نوشتن و نویسندگی بیانی از زبان، که در یک نگارش متن از راهِ بکارگیری مجموعه ای از علائم و نمادها (شناخته شده به عنوان یک سیستم نوشتاری) انجام می گیرد و این از تصویر، مانند غارنویسی و نقاشی، و ضبط زبان از طریق یک رسانه غیر متنی مانند صدا نوار مغناطیسی متمایز است.نویسنده کسی است که با استفاده از کلمات در سبک های گوناگون برای ارتباطِ ایده ها می نویسند. نویسندگان شکل های گوناگون هنری و ادبی تولید می کنند؛ نوشتن خلاق مانند رمان، داستان کوتاه، شعر، نمایشنامه، مقالات، اخبار، فیلمنامه، و یا مقالات.
• «نویسندگی تنها شغلی است که اگر با آن پول در نیاوردید، کسی مسخره تان نمی کند!.» برگرفته از فرهنگ گفته های طنز آمیز، رضی هیرمندی، ۱۲۹۱ ->
ژول رونار• «نویسنده شدم چون در نیویورک زندگی می کردم، بسیاری از چیزهای بزرگ را دیدم و شنیدم و حس کردم؛ چیزهای سرگرم کننده و گاه خطرناکی که در شهر بی دروپیکری مانند نیویورک روی هم انباشته شده است. من نویسنده شدم چون نخواستم سرسپرده باشم.» ->
دان دلیلو• «بدعنق تر و حتّی خطرناک تر از نویسنده کسی را سراغ ندارم.» برگرفته از فرهنگ گفته های طنز آمیز، رضی هیرمندی، ۱۳۱۳ ->
ویلیام چهارم پادشاهی متحده• «هر چه بیشتر در فنِّ نوشتن کار می کنم، بیشتر پی می برم که، هیچ چیز جالب تر از صداقت نیست. آنچه مردم انجام می دهند، و آنچه مردم می گویند، همچنان شگفت آور است، یا تقارنِ عجیب اش، یا شور و هیجانش، گوارایی یا درد و ناگوارایی اش باعثِ تعجّب من می باشد. چه کسی می تواند همهٔ چیزهای حیرت آوری را که واقعاً اتفاق می افتد از خود ابداع کند؟» در On writing well ->
ویلیام زینسر• «از اول بگویم که من مخالف هرگونه ممیزی و ممنوعیت در انتشار کتاب هستم. ادبیات خود را بالذاته پالایش می کند.» ->
جمال الغیطانی'• «نوشته خوب خود ماندگار و پایا می شود. هر قدر میزان آزادی بیشتر شود ما ارزش بالاتری خواهیم یافت.» ->
جمال الغیطانی• «کار کردن به طور مستمر از اساس کار نویسندگی است. نمی گویم نویسنده باید هر روز بنویسد که اگر چنین کند خیلی خوب است ولی فکر می کنم نوشتن کاری بسیار جدی است و انرژی فوق العاده از فرد می طلبد و تا وقتی به شکل مهم ترین و حیاتی ترین مسئله فرد درنیاید نمی تواند به بار بنشیند. نویسنده متفنن یا نویسنده ای که گرفتاری ها و دغدغه های دیگری دارد نمی تواند آثار قابل ملاحظه ای در میان آثارش داشته باشد.» گفتگو با فصل نو ->
فریبا وفی• «بگذریم از اتاق کار و مقداری درآمد که ویرجینیا وولف از آن حرف می زند به نظرم نویسنده برای نوشتن امنیت خاطر لازم دارد. آزادی لازم دارد. فراغت و فضای آزاد برای گفتگو و تعامل آزادانه با محیط زندگی اش لازم دارد.» گفتگو با فصل نو ->
فریبا وفی• «نویسندگی در ایران به هیچ وجه شرایطی ندارد که نویسنده بتواند روی آن به عنوان منبع درآمد حساب کند.»• «آنچه ما را وادار به نوشتن می کند، عشق است. وقتی چیزی در وجود نویسنده می جوشد این نیاز در او به وجود می آید که بنویسد و هدفش را دنبال کند وگرنه اگر فکر کنید نویسندگی شغل و منبع درآمد نویسندگان محسوب می شود اینطور نیست.» ->
فهیمه رحیمی• «نویسندگی من اینگونه است که یکباره افکار به ذهنم الهام می شوند. مثلاً خوابم ولی یکباره جملاتی به ذهنم خطور می کند و من خواب آلود آنها را می نویسم. اتاق مرا باید ببینید. اتاق من کاغذ دیواری است ولی روی آن پر از نوشته است. دلیلش هم همین است که یکباره از خواب بیدار می شوم خودکار برمی دارم و در اسرع وقت آنچه را به ذهنم رسیده می نویسم. فکر نمی کنم شاغل بودن من می توانست روی کیفیت و نوع کارم تأثیر بگذارد زیرا قهرمان های داستان هایم خودشان سرنوشتشان را به من می گویند و من فقط آنچه آنها می گویند و می اندیشند کتابت می کنم.» ->
فهیمه رحیمی• «فکر می کنم لازم است در نظام اداری به نویسندگی هم مانند دیگر حرفه ها نگاه شود و بودجه ای در اختیار کانون های متولی امر ادبیات و نویسندگی قرار گیرد تا آنها بتوانند به اعضای خود خدمات بدهند. حداقل بتوانند مشکل بیمه نویسندگان را حل کنند.» ->
فهیمه رحیمی• «من ۴۰ سال است که می نویسم و نوشتن کار بسیار دشواری است. بگذریم که برخی آن را کار ساده ای می پندارند اما کسی نیست به این افراد بگوید خوب بنشینید و بنویسید تا متوجه شوید، نویسندگی چه کار سختی است حتی اگر شخصیت های ما معلوم باشند.» ->
منیژه آرمین• «هر چقدر که از عمر نویسندگی یک نویسنده می گذرد، او سخت گیرتر می شود.» ->
هوشنگ مرادی کرمانی• «هیچ نویسنده ای هنگام نوشتن به این فکر نمی کند که دارد شاهکار می نویسد و یا اثرش بد از کار در می آید، اما بخشی از تمرکزش در ناخوادگاه معطوف به مخاطبش است.» ->
هوشنگ مرادی کرمانی• «این داستان ها، حاصل چنگ زدن و تلاش من در زندگی است؛ یعنی من به زندگی خودم چنگ زدم و آن را به تصویر کشیدم و داستان هایم همه ریشه در زندگی من دارد. زمانی که دیدم مردم دردهای مرا گوش نمی دهند، سعی کردم آنها را به زبان طنز بگویم.» ->
هوشنگ مرادی کرمانی• «همیشه مرسوم است که نویسنده ها کتاب های خود را فرزندان خود عنوان می کنند به نظر من این یک نگاه کلیشه ای است و انتظار نداشته باشید که من نویسنده همه کتاب هایم را در یک حد و اندازه دوست داشته باشم، من در شرایط کنونی کتاب «شما که غریبه نیستید» را بهترین کتاب خود می دانم.» ->
هوشنگ مرادی کرمانی• «به نظرمن نویسنده ها باید ارتباط تنگاتنگی با سینما داشته باشند، فیلم ببنند و از تکنیک های سینمایی به نفع داستان استفاده کنند و از توضیح اضافات بپرهیزند. من هروقت که خبر انتشار کتابی را به رسانه ها می دهم؛ فیلم سازان برای ساخت فیلم براساس آن اعلام آمادگی می کنند. شاید خیلی برایتان عجیب باشد که با گذشت حداکثرسه روزازانتشاریک کتاب تلفن خانه من شروع به زنگ خوردن می کند و کارگردان های بسیاری هستند که می خواهند برای ساخت فیلم با من وارد گفت وگو شوند.» ->
هوشنگ مرادی کرمانی• «جایزه گرفتن اتفاق بسیارخوبی است و من ازاین که جایزه ای دریافت کنم، همواره احساس خوشایندی دارم هرچند که مردم با خواندن کتاب هایم همواره به من جایزه داده اند. بهترین جایزه برای من به عنوان نویسنده این است که کتاب هایم خوانده می شوند و منتظرند تا ببینند کتاب بعدی من چیست. برای یک نویسنده لذتی بیشتر از این نمی تواند وجود داشته باشد.» ->
هوشنگ مرادی کرمانی• «کار شاعر و نویسنده آن است که غم نهفته در دل شکوهمندترین چیزها را باز نماید و شکوه نهفته درون غمبارترین اشیاء را.» از کتاب اوائل زندگی زندگی هاردی، فصل ۱۳ چاپ ۱۹۲۸. فقره یادداشت ۱۹ آوریل ۱۸۸۵ ->
توماس هاردی• نویسنده کسی است که به «قرض وقوله» از رفیقان و آشنایان، کتابش را چاپ می کند و به دوستان و خویشان اهدا می کند تا آن ها نیز کتاب را خوانده و نخوانده، در طاقچه ای یا در پستوی خانه ای بایگانی کنند.• «زندگی نویسنده نیمی جاه طلبی است و نیمی اضطراب. این هر دو باید باشد.» ->
مارتین ایمیس• «اینکه نویسنده ها بیش از هر کس دیگری می خواهند جاودانه شوند، یک واقعیت است. چون در حقیقت با گذشت زمان است که کیفیت کار هنری معلوم می شود. بقیه چیزها مهم نیستند. نقد هنری و دیگر حرف ها لفاظی است.» ->
مارتین ایمیس• «اگر بعد از یک قرن هنوز نامت در میان باشد، موفق شده ای.» ->
مارتین ایمیس• «داستان نویس، شخصی است که به شخصیّت های رُمانش، ارزش های مبتنی بر واقعیتی را نسبت می دهد که با ارزش های «واقعی» زندگی تفاوت دارد. داستان نویس کسی است که زندگی واقعی خود را با زندگی شخصیت های رُمانش مخلوط و مغشوش می کند.» مصاحبه با شمسی عصّار (شوشا گاپی)، نشرشده در هنر نویسندگی، مجید روشنگر، نشر مروارید، چاپ۱۳۸۷، ص ۱۴۵ ->
آلن رب -گریه• «نوشتن خیلی از واقعیت لذت بخش تر است. فکر کنم نویسنده بودن شما را با گزینه های بی شماری از هر شرایط انسانی در ارتباط قرار می دهد. در هر شرایط انسانی تعداد زیادی گزینه، استعداد، شور و شوق و انرژی وجود دارد. گاهی وقتی کار روزانه ام را به پایان می برم خیلی برایم دشوار است. بعد از شش، هفت، هشت ساعت باید به واقعیت بازگردم بویژه به این واقعیت وحشتناک! واقعاً دشوار است.» ->
دیوید گراسمن• «به عنوان یک نویسنده فکر می کنم که شما هر چیزی را که می نویسید با تجربه های شخصی تان تغذیه می کنید.» ->
اینگرید بتانکورت• «نوشتن کار بسیار دشواری است. بگذریم که برخی آن را کار ساده ای می پندارند اما کسی نیست به این افراد بگوید خوب بنشینید و بنویسید تا متوجه شوید، نویسندگی چه کار سختی است حتی اگر شخصیت های ما معلوم باشند.» ->
منیژه آرمین• «آنگاه که آدمی، زن یا مرد، راه-و-رسم خوب زندگی کردن را فراگرفت، راه های گوناگونی را برای بیان حال خود در پیش می گیرد، نوشتن یا چیزی برتر از آن، در این شمار است.» ->
اسلون ویلسون• «نویسندگان جوان باید این را یاد بگیرند که از بیست سالگی تا سی سالگی سن در آب نمک ماندن شان است. در این مدت باید حسابی بیاموزند، سفر بروند، ببینند، تجربه کنند. پس کمی جسارت به خرج بدهید و از بابل های شخصی تان بیرون بیایید. بروید و یک کاری روی کشتی بگیرید یا در یک بیمارستان، این طوری است که کلی چیز یادمی گیرید.» ->
دیو اگرز• «هنر چیزی را که برای علم بدیهی است تقلید و تکرار نمی کند، بلکه جهانِ عواطف را به روی ما می گشاید. نویسنده کلیدهایی برای فهم بشر به دست می دهد.» در مقالهٔ «میان کلبنیکوف و جویس: تفاوت ها و مشابهت ها» ->
ایلیا ارنبورگ• «نویسنده، زندگی درونی انسان معاصر را به طور مختصر و مفید و به نحوی نافذ می گشاید.»راه کمال در داستان نویسی، ۱۹۵۱، ص ۷• «هیچ موضوع بی ارزش وجود ندارد، ولی روش بی ارزش به موضوع چرا.»راه کمال در داستان نویسی، ۱۹۵۱، ص ۱۰• «، اندرزی است که هرکسی توانایی شنیدنش را ندارد ولی آن هایی که آن را می شنوند و به کار می بندند، به زودی خواهند دید که اندرزی کارآمد است.»کنستانتین فدین راه کمال در داستان نویسی، ۱۹۵۱، صص ۱۸ ->
کیفیت نه کمیت