کلمه جو
صفحه اصلی

نویسنده


مترادف نویسنده : ادیب، مصنف، دبیر، راقم، کاتب، محرر، منشی، نگارنده، وراق

متضاد نویسنده : خواننده

فارسی به انگلیسی

author, contributor, eer _, scribe, speller, writer


writer, author, clerk, secretary, contributor, eer _, scribe, speller, penman

writer, author, penman, clerk


فارسی به عربی

کاتب , ملحن , مولف

مترادف و متضاد

ادیب، مصنف ≠ خواننده


دبیر، راقم، کاتب، محرر، منشی، نگارنده، وراق


۱. ادیب، مصنف
۲. دبیر، راقم، کاتب، محرر، منشی، نگارنده، وراق ≠ خواننده


craftsman (اسم)
هنرپیشه، هنرمند، پیشه ور، صنعت گر، نویسنده، پیشه کار

penman (اسم)
منشی، نویسنده، ادیب، اهل قلم

scrivener (اسم)
محرر، کاتب، نویسنده، وامده

author (اسم)
نویسنده، مولف، مصنف، بانی، سازنده

writer (اسم)
نویسنده، مصنف، سخنور، راقم، خامه ران

composer (اسم)
نویسنده، مولف، مصنف، سازنده، سراینده، آهنگساز، اهنگ ساز

فرهنگ فارسی

پدیدآور یک اثر نوشتاری


فرهنگ معین

(نِ سَ دِ ) (ص فا. ) ۱ - آن که می نویسد، کاتب . ۲ - منشی .

لغت نامه دهخدا

نویسنده. [ ن ِ س َ دَ / دِ ] ( نف ) آنکه نوشتن تواند. ( یادداشت مؤلف ). که سواد نوشتن دارد :
سدیگر هر آن کس که داننده بود
نویسنده و چیزخواننده بود.
فردوسی.
نویسنده را دست گویا بود
گل دانش از دلش بویا بود.
اسدی.
|| منشی. مترسل. دبیر. ( یادداشت مؤلف ). که پیشه او ترسل و انشاء مکاتیب است :
نویسنده ای خواست از بارگاه
به قیصر یکی نامه فرمود شاه.
فردوسی.
سوم روز بزم روان ساختند
نویسنده را پیش بنشاختند.
فردوسی.
نویسنده را پیش بنشاندند
ز هر در فراوان سخن راندند.
فردوسی.
احتیاط باید کرد نویسندگان را در هر چه نویسند که از گفتار باز توان ایستاد و... ( تاریخ بیهقی ص 686 ). || نگارنده. که نوشته و کتابت کرده است. که چیزی را نوشته است. مؤلف. کاتب. راقم : مبارک باد بر نویسنده و خواننده. ( نوروزنامه ).
چه دانند مردم که در جامه کیست
نویسنده داند که در نامه چیست.
سعدی.
|| روزنامه نگار. جریده نگار. که به شغل نویسندگی پردازد. که کارش نگارش مقاله و داستان در جراید و مجلات است. || محاسب. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) کسی که کتاب، مقاله، یا داستان می نویسد.
۲. [قدیمی] دبیر.
۳. [قدیمی] باسواد.

دانشنامه عمومی

نویسنده به کسی گفته می شود که به نوشتن می پردازد. واژهٔ نگارنده نیز گاه هم معنی با نویسنده به کار می رود.
شاعر
فهرست نویسندگان جهان
فهرست نویسندگان ایرانی
امروزه این لفظ عمومیت یافته و علاوه بر داستان نویسان به افرادی که در زمینه های دیگر نیز می نویسند اطلاق می شود. مانند نویسندگان نمایش نامه که به آن ها نمایش نامه نویس یا تئاترنویس یا نویسندهٔ متن فیلم که به آن ها فیلم نامه نویس می گویند.
نویسنده، شخصی واقعی است که متنی خلق می کند. نباید نویسنده را با راوی یا نویسندهٔ نهفتهٔ روایت اشتباه گرفت. نویسندهٔ نهفته نه نویسندهٔ واقعی اثر است، نه راوی. نویسندهٔ نهفته تصویری از نویسنده است که در خلال خواندن روایت در ذهن خواننده شکل می گیرد. به راحتی (و برای ادا کردن حق مطلب) می توان نویسندهٔ نهفته را «نویسندهٔ استنباط شده» از سوی خواننده نامید.
Wikipedia contributors, "Author," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Author&oldid=196760594

فرهنگستان زبان و ادب

{writer} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] پدیدآور یک اثر نوشتاری

جدول کلمات

محرر
نویسنده {ژاندارک }
شاو

پیشنهاد کاربران

میرزا

قلم زن

کاتب

کاتب، میرزا، محرر، منشی، ادیب، دبیر، راقم، مصحف، مصنف، نگارنده، وراق

کلمه "نویسنده " از دو قسمت تشکیل شده است . قسمت :
*نویس * که بن مضارع هست . وقسمت :پسوند*نده* که
نشانه اسم فاعل ( اسمی که کننده ی کا ررا بیا ن می کند ) هست. وبه حرف اخر بن مضارع یعنی"س" فتحه می دهد .


ادیب، مصنف، دبیر، راقم، کاتب، محرر، منشی، نگارنده، وراق


کلمات دیگر: