کلمه جو
صفحه اصلی

برنج


مترادف برنج : آلیاژ مس و روی وسرب، شلتوک، پلو

برابر پارسی : بِرَنج

فارسی به انگلیسی

rice, brass, rice-field

rice, brass


rice


فارسی به عربی

رز
( برنج (فلز ) ) نحاس

رز


مترادف و متضاد

brass (اسم)
برنج، پول خرد برنجی، بی شرمی، افسر ارشد

rice (اسم)
برنج، دانه های برنج

۱. آلیاژ مس و روی وسرب
۲. شلتوک
۳. پلو


آلیاژ مس و روی وسرب


شلتوک


پلو


فرهنگ فارسی

( اسم ) آلیاژی از مس و قلع و روی ( بنسبت ۶۷ قسمت مس و ۲۳ قسمت روی ) و گاهی سرب و از آن ابزارهای مختلف مانند سماور و سینی و غیره سازند پرنگ .
معرب پرنگ که به هندی پتیل گویند و آن مس و جست ممزوج باشد به تازی آنرا ارزیز نامند .

فرهنگ معین

(بِ رِ ) ( اِ. ) = برنگ : آلیاژی مرکب از مس و قلع و روی . شصت و هفت درصد مس و سی و هفت درصد روی .
( ~. )( اِ. )گیاهی یک ساله که در جاهای گرم و مرطوب می روید، دانة آن یکی از غذاهای اصلی می باشد و انواع مختلف دارد: استخوانی ، بی نام ، طارم ، دم سیاه ، چمپا، صدری و غیره .

( ~.)( اِ.)گیاهی یک ساله که در جاهای گرم و مرطوب می روید، دانة آن یکی از غذاهای اصلی می باشد و انواع مختلف دارد: استخوانی ، بی نام ، طارم ، دم سیاه ، چمپا، صدری و غیره .


(بِ رِ) ( اِ.) = برنگ : آلیاژی مرکب از مس و قلع و روی . شصت و هفت درصد مس و سی و هفت درصد روی .


لغت نامه دهخدا

برنج. [ ب َ رَ ] ( اِ ) آن باشد که بسبب کوری یا بجهت تاریکی دست خود را بر دیوار یا جائی بمالند تا رهگذر پیدا کنند. ( برهان ) ( از آنندراج ).

برنج. [ ب ِ رَ ] ( معرب ، اِ )تخمی است مسهل بلغم ، معرب برنگ که بیشتر از کابل آرند. ( منتهی الارب ). رجوع به برنج کابلی و برنگ شود.

برنج. [ ب ِ رِ ] ( اِ ) یک نوع از غله که در اراضی مرطوب ممالک حاره زراعت میشود و یکی از حبوب نشاسته ایست که اغذیه نیکو از آن ترتیب میدهند و عموم مردم چین از برنج تغذیه می کنند و در هندوستان یکی از زراعتهای عمده برنج است ونیز در افریقا و در ممالک حاره امریکا و در جنوب ایتالیا زراعت برنج متداول است. و در ایران در سواحل دریای خزر و فارس و اصفهان زراعت برنج از محصولات عمده می باشد. و بهترین برنج های ایران برنج صدری مازندران و برنج چنپای فارس و برنج ارزویه کرمان است. ( ناظم الاطباء ). گیاهی است از تیره گندمیان جزء دسته غلات که در زمینهای باتلاقی کشت می شود و غذای اصلی نیمی از مردم را تشکیل میدهد. گلهایش دارای شش پرچم و دانه های سفیدرنگش را زبانچه های گل کاملاً فراگرفته اند که شلتوک نامیده میشوند. ساقه های این گیاه مانند ساقه های گندم بندبند است و ارتفاع آنها تا یک متر و نیم هم میرسد. این نوع ساقه ها را اصطلاحاً ماشوره گویند و بمصرف تغذیه دامها میرسد. ( از فرهنگ فارسی معین ). از مآخذ قدیم میتوان دانست که در روزگار هخامنشیان برنج در ایران بوده و شک نیست که این گیاه از سرزمین هند به ایران رسیده است. ( حاشیه معین بر برهان قاطع ). به فارسی اسم ارز است. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( فهرست مخزن الادویة ). ارز. ( نصاب ). رُزّ. رُنز. ( منتهی الارب ). چلتوک پوست گرفته. کرنج. گرنج. از انواع برنج آخوندک ، آکُله ، بی نام ، چمپا، دم سفید، دم سیاه ، رسمی ، زرچه ،صدری ، عنبربو، گرده ، مولائی است. ( یادداشت دهخدا ):
هر آن کس که زی کرم بردی خورش
ز شیر و برنج آنچه بد پرورش.
فردوسی.
- برنج شماله . رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.
- کاه برنج ؛ ساقه های خشک شده برنج که بندبند است مانند ساقه گندم و آنهارا ماشوره گویند و به مصرف تغذیه دامها رسد : ستوران سست شده که به آمل و در راه کاه برنج خورده بودند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 476 ).
|| پلاو. پلو. برنج پخته. طبیخ :
پایها کرده ببالاهمه در صحن برنج

برنج . [ ب َ رَ ] (اِ) آن باشد که بسبب کوری یا بجهت تاریکی دست خود را بر دیوار یا جائی بمالند تا رهگذر پیدا کنند. (برهان ) (از آنندراج ).


برنج . [ ب ِ رَ ] (معرب ، اِ)تخمی است مسهل بلغم ، معرب برنگ که بیشتر از کابل آرند. (منتهی الارب ). رجوع به برنج کابلی و برنگ شود.


برنج . [ ب ِ رِ ] (اِ) یک نوع از غله که در اراضی مرطوب ممالک حاره زراعت میشود و یکی از حبوب نشاسته ایست که اغذیه ٔ نیکو از آن ترتیب میدهند و عموم مردم چین از برنج تغذیه می کنند و در هندوستان یکی از زراعتهای عمده برنج است ونیز در افریقا و در ممالک حاره ٔ امریکا و در جنوب ایتالیا زراعت برنج متداول است . و در ایران در سواحل دریای خزر و فارس و اصفهان زراعت برنج از محصولات عمده می باشد. و بهترین برنج های ایران برنج صدری مازندران و برنج چنپای فارس و برنج ارزویه ٔ کرمان است . (ناظم الاطباء). گیاهی است از تیره ٔ گندمیان جزء دسته ٔ غلات که در زمینهای باتلاقی کشت می شود و غذای اصلی نیمی از مردم را تشکیل میدهد. گلهایش دارای شش پرچم و دانه های سفیدرنگش را زبانچه های گل کاملاً فراگرفته اند که شلتوک نامیده میشوند. ساقه های این گیاه مانند ساقه های گندم بندبند است و ارتفاع آنها تا یک متر و نیم هم میرسد. این نوع ساقه ها را اصطلاحاً ماشوره گویند و بمصرف تغذیه ٔ دامها میرسد. (از فرهنگ فارسی معین ). از مآخذ قدیم میتوان دانست که در روزگار هخامنشیان برنج در ایران بوده و شک نیست که این گیاه از سرزمین هند به ایران رسیده است . (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع). به فارسی اسم ارز است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویة). ارز. (نصاب ). رُزّ. رُنز. (منتهی الارب ). چلتوک پوست گرفته . کرنج . گرنج . از انواع برنج آخوندک ، آکُله ، بی نام ، چمپا، دم سفید، دم سیاه ، رسمی ، زرچه ،صدری ، عنبربو، گرده ، مولائی است . (یادداشت دهخدا):
هر آن کس که زی کرم بردی خورش
ز شیر و برنج آنچه بد پرورش .

فردوسی .


- برنج شماله . رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.
- کاه برنج ؛ ساقه های خشک شده ٔ برنج که بندبند است مانند ساقه ٔ گندم و آنهارا ماشوره گویند و به مصرف تغذیه ٔ دامها رسد : ستوران سست شده که به آمل و در راه کاه برنج خورده بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 476).
|| پلاو. پلو. برنج پخته . طبیخ :
پایها کرده ببالاهمه در صحن برنج
جوفهاشان همه پر کرده بمشک تاتار.

بسحاق اطعمه .


- برنج زرد ؛ یک قسم از پلاو که با زردچوبه می پزند. (ناظم الاطباء) :
چنانکه شکل عدس شد محل انده و غم
برنج زرد بود منشاء نشاط و سرور.

بسحاق اطعمه .


- || پلاو زعفران دار را هم گویند.
- برنج زنده ؛ برنجی که طبخ تمام نیافته باشد. لیکن از اهل ایران شنیده شده زنده به معنی مطلق چیز نیم خام است ، خصوصیت بر برنج ندارد. (آنندراج ) :
هست از برنج زنده بسی ناگوارتر
از واعظان مرده دل اظهار بندگی .

تأثیر (از آنندراج ).


- برنج مزعفر ؛ پلاو زعفران دار.

برنج . [ ب ِ رِ ] (معرب ، اِ) معرب پرنگ که به هندی پتیل گویند و آن مس و جست (؟) ممزوج باشد. (غیاث ). به تازی آنرا اَرزیز نامند، و ترجمه ٔ «شبله » که به هندی کافسه و بتیل گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). شَبَه .(بحر الجواهر). ترکیبی از بعض فلزات برنگ زرد که ازآن سماور و آفتابه لگن و جز آن کنند. (یادداشت دهخدا). آلیاژی از مس و قلع و روی (به نسبت 67 قسمت مس و23 قسمت روی ) و گاهی سرب ، و از آن ابزارهای مختلف مانند سماور و سینی و غیره سازند. (فرهنگ فارسی معین ). در اغلب جاهای کتاب مقدس برنج مذکور است و بلاشک قصد از مس می باشد چونکه برنج ترکیبی است از مس و روی ودر قدیم الایام اطلاعی از این ترکیب نداشتند، هرچند که معرفت تام و تمامی در قدیم درباره ٔ برونز که ترکیبی از مس و حلبی است بهم رسانیده از آن اسلحه و زینت آلات می ساختند. برنج برای صافیها، اسلحه ، پول ، و آلات موسیقی بکار میرود. (از قاموس کتاب مقدس ) :
زر مغشوش کم بهاست برنج
زعفران مزور است زریر.

ناصرخسرو.


تاخوی تو این است اگر گوهر سرخی
نزدیک خردمند زراندود برنجی .

ناصرخسرو.


[ عطارد دلالت کندبر ] پیروزه و برنج و آنچه بر وی کتابت زده بود... چون دینار و درم . (التفهیم ). [ مشتری دلالت دارد بر ]ارزیز و قلعی و سپید روی و برنج نیک . (التفهیم ).
- برنج زرد ؛ برنج زردرنگ : از دمشق برنج زرد خیزد. (حدود العالم ).

فرهنگ عمید

آلیاژی زردرنگ و مرکب از مس و روی که برای ساختن سماور، کفۀ ترازو، و سینی به کار می رود.
۱. دانه ای سفید رنگ، از خانوادۀ غلات، و سرشار از نشاسته که به صورت پخته خورده می شود.
۲. گیاه یک سالۀ این دانه با برگ های باریک که در نواحی مرطوب می روید.
* برنج چمپا: نوعی برنج نامرغوب با نشاستۀ زیاد.
* برنج دم سیاه: نوعی برنج بلند که دُم شالی آن سیاه است.
* برنج صدری: نوعی برنج دانه بلند.
* برنج کابلی: = برنگ * برنگ کابلی
* برنج گِرده: نوعی برنج با دانه های کوتاه و گرد.

۱. دانه‌ای سفید‌رنگ، از خانوادۀ غلات، و سرشار از نشاسته که به‌صورت پخته خورده می‌شود.
۲. گیاه یک‌سالۀ این دانه با برگ‌های باریک که در نواحی مرطوب می‌روید.
⟨ برنج چمپا: نوعی برنج نامرغوب با نشاستۀ زیاد.
⟨ برنج دم‌سیاه: نوعی برنج بلند که دُم‌شالی آن سیاه است.
⟨ برنج صدری: نوعی برنج دانه بلند.
⟨ برنج کابلی: = برنگ ⟨ برنگ کابلی
⟨ برنج گِرده: نوعی برنج با دانه‌های کوتاه و گرد.


آلیاژی زردرنگ و مرکب از مس و روی که برای ساختن سماور، کفۀ ترازو، و سینی به کار می‌رود.


دانشنامه عمومی

برنج از مهم ترین غلات و اقلام غذایی جهان است. نیمی از جمعیت جهان، به برنج به عنوان یک غذای اصلی وابسته هستند. هم اکنون «ده ها هزار نوع برنج» در جهان وجود دارد، اما اینها در دو زیرگونه کلی جای می گیرند. دو زیرگونه اصلی شامل برنج «جاپونیکا» با نام علمی Oryza sativa japonica و برنج «ایندیکا» با نام علمی sativa indica می شوند.
گونهٔ جاوه ای
گونهٔ ژاپنی
گونهٔ هندی
شواهد پیدایشی نشان می دهد که برنج در ۸۲۰۰–۱۳۵۰۰ سال پیش در دره رودخانه پرل چین سرچشمه گرفته است. پیشتر، اسناد باستانشناسی حدس می زدند که برنج در دره رودخانه یانگ تسه در چین اهلی شده باشد. برنج از آسیای شرقی، به مناطق جنوبی تر و آسیای جنوبی گسترش یافت. برنج توسط استعمارگران اروپایی از آسیای غربی به اروپا و آمریکا معرفی شد.
در سال ۲۰۱۶ تولید جهانی برنج برابر ۷۴۱ میلیون تن بوده است که ۵۰٪ از این میزان متعلق به چین و هند می باشد. سایر تولیدکنندگان اصلی اندونزی، بنگلادش و ویتنام می باشند.
بسیاری از کشورهای تولیدکننده برنج به دلیل ضعف جاده ها، فناوری های ضعبف نگهداری، زنجیره عرضه ناکارآمد و ضعف کشاورز برای رساندن محصول به بازار و توزیع کننده های جزئی، دچار ضرر و زیان های فراوان و تلفات در محصول برداشت شده می شوند. در تحقیقی توسط بانک جهانی و فائو ادعا شده است به طور متوسط هر ساله نزدیک به ۸٪ تا ۲۶٪ برنج تولید شده در کشورهای درحال توسعه به دلیل ضعف تأسیسات و مشکلات پس از برداشت از بین می رود. در بعضی گزارش ها ادعا شده این عدد بیش از ۴۰٪ است. این ازدست دادن محصول نه تنها باعث کاهش امنیت غذایی جهانی می شود بلکه تحقیق اشاره می کند که این کشاورزان در کشورهای درحال توسعه مانند چین و هند و دیگر کشورها مبلغی به ارزش ۸۹ میلیارد دلار را به دلیل ضعف حمل و نقل و مشکلات پس از برداشت از دست می دهند که قابل پیشگیری است.

دانشنامه آزاد فارسی

بِرنج
12212100-1.jpg
12212100-3.jpg
گیاهی علفی، با نام علمی Oryza sativa، از تیرۀ گندمیان. این گیاه به صورت ایستاده در آب رشد می کند. از گندمیان وحشی بومی هند و آسیای جنوب شرق مشتق شده است. نام لاتین آن Oryza است و اسامی گوناگون آن در زبان های خارجی همگی از واژۀ ایرانی ـ خاوری وریز مشتق شده اند. پرورش برنج آسیایی در روزگاران کهن، احتمالاً در چین، تایلند، برمه، آسام، و هند آغاز شده است. مدارکی حاکی از کشت برنج آسیایی، در بیش از ۴,۳۰۰ سال قبل در چین در دست است. برنج افریقایی نیز از بیش از ۳هزار سال قبل تاکنون در غرب افریقا کشت می شده است. برنج از هند به ایران آمده است. از شواهد چنین برمی آید که برنج در ایران باستان و بین النهرین و خاورمیانه کشت می شده است، اما تا پیش از اسلام، قوت اکثر مردم نبوده است. دورترین تاریخ مصرف برنج به صورت غذای ایرانی به دورۀ اشکانیان برمی گردد، مصرف برنج به صورت پلو و چلو از دورۀ صفویه معمول شده است. برنج را در تهیۀ انواع گوناگون پلو، چلو، دمپختک (دمی)، دلمه، کوفته، شله، شیرینیجات، حلوا، یخ در بهشت، برنجک و جز آن به کار می برند. استفاده از آن برای برخی امراض، ازجمله بواسیر و شکم روش، توصیه شده است. ارزش غذایی و خواص مفید آن در برخی روایات و احادیث نیز آمده است. یونانیان در زمان اسکندر مقدونی (حک: ۳۳۶ـ۳۲۳پ م)، در ایران و درۀ سند با برنج آشنا شدند و آن را به اروپاییان شناساندند و این دانه هم اکنون در اروپا به مصرف غذایی و مصارف دیگر می رسد.
ارزش غذایی. برنج شامل مقادیر فراوانی نشاسته و هشت تا نُه درصد پروتئین است. برنج قهوه ای یا سبوس دار انواعی ارزشمند از ویتامین ب دارد که هنگام پوست کندن و تمیزکردن آن از بین می روند. بیشترین برنج مصرفی دنیا به شکل برنج سفید و بدون سبوس است. امروزه دانۀ برنج هایی باارزش پروتئینی بیشتر را با کمک اشعۀ گاما پرورش داده اند و کشت می کنند. از قدیم، تهیۀ شراب و سرکه از برنج بین چینی ها و هندی ها معمول بوده است، اما بنابر نوشته های مارکوپولو، این کار در بین مسلمانان هم رایج بوده است. از سوزاندن برنج خاکستری از سیلیکا تولید می شود که هنگام ترکیب با آهک، سیمان مرغوبی تولید می کنند. برنج در شرایط گرم و مرطوب ۱۵۰ تا ۲۰۰ روز زمان نیاز دارد تا محصول دهد. طی دورۀ رشد، نیاز گیاه به آب باید از طریق آبیاری یا بارندگی شدید تأمین شود. این روش آبرسانی باعث می شود که کشت برنج باتلاقی، نوع معمولی برنج، به زمین های صاف یا با شیب پلکانی محدود شود. هم اکنون، در ایران و بسیاری کشورها، انواع اصلاح شده و مرغوب تری از برنج تهیه شده است که بازدهی بیشتری دارند. در ۱۹۹۴، مؤسسۀ بین المللی پژوهش برنج نوع جدیدی از برنج را معرفی کرد که محصول آن ۲۵ درصد بیشتر بود. در سال ۲۰۰۰، نقشه کامل ژنی برنج منتشر شد و برنج اولین غله ای بوده است که نقشۀ ژنتیکی آن تهیه شد. در بین غلات، برنج دارای کوچک ترین ژنوم با دوازده کروموزوم، شامل ۵۰هزار ژن، است. ایران تا دهه ۱۳۴۰ش، جزو صادرکنندگان برنج بود، اما پس از آن به واردکنندۀ برنج بدل شده است.

برنج (آلیاژ). بِرِنْج (آلیاژ)(brass)
آلیاژی فلزی، مرکب از مس و روی. سهم فلزات دیگر در آلیاژ بیش از پنج تا شش درصد نیست. دامنۀ درصد روی در برنج از ۲۰ تا ۴۵ درصد متغیر است و رنگ آلیاژ برحسب مقدار روی، از مسی تا زرد کم رنگ تغییر می کند. از ویژگی های برنج سهولت شکل دادن و ماشین کاری آن است. برنج مستحکم، مفتول شدنی، و مقاوم دربرابر انواع خوردگی است و در ساخت قطعات چفت وبست شدنی الکتریکی، غلاف هایِ مهمات نظامی، پیچ ها، اسباب و ابزار ساختمانی، و تزئینات داخلی به کار برده می شود. برنج ها را معمولاً به دو دسته تقسیم بندی می کنند: آن هایی که می توان سردکاری شان کرد (برنج هایی با درصد روی تا ۲۵ درصد)، و آن هایی که در حالت گرم بهتر می شود با آن ها کار کرد (با حدود ۴۰درصد روی).

فرهنگ فارسی ساره

بِرنج


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] برنج از حبوبات معروف است. از آن به مناسبت در باب زکات نام برده شده است.
از میان حبوبات، زکات، تنها به گندم و جو تعلّق می گیرد؛ لیکن پرداخت زکات سایر حبوبات، مانند برنج نیز مستحب است و احکام و شرایط آن همانند زکات واجب، است.
برنج، متعلّق زکات فطره
در زکات فطره، طعامی که قوت غالب مردم به شمار می رود، مانند گندم و برنج، به عنوان فطره پرداخت می گردد.


[ویکی فقه] برنج (ابهام زدایی). واژه برنج ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • برنج (حبوبات)، از حبوبات معروف و دارای کاربرد فقهی• برنج (آلیاژ)، یکی از فلزات، آلیاژی از مس و روی
...

[ویکی فقه] برنج (حبوبات). برنج از حبوبات معروف است. از آن به مناسبت در باب زکات نام برده شده است.
از میان حبوبات، زکات، تنها به گندم و جو تعلّق مى گیرد؛ لیکن پرداخت زکات سایر حبوبات، مانند برنج نیز مستحب است و احکام و شرایط آن همانند زکات واجب، است.
العروة الوثقى،ج ۲، ص ۲۸۸ - ۲۸۹
در زکات فطره، طعامى که قوت غالب مردم به شمار مى رود، مانند گندم و برنج، به عنوان فطره پرداخت مى گردد.
جواهر الکلام،ج ۱۵، ص ۵۱۴.
۱. ↑ العروة الوثقى،ج ۲، ص ۲۸۸ - ۲۸۹۲. ↑ جواهر الکلام،ج ۱۵، ص ۶۸ تا ۶۹.
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: berenǰ
طاری: berenǰ
طامه ای: beranǰ
طرقی: berenǰ
کشه ای: berenǰ
نطنزی: berenǰ


گویش مازنی

نوعی آلیاژ


/berenj/ نوعی آلیاژ

جدول کلمات

رز, ارز

پیشنهاد کاربران

برنج
26. گرچه امروزه برنج یکی از خوردهای ایران است و مردم از پلو خوری لذت می برند، در ایران باستان یکسره ناشناخته بود . در اوستا هیچ واژه ای برای "برنج" نیامده. هرودوت تنها گندم را خوراک اصلی ایرانیان در فرمانروائی کمبوجیه شمرده است. این شواهد منفی در سالنامه های چینی مشخصاً تأیید شده است و به روشنی آورده اند که در ایران ساسانی برنج یا ارزن نیست؛ و شهادت چینی ها در این مورد درست است، زیرا چینی های برنج خوار همیشه علاقه داشته اند از کشت و خورد برنج در میان ملل بیگانه با خبر شوند. در واقع نخستین پرسش هر جهانگرد چینی هنگام ورود به هر جای جدید بی تردید به برنج و کیفیت و ارزش آن مربوط می شده است. این را می توان بروشنی در خاطرات چان کی ین دید؛ او نخستین چینی بود که سفر های دور و درازی در ایران داشت و کشت برنج در فرغانه ( تا ـ یوان/ Ta - yüan ) و پس از آن در سرزمین پارت ( آن ـ سی/ An - si ) و تیائوـ چی ( T'iao - či ) ( کلده/ Chaldœa ) را به دقت ثبت کرد. البته خودش دو سرزمین آخری را ندیده و شنیده های خود در باره آنها را گزارش کرده. منابع چــــــــــــــــنی، نشان می دهد در دوره ساسانی بــــــــرنج در کــــــــــوچا، کاشغر ( سوـ لک/ Su - lek ) ، ختن و تسائو Ts'ao ( جغتا ) واقـــــــــــــع در شمــــــــال تسون ـ لین ( Ts'un - lin ) و نیز در شی ( Ši ) ( تاشکند ) فراوان عمل می آمد. از طرف دیگر، آریستوبولوس ( Aristobulus ) ، ازهمراهان اسکندر در اردوکشیهای وی در آسیا و نویسنده زندگینامه او، که پس از 285پ م نوشته است، می گوید برنج در باکتریان، بابل، سوس ( Susis ) و در بخشهای پائین دست سوریه می روید؛ و دیودوروس نیز بر فروانی برنج در
سوزیان تأکید کرده است. هن از این داده ها چنین نتیجه می گیرد که در فرمانروائی ایرانیان و شاید در نتیجه حکومت آنان، کشت برنج از سند تا فرات گسترش یافت و نام یونانی نیز از همین جاست. به هر روی باید برنج در این زمان در پیرامون ایران، آنهم در اینجا و آنجا کشت شده و برسراسر ایران تأثیر نگذاشته باشد. از دید من، حکم چینی ها بر "نبود برنج" در ایران ساسانی چون و چرا نمی پذیرد و فزون بر این به باور من از دوره تازیان کشت برنج در ایران گسترده تر شد. این نتیجه گیری با گزارش هویی چائو ( Hwi Čao ) ، جهانگرد اوایل سده هشتم، سازگاری دارد که در مورد مردم مسلمان ایران گفته است، تنها با نان و گوشت گذران می کنند، اما برنج هم دارند که آن را آرد کرده شیرینی سازند. این نوشته نشان می دهد برنج خورد اصلی نبوده و تنها خوراکی فرعی و کم اهمیت به شمار می رفته است. یاقوت از برنج در استانهای خوزستان و سابو [تازی گشته شاپور نزدیک کازرون امروزی ـ م. ] یاد کرده است. ابومنصور، که نوشته اش بیشترً بر نوشته های تازی استوار است، نخستین نویسنده ایرانی است که بسیار از برنج یاد کرده است.  در زبان فارسی امروزی تنها یک واژه برای برنج شناخته شده که همان برنج birinj یا گورنج gurinj ( در ارمنی و آستی: brinju ) است که معمولاً آن را وام از vrīhi سنسکریت می دانند؛ واژه افغانی vrīže ( همراه با یونانی ) به واژه سنسکریت نزدیکتر است. با توجه به وضعیت تاریخی، بازسازی واژه اوستایی *verenja یا واژه ایرانی *vrinji و نظریه وجود واژه اصیل آریایی برای برنج از دید من پذیرفتنی نیست. از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو - ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.

به نظر من ریشه این کلمه از
به رنج گرفته شده به معنی اینکه
با رنج و زحمت زیاد چون کاشت و داشت و برداشت برنج کار طاقت فرساییه به خاطر همین بهش به رنج یا برنج گفتن و مونده روش

در پارسی پهلوی:
برینْج= brinj برنج ( دانه و فلز ) .

نام دانه ی "برنج" از ریشه ی سانسکریت "وریهی - ز" ( vrihi - s ) است که در پارسی کهن به گونه ی "بریزی" ( brizi ) و در پارسی میانه به گونه ی "برینج" ( brinj ) و در پارسی دری/ نو به گونه ی "برنج" و در پشتو به گونه ی وریزه ( vrize ) درآمده است. در پارسی دری به ریخت "کُرَنج" و "گُرَنج"هم آمده است:
بیاراستندش دبیر و وزیر
کرنجش بُدی خوردن و شهد و شیر ( فردوسی )
چو بشنید بر پای جست اردشیر
که با من فراوان کرنج است و شیر ( فردوسی )
بر پایه ی سخن شاهنامه در بالا می توان گفت که ایرانیان نه تنها دستِ کم از زمان ساسانیان برنج را می شناختند و می خوردند بلکه شیربرنج هم درست می کرده اند و با شهد می خورده اند!
در زبان ترکی به برنج" دؤگؤ"یا دؤوؤ گفته می شود. این واژه در زبان ترکی از مصدر دؤمک به معنی کوبیدن گرفته شده است. چون دانه ی شلتوک را می کوبیدند تا پوست آن کنده شده و به برنج تبدیل شود از این رو به برنج دؤوؤ به معنی کوبیده شده گفته می شود. امروزه به کارخانه برنج، همچنان کارخانه ی برنج کوبی گفته می شود.

برنج = ارز

برنج، کلمه گیلکی. گیاهی که در آب وهوای مرطوب ومعتدل قابلیت رویش دارد. کناره های دریای کاسبین، مکان مناسب جهت رویش، ونیز برای به عمل آوردن احتیاج به آب فراوان دارد. مرغوب ترین نوع برنج مربوط به شهرستان آستانه اشرفیه، که در بستر آبرفتی سفید رود به عمل می آید. برنج کلمه گیلکی، گرفته شده از بج. برنج:بج. وشالیزار:بجار. امروزه اثبات شده که در گیلان حداقل 12هزار سال سابقه بیجارکار ( برنج کاری ) میباشد. لطفآ در هند ویونان دنبال معنی نگردید. آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد. بج:برنج. کلمه گیلکی. مرسی.

ریشه سانسکریت دارد و کاملا پارسی و ایرانی است البته بعضا میگوییند که کردی است که کلا در هرصورت این کلمه در زبان ایرانی است حالا یا کردی یا پارسی است و ترکها ان را کمی تغیر داده اند و میگوییند پیرینچ و زمانی که زبان عثمانی ها و نوشتارشان پارسی بود این کلمه را قرض گرفتند و استفاده میکنند

رنج برگرفته شده از کلمه ترکی ağri به معنی درد ، ناراحتی ، الم و. . . می باشد.
از این کلمه فعل ağrınmak ایجاد می شود که معانی آن عبارت است از :
- درد کردن به صورتی که محل دقیق آن یا علت درد قابل تعیین و تشخیص نباشد و به طور مزمنی ادامه داشته باشد وبخش وسیعی از بدن را به طور همزمان درگیر کند
- درد کردن به صورتی که محل درد به طور پشت سر هم تغییر کرده و از یک عضو به عضو دیگر و از یک بخش به بخش دیگر انتقال یابد طوری امکان تعیین و تشخیص منبع آن دشوار باشد
- رنج کشیدن در اثر دردی که محل و علت آن نامشخص بوده و به طور مزمن ادامه داشته باشد
- در اصطلاح خود را به درد کشیدگی زدن و تنبلی کرده و از انجام کاری طفره رفتن
و. . . . .
از فعل ağrınmak مشتق زیر به دست می آید :
1 - ağrınc و 2 - ağrınık یا ağrıng

کلمه ağrınc در نقش اسم به معنی شدت درد ( نامشخص ) ، میزان درد و در نقش صفت به معنی به طور مزمن و نامعلوم دردناک و. . . می باشد که با تخفیف و فرسایش حرف ğ یا غ تلفظ کلمه به صورت aarınc ( تلفظ دو a کوتاه به صورت جداگانه ) و بعد با ادغام دو a کوتاه به صورت �rınc ( تلفظ یک a کشیده ) در آمده است که به دلیل گرایش زبان ترکی به استفاده از مصوت های کوتاه و عدم تمایل به استفاده از مصوت بلند یا کشیده � ( یعنی a کشیده ) تبدیل به a کوتاه شده و کلمه در نهایت به صورت arınc یا آرئنج درآمده است .
این شکل با حذف "آ"به صورت" رنج" در فارسی مورد استفاده قرارگرفته است .
در رابطه با مشتق دیگر یعنی ağrıng نیز با سبکی مشابه کلمه به صورت arıng در می آید
البته با اینکه لغت رنج در ابتدا جهت اشاره به دردی فیزیکی و عینی مورد استفاده قرار گرفته ولی بعدها برای اشاره به دردهای روحی ، روانی، معنوی و. . . . ودر کل درد های غیر فیزیکی و غیر عینی نیز به کار برده شده که این نیز در حوزه معناشناسی و تعمیم معنا امری مرسوم و متداول در کلیه زبان هاست.

مس روی = برنج
مس قلع= بُرنز
نحوه ی یادسپاری :
در قدیم، برنج یا پلو را روی سینی مسی می ریختند و سر سفره می اوردند.
لذا آلیاژ مس و روی، برنج می شود و اون یکی بُرنز را می سازد اما کدام یکی؟ اون یکی، داستان کشتی گیری که خودش را به آب و آتش زد و همه را قلع و قمع کرد ولی با این حال مدل برنز گرفت.


کلمات دیگر: