ترشیش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ترشیش . [ ت َ ] (اِ) یک نوع سنگ قیمتی . (ناظم الاطباء).
ترشیش . [ ت َ ] (اِخ ) (زمین سنگلاخ ) اول : در کتاب مقدس مذکور است که کشتیهای سلیمان و حیرام هر سه سال یک بار بمکانی که ترشیش نام داشت و در ساحل شرقی افریقا یا در بندر جنوبی آسیا واقع بوده می آمدند و از آنجا طلا و نقره و عاج و میمونها و طاوس ها را می آوردند. (اول پادشاهان 10:22 و دوم تواریخ 9:21). و چون سه سال برای رفتن و آمدن کشتیها لازم بود می توان گفت که احتمال میرود که ترشیش از زمین یهودا دور بوده و یا این که کشتیها بعد ازرسیدن بدانجا، بجای دیگر رفته بعد از اتمام شغل به ترشیش می آمدند. و لفظ ترشیش نیز دلالت بر شهر و بندر معروف می نمود که در جنوب اسپانیا واقع بود، و هم اسم نهری است . خلاصه در وجه تسمیه ٔ آن آراء مختلف است و ترجمه ٔ هفتگانه ٔ آن را فرطجنّه نامیده است ... وقایعی که در کتاب مقدس درباره ٔ ترشیش مذکور است یکی این است که یونس پیغمبر بدانجا وارد می شد و بسیاری از اوقات باد شرقی به آن دریا وزیده کشتیهای ترشیشا را که دارای امتعه ٔ نفیسه و گرانبها بود در امواج آبهای دریای روم در هم می شکست . (کتاب مزامیر 48:7، کتاب حزقیال 27:26) و ترشیش را معادن زیاد از قبیل نقره و آهن و حلبی و قلع بسیار بوده . (کتاب حزقیال 27:12). و نویسندگان قدیم در خصوص دولت و مکنت ترشیش گفتگوها بسیار نموده اند، چنانکه گویند در زمان سلطنت رومیان چهل هزار کس معدنچی داشته و بیست وپنجهزار درهم به رومانیان میدادند و چون از جغرافیای آن زمان اطلاعی نداریم نمی توانیم در میان این دو قول ذیل ربط دهیم زیرا دراول پادشاهان (22:48) می گوید یهوشافاط کشتیهای ترشیش را در بحر قلزم ساخت تا به اوفر روند، و در دوم تواریخ (2:36) می گوید که آن کشتیها ساخته شدند تا به ترشیش روند، و بهیچوجه ذکر اوفر را نمی نماید. (مقابل اول پادشاهان 9:28 و دوم تواریخ 9:21). لهذا تأویلات زیاد نموده اند بلکه در میان دو قول فوق ربط و علاقه دهند، منجمله می گویند کشتیهای ترشیش یعنی کشتیهای بزرگ ... دوم : یعنی قلعه و او مردی از بن یامینیان بوده .(اول تواریخ 7:1). سوم : یکی از رؤسای هفتگانه ٔ فارس و مادی . (کتاب استر 1:14) (از قاموس کتاب مقدس ).
ترشیش . [ ت َ ] (اِخ )در بعضی از کتب و اشعار عرب ، این نام به شهر تونس داده شده است . (از قاموس الاعلام ترکی ). نام شهر تونس است در افریقا. ابوالحسن بن رشیق گوید نام شهر تونس است در رمیتا. (از معجم البلدان ). رجوع به تونس شود.
ترشیش . [ ت ُ ] (اِخ ) یاقوت آرد: ناحیه ای از اعمال نیشابور است که اکنون در دست ملاحده قرار دارد، و آنرادر ماده ٔ طرثیث یاد کرده ام . (معجم البلدان ). ترشیز.(قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به طریثیث و ترشیز شود.
ترشیش. [ ت ُ ] ( اِخ ) یاقوت آرد: ناحیه ای از اعمال نیشابور است که اکنون در دست ملاحده قرار دارد، و آنرادر ماده طرثیث یاد کرده ام. ( معجم البلدان ). ترشیز.( قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به طریثیث و ترشیز شود.
ترشیش. [ ت َ ] ( اِخ )در بعضی از کتب و اشعار عرب ، این نام به شهر تونس داده شده است. ( از قاموس الاعلام ترکی ). نام شهر تونس است در افریقا. ابوالحسن بن رشیق گوید نام شهر تونس است در رمیتا. ( از معجم البلدان ). رجوع به تونس شود.
ترشیش. [ ت َ ] ( اِخ ) ( زمین سنگلاخ ) اول : در کتاب مقدس مذکور است که کشتیهای سلیمان و حیرام هر سه سال یک بار بمکانی که ترشیش نام داشت و در ساحل شرقی افریقا یا در بندر جنوبی آسیا واقع بوده می آمدند و از آنجا طلا و نقره و عاج و میمونها و طاوس ها را می آوردند. ( اول پادشاهان 10:22 و دوم تواریخ 9:21 ). و چون سه سال برای رفتن و آمدن کشتیها لازم بود می توان گفت که احتمال میرود که ترشیش از زمین یهودا دور بوده و یا این که کشتیها بعد ازرسیدن بدانجا، بجای دیگر رفته بعد از اتمام شغل به ترشیش می آمدند. و لفظ ترشیش نیز دلالت بر شهر و بندر معروف می نمود که در جنوب اسپانیا واقع بود، و هم اسم نهری است. خلاصه در وجه تسمیه آن آراء مختلف است و ترجمه هفتگانه آن را فرطجنّه نامیده است... وقایعی که در کتاب مقدس درباره ترشیش مذکور است یکی این است که یونس پیغمبر بدانجا وارد می شد و بسیاری از اوقات باد شرقی به آن دریا وزیده کشتیهای ترشیشا را که دارای امتعه نفیسه و گرانبها بود در امواج آبهای دریای روم در هم می شکست. ( کتاب مزامیر 48:7، کتاب حزقیال 27:26 ) و ترشیش را معادن زیاد از قبیل نقره و آهن و حلبی و قلع بسیار بوده. ( کتاب حزقیال 27:12 ). و نویسندگان قدیم در خصوص دولت و مکنت ترشیش گفتگوها بسیار نموده اند، چنانکه گویند در زمان سلطنت رومیان چهل هزار کس معدنچی داشته و بیست وپنجهزار درهم به رومانیان میدادند و چون از جغرافیای آن زمان اطلاعی نداریم نمی توانیم در میان این دو قول ذیل ربط دهیم زیرا دراول پادشاهان ( 22:48 ) می گوید یهوشافاط کشتیهای ترشیش را در بحر قلزم ساخت تا به اوفر روند، و در دوم تواریخ ( 2:36 ) می گوید که آن کشتیها ساخته شدند تا به ترشیش روند، و بهیچوجه ذکر اوفر را نمی نماید. ( مقابل اول پادشاهان 9:28 و دوم تواریخ 9:21 ). لهذا تأویلات زیاد نموده اند بلکه در میان دو قول فوق ربط و علاقه دهند، منجمله می گویند کشتیهای ترشیش یعنی کشتیهای بزرگ... دوم : یعنی قلعه و او مردی از بن یامینیان بوده.( اول تواریخ 7:1 ). سوم : یکی از رؤسای هفتگانه فارس و مادی. ( کتاب استر 1:14 ) ( از قاموس کتاب مقدس ).