کلمه جو
صفحه اصلی

قلع


مترادف قلع : اخراج، تباهی، ریشه کن کردن، سرکوبی، سرنگونی، عزل، کندن

برابر پارسی : برکندن، سرنگونی، نابودی

فارسی به انگلیسی

tin, eradication, evulsion

فارسی به عربی

علبة

مترادف و متضاد

tin (اسم)
روی، حلب، قوطی، حلبی، قلع

اخراج، تباهی، ریشه‌کن کردن، سرکوبی، سرنگونی، عزل، کندن


فرهنگ فارسی

کندن، ازبیخ برکندن، ریشه کن ساختن، رصاص، ارزیر، فلزی نرم ونقرهای رنگ وسخت ترازسرب
( اسم ) ارزیز و آن فلزیست نرم برنگ نقره یی و دارای جلای فلزی عالی . وزن اتمی اش ۱۱۸ . خاصیت تورق و چکش خواری آن بسیار خوب است به نحوی که می توان از قلع صفحات بسیار نازک جهت لفاف و غیره ساخت و این خاصیت مهمترین مورد استعمال آن بشمار می رود ولی از طرف دیگر چون قلع زیاده از حد نرم است نمی توان آن را از درون حدیده کشید و بشکل سیم و مفتول در آورد و مقاومت آن در برابر نیروی کشش کم است و اگر چه وجود بعضی از ناخالصی ها این خاصیت را در قلع بهتر می کند ولی از طرف دیگر از خاصیت تورق و صفحه شدن آن می کاهد . وزن مخصوص قلع ۷ /۲۸ ( به حالت ریخته شده ) و ۷ /۳٠ ( به حالت نورد و کشیده شده ) می باشد . در ۲۳۲ درجه سانتی گراد گداخته و ذوب می شود و در ۳۲٠٠ درجه سانتی گراد بجوش می آید . به هنگام تا کردن ورقه قلع صدای مخصوصی شنیده می شود که به فریاد قلع موسوم است و علت آن اصطکاکی است که در حین لغزش بلورهای ترکیب کننده آن ظاهر می گردد . قلع در کمتر از ۱۸ درجه بشکل گرد سفیدی بوزن مخصوص ۵ /۸ در می آید و این تغییر شکل در ۳٠ درجه شدید می شود که از آن حالت به طاعون یا مرگ قلع نام می برند و این خاصیت در گرما زایل می شود . قلع در حالت عادی زنگ نمی زند و به همین جهت ورقه های آهنی را از آن اندود می کنند . حلبی قلع از فلزهای کمیابی است که هوای مرطوب در آن بی اثر است ولی در حدود ۲٠٠ درجه سطح آن از یک طبقه اکسید و بی اکسید پوسیده می شود . حالت طبیعی - قلع در قشر زمین به حالت اکسید که در معدن شناسی به نام کاسیتریت موسوم است بشکل رگه در سنگهای آتشفشانی به وجود آمده است . قلع بطور مختلط با مس و فلزات دیگر در بعضی از مواد معدنی موجود است ولی اکسید آن یگانه ماده اولی است که کلیه محصول قلع دنیا را میدهد . اکسید قلع در بسیاری از نقاط کره زمین پیدا شده است مگر در قاره آمریکای شمالی . توضیح قلع به معنی ارزیر که معمولا بدون یای نسبت تلفظ می کنند جز در کتاب المغرب در هیچیک از منابعی که در دسترس است دیده نمی شود و دیگران آن را قلعی بزیادت یائ نسبتئ فتح یا سکون لام ضبط کرده اند . ابومنصور جوالیقی در کتاب المعرب گوید : و یقال رصاص قلعی بفتح اللام و الاسکان قلیل و هو فارسی و اصله کلهی .

فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع . قلعی ] (اِ. ) ارزیز، فلزی است قابل تورق ، نرم و نقره ای رنگ .
(قَ لْ ) [ ع . ] (مص م . ) از ریشه برآوردن .

( ~ .) [ ع . قلعی ] (اِ.) ارزیز؛ فلزی است قابل تورق ، نرم و نقره ای رنگ .


(قَ لْ) [ ع . ] (مص م .) از ریشه برآوردن .


لغت نامه دهخدا

قلع. [ ق ِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ قِلْعة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قلعة شود.


قلع. [ ق َ ] ( ع مص ) از بیخ برکندن یا از جای برگردانیدن. || قُلِعَ قلعاً؛ معزول گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قلع. [ ق َ ] ( ع اِ ) توشه دان شبان که در آن آلات و اسباب خود دارد. و قَلَع نیز گویند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). ج ، قُلوع ، اَقْلُع. ( اقرب الموارد ). و در مثل گویند: شحمتی فی قلعی. و این مثل رادر مورد چیزی آوری که در ملک توست و هر زمان و به هر کیفیت بخواهی میتوانی در آن تصرف کنی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || تبر کوچک که بنایان با خود دارند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || آنچه پیشکی در بیت المال درآید بی وزن و انتقادتا وقت ادا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کانی است که رصاص را به وی منسوب کنند. ( منتهی الارب )( آنندراج ). کانی است که رصاص سبک را بدو نسبت دهند.( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و رصاص قلعی بمعنی شدیدالبیاض. ( اقرب الموارد ). || وقت فرونشستن تب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ): ترکته فی قلع من حماه و قَلَع؛ ای فی اقلاع منها. ( اقرب الموارد ). || ج ِ قَلوع. ( اقرب الموارد ). و در منتهی الارب آمده : ج ِ قلوع ، قُلع به ضم قاف. ( منتهی الارب ).

قلع. [ ق َ ل َ ] ( ع مص ) بر زین نتوان نشستن. || ثبات و ستواری نگرفتن پای در کُشتی. || از کندی خاطر به سخن پی نبردن و نفهمیدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قَلَعة شود. || ( اِ ) خون مانند علق. || پوست مانندی تنک که بر پوست گَرگین برآید. || هنگام بازایستادن تب. اسم است اقلاع را. ( منتهی الارب ). گویند: ترکته فی قلع من حماه ؛ ای فی اقلاع منها، واین به کسر نیز آید. ( منتهی الارب ). || سنگی که زیر سنگ باشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قلع. [ ق ِ ] ( ع ص ) آنکه بر زین نتواند نشست. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ). || کندخاطر که سخن را نفهمد. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) روز زایل شدن تب. ( اقرب الموارد ). || جامه سینه پوش که مردان بپوشند. ( منتهی الارب ). || بادبان کشتی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). ج ، قلاع. ( منتهی الارب ). || لغتی است در قَلْع. ( اقرب الموارد ). ج ، قِلَعة. ( اقرب الموارد ). رجوع به قَلْع شود.

قلع. [ ق َ ل ِ ]( ع اِ ) توشه دان شبان ، و این لغتی است در قَلْع. ج ، قِلَعة. || ( ص ) مرد سست پای در کُشتی. ( منتهی الارب ). || مرد کم فهم که سخن نفهمد. || آنکه بر زین نتواند بودن. ( منتهی الارب ).

قلع. [ ق َ ] (ع اِ) توشه دان شبان که در آن آلات و اسباب خود دارد. و قَلَع نیز گویند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، قُلوع ، اَقْلُع. (اقرب الموارد). و در مثل گویند: شحمتی فی قلعی . و این مثل رادر مورد چیزی آوری که در ملک توست و هر زمان و به هر کیفیت بخواهی میتوانی در آن تصرف کنی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || تبر کوچک که بنایان با خود دارند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آنچه پیشکی در بیت المال درآید بی وزن و انتقادتا وقت ادا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کانی است که رصاص را به وی منسوب کنند. (منتهی الارب )(آنندراج ). کانی است که رصاص سبک را بدو نسبت دهند.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رصاص قلعی بمعنی شدیدالبیاض . (اقرب الموارد). || وقت فرونشستن تب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): ترکته فی قلع من حماه و قَلَع؛ ای فی اقلاع منها. (اقرب الموارد). || ج ِ قَلوع . (اقرب الموارد). و در منتهی الارب آمده : ج ِ قلوع ، قُلع به ضم قاف . (منتهی الارب ).


قلع. [ ق َ ] (ع مص ) از بیخ برکندن یا از جای برگردانیدن . || قُلِعَ قلعاً؛ معزول گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


قلع. [ ق َ ل َ ] (اِخ ) موضعی است ، و در شعر عمروبن معدیکرب از آن یاد شده است . (معجم البلدان ).


قلع. [ ق َ ل َ ] (ع اِ) قِلاع . قُلوع . ج ِ قلعة، به معنی حصار و پناهگاه در کوه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قلعة شود.


قلع. [ ق َ ل َ ] (ع مص ) بر زین نتوان نشستن . || ثبات و ستواری نگرفتن پای در کُشتی . || از کندی خاطر به سخن پی نبردن و نفهمیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَلَعة شود. || (اِ) خون مانند علق . || پوست مانندی تنک که بر پوست گَرگین برآید. || هنگام بازایستادن تب . اسم است اقلاع را. (منتهی الارب ). گویند: ترکته فی قلع من حماه ؛ ای فی اقلاع منها، واین به کسر نیز آید. (منتهی الارب ). || سنگی که زیر سنگ باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


قلع. [ ق َ ل ِ ](ع اِ) توشه دان شبان ، و این لغتی است در قَلْع. ج ، قِلَعة. || (ص ) مرد سست پای در کُشتی . (منتهی الارب ). || مرد کم فهم که سخن نفهمد. || آنکه بر زین نتواند بودن . (منتهی الارب ).


قلع. [ ق ِ ] (ع ص ) آنکه بر زین نتواند نشست . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). || کندخاطر که سخن را نفهمد. (منتهی الارب ). || (اِ) روز زایل شدن تب . (اقرب الموارد). || جامه ٔ سینه پوش که مردان بپوشند. (منتهی الارب ). || بادبان کشتی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، قلاع . (منتهی الارب ). || لغتی است در قَلْع. (اقرب الموارد). ج ، قِلَعة. (اقرب الموارد). رجوع به قَلْع شود.


قلع. [ ق ُ ] (ع ص ) مرد توانا در رفتار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و در وصف رسول خدا صلی اﷲعلیه و آله است : اذا زال زال قلعاً به ضم و به تحریک و چون کَتِف ، یعنی وقت رفتار پای نیک برمیداشتند وبه رفتار ناز و خرامش نمیرفتند. (از منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

کندن؛ از بیخ برکندن؛ ریشه‌کن ساختن.
⟨ قلع‌وقمع: ریشه‌کن ساختن؛ برانداختن.


فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است. برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود. با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، رصاص، ارزیر.
* قلع لحیم کاری: آلیاژی مرکب از ۵۰% قلع و ۵۰% سرب که بیشتر برای لحیم کردن قطعات فلز به کار می رود.
کندن، از بیخ برکندن، ریشه کن ساختن.
* قلع وقمع: ریشه کن ساختن، برانداختن.

فلزی نرم و نقره‌ای‌رنگ که قابل تورق و سخت‌تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی‌گراد ذوب می‌شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی‌شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است. برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به‌ کار می‌رود. با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می‌شود و آلیاژ می‌دهد؛ رصاص؛ ارزیر.
⟨ قلع لحیم‌کاری: آلیاژی مرکب از ۵۰% قلع و ۵۰% سرب که بیشتر برای لحیم کردن قطعات فلز به کار می‌رود.


دانشنامه عمومی

قلع یا اَرزیز عنصری است شیمیایی با علامت اختصاری Sn و با شماره ۵۰ در جدول اتمی. این فلز نقره ای رنگ خاصیت چکش خواری خوبی دارد و به سادگی اکسید نمی شود و در برابر خوردگی مقاوم است. قلع در بسیاری از آلیاژها مورد استفاده قرار می گیرد.نبو
مقاومت خوب این فلز نسبت به زنگ زدگی و فرسایش باعث شده تا از آن به عنوان روکشی برای فلزات دیگر برای جلوگیری از زنگ زدگی استفاده شود، از جمله قلع اندود کردن ظروف مسی و به خاطر جلوگیری از زنگ زدن مس و ورود اکسید سمی مس در غذا از قدیم الایام رواج داشته است. برنز (مفرغ) نخستین آلیاژ قلع است که حدود ۵ هزار سال پیش از ترکیب مس و قلع ساخته شد و آغازگر دورانی به نام عصر برنز در تاریخ بشر شد. مسوار یکی از آلیاژهای قلع است که از عصر برنز تا قرن بیستم برای ساخت ظروف و صفحات تخت و مسطح از آن استفاده می شد. قلع بیش از ۸۵ درصد حجم مسوار را تشکیل داده و بقیه از مس، سرب یا سرمه تشکیل می شود. یکی از آلیاژهای دیگر قلع که به عنوان لحیم استفاده می شود از ترکیب بیش از ۶۰ درصد قلع و بقیه سرب تشکیل می شود. همچنین بخش عمده ای از مصرف قلع نیز برای روکش کردن فولاد به منظور جلوگیری از زنگ زدن است. سمیت پائین قلع باعث می شود تا ظروف فلزی با روکش قلع برای نگهداری مواد غذایی استفاده فراوانی داشته باشند.
قلع فلزی است چکش خوار، قابل انعطاف، شدیداً بلورین و سفید نقره ای که ساختار بلوری آن هنگام خم شدن قطعه ای از قلع صدای خاصی ایجاد می کند (علت آن شکست بلورها است). این فلز دربرابر فرسایش ناشی از آب تقطیر شده دریا و آب لوله کشی مقاومت می کند اما به وسیلهٔ اسیدهای قوی و مواد قلیایی و نمکهای اسیدی مورد حمله قرار می گیرد. هنگامیکه اکسیژن به صورت محلول است قلع به عنوان کاتالیزور عمل کرده و واکنشهای شیمیایی را تسریع می کند.درصورتی که آن را درحضور آزمایش های مربوط به هوا حرارت دهند Sn۲ حاصل می شود. Sn۲ اسید ضعیفی بوده و با اکسیدهای بازی تولید نمکهای قلع می کند. قلع را می توان به مقدار زیادی جلا داد و به عنوان پوشش سایر مواد جهت ممانعت از فرسودگی یا واکنشهای شیمیایی دیگر موارد استفاده قرار می گیرد. این فلز مستقیماً با کلر و اکسیژن ترکیب می شود و و جایگزین هیدروژن اسیدهای رقیق می گردد. قلع در دماهای معمولی انعطاف پذیر است اما در صورتی که گرم شود شکننده می شود.
اثرات قلع برسلامت

دانشنامه آزاد فارسی

قَلْع (tin)
عنصری فلزی، تا حدی مفتول شدنی، چکش خوار، به رنگ سفید نقره ای، نرم، با نماد Sn، عدد اتمی ۵۰، و جرم اتمی نسبی ۱۱۸.۶۹. قلع به سه شکل آلوتروپی یافت می شود: به شکل فلزی درخشان تا۱۳.۲ درجۀ سانتی گراد، به شکل ترد و شکننده تا ۱۶۱ درجۀ سانتی گراد، و به شکل پودری خاکستری رنگ در دمای کمتر از ۳۱.۲درجۀ سانتی گراد که اصطلاحاً به طاعون قلع یا بیماری قلع معروف است. این فلز بسیار نرم و فقط کمی سخت تر از سرب است. می توان آن را به شکل طوقه درآورد و تحت فشار و با چکش کاری به ورقه های نازک تبدیل کرد. نقطه ذوب پایینی دارد. در طبیعت کمیاب است و به صورت فلز آزاد یافت می شود. در مقابل خوردگی مقاوم است و به همین سبب، برای پوشش دهی و آبکاری فلزات دیگر به کار می رود. از آلیاژ قلع و مس گداخته برنز تولید می کنند که کهن ترین آلیاژ است. از عصر مفرغ (۳۵۰۰پ م) تاکنون، این آلیاژ مادۀ اصلی مواد تزیینی و مصرفی بوده است. قلع را با فلزات دیگری، جز مس، هم آلیاژ می کنند و لحیم و مسوار (مفرغ ـ مس بار) می سازند.آنتوان لاوازیه شکل عنصری آن را شناسایی کرد، ولی نام آن بسیار قدیمی و برگرفته از واژه ای آلمانی است. تا قرن ۱۹، معادن کورنوال منبع اصلی قلع در غرب بود. بعدها رسوباتی غنی از قلع در امریکای جنوبی، افریقا، آسیای جنوب شرقی، و استرالیا کشف شدند. بیشترین تولید قلع در مالزی، اندونزی، برزیل، و بولیوی صورت می گیرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی کُشِطَتْ: کنده شد(کشط به معنای قلع و کندن چیزی است که سخت به چیز دیگر چسبیده ، و قهرا کندنش نیز به شدت انجام میشود)
تکرار در قرآن: ۱(بار)
کندن. . اقلاع به معنی امساک است یعنی گفته شد ای زمین آبت را فرو بر و ای آسمان بازگیر. این کلمه یکبار بیشتر در قرآن نیامده است.

جدول کلمات

رصاص

پیشنهاد کاربران

ارزیز پارسی، رصاص تازی، قلعی مستعرب کلهی پارسی. ( tin ) انگلیسی قلع عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی با نشان Sn وعدد اتمی 50 وجود دارد. این فلز ضعیف چکش خوار و نقره ای که به آسانی در آزمایش های مربوط به هوا اکسیده نمی شود و در برابر فرسایش مقاوم است ، در بسیاری از آلیاژها وجود داشته و بعنوان پوشش مواد دیگر جهت جلوگیری از فرسایش آنها بکار می رود. قلع را عمدتا" از ماده معدنی کاسی تریت که در آن بصورت اکسید وجود دارد ، بدست می آورند.
خصوصیات قابل توجه
قلع فلزی است چکش خوار ، قابل انعطاف، شدیدا" بلورین وسفید نقره ای که ساختار بلوری آن هنگام خم شدن قطعه ای از قلع صدای خاصی ایجاد می کند ( علت آن شکست بلورها است ) . این فلز دربرابر فرسایش ناشی از آب تقطیر شده دریا و آب لوله کشی مقاومت می کند اما بوسیله اسیدهای قوی و موادقلیایی و نمکهای اسیدی مورد حمله قرار می گیرد. هنگامیکه اکسیژن بصورت محلول است قلع بعنوان کاتالیزور عمل کرده و واکنشهای شیمیایی را تسریع می کند.
درصورتیکه آنرا درحضور آزمایش های مربوط به هوا حرارت دهند Sn2 حاصل می شود. Sn2 اسید ضعیفی بوده و با اکسیدهای بازی تولید نمکهای قلع می کند. قلع را می توان به مقدار زیادی جلا داد و بعنوان پوشش سایر مواد جهت ممانعت از فرسودگی یا واکنشهای شیمیایی دیگرمورد استفاده قرار می گیرد. این فلز مستقیما" با کلر و اکسیژن ترکیب می شود و و جایگزین هیدروژن اسیدهای رقیق می گردد. قلع در دماهای معمولی انعطاف پذیر است اما در صورتیکه گرم شود شکننده می شود.
شکلهای مختلف
در فشار طبیعی قلع جامد دارای دو شکل مختلف است . در دماهای پایین به شکل خاکستری یا قلع آلفا وجود دارد که دارای ساختار بلوری مکعبی مانند سیلیکن و ژرمانیم است. وقتی دما بالاتر از 2/13 درجه سانتیگراد باشد به رنگ سفید یا قلع بتا تبدیل می شود که فلزی بوده و دارای ساختار چهار وجهی است. درصورتیکه سرد شود به آهستگی بصورت خاکستری برمی گردد که بیماری قلع نامیده می شود. بهر حال این تغییر شکل تحت تاثیر ناخالصیهایی از قبیل آلومینیم و روی قرار می گیرد که با افزودن آنتیموان یا بیسموت می توان از آن جلوگیری کرد.
کاربردهــــــا
قلع به آسانی به آهن متصل شده وبرای پوشش سرب روی و فولاد مورد استفاده قرار می گیرد تا از پوسیدگی آنها جلوگیری شود. قوطیهای فولادی با پوشش قلع برای نگهداری غذا کاربردی وسیع دارد و این کاربرد بخش وسیعی از بازار قلع فلزی را تشکیل می دهد.
سایر کاربردها :
•برخی از آلیاژهای مهم قلع عبارتند از: برنز، مفرغ، بابیت، آلیاژ ریخته گری شده تحت فشار، پیوتر، برنز فسفردار، لحیم نرم وفلز سفید.
•مهمترین نمک آن کلرید قلع است که بعنوان عامل کاهنده و یک خورنده در چاپ روی پارچه کاربرد دارد. اگر نمک قلع روی شیشه پاشیده شود لایهای بوجود می آید که خاصیت هدایت الکتریکی دارد. از این پوششها در شیشه های اتومبیل ضد یخ و روشنایی تابلو فرمان استفاده می شود.
•برای ساخت شیشه پنجره با سطحی تخت ، بیشتر ازروش شناور نمودن شیشه مذاب روی قلع مذاب ( شیشه شناور ) استفاده می شود ( این روش را فرآیند Pilkington می نامند ) .
•از قلع همچنین در لحیم کاری برای اتصال لوله ها یا مدارهای الکتریکی ، در آلیاژهای چرخ دنده، در شیشه سازی وطیف وسیعی از کاربردهای شیمیایی قلع استفاده می شود.
زیر دمای k ) ) 72/3 قلع تبدیل به یک ( ( ابر رسانا می شود. در واقع قلع یکی از اولین ابررساناهایی بود که مورد بررسی قرار گرفت ؛Meissner effect که یکی از ویژگیهای ابررساناها می باشد اولین بار در بلورهای قلع ابررسانا کشف شد. آلیاژ نیوبیوم – قلع ( Nb3Sn ) بعلت دمای بحرانی بالا ( k 18 ) و میدان مغناطیسی بحرانی ( T 25 ) بصورت سیمهایی برای آهنرباهای ابررسانا کاربرد تجاری پیدا کرده است . یک آهنربای ابررسانا به وزن چند کیلوگرم قادر به تولید میدانهای مغناطیسی مشابه الکترومغناطیسهای چند تنی می باشد.
تاریخچـــــــه
قلع ( انگلوساکسون tin و لاتین stannum ) یکی از قدیمی ترین فلزات شناخته شده است و از دوران باستان بعنوان بخشی از برنز مورد استفاده بوده است. چون موجب سخت شدن مس می گردد از 3500 سال قبل از میلاد در وسایل برنزی بکار رفته است.

رونق تجارت قلع در دوران باستان بین معادن Cornwall و تمدنهای مدیترانه وجود داشته است. با این وجود شکل خالص این فلز تا تقریبا" 600 قبل از میلاد کاربرد نداشته است.

ارزیر

ارزیز


کلمات دیگر: