کلمه جو
صفحه اصلی

اصفهانی

فرهنگ فارسی

ابو الفرج
( صفت ) منسوب به اصفهان . ۱ - ساخت. اصفهان . ۲ - از مردم اصفهان اهل اصفهان .
محلی در حدود ارمنستان و قفقاز بود

لغت نامه دهخدا

اصفهانی . [ اِ ف َ ](اِخ ) عبدالرحمن بن عبداﷲ... رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ](اِخ ) علی بن حسین . رجوع به ابوالفرج اصفهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ](اِخ ) محمدبن عمربن احمد... رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ] (اِخ ) ابوالفرج . رجوع به ابوالفرج اصفهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوالقاسم اسماعیل بن محمد افضل اصفهانی . او راست تصانیف مشهوری . (از تاریخ گزیده ص 803). رجوع به اسماعیل شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲبن غالب اصفهانی . رجوع به ابوعبداﷲ باح و باح شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن قوام السنة... رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) اسماعیل بن محمد. رجوع به اسماعیل بن محمدبن فضل تمیمی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) طاهربن عرب بن ابراهیم بن احمد. رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن علی بن شکرویه سیبی ... رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ] (اِخ ) ابوالمنذر نعمان بن عبدالسلام . رجوع به اصبهانی و ابوالمنذر، و حبیب السیر چ قدیم ج 1 ص 279 شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن مهریزدجردبن بحر، مکنی به ابومسلم . رجوع به اصبهانی ، و معجم المطبوعات شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) محمدبن محمودبن محمدبن عبدالکافی ... رجوع به اصفهانی ابوحامد شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) امیر معزالدین محمدبن عبدالرحمن اصفهانی . از امرای هرات بود و بسال 952 هَ . ق . درگذشت . او راست رساله ای در اقسام میاه . (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 240).


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) حافظ ابوجعفر احمدبن مهدی بن رستم . رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) حافظ ناصرالدین اسماعیل بن محمدبن فضل بن علی بن احمد قرشی طلحی ... رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) حسن بن عبداﷲ اصفهانی ، معروف به لکذه یا لغده و مکنی به ابوعلی . رجوع به ابوعلی لکذه و حسن و اصفهانی ابوعلی حسن شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) حمزةبن سلیمان بن حمزة... رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) خالدبن ابی الفرج علی ... رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) داودبن علی بن خلف ابومحمد. مؤلف کتاب الوصول الی معرفةالاصول و با مقتدر خلیفه معاصر بود وبسال 792 هَ . ق . درگذشت . (از تاریخ گزیده ص 805).


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) راغب . رجوع به اصفهانی ابوالقاسم حسین بن محمد... و راغب شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به ابوسعید (شیخ ...) اصفهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) زواره . از مقدمان لشکر امیر شیخ ابواسحاق بود که بسال 742 هَ . ق . بر اصفهان حکومت میکرد. زواره در زمره ٔ لشکریانی بود که متوجه میبد شدند تا با شاه مظفر به نبرد برخیزند. رجوع به تاریخ گزیده ص 646 شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوموسی مدنی . رجوع به اصفهانی مدنی و محمدبن ابی بکر عمر اصفهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) احمدبن سعد کاتب ابوالحسین ... رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲ، مکنی به ابونعیم . رجوع به ابونعیم شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) احمدبن علویه ٔ کرمانی . رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) احمدبن علی مافروخی . رجوع به احمد... شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) سعدبن عبدالقاهربن اسعد اصفهانی شیعی . از مشایخ نصیرالدین طوسی بود و در حدود 640 هَ . ق . درگذشت . او راست : توجیه السوءالات فی حل الاشکالات . جامعالدلائل و مجمعالفضائل . رشح الوفاءفی شرح الدعاء. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 205).


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) (دیه ...) یا اصفهان . محلی در حدود ارمنستان و قفقاز بود. حمداﷲ مستوفی ذیل عنوان «در ذکر مسافت طرق »مینویسد: از قراباغ تا دیه هر سه فرسنگ ازو تا غرق پنج فرسنگ ازو تا دیه لبندان چهار فرسنگ ازو تا بازار جوق سه فرسنگ ازو تا شهر بردع چهار فرسنگ ازو تا جوزبیق یک فرسنگ ازو تا دیه اصفهانی چهار فرسنگ ... (از نزهةالقلوب چ لیدن مقاله ٔ 3 ص 181). و رجوع به اصفهان و دیه اصفهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) (سید) جعفربن حسین بن قاسم بن محب اﷲبن قاسم بن مهدی موسوی . (1090 - 1158 هَ . ق .). در اصفهان متولد شد و در گلپایگان میزیست . از مذهب شیعه پیروی می کرد و از عالمان دین بود. او راست : تتمیم الافصاح فی ترتیب الایضاح ، تألیف مجلسی . کتاب الحج . المصباح فی الادعیة النادرة. مناهج المعارف فی الاصول و منظومه ای در الحکم المرعیة والاَّداب الشرعیة. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 255).


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوالثناء شمس الدین محمود. رجوع به ابوالثناء شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمد اصفهانی . رجوع به ثقفی و ابراهیم بن محمد ثقفی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوالفتح بن حسین بن محمدبن احمد اصفهانی علوی . صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی و الخفیةالعلائیة معاصر سلطان علاءالدین تکش خوارزمشاه بود و خفی علایی بدو منسوبست . (از تاریخ گزیده ص 82).


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوالقاسم حسین بن محمد(بن مفضل )بن محمد، معروف به راغب اصفهانی (متوفای 502هَ . ق .) که سیوطی وی را مفضل بن محمد راغب اصفهانی نامیده است ، از لغویان و ادیبان و محدثان بود و در اخلاق و حکمت و کلام و تفسیر نیز دست داشت . او راست : تفصیل النشأتین و تحصیل السعادتین (در نوادر). الذریعة الی مکارم الشریعة (در تصوف ). محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء. مفردات فی غریب القرآن (لغت ). مقدمةالتفسیر (تفسیر قرآن کریم ). و رجوع به راغب و حسین و معجم المطبوعات و تاریخ گزیده ص 806 شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوحامد محمدبن محمودبن محمدبن عبدالکافی اصولی شمس الدین اصفهانی شافعی . (616 - 688 هَ . ق .). نزیل مصر بود و در مصر درگذشت . او راست : الجامع بین التفسیر الکبیر و الکشاف . الحکمةالرشیدیة. الحکمةالمنیعة. شرح المفصل ، از فخر رازی در اصول . غایةالمطلب ، در منطق . قواعدالتوحید، درجدل و منطق و اصلین . کتاب الاعتمادالکبیر، مختصری درکلام و شرح آن . (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 136). و سیوطی آرد: او شارح المحصول بود و در اصلین و جدل و منطق پیشوایی ماهر بشمار میرفت و کتابی در این فن بنام القواعد تصنیف کرد. در نحو و شعر و دیگر علوم مهارت داشت . در اصفهان متولد شد و در بغداد بکسب دانش پرداخت و به قاهره رفت و در آنجا تاج الدین بن بنت الاعز قضای قوص را به وی سپرد و خلقی از وجودش بهره مند شدند، سپس به قاهره بازگشت و در آنجا عهده دار تدریس شد ودر قاهره درگذشت . (از حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة ج 1 ص 250). و رجوع به تاریخ الخلفا ص 331 شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوربیعة مموله یا ممویه . رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) احمدبن علی بن محمدبن بنجویه ابوبکر اصفهانی . محدث . متوفی بسال 428 هَ . ق . او راست : اسماء رجال مسلم . (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 74). و رجوع به احمد و ابن منجویه شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوشجاع احمدبن حسین بن احمد امام فقیه حبر قاضی شهاب الدین ابوالطیب اصفهانی شافعی . (533 - 593 هَ . ق .). مؤلف غایةالاختصار در فقه و شرح اقناع ماوردی . غایةالاختصار یا التقریب وی مختصری در فقه برحسب مذهب شافعی است که در بمبئی بسال 1297 هَ . ق . در 29 صفحه چاپ شده است ، این کتاب بفرانسه ترجمه شده و دکتر کیزر مترجم آنست ، ترجمه ٔ مزبور در سال 1859 م . در 32 و 48 و 117 صفحه طبع شده است ، کتاب مزبور بوسیله ٔ زاخاو به آلمانی نیز ترجمه شده و در سال 1897 م . در برلن بطبع رسیده است . رجوع به اعلام زرکلی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوشجاع زاهربن رستم بن ابی الرجاء. از مردم اصفهان بود و در بغداد پرورش یافت و مدتی مجاور مکه بود، آنگاه به بغداد بازگشت و بسال 607 هَ . ق . در آن شهر درگذشت . او راست : نزهةالناصر. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 372). و رجوع به ابوشجاع و زاهر شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوطالب بن حاج محمد تبریزی اصفهانی . (1165- 1221 هَ . ق .). ادیب شیعه که بهند سفر کرد و در کلکته درگذشت . او راست : خلاصةالافکار در تذکره ٔ شعرا بزبان فارسی در مجلدی بزرگ . رساله ای در علم اخلاق بفارسی . الکافی فی علمی العروض والقوافی بفارسی . لب السیر در تاریخ بفارسی . (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 243).


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوعلی حسن بن عبداﷲ اصفهانی . ببغداد رفت و از همان دانشمندان که ابوحنیفه ٔ دینوری علم فراگرفت ، اخذ دانش کرد. از اوست : کتاب الرد علی الشعراء. کتاب المنطق . کتاب علل النحو. کتاب المختصر در نحو. کتاب الصفات . کتاب الهشاشة والبشاشة. کتاب التسمیه . کتاب شرح کتاب المعانی للباهلی . کتاب نقض علل النحو. (ابن الندیم ). وی به لکذه یالغده نیز شهرت دارد. و رجوع به ابوعلی و حسن شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابوعیسی اصفهانی جعفربن یعقوب ، ابوعیسی حکیم اصفهانی . او راست : اسفار آدم علیه الصلاةو السلام . تاریخ وفات او معلوم نیست . (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 252). و رجوع به ابوعیسی و جعفر شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابومسلم محمدبن بحر. رجوع به اصبهانی محمدبن علی بن مهر... شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابومنصور حسین بن طاهربن زید. رجوع به ابومنصور اصفهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) ابومنصور محمدبن علی ... رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) از علمای عامه بوده و بر نهج البلاغه شرحی نوشته است . ابن یوسف مینویسد: عصر و زمان مؤلف و نام وی و این شرح نیز بدست نگارنده نیامد. رجوع به فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 تألیف ابن یوسف شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) اسماعیل بن عبداﷲبن مسعود عبدی ... رجوع به اصبهانی شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) شرف الدین عبدالمؤمن بن هبةاﷲ اصفهانی یا اصبهانی ، معروف به شفروه . در اواسط قرن دهم هجری شهرت یافت . او راست : اطباق الذهب در مواعظ و خطب که به شیوه ٔ اطواق الذهب زمخشری تألیف شده است . (از معجم المطبوعات ). وی محمد شفروه از مردم شفروه بود که اکنون بگفته ٔ صاحب مجمع الفصحا آنرا پژوه خوانند. صاحب آتشکده آرد: شاهد بر فضیلتش رساله ٔ اطباق الذهب کافیست که در مقابل اطواق الذهب زمخشری مشتمل برچند کلمه در پند و موعظه و شرح حالات اصناف خلایق نوشته . دیوانش مشهور است و هشت هزار بیت دارد و همواره با شعرای اطراف در فنون شعر بحث کرده و جمال الدین اورا هجو کرده است . وقتی که مجیرالدین بیلقانی به اصفهان آمد فیمابین ایشان اهاجی رکیکه رد و بدل شد. وی از اقران جمال الدین عبدالرزاق و رفیعالدین لنبانی بود. عوفی در لباب الالباب او را از اماثل اصفهان و بلکه از اعیان جهان شمرده است . صاحب هفت اقلیم وی را معاصرارسلان بن طغرل دانسته و مینویسد: «بزیادتی مکنت و جاه از سایر فضلای درگاه برتر و بر سر آمده به التماس سلطان هر روز جمعه تذکیری در غایت تأثیر میگفته ، در روزگار اتابک شیردل لقب ملک الشعرایی یافته است . رجوع به مجمع الفصحا و هفت اقلیم و لباب الالباب و آتشکده و تاریخ گزیده ص 821، و شرف الدین و محمد و شفروه شود.


اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) شمس الدین ابوالثناء. رجوع به ابوالثناء در همین لغت نامه و معجم المطبوعات و اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 409 و حسن المحاضره فی اخبار مصر والقاهرةتألیف سیوطی ج 1 ص 251 و اعلام زرکلی ج 3 ص 1015 شود.


دانشنامه عمومی

اصفهانی (اصفهان + ی نسبت) ممکن است در یکی از این معانی به کار رود:
هر چیزی که مربوط به شهر اصفهان است.
لهجه اصفهانی، از لهجه های زبان فارسی
شیوه اصفهانی سبک معماری دوران شاه عباس صفوی

نقل قول ها

اصفهانی منسوب به اصفهان؛ ممکن است به افراد زیر اشاره داشته باشد:

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] اصفهانی صفت نسبت به شهر اصفهان است و ممکن است به یکی از این افراد اشاره کند:

[ویکی فقه] اصفهانی (ابهام زدایی). اصفهانی ممکن است اشاره به اشخاص ذیل باشد: • آقا سیدابوالحسن اصفهانی، اِصْفَهانی ، آقا سیدابوالحسن (۱۲۸۴- ۱۳۶۵ق /۱۸۶۷-۱۹۴۶م )، فقیه بزرگ امامی و مرجع تقلید شیعیان جهان • آقانجفی اصفهانی، محمدباقربن محمدتقی بن میرزا عبدالرحیم ایوانکی تهرانی مسجدشاهی (۱۲۳۴-۱۳۰۱ق/۱۸۱۸-۱۸۸۳م)، فقیه و اصولی امامی• آمنه علوی اصفهانی، از زنان دارای اجازه روایت شیعه• ابوالحسن علی باقولی اصفهانی، مفسر و نحوی قرن ۶ هجری• ابوالشیخ اصفهانی، ابوالشِّیْخِ اِصْفَهانی، ابو محمد عبدالله بن محمد بن جعفر بن حیان (۲۷۴ ـ آخر محرم ۳۶۹ ق/۸۸۷ ـ ۲۷ اوت ۹۷۹ م)، محدث مورخ نامی اصفهان• ابوالفرج اصفهانی، شخصیتی مورد اعتماد و متجرّد در علوم مختلف مثل شعر، معانی، اخبار، حدیث، لغت، نحو، سیر و مغازی، طب و نجوم• ابوشجاع اصفهانی، ابو شُجاعِ اِصْفَهانی، شهاب الدین احمد بن حسین بن احمد، فقیه و قاضی اهل بصره (سده های ۵ و ۶ ق/۱۱ و ۱۲م)• ابومسلم اصفهانی، اَبوُمُسْلِمِ اصْفَهانی، محمد بن بَحْر معتزلی (۲۵۴-۳۲۲ق/۸۶۸-۹۳۴م)، کاتب، نحوی، ادیب، متکلم، مفسر، و از رجال دولت عباسی• ابومنصور اصفهانی، اَبومَنْصورِ اِصْفَهانی، مَعْمَر بن احمد بن محمد بن زیاد (در رمضان ۴۱۸ق/۱۰۲۷م)، صوفی و محدث حنبلی اصفهانی در سده ۴ و اوایل سده ۵ق• محمد بابا قاسم اصفهانی، عارف قرن هشتم• محمد بن داود اصفهانی، فقیه ظاهری ، ادیب ، شاعر و گردآورنده جُنگی از سروده های عاشقانه • محمد بن علی جواد اصفهانی، ملقب به جمال الدین ، وزیر ایرانی تبار زنگیان در سده ششم • محمدعلی موسوی عاملی اصفهانی، عالم شیعی امامی، جامع منقول، عارف و شاعر و ادیب
...


کلمات دیگر: