مترادف پیشاهنگ : پرچمدار، پیشتاز، پیشرو، متقدم
پیشاهنگ
مترادف پیشاهنگ : پرچمدار، پیشتاز، پیشرو، متقدم
فارسی به انگلیسی
forerunner, leader of a flock or file, pioneer, scout
Boy Scout, scout
فارسی به عربی
کشافة
مترادف و متضاد
پیشرو، پیشوا، پیش اهنگ، قائد، سرمشق
پیش اهنگ
پیش اهنگ، دیده بان، طلایه دار، مامور اکتشاف
پرچمدار، پیشتاز، پیشرو، متقدم
فرهنگ فارسی
پیشرو، پیشرولشکر، پیشروقافله
( صفت ) ۱- پیشرو قافله آنکه پیش پیش کاروان رود: الا یا خیمگی خیمه فروهل . که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل . ( منوچهری ) ۲- پیشرو لشکر آنکه بر مقدم. جیش حرکت کند. ۳- هر حیوانی که پیش پیش نوع خود حرکت کند: چونکه وا گردید گله از ورود پس فتدن بز که پیشاهنگ بود. ( مثنوی ) ۴- جوانی که عضو سازمان تربیتی مخصوص ( پیشاهنگی ) است . توضیح این کلمه را در قرن حاضر در مقابل انگلیسی بی اسکاوت پذیرفته اند. در انگلیسی دختر پیشاهنگ را گیرل - اسکاوت گویند ولی در فارسی فرق بین مذکر و مونث نیست .
( پیش آهنگ ) ( صفت ) ۱- پیشرو قافله آنکه پیش پیش کاروان رود: الا یا خیمگی خیمه فروهل . که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل . ( منوچهری ) ۲- پیشرو لشکر آنکه بر مقدم. جیش حرکت کند. ۳- هر حیوانی که پیش پیش نوع خود حرکت کند: چونکه وا گردید گله از ورود پس فتدن بز که پیشاهنگ بود. ( مثنوی ) ۴- جوانی که عضو سازمان تربیتی مخصوص ( پیشاهنگی ) است . توضیح این کلمه را در قرن حاضر در مقابل انگلیسی بی اسکاوت پذیرفته اند. در انگلیسی دختر پیشاهنگ را گیرل - اسکاوت گویند ولی در فارسی فرق بین مذکر و مونث نیست .
( صفت ) ۱- پیشرو قافله آنکه پیش پیش کاروان رود: الا یا خیمگی خیمه فروهل . که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل . ( منوچهری ) ۲- پیشرو لشکر آنکه بر مقدم. جیش حرکت کند. ۳- هر حیوانی که پیش پیش نوع خود حرکت کند: چونکه وا گردید گله از ورود پس فتدن بز که پیشاهنگ بود. ( مثنوی ) ۴- جوانی که عضو سازمان تربیتی مخصوص ( پیشاهنگی ) است . توضیح این کلمه را در قرن حاضر در مقابل انگلیسی بی اسکاوت پذیرفته اند. در انگلیسی دختر پیشاهنگ را گیرل - اسکاوت گویند ولی در فارسی فرق بین مذکر و مونث نیست .
( پیش آهنگ ) ( صفت ) ۱- پیشرو قافله آنکه پیش پیش کاروان رود: الا یا خیمگی خیمه فروهل . که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل . ( منوچهری ) ۲- پیشرو لشکر آنکه بر مقدم. جیش حرکت کند. ۳- هر حیوانی که پیش پیش نوع خود حرکت کند: چونکه وا گردید گله از ورود پس فتدن بز که پیشاهنگ بود. ( مثنوی ) ۴- جوانی که عضو سازمان تربیتی مخصوص ( پیشاهنگی ) است . توضیح این کلمه را در قرن حاضر در مقابل انگلیسی بی اسکاوت پذیرفته اند. در انگلیسی دختر پیشاهنگ را گیرل - اسکاوت گویند ولی در فارسی فرق بین مذکر و مونث نیست .
گروهها یا مکانهای پیشگام در درک و پذیرش روندها و تغییرات
فرهنگ معین
(هَ ) (ص مر. ) پیشرو. طلایه دار.
لغت نامه دهخدا
( پیش آهنگ ) پیش آهنگ. [ هََ ] ( اِ مرکب ) پیشاهنگ. ( از: پیش و آهنگ ، بمعنی کش و کشنده ) پیشرو قافله و کاروان و لشکر. آنکه پیش پیش لشکر و قافله رود. ( غیاث ). مقدمة. ( دهار ). آنکه زودتر از دیگر کاروانیان یا لشکریان روی به راه نهدو آن اعم است از آدمی یاستور و جز آن. آن استر یا اشتر یا چهار پای بارکش که پیشاپیش رود و هر حیوانی که سرگروه و پیشرو نوع خود باشد. ( برهان ) :
الا یا خیمگی خیمه فروهل
که پیش آهنگ بیرون شد ز منزل.
نیابم ره که پیش آهنگ دوداست.
به پیش آهنگ آن بکران چون حور.
پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود.
تو خواب میکن بر شتر تا بانگ میدارد جرس.
مرا گر کاروان سالار پیش آهنگ گرداند.
در قطار بُختیان عشق پیش آهنگ باش.
پیش آهنگ. [ هََ ] ( اِخ ) نام موضعی به استرآباد رستاق. ( سفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 127 بخش انگلیسی ).
الا یا خیمگی خیمه فروهل
که پیش آهنگ بیرون شد ز منزل.
منوچهری.
برفتن باز می کوشم چه سود است نیابم ره که پیش آهنگ دوداست.
نظامی.
دگر ره بود پیشین رفته شاپوربه پیش آهنگ آن بکران چون حور.
نظامی.
چونکه گله باز گردد از ورودپس فتد آن بز که پیش آهنگ بود.
مولوی.
محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان تو خواب میکن بر شتر تا بانگ میدارد جرس.
سعدی.
ره خوابیده در دامان این صحرا نمی ماندمرا گر کاروان سالار پیش آهنگ گرداند.
صائب.
شانی ! از فرهاد ومجنون واپسی دون همتی ست در قطار بُختیان عشق پیش آهنگ باش.
شانی.
نخراز؛ بز پیشرو گله و رمه گوسفندان و عرب کراز گویند. ( برهان ). نهاز؛ پیش آهنگ رمه. مئم ؛ پیش آهنگ شتران قافله. ( منتهی الارب ). || پیشاهنگ. نام دسته ای از جوانان که به تربیتی خاص و مرامی مخصوص پرورش یافته باشند. الکشافه . رجوع به پیش آهنگی شود.پیش آهنگ. [ هََ ] ( اِخ ) نام موضعی به استرآباد رستاق. ( سفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 127 بخش انگلیسی ).
فرهنگ عمید
۱. پیشرو.
۲. پیشرو لشکر.
۳. [منسوخ] کسی که عضو سازمان تربیتی پیشاهنگی باشد.
۴. [قدیمی] پیشرو قافله.
۲. پیشرو لشکر.
۳. [منسوخ] کسی که عضو سازمان تربیتی پیشاهنگی باشد.
۴. [قدیمی] پیشرو قافله.
دانشنامه عمومی
پیشاهنگ (نقاشی). پیشاهنگ (انگلیسی: The Pioneer) یک نقاشی رنگ روغن بر روی کرباس از هنرمند استرالیایی مکتب هایدلبرگ، فردریک مک کوبین می باشد که در سال ۱۹۰۴ طرح گردید. این نقاشی، سه لتی یا ترکیبی از ۳ پنل مجزا است که هر کدام داستان گزینش شدهٔ خانواده ای را که ساکن بوته زارهای استرالیا گشته اند را روایت می کند. این اثر هنری به طور گسترده ای به عنوان یکی از شاهکارهای هنر نقاشی استرالیا قلمداد می گردد. نقاشی پیشاهنگ، امروزه در نگارخانه ملی ویکتوریا قرار دارد.
wiki: پیشاهنگ (نقاشی)
فرهنگستان زبان و ادب
{bellwether} [آینده پژوهی و آینده نگری] گروه ها یا مکان های پیشگام در درک و پذیرش روندها و تغییرات
واژه نامه بختیاریکا
( پیش آهنگ ) چُلنا؛ سر کش
نُها رَو؛ نها کش
نُها رَو؛ نها کش
پیشنهاد کاربران
جلودار
پیشنهاد واژه:
کارواژه ی ( پیشاهنگ ) ، ( پیش آهیختن ) است.
بُن کنونی کارواژه ( آهیختن ) ، ( آهَنج/ ( گ ) ) بوده است.
می توان از آن واژگانی چون ( پیش آهیخت، پیش آهیخته، پیش آهیختار و. . . ) بیرون کشید.
کارواژه ی ( پیشاهنگ ) ، ( پیش آهیختن ) است.
بُن کنونی کارواژه ( آهیختن ) ، ( آهَنج/ ( گ ) ) بوده است.
می توان از آن واژگانی چون ( پیش آهیخت، پیش آهیخته، پیش آهیختار و. . . ) بیرون کشید.
کلمات دیگر: