یزدی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
(صفت ) منسوب به یزدگرد ۱- ازمردم یزد. ۲- آنچه دریزدبافتهیاساختهشود: چادرشب یزدی .
لغت نامه دهخدا
یزدی . [ ی َ ] (اِخ ) شیخ حسن یزدی ، مردی عالم و دانشمند بود. به عراق مهاجرت کرد و از محضر علما استفاده نمود و چون مردی انقلابی بود در قیام مشروطیت شرکت کرد. چندین دوره نیز در مجلس شورای ملی عضویت یافت و در سال 1351 هَ . ق . (1311 هَ .ش .) وفات یافت .
یزدی . [ ی َ ] (اِخ ) ملا عبداﷲبن شهاب الدین حسین یزدی شاه آبادی ملقب به نجم الدین ، از فحول فقها و علمای شیعه و جامع علوم معقول و منقول واز اساتید شیخ بهایی بود. از تألیفات اوست : 1- التجارة الرابحة فی تفسیر سورة الفاتحة. 2- حاشیه ٔ استبصار. 3- حاشیه ٔ تهذیب المنطق ، که بارها چاپ شده و کتاب درسی است (به عربی ). 4- حاشیه ٔ تهذیب المنطق ، که چاپ نشده و نسخه اش در کتابخانه ٔ آستان قدس موجود است (به عربی ). 5- حاشیه ٔ تهذیب المنطق (به فارسی ). 6- حاشیه ٔ شرح شمسیه ٔ قطبی . 7- حاشیه ٔ مختصر (تفتازانی ). 8- حاشیه ٔ مطول . 9- الدرة السنیة فی شرح الرسالة الالفیة. 10- شرح قواعد در فقه . وفات وی به سال 981 هَ. ق . در عراق عرب بود. (از ریحانة الادب ج 4 ص 334).
یزدی . [ ی َ ] (اِخ ) حسن بن حسین بن اسماعیل بن مرتضی حسینی یزدی . او راست : اکسیر الاخبار للاخیار الابرار چ بمبئی 1310 هَ . ق . (از معجم المطبوعات مصر).
یزدی . [ ی َ ] (اِخ ) احمدبن مهران بن خالد یزدی ، مکنی به ابوجعفر از راویان بود و از عبیداﷲبن موسی و ابونعیم نخعی و جز آن دو از کوفیان خبر شنید و منکدری و احمدبن محمد مختار و جز آنان از او روایت دارند. (از لباب الانساب ).
یزدی . [ ی َ ] (اِخ ) پهلوان ابراهیم معروف به یزدی بزرگ فرزند غلامرضا یزدی (متولد یزد 1245 هَ . ق . متوفی دراول فروردین 1320 هَ . ق .) در سن 12 سالگی شروع به ورزش کرد. در سال 1266 هَ . ق . شب عید نوروز به تهران وارد شد. پس از چند کشتی که با پهلوان پایتخت گرفت بازوبند پهلوانی را به دست آورد. آخرین کشتی او با پهلوان اکبر خراسانی بود. در مدت 29 سالی که بازوبندپهلوانی به دست کرد به دست هیچکس در کشتی مغلوب نشد. او را در قم به خاک سپردند. (فرهنگ فارسی معین ).
یزدی . [ ی َ ] (اِخ ) سید احمدبن سید محمد حسین اردکانی یزدی ، حکیم فاضل و فقیه و محدث قرن سیزدهم هجری و معاصر فتحعلی شاه و شیخ احمد احسایی بود. از تألیفات اوست : 1- انساب السادات یا شجرة الاولیاء (از امام زمان (عج ) تا حضرت آدم ). 2- ترجمه ٔ عوالم در چند جلد (که جلد چهارم آن را در 1238 هَ. ق . به پایان رسانیده است ). 3- سرور المؤمنین فی احوال امیرالمؤمنین (ع ). 4- فضائل الشیعة. 5- فضل الصلوة علی النبی و آله . (از ریحانة الادب ج 4 ص 333).
یزدی . [ ی َ ] (اِخ ) سید علی آقا طباطبائی در سال 1350 هَ . ق . فوت کرد. از تألیفات او«وسائل مظفری » است که به طبع رسیده است . وی در مقبره ٔ شیخ ابوالفتوح در حضرت عبدالعظیم مدفون می باشد.
یزدی . [ ی َ ] (اِخ ) ملا عبدالخالق بن عبدالرحیم یزدی ، مقیم مشهد، و از شاگردان شیخ احمد احسایی بود و در فقه و اصول و کلام مقامی عالی داشت . مدرس حرم مطهر بود و از آثار اوست : 1- بیت الاحزان فی مصائب سادات الزمان الخمسة الطاهرة من ولد عدنان .2- مصائب المعصومین الاربعة عشر. یزدی به سال 1268 هَ . ق . در مشهد درگذشت . (از ریحانة الادب ج 4 ص 333).
یزدی . [ ی َ ] (اِخ )سید محمد کاظم بن عبدالعظیم طباطبایی از فحول علمای امامیه ٔ قرن چهاردهم هَ . ق . و در فضل و فضیلت ، علوم دینیه ٔ فروعیه و اصولیه از مراجع نامی و مفاخر بزرگ شیعه در حوزه ٔ علمیه ٔ نجف اشرف بود. در محضر میرزای شیرازی و آقا نجفی تلمذ کرد. از آثار اوست : 1- بستان نیاز. 2- حاشیه ٔ مکاسب شیخ مرتضی انصاری . 3- تعادل و تراجیح . 4- حجیة الظن فی عدد الرکعات و کیفیة صلوة الاحتیاط. 5- السؤال و الجواب . 6- صحیفه ٔ کاظمیه . 7- العروة الوثقی . 8- منجزات المریض . و از آثار خیریه ٔ او مدرسه ٔ بزرگی است در نجف اشرف که بهترین مدارس آنجاست و به سال 1325 ساخته شده . مرگ وی به سال 1337 هَ . ق . اتفاق افتاد. (از ریحانة الادب ج 4 ص 335).
چو شد رایت گرد یزدی پدید
یل زوده از اصفهان هم رسید.
نظام قاری (دیوان ص 183).
فوطه ٔ یزدی به قاری بخش ای تاجر ز لطف
ور قماش مصر و هندستان نباشد گو مباش .
نظام قاری (دیوان ص 86).
معجر ز گرد یزدی مفکن ز پیشوازت
میترسم از نشستن بر دامن تو گردی .
نظام قاری (دیوان ص 108).
یکی میشدآهسته ایلچی براه
بدو کرد مدفون یزدی نگاه .
نظام قاری (دیوان ص 178).
ز دیبای ششتر ز یزدی قماش
که آوازه شان در عراق است فاش .
نظام قاری (دیوان ص 182).
یزدی . [ ی َ] (اِخ ) سید محمدباقربن سید مرتضی حسنی حسینی طباطبائی یزدی ، از علمای امامیه ٔ قرن سیزدهم هَ . ق . بود.از تألیفات اوست : 1- حل العقول لعقد الفحول فی علم الاصول . 2- وسیلة الوسائل فی شرح الرسائل . سید در سال 1298 هَ . ق . درگذشت . (از ریحانة الادب ج 4 ص 334).
چو شد رایت گرد یزدی پدید
یل زوده از اصفهان هم رسید.
ور قماش مصر و هندستان نباشد گو مباش.
میترسم از نشستن بر دامن تو گردی.
بدو کرد مدفون یزدی نگاه.
که آوازه شان در عراق است فاش.
یزدی. [ ی َ ] ( اِخ ) احمدبن مهران بن خالد یزدی ، مکنی به ابوجعفر از راویان بود و از عبیداﷲبن موسی و ابونعیم نخعی و جز آن دو از کوفیان خبر شنید و منکدری و احمدبن محمد مختار و جز آنان از او روایت دارند. ( از لباب الانساب ).
یزدی. [ ی َ ] ( اِخ ) پهلوان ابراهیم معروف به یزدی بزرگ فرزند غلامرضا یزدی ( متولد یزد 1245 هَ. ق. متوفی دراول فروردین 1320 هَ. ق. ) در سن 12 سالگی شروع به ورزش کرد. در سال 1266 هَ. ق. شب عید نوروز به تهران وارد شد. پس از چند کشتی که با پهلوان پایتخت گرفت بازوبند پهلوانی را به دست آورد. آخرین کشتی او با پهلوان اکبر خراسانی بود. در مدت 29 سالی که بازوبندپهلوانی به دست کرد به دست هیچکس در کشتی مغلوب نشد. او را در قم به خاک سپردند. ( فرهنگ فارسی معین ).
یزدی. [ ی َ ] ( اِخ ) حسن بن حسین بن اسماعیل بن مرتضی حسینی یزدی. او راست : اکسیر الاخبار للاخیار الابرار چ بمبئی 1310 هَ. ق. ( از معجم المطبوعات مصر ).
یزدی. [ ی َ ] ( اِخ ) سید احمدبن سید محمد حسین اردکانی یزدی ، حکیم فاضل و فقیه و محدث قرن سیزدهم هجری و معاصر فتحعلی شاه و شیخ احمد احسایی بود. از تألیفات اوست : 1- انساب السادات یا شجرة الاولیاء ( از امام زمان ( عج ) تا حضرت آدم ). 2- ترجمه عوالم در چند جلد ( که جلد چهارم آن را در 1238 هَ. ق. به پایان رسانیده است ). 3- سرور المؤمنین فی احوال امیرالمؤمنین ( ع ). 4- فضائل الشیعة. 5- فضل الصلوة علی النبی و آله. ( از ریحانة الادب ج 4 ص 333 ).
دانشنامه عمومی
محمد یزدی، فقیه و سیاست مدار ایرانی
محمدتقی مصباح یزدی، فیلسوف، مفسر، مجتهد فقه شیعه
مهدی حائری یزدی، فقیه و فیلسوف شیعه ایرانی
ابراهیم یزدی، سیاستمدار ایرانی
مرتضی یزدی توده ای
دانشنامه آزاد فارسی
از گویش های فارسیِ رایج در یزد و میبد و بافق و مهریز. واکه های نامرکب آن عبارت اند از a e i o u و واکه های مرکب آن ow و ey. صامت ها همانند صامت های فارسی هستند. واژه هایی که دارای w آغازین در فارسی میانه بوده اند، در یزدی به b تبدیل می شوند. در این گویش گاهی f به x و برعکس تبدیل می شود؛ نشانة تصغیر و تحبیب آن ok است. ag به ow تبدیل می شود. برخی از واژه های یزدی: issundan «گرفتن، استادن»، bije «توله»، kili «کلید»، kelows «کرفس» و pak «تپاله».
50010800
دانشنامه اسلامی
...