کلمه جو
صفحه اصلی

اسیاب

فارسی به انگلیسی

(water-) mill, gristmill, water mill

فارسی به عربی

طاحونة

مترادف و متضاد

mill (اسم)
ماشین، کارخانه، اسیاب

water mill (اسم)
اسیاب

فرهنگ فارسی

( آسیاب ) ( اسم ) ۱ - آسی که بقوت آب گردد. ۲ - ( توسعا ) هر نوع آس
آب آسیا

فرهنگ معین

( آسیاب ) [ په . ] (اِمر. ) آسی که با نیروی آب کار می کند. ، ~به نوبت کنایه از لزوم رعایت کردن نوبت .

لغت نامه دهخدا

( آسیاب ) آسیاب. ( اِ مرکب ) ( از: آس + آب ) آس که بقوت آب گردد، و توسعاً، هر نوع دیگر از آن. آب آسیا. آب آس :
چرا چون آسیاب گردگردی
بیاکنده به آب وباد و گردی ؟
( ویس و رامین ).
بخواهد همی خوردمان آسیاب
بدندان ما، در، گیا را فناست.
ناصرخسرو.
گر نان طلب کنند در من زنند ازآنک
بی دانه من آب زده ست آسیابشان.
خاقانی.
هست بپیرامنش طوف کنان آسمان
آری بر گرد قطب چرخ زند آسیاب.
خاقانی.
بر سرم گردید سنگ آسیاب
تا برآمد گردم از جان خراب.
بسحاق اطعمه.

فرهنگ عمید

( آسیاب ) ۱. = آسیا * آسیای آبی
۲. = آس۱
۳. (زیست شناسی ) = دندان * دندان آسیا

دانشنامه عمومی

آسیاب. آسیاب ممکن است یکی از موارد زیر باشد:
دستگاه آسیاب، دستگاهی برای خرد کردن مواد جامد به قطعات کوچک تر
آسیاب آردساز یا آسیاب دستی که برای آرد کردن گندم و برنج و ... کاربرد داشته است
آسیاب بادی، گونه ای آسیاب که نیروی جنبشی آن از راه باد فراهم می گردد
آسیاب آبی، گونه ای آسیاب که نیروی جنبشی آن از راه جریان آب فراهم می گردد

دانشنامه آزاد فارسی

آسیاب. رجوع شود به:آسیای آبی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آسیاب. دستگاه آرد کننده غلّات و حبوبات را آسیاب می گویند و از آن در بابهاى خمس، طهارت، تجارت، اجاره و شفعه به مناسبت سخن گفته شده است.
منظور از آسیاب، اعم از آسیاب دستى و آبى مى باشد
خمس سنگ آسیاب
در این که سنگ آسیاب در تعلق خمس به آن، ملحق به معدن است یا خیر، اختلاف مى باشد.
تیمم و سجده بر سنگ آسیاب
تیمم به سنگ آسیاب
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۶.
...

واژه نامه بختیاریکا

( آسیاب ( طبیعی تعبیه و حفاری شده در دل سنگ ) ) چال اَر؛ چال بردر؛ بَرداَر ( بَردر؛ برد اَر )
( آسیاب (دندان) ) کاکُلی
( آسیاب ) مکینِه

جدول کلمات

آسیاب
هر

پیشنهاد کاربران

یکی از این اسیاب ها، آسیاب سیریز بوده که در بحران قحطی جنگ جهانی اول نقش مهمی را ایفا کرد و در اوخر زمستان سال ۱۳۰۶ زیر بنای آن بر اثر طغیان آب رودخانه ها و سرلریز شدن سیلی عظیم بنا بر گویش محلی آن زمان کارثو، ویران شد.

آسیاب عبارت است از دو سنگ ضخیم سنگسن و محکم که روی هم قرار گرفته اند و سنگ بالایی روی سنگ زیرین می چرخد و با چرخش خود دانه هایی مانند گندم و جو و نظایر آنهارا تبدیل به آرد یا بلغور می کند. محرک آن می تواند موتور های برقی، گازوئیلی، بنزینی، نیروی آب، باد، نیروی ماهیچه ای حیوانات یا انسان باشد. امروزه آسیاب های مجهز تری ساخته شده اند که با نیروی برق کار می کنند و علاوه بر آسیاب کردن عمل بوجاری و پاک کردن گندمها ، پر کردن کیسه های آرد و سردوزی آنها را هم انجام می دهند. هنوز هم آسیاب های ساده دستی در خانه ها پیدا می شوند که برای تهیه بلغور از آنها استفاده می گردد.
آسیاب به ترکی: دَگیرمان گفته می شود و با توجه به اینکه حرف " گ " در وسط کلمه های ترکی " ی " تلفظ می شود، این کلمه دَییرمان تلفظ می شود.
آسیابهایی نیز در بازار وجود دارد که به عنوان یکی از لوازم آشپزخانه از آنها استفاده می شود، این آسیابها به جای سنگ آرد کننده، تیغه های بسیار تیزی دارند که با چرخش در میان دانه ها در حقیقت آنها را می بُرَند و با تکرار بسیار زیاد و سریع اینکار دانه ها را ریزتر کرده و به شکل آرد درمی آورد.
آسیاب آشپزخانه در زبان ترکی هم آسیاب گفته می شود.
در خسروشاه آذربایجان و حوالی آن، یئددی دگیرمان دا بیر " پونزا " اونوم یوخدور = در هفت آسیاب به اندازه " یک پانزدهم منِ هزار مثقال "، ( حدوداً 300 گرم ) آرد ندارم؛کنایه از بی پولی و فقر مفرط است. ( در سیستم توزین جدید که واحد آن کیلو گرم می باشد، سنگ250 گرمی را "پونزا " می گویند. )
همچنین دَگیرمانی ایشه سالماق = بکار انداختن آسیاب، کنایه از نزول خواری است.

آسیاب : در زبان ترکی می شود دیرمان . ریشه واژه دیرمان هم در ترکی دور ویران بوده یعنی چیزی که می گردد و دور می زند دور وئران ترکیب شده از دور فارسی و وئران ترکی یعنی چرخنده و دور زننده که رفته رفته به دیرمان که تلفظش آسان است تبدیل شده.
واژه دیرمان در میان اسامی ترکی بیشتر دیده می شود . مثل اوچ دیرمان یعنی سه آسیاب یا دیرمان آرخی یعنی جوی آسیاب، دیرمان ده ره سی به معنی دره ی آسیاب

خرد کن.

دست گاهی برای خرد کردن و ارد کردن گندم - جو و دانه های دیگر

آس ( سنگ آسیاب ) آب

جایی که گندم را در آنجا آسیاب میکنند و گندو به آرد تبدیل میشود


واژه ای ایرانی
و پارسی هستش آسیاب
در دیگر زبان ایرانی یعنی کردی ( کرمانج ) میشود. . . . . میل


کلمات دیگر: