یعنی کار حادث شد. و نیز صدر به معنی رجوع و ارجاع (لازم متعدی) آمده است (اقرب). . «یصدر» در قرآن‏ها به ضم (ی) و کسر (د) نوشته شده ولی به فتح (ی) و ضمّ (د) از باب نصر ینصر نی خوانده‏اند . بنابر اول معنای آن چنین است: گفتند ما گوسفندان خود را آب نمی‏دهیم تا چوپان‏ها مواشی خود را از آب بر گردانند. پدر ما پیری بزرگ است. و بنابر دوم این است... تا چوپان‏ها از آب بر گردند. . ممکن است «یصدر» به معنی حدوث باشد یعنی آن روز مردم به طور پراکنده و متفرق حادث و ظاهر می‏شود. شاید به معنی بروز باشد یعنی «یَصْدُرُ النّاسُ مِنَ الْاَرْضِ اَشْتاتاً» چنانکه در آیه دیگر آمده . و نیز آمده . در «شتت» گفتیم: ظاهراً مراد از اشتات متفرق و بی نظم بودن است چنانکه فرموده . حدوث. بروز نزدیک به هم اند . آیاتی هست درباره سعه صدر تنگی آن و اینکه خدا شرح صدر عطا می‏کند و سینه را تنگ می‏گرداند. نظیر . ایضاً . و مثل . مراد از صدر در این آیات چیست؟ آیا سینه است یا قلب و به اعتبار حال و محل قلب را صدر خوانده است؟ به نظر می‏آید: منظور سعه و ضیق قلب است و به اعتبارآن که قلب در سینهاست صدر گفته شده و اینکه بعضی‏ها قلب را به معنی نفس گرفته‏اند به دلیل اینکه درک و فهم و غیره مال نفس است نه قلب در «قلب» شرح داده خواهد شد. در بعضی آیات افعالی نسبت داده شده نظیر ، ، . از این قبیل است آیاتیکه درباره شفای صدور، کینه صدور، محتویات صدور، وسوسه صدور اند مثل ، ، ، به نظر من مراد از همه آنها قلوب است و به اعتبار حال و محل صدور به کار رفته است واللّه اعلم.


کلمات دیگر: