کلمه جو
صفحه اصلی

نوشتن


مترادف نوشتن : تحریر، ترقیم، رقم زدن، کتابت، نگاشتن

متضاد نوشتن : خواندن

فارسی به انگلیسی

gram _, pen, register, registration, remark, type, write, writing


to write, gram _, pen, register, registration, remark, type, writing, slobber

to write


فارسی به عربی

اخطب , قلم

مترادف و متضاد

تحریر، ترقیم، رقم‌زدن، کتابت، نگاشتن ≠ خواندن


character (فعل)
نوشتن، مجسم کردن

pen (فعل)
بستن، نوشتن، نگاشتن، در حبس انداختن

inscribe (فعل)
محاط کردن، نوشتن، نقش کردن، ثبت کردن، حکاکی کردن، حجاری کردن روی سطوح و ستونها

write (فعل)
نوشتن، تالیف کردن، انشاء کردن، تحریر کردن

write down (فعل)
نوشتن

set down (فعل)
نوشتن، یادداشت کردن، پیاده کردن، نشاندن، بزمین گذاشتن

indite (فعل)
درست کردن، نوشتن، تصنیف کردن، انشاء کردن

فرهنگ فارسی

نگاشتن، تحریرکردن، کتابت، نامه، امربه نوشتن، درنوریدن، نوردن، درنوشتن نیزمیگویند، پیچیده
( مصدر ) ( نوشت نویسد خواهد نوشت بنویس نویسنده نویسا نوشته ) اندیشه و مطلبی را بوسیل. مداد یا قلم بر روی کاغذ آوردن کتابت کردن تحریر کردن .
از دور گذشت و نالیدن و زاریدن .

فرهنگ معین

(نَ یا نِ وِ تَ ) (مص م . ) ۱ - تحریر کردن . ۲ - درنوردیدن ، پیچیدن .

لغت نامه دهخدا

نوشتن . [ ن ُ وَ ت َ / ن َ وِ ت َ ] (مص ) از دور گذشتن و نالیدن و زاریدن (؟). (ناظم الاطباء).


نوشتن . [ ت َ ] (مص ) نوشیدن . آشامیدن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). به این معنی نوشیتن درست است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).


نوشتن . [ ن َ وَ ت َ ] (مص ) پیچیدن . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (آنندراج ). درنوردیدن . (برهان قاطع). نوردیدن . (غیاث اللغات ). لای چیزی پیچیدن :
چو آن خردرا سیر دادند شیر
نوشتندش اندر میان حریر.

فردوسی .


کشته و برکشته چند روز گذشته
در کفنی هیچ کشته را ننوشته .

منوچهری .


برون کرد از تن مر آن جامه را
نوشت اندر آن جامه آن نامه را.

شمسی (یوسف و زلیخا).


|| پیچیدن و لوله کردن ، چنانکه طومار را. نوردیدن . نیز رجوع به نوردیدن شود : امیر چون نامه بخواند بنوشت و به غلامی خاص داد. (تاریخ بیهقی ص 159). || نوردیدن . بالا زدن . برگرداندن . (یادداشت مؤلف ).لبه ٔ جامه را تا زدن و برگرداندن . نیز رجوع به نوردو نورد جامه شود :
جوانان ز پاکی و از راستی
نوشتند بر پشت دست آستی .

فردوسی .


|| تا کردن . ته کردن . رجوع به معنی قبلی و بعدی شود. || برچیدن . فراچیدن . جمع کردن . مقابل گستردن :
چو بود کیسه و جیب من از درم خالی
دلم ز صحن امل فرش خرمی بنوشت .

فرخی .


چو بنوشت آن فرش زربفت راغ
همه گنبد سبز شد پرچراغ .

اسدی .


بامدادان که روز روشن گشت
شب تاریک فرش خود بنوشت .

نظامی .


|| منسوخ کردن . برچیدن و برداشتن :
امسال نام چند حصار قوی نوشت
در هر یکی شهی سپه آرای و محتشم .

فرخی .


رستم سزا بودی چو او بر پیل جستی چاکرش
ننوشت کفر و شرک را جز تیغ ایمان گسترش .

ناصرخسرو.


و رسوم بددینان بنوشت . (راحة الصدور راوندی ). || طی کردن . (برهان قاطع). درنوردیدن . (ناظم الاطباء). قطع کردن . بریدن . سپردن . پیمودن . درنوشتن . (یادداشت مؤلف ) :
دهد شاه را بنده مژده ز بخت
که بنوشتم این دیوکش راه سخت .

اسدی .


که اسباط فرخ نوشتند راه
به کنعان رسیدند با دستگاه .

شمسی (یوسف و زلیخا).


دستی که گرفتی سر آن زلف چو شست
پائی که ره وصل نوشتی پیوست .

خاقانی .


گوئی آن دم کز چَه ِ مغرب ره مشرق نوشت
میغ بر مهر و زحل بر زبرقان افشانده اند.

خاقانی .


بنوشته هفت چرخ و رسیده به مستقیم
بگذشته از مسافت و رفته به منتهی .

خاقانی .


در رساتیق می گشت و مشارع و مناهل می نوشت . (سندبادنامه ص 304).
وز آن سوی دگر شیرین به شبدیز
جهان را می نوشت ازبهر پرویز.

نظامی .


چو بنوشت آسمان را فرش بر فرش
به استقبالش آمد تارک عرش .

نظامی .


خو کرده به کوه و دشت گشتن
جولان زدن و جهان نوشتن .

نظامی .


ندانی که سعدی مکان از چه یافت
نه هامون نوشت و نه دریا شکافت .

سعدی .


ترکیب ها:
- اندرنوشتن . بازنوشتن . برنوشتن . درنوشتن . فرونوشتن . رجوع به هر یک از این مدخل ها شود.

نوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص ) کتابت کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).تحریر کردن . رقم کردن . (ناظم الاطباء). اندیشه و مطلبی را به وسیله ٔ مداد یا قلم به روی کاغذ آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). نبق . تنبیق . تکتیب . اکتتاب . نسخ . انتساخ . (از منتهی الارب ). تسطیر. (تاج المصادر بیهقی ). نبشتن . ذبر. تذبیر. ترقیم . تزبرة. خط. رقم . کتابة . (یادداشت مؤلف ). نگاشتن . نگاریدن . نویسیدن . ثبت کردن . رقم زدن :
نوشتن بیاموختش پهلوی
نشست ِ سرافرازی و خسروی .

فردوسی .


یکی نامه سوی برادر به درد
نوشت و ز هر کارش آگاه کرد.

فردوسی .


نویسی در او هرچه باید نوشت
ز رای و ز بند و ز تخم و ز کشت .

فردوسی .


نامه نویسد بدیع و نظم کند خوب
تیغ زند نیک و پهنه بازد و چوگان .

فرخی (از لغت فرس اسدی ص 449).


چند نویسی قلم آهسته دار
بر تو نویسند زبان بسته دار.

نظامی .


ما دفتر حکایت عشقت نوشته ایم
تو سنگدل حکایت ما درنوشته ای .

سعدی .


کسی را که درج طمع درنوشت
نباید به کس عبد و چاکر نوشت .

سعدی .


|| تقدیر کردن . واجب کردن . مقرر داشتن . (یادداشت مؤلف ):
جهاندار بر چرخ چونین نوشت
به فرمان او بردهد هرچه کشت .

فردوسی .


پدید آورد نیک و بد، خوب و زشت
روان داد و تن کرد و روزی نوشت .

اسدی .


|| حوالت دادن . مقرر داشتن .
- نوشتن بر کسی (چیزی ) ؛ بر او حواله کردن . بر او مقرر داشتن . بر او نهادن و وضع کردن . (از یادداشتهای مؤلف ) :
لاجرم چار سال بی بر و کشت
روزی خلق بر خزینه نوشت .

نظامی .


دفع او را دلبرا بر من نویس
هل که صحت یابد این باریک ریس .

