مترادف نظارت : بازرسی، بررسی، سرپرستی، مباشرت، مراقبت، تماشا، نظر، نگرش
برابر پارسی : بازبینی، بازرسی، پاییدن، دیدوری، فردید، وارسی
control
regulation, superintendence, superintendency, supervision, surveillance
۱. بازرسی، بررسی، سرپرستی، مباشرت، مراقبت
۲. تماشا، نظر، نگرش
بازرسی، بررسی، سرپرستی، مباشرت، مراقبت
تماشا، نظر، نگرش
نظارت . [ ن َ رَ ] (ع مص ) نظر کردن و نگریستن به چیزی . (غیاث اللغات ). || مراقبت و در تحت نظر و دیده بانی داشتن کاری . || (اِمص ) نگرانی و دیده بانی به سوی چیزی . || سرکاری چیزی . مباشرت . || حراست . || شغل ناظر و میر سامانی . (ناظم الاطباء)
عمل ناظر و مقام او؛ مراقبت در اجرای امری.
زیرکی؛ فراست.
وارسی، بازبینی، بازرسی، وارس