ساقة. [ ق َ
/ ق ِ ] (ع اِ) ساقه . بازپسینان لشکر. (مهذب الاسماء). دنباله ٔ لشکر. (آنندراج ). دنباله ٔ لشکر و فوج پسین از پنج فوج معینه که بترکی آن را چنداول گویند. (غیاث از منتخب و مصطلحات ). مایه دار. (آنندراج ). آنچه برپشت بود از لشکر. مقابل مقدمه . قسمتی از سپاه که مؤخر از همه آید. دُمدار. عقب دار.مؤخرة الجیش . پسینان لشکر. بازپسینان لشکر. پس لشکر. بنگاه . و آن خلاف مقدمةالجیش (طلایه = طلیعه = پیشقراول = جلودار)، و یکی از پنج رکن سپاه است و چهار رکن دیگر مقدمه ، قلب ، میمنه و میسره است
: یکی ترک بد نام او هوش دیو
به ساقه فرستاد توران خدیو
نگه دار گفتا تو پشت سپاه
گر از ما کسی بازگردد ز راه
هم آنجا که بینیش بر جای کُش
نگر تا بداری بدین کار هش .
دقیقی .
همان ساقه و جایگاه بنه
همه میسره نیز با میمنه .
فردوسی .
بعضی لشکر سلطانی و ساقه ٔ قوی بگماشت هر دو طرف را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
351). هرچند خوارزمشاه کدخدایش را با بنه و ساقه ٔ قوی ایستانیده بود. (ایضاً ص
352). باید که میمنه و میسره و طلیعه و ساقه تعبیه ساخته روید. (ایضاً ص
357).
سرکشان سپاه حضرت را
همه بر ساقه و جناح گمار.
مسعودسعد.
مقدمه چو در آمد زلشکر نیسان
به باغ ساقه برون راند از سپاه خزان .
مسعودسعد.
صواب آن است که بر ساقه ٔ لشکر زنیم . (تاریخ بخارای نرشخی ص
75).
سراهنگ تا ساقه از تیر و تیغ
برآورد کوهی ز دریا به میغ.
نظامی .
میمنه رفت و میسره بگریخت
قلب در ساقه ٔ مقدمه ریخت .
نظامی (هفت پیکر).
ز ساقه و ز جناح آب کارفتح مجو
عنان بجز طرف قلب کارزار مپیچ .
حیاتی گیلانی (از آنندراج ).
|| پایه . اساس
: و حرمت هجرت و وسیلت غربت را مایه و ساقه ٔ آن گردانیده . (کلیله و دمنه ). || دوال رکاب . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). || رشته ٔ پای مرغ شکاری . (مهذب الاسماء). || راننده ٔ شتران . (ناظم الاطباء). || آن قسمت از گیاه است که برخلاف جهت رویش ریشه میروید و آن در ابتدا جوانه ای است که پس از رشد و خارج شدن ریشه ظاهر میگردد و بنمو خود ادامه میدهد و برخلاف جهت ریشه بسوی بالا متوجه میشود و ساقه ٔ اصلی نبات را تشکیل میدهد. در هر درخت یا نبات علاوه برساقه ٔ اصلی ساقه های فرعی نیز وجود دارد. ساقه ها را از نظر شکل ظاهری آنها به دو دسته ٔ «هوائی » و «زیرزمینی » تقسیم میکنند:
الف - ساقه های هوائی را هفت نوع شمرده اند:
1- ساقه های خزنده ، که به علت باریک بودن و زیادی طول خود در روی زمین کشیده میشوند مانند ساقه های لبلاب و پیچ تلگرافی . توت فرنگی نیز دارای ساقه ٔ خاصی از این دسته است .
2- ساقه های پیچنده ، که بطور قائم از زمین میرویند و بدور نبات دیگر یا شمعکی می پیچند. جهت پیچیدن ساقه ٔ این نباتات مشخص و در هر نباتی ثابت است مثلا رازک و لوبیا در جهتی موافق جهت حرکت عقربه های ساعت یعنی از راست بچپ ، و در نیلوفر و لبلاب در جهت عکس آن یعنی از چپ به راست دور میزنند. سرعت پیچش ساقه ٔ این نباتات را می توان در عرض مدت کمی محاسبه کرد مثلاً در نیلوفر از بدو تماس به قیم تا پیچیدن یک دور کامل پنج ساعت بطول می انجامد.
3- پیچها، بعضی نباتات برای قائم نگاه داشتن ساقه ٔ خود و بالا رفتن از
درختان پیچهای مخصوصی دارند مانند پیچهای باریکی که در روی ساقه ٔ مو دیده میشود.
4- خارها، ساختمان بعضی از ساقه ها بر اثر احتیاج نبات تغییر میکند و به خار تبدیل میشود. خارها غالباً برگ ندارند و ساختمان آنها اغلب چوبی است و به نوک باریک و تیزی منتهی میگردد. مانند خارهای گلابی و زالزالک و مرکبات .
5- ساقه های گوشتی ، ساقه ٔ بعضی از نباتات که خصوصاً در نواحی گرمسیر میرویند قطور و گوشتی و اغلب سبز است . و این نباتات برگ ندارند و در آنها ساقه کار برگ را نیز انجام میدهد.مانند کاکتوسها .
6- ماشوره ، ساقه ٔ نی یا گندم و یا سایر نباتات تیره ٔ غلات و خیزران میان تهی است و آنها را ماشوره نامند.
7- ساقه ٔ بعضی نباتات بصورتی شبیه برگ در می آید.
ب - ساقه های زیرزمینی ، ساقه هائی هستند که در داخل خاک قرار دارند. تمایز و شناسائی این ساقه ها از ریشه بواسطه ٔ داشتن جوانه و برگهای کوچک فلسی شکل و نداشتن کلاهک است . ساقه های زیر زمینی نیز بچند دسته تقسیم میشوند:
1 - ساقه های زیرین ، آنهائی است که بطور افقی در درون خاک رشد میکنند و «سبزینه » ندارند. این ساقه ها مواد غدائی مانند نشاسته را در خود ذخیره میکنند. مانند ساقه های زیرین زنبق و مَرغ و مهر سلیمان و نعناع و ازدیاد آنها بواسطه ٔ تقسیم ساقه های زیرین آنها صورت می پذیرد.
2 - تکمه ، نیز یکی از ساقه های زیرزمینی است که قسمتی از آن بطور غیرطبیعی قطور میشودچون سیب زمینی و سیب زمینی ترشی .
3 - سوخها (پیازها) ، نیز از ساقه های زیرزمینی بشمار می آید و آن ساقه ٔ کوتاه متورمی است که موادمختلف غذایی در آن ذخیره شده است . چون پیاز نرگس و سنبل و زعفران . برای آگاهی بیشتر رجوع به گیاه شناسی ثابتی صص
220 -
239 و صص
300 -
324 و ساق در این لغت نامه شود.