کلمه جو
صفحه اصلی

تیول


مترادف تیول : ضیاع، ملک اربابی، اقطاع، قلمرو فرمانروایی، حیطه نفوذ

فارسی به انگلیسی

bailiwick, fief, feud

fief, feud


bailiwick


مترادف و متضاد

vassalage (اسم)
تبعیت، وابستگی، بیعت، تیول، رعیتی، بندگی

feudality (اسم)
تیول، تصرف بشرط خدمت، اصول ملوک الطوایفی

fief (اسم)
ملک، تیول

ضیاع، ملک اربابی


اقطاع


قلمرو فرمانروایی، حیطه نفوذ


۱. ضیاع، ملک اربابی
۲. اقطاع
۳. قلمرو فرمانروایی، حیطه نفوذ


فرهنگ فارسی

ملک و آب وزمینی که درقدیم ازطرف پادشاه بکسی بدهند، وازدر آمد آن زندگانی کنند
( اسم ) واگذاری در آمد و هزین. ناحی. معینی است از طرف پادشاه و دولت باشخاص براثرابراز لیاقت یا بازی مواجب و حقوق سالیانه ( ایلخانان تاقاجاریه ) اقطاع .

فرهنگ معین

(تُ یُ ) [ تر. ] (اِ. ) واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می آورد.

لغت نامه دهخدا

تیول. ( اِ ) جاگیر مدد معاش و این لفظ ترکی است. و درمدار تَیول. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تملک و تصرف ملک و عقار و زمین داری. ( ناظم الاطباء ). واگذار کردن دولت خالصه ای از خالصه ها یا مالیات قریه ای را به یکی از نوکران خود در ازاء مواجب او در تمام عمر. با بودن و دادن صرف میشود. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

در دورۀ ایلخانی تا قاجار ملک و سرزمینی که از طرف پادشاه به کسی واگذار می شد تا از درآمد آن زندگی کرده و وظیفه و مستمری خود را از مالیات آن وصول کند، اقطاع.

دانشنامه عمومی

تیول می تواند به موارد زیر اشاره کند:
تیول (شیمی)
تیول (املاک)

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:فیودالیسم

پیشنهاد کاربران

تیول ( یا تُیُول ) ، اصطلاحی برای اشاره به اعطای پول یا زمین در ایران پیش از دورة تجدد. ظاهراً تا پیش از سدة نهم واژة تیول کاربرد نداشته است . به عقیدة دورفِر ( ج 2، ص 667ـ669، ش 1014 ) این واژه تلفظ نادرست کلمة یَتول ِ ترکیِ چغتایی به معنای «سرزمین و قلمرو» است . مینورسکی تیول را به معنای واگذاریِ موقتِ حقِ جمع آوریِ مالیاتهای دولتی گرفته و آن را از سُیورغال ، که امتیازی موروثی است ، متمایز دانسته است ( ص 960؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ اول ، ذیل واژه ) . ظاهراً واژة تیول در دورة قراقوینلوها ] 782ـ873 [ به کار رفته است . به گفتة ابوبکر طهرانی ( ج 2، ص 371 ) جهانشاه در 871 «امیران » و «تیولداران » را از ولایات فراخواند تا در لشکرکشی به بغداد شرکت کنند. پس از مرگ جهانشاه در 872، سردارانی که در «اُلکاها و تیولات » خود مانده بودند، آنها را ترک کردند و به ابوسعیدبن قرایوسف پیوستند ( همان ، ج 2، ص 517 ) . در مورد اخیر، و شاید در مورد اول هم ، به نظر می رسد که تیول برابر ناحیه یا ولایت بوده است .
در دورة صفویه به تیول اشاره های بسیار شده ، هرچند ماهیت این نوع واگذاری و شرایط اعطای آن گوناگون بوده است . در سالهای نخست سلطنت شاه طهماسب اول ( 930ـ984 ) تیول به همراه اصطلاح الکا ( ناحیه یا قلمروی که در اختیار طایفه ای بود ) به کار می رفت . از اشاره های موجود در متون نمی توان دریافت که این دو اصطلاح مترادف بوده اند یا نه ، هرچند می توان فرض کرد که احتمالاً تیول واگذاری حق گردآوری مالیاتِ الکا به صاحب آن یا مصونیتهایی در داخل الکا بوده است . به گزارش حسن بیک روملو ( ج 12، ص 247 ) ، شاه در 931 تیولهای امیران اُستاجلو را قطع گردانیدند و به این سبب آنان در سال بعد شروع به مخالفت با شاه کردند ( همان ، ج 12، ص 250 ) . منشی قمی ( ج 1، ص 195 ) نوشته است که طهماسب در سال ششم سلطنت خود ( 936 ) ، به هر یک از امیران استاجلو ساکن در گیلان که به دربارش آمده بودند، یک الکا و یک تیول اعطا کرد. همو ( ج 1، ص 218 ) گزارش کرده است که آنان پس از آنکه در 938 اجازة بازگشت به الکاهای خود را یافتند، متوجه مَحال تیول و اقطاعات خود گردیدند. در 977، به سبب ظلم و تعدی بعضی امرا، شاه طهماسب دستور داد تغییراتی در تیولات آنان داده شود. منشی قمی ( ج 1، ص 563 ) همچنین به برخی تغییرات اعمال شده در الکاهای این امرا اشاره کرده است .
در پی تغییر ساختار حکومت صفوی ، به امیرانِ بزرگ ، ولایات را بیش از الکاها به تیول می دادند. بنابراین ، ظاهراً اصطلاح تیول در مفهومی تقریباً شبیه به اقطاعِ ولایات در دورة سلجوقی ، به کار می رفته و در واقع جانشین اصطلاح اقطاع * شده بوده ، هرچند گاه در منابع به اقطاع نیز اشاراتی رفته است ( برای نمونه رجوع کنید بهاسکندر منشی ، ج 1، ص 322، 352، ج 3، ص 1060؛ اسکندرمنشی و واله اصفهانی ، ص 286 ) .
تیول از زمینهای دیوانی ، خالصجات و نیز ملک خصوصی و، به میزانی کمتر، زمینهای وقفی واگذار می گردید. پیش از سدة سیزدهم ، تیولدار اغلب امیر یا سرکردة طایفه یا سردار سپاه بود. در برابر واگذاری تیول ، از تیولدار انتظار می رفت که در صورت لزوم نیروی نظامی فراهم کند. در برخی موارد تعداد سربازانی که وی می بایست آماده می کرد، در سند واگذاری تیول ( تیول نامچه ) قید می شد ( رجوع کنید بهد. اسلام ، چاپ دوم ، ج 4، ص 1044ـ 1045؛ نیز رجوع کنید به لمتون ، 1953، ص 124ـ125 ) . مصونیت ناحیه یا قلمرو تیول از ورود و دخل و تصرف مأموران حکومت ، اغلب در سند واگذاری تیول ذکر شده بود. بدین ترتیب ، تیولدار در واقع همة اختیارات دیوانیِ ناحیه ای را که به تیول گرفته بود، در دست داشت . در نتیجه عملاً، اگر نه به طور نظری ، تیول بتدریج نوعی واگذاری زمین محسوب می شد. به محض مرگ حاکم ، تیول منقضی می شد، مگر اینکه جانشین حاکم آن را تجدید می کرد. تیولدار قدرتمند، همواره حق تیول خود را، با پرداخت بهایی یا بدون آن ، حفظ می کرد. تیولدار در برابر واگذاری تیول ، عوارضی می پرداخت که گاه سالانه بود ( لمتون ، همانجا ) . با وجود این ، روش کار گوناگون بود: وقتی تیولدار فوت می کرد، وارث
یا وارثان او اغلب می توانستند امتیاز تیول متوفی را به سود خود حفظ کنند. در مورد تیول نیز، مثل اقطاع در دوره های پیشین ، این گرایش وجود داشت که آن را موروثی گردانند و همانند ملک شخصی تلقی کنند.
دست یافتن به ارقام موثق برای مقدار زمین تیول دشواراست . این مقدار در زمانها و ولایتهای گوناگون متفاوت بود. در دورة نادرشاه ظاهراً برای پس گرفتن تیولها و سیورغالها یا دست کم اعمال نظارت شدیدتر بر آنها تلاشهایی صورت گرفت . نادر در 1151 فرمان داد تمام تیولات و موقوفات فارس را پس بگیرند، اما بعید است که این دستور به تمامی اجرا شده باشد ( فسائی ، ج 1، ص 544؛ لمتون ، 1953، ص 129 ) . در دورة قاجاریه ، سرزمینهای وسیعی از کشور به عنوان تیول ، چه به صورت واگذاری مناطقی برای جمع آوری مالیاتهای آن و چه در عوضِ حقوق مأموران حکومتی ، از دست حکومت مرکزی خارج شد ( لمتون ، 1953، ص 139ـ140 ) . بر پایة برآورد رالینسون ( یادداشت ش 5 ) تا اواسط سدة سیزدهم حدود یک پنجم تمام درآمد ایران به شکل تیول از اختیار حکومت مرکزی خارج گردید. یکی از اولین اقدامات مجلس شورای ملی پس از استقرار مشروطیت ، فسخ تیول بود ( لمتون ، 1953، ص 179 ) .
منابع : اسکندر منشی ؛ اسکندرمنشی و محمدیوسف واله اصفهانی ،
ذیل تاریخ عالم آرای عباسی ، چاپ سهیلی خوانساری ، تهران 1317 ش ؛ ] روملو [ ؛ ابوبکر طهرانی ، کتاب دیار بکریه ، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا 1962ـ1964؛ ] حسن بن حسن فسائی ، فارسنامة ناصری ، چاپ منصور رستگار فسائی ، تهران 1367 ش [ ؛ احمدبن حسین منشی قمی ، خلاصة التواریخ ، چاپ احسان اشراقی ، تهران 1359ـ1363 ش ؛
Gerhard Doerfer, Tدrkische und mongolische Elemente im Neupersischen , Wiesbaden 1963 - 1975; EI 1 , s. v. "Tiyu ¦l" ( by V. Minorsky ) ; EI 2 , s. v. "Khar . . .


کلمات دیگر: