مترادف طعنه : بدگویی، سرزنش، شماتت، طعن، لوم، ملامت، نیش و کنایه، سرزنش کردن، نیزه زنی، ضربت نیزه
برابر پارسی : سرزنش، سرکوفت، بدگویی
taunt(ing), sarcasm, sneering, irony
barb, irony, quip, sarcasm, taunt
خنجر زدن , زخم زدن , سوراخ کردن , زخم چاقو , تير کشيدن
بدگویی، سرزنش، شماتت، طعن، لوم، ملامت، نیش و کنایه
سرزنش کردن
نیزهزنی، ضربتنیزه
۱. بدگویی، سرزنش، شماتت، طعن، لوم، ملامت، نیش و کنایه
۲. سرزنش کردن
۳. نیزهزنی، ضربتنیزه
طعنه . [ طَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش آق قلعه ٔ شهرستان گنبد قابوس در 1/5هزارگزی خاور آق قلعه ، جنوب رودخانه ٔ گرگان . دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 8000 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ گرگان بوسیله ٔ موتور برداشته میشود. محصول آنجا غلات و صیفی و حبوبات و لبنیات . شغل اهالی زراعت وگله داری . صنایع دستی زنان قالیچه بافی است . راه فرعی به آق قلعه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
منوچهری .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
نظامی .
شبستری .
امیرخسرو (از آنندراج ).
ابن یمین .
ابن نصیر.
۱. سخن کنایهآمیز که معمولاً به منظور توهین، تمسخر، و سرزنش بر زبان میآید.
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] سرزنش؛ بدگویی: ◻︎ دو دوست با هم اگر یکدلند در همه حال / هزار طعنهٴ دشمن به نیمجو نخرند (ابنیمین: ۳۸۲).
〈 طعنه زدن: (مصدر لازم)
۱. سرزنش کردن؛ ملامت کردن.
۲. گوشه و کنایه زدن: ◻︎ همه حمال عیب خویشتنیم / طعنه بر عیب دیگران چه زنیم (سعدی: لغتنامه: طعنه زدن).