مولوی .


صبر طلب می کنند از دل عاشق
همچو خراجی که بر خراب نویسند.

؟


- || او را مسؤول شمردن :
چند نویسی قلم آهسته دار
بر تو نویسند زبان بسته دار.

نظامی .


من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت .

حافظ.


- || از او طلب کردن :
نانی که از کسان طلبی بر خدا نویس
کآخر خدای ِ جانْت به از کدخدای نان .

خاقانی .


|| نگار کردن :
رُخَش را شرم دو گونه نوشتی
گهی میگون و گاهی زردگشتی .

فخرالدین اسعد.


کز عارضین نوشته چو شاهینم .

ناصرخسرو.


|| رسم کردن . ترسیم کردن . (یادداشت مؤلف ). نگاشتن . نگاریدن . || نگاه داشتن و پس اندازی نمودن و باقی گذاشتن (؟). (ناظم الاطباء).

نوشتن. [ ن ِ وِ ت َ ] ( مص ) کتابت کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).تحریر کردن. رقم کردن. ( ناظم الاطباء ). اندیشه و مطلبی را به وسیله مداد یا قلم به روی کاغذ آوردن. ( فرهنگ فارسی معین ). نبق. تنبیق. تکتیب. اکتتاب. نسخ. انتساخ. ( از منتهی الارب ). تسطیر. ( تاج المصادر بیهقی ). نبشتن. ذبر. تذبیر. ترقیم. تزبرة. خط. رقم. کتابة . ( یادداشت مؤلف ). نگاشتن. نگاریدن. نویسیدن. ثبت کردن. رقم زدن :
نوشتن بیاموختش پهلوی
نشست ِ سرافرازی و خسروی.
فردوسی.
یکی نامه سوی برادر به درد
نوشت و ز هر کارش آگاه کرد.
فردوسی.
نویسی در او هرچه باید نوشت
ز رای و ز بند و ز تخم و ز کشت.
فردوسی.
نامه نویسد بدیع و نظم کند خوب
تیغ زند نیک و پهنه بازد و چوگان.
فرخی ( از لغت فرس اسدی ص 449 ).
چند نویسی قلم آهسته دار
بر تو نویسند زبان بسته دار.
نظامی.
ما دفتر حکایت عشقت نوشته ایم
تو سنگدل حکایت ما درنوشته ای.
سعدی.
کسی را که درج طمع درنوشت
نباید به کس عبد و چاکر نوشت.
سعدی.
|| تقدیر کردن. واجب کردن. مقرر داشتن. ( یادداشت مؤلف ):
جهاندار بر چرخ چونین نوشت
به فرمان او بردهد هرچه کشت.
فردوسی.
پدید آورد نیک و بد، خوب و زشت
روان داد و تن کرد و روزی نوشت.
اسدی.
|| حوالت دادن. مقرر داشتن.
- نوشتن بر کسی ( چیزی ) ؛ بر او حواله کردن. بر او مقرر داشتن. بر او نهادن و وضع کردن. ( از یادداشتهای مؤلف ) :
لاجرم چار سال بی بر و کشت
روزی خلق بر خزینه نوشت.
نظامی.
دفع او را دلبرا بر من نویس
هل که صحت یابد این باریک ریس.
مولوی.
صبر طلب می کنند از دل عاشق
همچو خراجی که بر خراب نویسند.
؟
- || او را مسؤول شمردن :
چند نویسی قلم آهسته دار
بر تو نویسند زبان بسته دار.
نظامی.
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت.
حافظ.
- || از او طلب کردن :
نانی که از کسان طلبی بر خدا نویس
کآخر خدای ِ جانْت به از کدخدای نان.

فرهنگ عمید

۱. فروپیچیدن.
۲. درنوردیدن؛ نوردن.


مطلبی را با قلم بر روی کاغذ آوردن؛ نگاشتن؛ تحریر؛ کتابت.


۱. فروپیچیدن.
۲. درنوردیدن، نوردن.
مطلبی را با قلم بر روی کاغذ آوردن، نگاشتن، تحریر، کتابت.

دانشنامه عمومی

نوشتن یا نگارش کنشی است که انسان به وسیلهٔ آن اندیشه هایش را به تصویر می کشد. با اختراعِ نوشتن، گام بزرگی در تمدن بشری برداشته شد. نوشتن همچنین عملی است که به کمکِ آن می توان اطلاعات و اندیشه ها را تحلیل، بررسی و بازبینی کرد. نگارش می تواند به عنوان ابزاری برای استدلال و استنتاج و ابهام زدایی به کار رود.
محمدی فر، محمدرضا، شیوه نامهٔ ویرایش؛ نگارش، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱.
نوشتن دو کارکردِ ویژه دارد: ثبت اطلاعات و نشر اطلاعات. کارکردِ عمدهٔ سخن گفتن، نشر اطلاعات و برقراری ارتباط با دیگران است؛ اما دلیلِ ابتداییِ نوشتن، ترسِ انسان از فراموشی و نیاز به ثبتِ وقایع و دانسته ها بوده است. نزدیک به ۶۰۰۰ سال پیش، دهقانان مصری که موظف بودند مقداری از محصولات کشاورزی خود را به عنوان مالیات به فرعون بدهند، تصویر سبد را به تعدادی که پرداخت کرده بودند بر دیوارهای خانهٔ خود حک می کردند.
به بیانی دیگر، نوشتن یا نگارش نوعی رسانهٔ مجازی برای انتقال اطلاعات است که با آن می توان مفاهیم و اندیشه ها را بیان و صورت بندی کرد، یا آنها را پرورش و اشاعه داد.

نقل قول ها

نوشتن و نویسندگی بیانی از زبان، که در یک نگارش متن از راهِ بکارگیری مجموعه ای از علائم و نمادها (شناخته شده به عنوان یک سیستم نوشتاری) انجام می گیرد و این از تصویر، مانند غارنویسی و نقاشی، و ضبط زبان از طریق یک رسانه غیر متنی مانند صدا نوار مغناطیسی متمایز است.نویسنده کسی است که با استفاده از کلمات در سبک های گوناگون برای ارتباطِ ایده ها می نویسند. نویسندگان شکل های گوناگون هنری و ادبی تولید می کنند؛ نوشتن خلاق مانند رمان، داستان کوتاه، شعر، نمایشنامه، مقالات، اخبار، فیلمنامه، و یا مقالات.
• «نویسندگی تنها شغلی است که اگر با آن پول در نیاوردید، کسی مسخره تان نمی کند!.» برگرفته از فرهنگ گفته های طنز آمیز، رضی هیرمندی، ۱۲۹۱ -> ژول رونار
• «نویسنده شدم چون در نیویورک زندگی می کردم، بسیاری از چیزهای بزرگ را دیدم و شنیدم و حس کردم؛ چیزهای سرگرم کننده و گاه خطرناکی که در شهر بی دروپیکری مانند نیویورک روی هم انباشته شده است. من نویسنده شدم چون نخواستم سرسپرده باشم.» -> دان دلیلو
• «بدعنق تر و حتّی خطرناک تر از نویسنده کسی را سراغ ندارم.» برگرفته از فرهنگ گفته های طنز آمیز، رضی هیرمندی، ۱۳۱۳ -> ویلیام چهارم پادشاهی متحده
• «هر چه بیشتر در فنِّ نوشتن کار می کنم، بیشتر پی می برم که، هیچ چیز جالب تر از صداقت نیست. آنچه مردم انجام می دهند، و آنچه مردم می گویند، همچنان شگفت آور است، یا تقارنِ عجیب اش، یا شور و هیجانش، گوارایی یا درد و ناگوارایی اش باعثِ تعجّب من می باشد. چه کسی می تواند همهٔ چیزهای حیرت آوری را که واقعاً اتفاق می افتد از خود ابداع کند؟» در On writing well -> ویلیام زینسر
• «از اول بگویم که من مخالف هرگونه ممیزی و ممنوعیت در انتشار کتاب هستم. ادبیات خود را بالذاته پالایش می کند.» -> جمال الغیطانی'
• «نوشته خوب خود ماندگار و پایا می شود. هر قدر میزان آزادی بیشتر شود ما ارزش بالاتری خواهیم یافت.» -> جمال الغیطانی
• «کار کردن به طور مستمر از اساس کار نویسندگی است. نمی گویم نویسنده باید هر روز بنویسد که اگر چنین کند خیلی خوب است ولی فکر می کنم نوشتن کاری بسیار جدی است و انرژی فوق العاده از فرد می طلبد و تا وقتی به شکل مهم ترین و حیاتی ترین مسئله فرد درنیاید نمی تواند به بار بنشیند. نویسنده متفنن یا نویسنده ای که گرفتاری ها و دغدغه های دیگری دارد نمی تواند آثار قابل ملاحظه ای در میان آثارش داشته باشد.» گفتگو با فصل نو -> فریبا وفی
• «بگذریم از اتاق کار و مقداری درآمد که ویرجینیا وولف از آن حرف می زند به نظرم نویسنده برای نوشتن امنیت خاطر لازم دارد. آزادی لازم دارد. فراغت و فضای آزاد برای گفتگو و تعامل آزادانه با محیط زندگی اش لازم دارد.» گفتگو با فصل نو -> فریبا وفی
• «نویسندگی در ایران به هیچ وجه شرایطی ندارد که نویسنده بتواند روی آن به عنوان منبع درآمد حساب کند.»• «آنچه ما را وادار به نوشتن می کند، عشق است. وقتی چیزی در وجود نویسنده می جوشد این نیاز در او به وجود می آید که بنویسد و هدفش را دنبال کند وگرنه اگر فکر کنید نویسندگی شغل و منبع درآمد نویسندگان محسوب می شود اینطور نیست.» -> فهیمه رحیمی
• «نویسندگی من اینگونه است که یکباره افکار به ذهنم الهام می شوند. مثلاً خوابم ولی یکباره جملاتی به ذهنم خطور می کند و من خواب آلود آنها را می نویسم. اتاق مرا باید ببینید. اتاق من کاغذ دیواری است ولی روی آن پر از نوشته است. دلیلش هم همین است که یکباره از خواب بیدار می شوم خودکار برمی دارم و در اسرع وقت آنچه را به ذهنم رسیده می نویسم. فکر نمی کنم شاغل بودن من می توانست روی کیفیت و نوع کارم تأثیر بگذارد زیرا قهرمان های داستان هایم خودشان سرنوشتشان را به من می گویند و من فقط آنچه آنها می گویند و می اندیشند کتابت می کنم.» -> فهیمه رحیمی
• «فکر می کنم لازم است در نظام اداری به نویسندگی هم مانند دیگر حرفه ها نگاه شود و بودجه ای در اختیار کانون های متولی امر ادبیات و نویسندگی قرار گیرد تا آنها بتوانند به اعضای خود خدمات بدهند. حداقل بتوانند مشکل بیمه نویسندگان را حل کنند.» -> فهیمه رحیمی
• «من ۴۰ سال است که می نویسم و نوشتن کار بسیار دشواری است. بگذریم که برخی آن را کار ساده ای می پندارند اما کسی نیست به این افراد بگوید خوب بنشینید و بنویسید تا متوجه شوید، نویسندگی چه کار سختی است حتی اگر شخصیت های ما معلوم باشند.» -> منیژه آرمین
• «هر چقدر که از عمر نویسندگی یک نویسنده می گذرد، او سخت گیرتر می شود.» -> هوشنگ مرادی کرمانی
• «هیچ نویسنده ای هنگام نوشتن به این فکر نمی کند که دارد شاهکار می نویسد و یا اثرش بد از کار در می آید، اما بخشی از تمرکزش در ناخوادگاه معطوف به مخاطبش است.» -> هوشنگ مرادی کرمانی
• «این داستان ‏ها، حاصل چنگ زدن و تلاش من در زندگی است؛ یعنی من به زندگی خودم چنگ زدم و آن را به تصویر کشیدم و داستان ‏هایم همه ریشه در زندگی من دارد. زمانی که دیدم مردم دردهای مرا گوش نمی ‏دهند، سعی کردم آنها را به زبان طنز بگویم.» -> هوشنگ مرادی کرمانی
• «همیشه مرسوم است که نویسنده ها کتاب های خود را فرزندان خود عنوان می کنند به نظر من این یک نگاه کلیشه ای است و انتظار نداشته باشید که من نویسنده همه کتاب هایم را در یک حد و اندازه دوست داشته باشم، من در شرایط کنونی کتاب «شما که غریبه نیستید» را بهترین کتاب خود می دانم.» -> هوشنگ مرادی کرمانی
• «به نظرمن نویسنده ها باید ارتباط تنگاتنگی با سینما داشته باشند، فیلم ببنند و از تکنیک های سینمایی به نفع داستان استفاده کنند و از توضیح اضافات بپرهیزند. من هروقت که خبر انتشار کتابی را به رسانه ها می دهم؛ فیلم سازان برای ساخت فیلم براساس آن اعلام آمادگی می کنند. شاید خیلی برایتان عجیب باشد که با گذشت حداکثرسه روزازانتشاریک کتاب تلفن خانه من شروع به زنگ خوردن می کند و کارگردان های بسیاری هستند که می خواهند برای ساخت فیلم با من وارد گفت وگو شوند.» -> هوشنگ مرادی کرمانی
• «جایزه گرفتن اتفاق بسیارخوبی است و من ازاین که جایزه ای دریافت کنم، همواره احساس خوشایندی دارم هرچند که مردم با خواندن کتاب هایم همواره به من جایزه داده اند. بهترین جایزه برای من به عنوان نویسنده این است که کتاب هایم خوانده می شوند و منتظرند تا ببینند کتاب بعدی من چیست. برای یک نویسنده لذتی بیشتر از این نمی تواند وجود داشته باشد.» -> هوشنگ مرادی کرمانی
• «کار شاعر و نویسنده آن است که غم نهفته در دل شکوهمندترین چیزها را باز نماید و شکوه نهفته درون غمبارترین اشیاء را.» از کتاب اوائل زندگی زندگی هاردی، فصل ۱۳ چاپ ۱۹۲۸. فقره یادداشت ۱۹ آوریل ۱۸۸۵ -> توماس هاردی
• نویسنده کسی است که به «قرض وقوله» از رفیقان و آشنایان، کتابش را چاپ می کند و به دوستان و خویشان اهدا می کند تا آن ها نیز کتاب را خوانده و نخوانده، در طاقچه ای یا در پستوی خانه ای بایگانی کنند.• «زندگی نویسنده نیمی جاه طلبی است و نیمی اضطراب. این هر دو باید باشد.» -> مارتین ایمیس
• «اینکه نویسنده ها بیش از هر کس دیگری می خواهند جاودانه شوند، یک واقعیت است. چون در حقیقت با گذشت زمان است که کیفیت کار هنری معلوم می شود. بقیه چیزها مهم نیستند. نقد هنری و دیگر حرف ها لفاظی است.» -> مارتین ایمیس
• «اگر بعد از یک قرن هنوز نامت در میان باشد، موفق شده ای.» -> مارتین ایمیس
• «داستان نویس، شخصی است که به شخصیّت های رُمانش، ارزش های مبتنی بر واقعیتی را نسبت می دهد که با ارزش های «واقعی» زندگی تفاوت دارد. داستان نویس کسی است که زندگی واقعی خود را با زندگی شخصیت های رُمانش مخلوط و مغشوش می کند.» مصاحبه با شمسی عصّار (شوشا گاپی)، نشرشده در هنر نویسندگی، مجید روشنگر، نشر مروارید، چاپ۱۳۸۷، ص ۱۴۵ -> آلن رب -گریه
• «نوشتن خیلی از واقعیت لذت بخش تر است. فکر کنم نویسنده بودن شما را با گزینه های بی شماری از هر شرایط انسانی در ارتباط قرار می دهد. در هر شرایط انسانی تعداد زیادی گزینه، استعداد، شور و شوق و انرژی وجود دارد. گاهی وقتی کار روزانه ام را به پایان می برم خیلی برایم دشوار است. بعد از شش، هفت، هشت ساعت باید به واقعیت بازگردم بویژه به این واقعیت وحشتناک! واقعاً دشوار است.» -> دیوید گراسمن
• «به عنوان یک نویسنده فکر می کنم که شما هر چیزی را که می نویسید با تجربه های شخصی تان تغذیه می کنید.» -> اینگرید بتانکورت
• «نوشتن کار بسیار دشواری است. بگذریم که برخی آن را کار ساده ای می پندارند اما کسی نیست به این افراد بگوید خوب بنشینید و بنویسید تا متوجه شوید، نویسندگی چه کار سختی است حتی اگر شخصیت های ما معلوم باشند.» -> منیژه آرمین
• «آنگاه که آدمی، زن یا مرد، راه-و-رسم خوب زندگی کردن را فراگرفت، راه های گوناگونی را برای بیان حال خود در پیش می گیرد، نوشتن یا چیزی برتر از آن، در این شمار است.» -> اسلون ویلسون
• «نویسندگان جوان باید این را یاد بگیرند که از بیست سالگی تا سی سالگی سن در آب نمک ماندن شان است. در این مدت باید حسابی بیاموزند، سفر بروند، ببینند، تجربه کنند. پس کمی جسارت به خرج بدهید و از بابل های شخصی تان بیرون بیایید. بروید و یک کاری روی کشتی بگیرید یا در یک بیمارستان، این طوری است که کلی چیز یادمی گیرید.» -> دیو اگرز
• «هنر چیزی را که برای علم بدیهی است تقلید و تکرار نمی کند، بلکه جهانِ عواطف را به روی ما می گشاید. نویسنده کلیدهایی برای فهم بشر به دست می دهد.» در مقالهٔ «میان کلبنیکوف و جویس: تفاوت ها و مشابهت ها» -> ایلیا ارنبورگ
• «نویسنده، زندگی درونی انسان معاصر را به طور مختصر و مفید و به نحوی نافذ می گشاید.»راه کمال در داستان نویسی، ۱۹۵۱، ص ۷• «هیچ موضوع بی ارزش وجود ندارد، ولی روش بی ارزش به موضوع چرا.»راه کمال در داستان نویسی، ۱۹۵۱، ص ۱۰• «، اندرزی است که هرکسی توانایی شنیدنش را ندارد ولی آن هایی که آن را می شنوند و به کار می بندند، به زودی خواهند دید که اندرزی کارآمد است.»کنستانتین فدین راه کمال در داستان نویسی، ۱۹۵۱، صص ۱۸ -> کیفیت نه کمیت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نوشتن (قرآن). نوشتن به معناى ضمیمه کردن بعضى از حروف بر بعضى دیگر در خط،
نوشتن افکار و اندیشه هاى خود به صورت کتاب الهی و قوانین دینى، جرم و گناهى بزرگ، و در پى دارنده عذاب الهی:فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ... فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ.
بقره/سوره۲، آیه۷۹.
••• تشویق خداوند به نوشتن مطالب:ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ.
قلم/سوره۶۸، آیه۱.
••• توانایى انسان، در نوشتن و آموختن علوم نشأت گرفته از کرامت پروردگار:اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ.
علق/سوره۹۶، آیه۳.
...

گویش بختیاری

نوشتن.


واژه نامه بختیاریکا

خط کِردِن

جدول کلمات

تحریر

پیشنهاد کاربران

ثبت

نگارش

تحریر، ترقیم، رقم زدن، کتابت، نگاشتن، نگارش

قلم زدن

commit something to paper=[formal] to write something down

به رشته تحریر در آوردن

pen down

اسماء ومحمد مهدی من


کلمات دیگر: