کلمه جو
صفحه اصلی

کاغذ


مترادف کاغذ : قرطاس، منشور، عریضه، مراسله، مرقومه، نامه، نوشته

فارسی به انگلیسی

paper, letter, instrument, document

paper


فارسی به عربی

ورقة

مترادف و متضاد

letter (اسم)
حرف، خط، ادبیات، نامه، مراسله، نویسه، موجر، دانش، کاغذ، عریضه، مرسوله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، اجازه دهنده

paper (اسم)
مقاله، پروانه، ورقه، روزنامه، جواز، کاغذ، ورق کاغذ

قرطاس


منشور


عریضه، مراسله، مرقومه، نامه، نوشته


۱. قرطاس
۲. منشور
۳. عریضه، مراسله، مرقومه، نامه، نوشته


فرهنگ فارسی

کاغذ:ورقه نازک که بر آن چیزمینویسندیاچاپ میکنندوازخمیرموادمختلف مانندچوب وکاه ولته وکهنه ساخته میشود
( اسم ) ۱ - ورق. نازکی که از خمیر مواد مختلف نباتی و لته و کهنه و کاه برنگهای گوناگون تهیه کنند و غالبا بر آن چیز نویسند یا چاپ کنند قرطاس . توضیح ۱ - در قدیم این کلمه در عربی و فارسی با [ دال ] مهمله تلقظ میشده : [ آن زاغ نگر که بر هوا می کاغد یک نیمه اش از مداد و نیمی کاغد ] . ( مسعود سعد ) مع هذا گاهی با [ دال ] معجمه نیز آمده : [ آیا مکان لطافت ای جهان خرذ سمر بخصلت نیکو بری ز عادت بذ ) . دلم چو کاغذ آماجگاه مجروح است ز رنج مدح مرا نیست صدطبق کاغذ ] . ( عبد الواسع جبلی ) ۲ - مکتوب مراسله رقعه نامه . یا کاغذ مصری . گیاهی است از تیر. جگن ها که از الیاف آن کاغذ میساختند پا پیروس . یا ترکیبات اسمی : کاغذ آبچین . آبچین . یا کاغذ آب خشک کن . آب خشک کن . یا کاغذ ابری . نوعی کاغذ بسیار نازک و لایه مانند . یا کاغذ اطفال . کاغذی که کودکان بریسمان بسته بهوا سر دهند باد بادک : [ ز بس گداخته عشقم بزود رشت. آه سبک چو کاغذ اطفال بر هوا رفتم ] . ( نصیرای همدانی ) یا کاغذ باد . کاغذ اطفال : [ چنان شد هوا تر ز فیض سحاب که شد کاغذ باد کشتی آب ] . ( سعید اشرف ) یا کاغذ بتی . کاغذی که در فرنگ میساختند و چون در آن با معان نظر می نگریستند شکل بتی از آن مرئی میشد یا کاغذ بندگی . خط بندگی نوشت. عبودیت : [ فروغ رخش مای. زندگی است مرا کاغذش کاغذ بندگی است ] . ( طاهر وحید ) یا کاغذ توتیا . ۱ - کاغذی باطل و از کار افتاده که توتیا را در آن پیچند . ۲ - بی اعتبار بی اهمیت : [ نسخ. سحر ساحری کاغذ توتیا شود گر بکر شمه سر دهی نرگس سرمه سای را ] . ( بابا فغانی ) یا کاغذ چسپانده ( چسبانده ) . دو کاغذ بهم پیوسته چسپانده و صلی ( هند ) : [ بود کم بهره مشق تیره روزیها که من دارم اگر چون کاغذ چسبانده روز و شب بهم چسبد ] . ( محمد اسحاق شوکت ) . یا کاغذ چینی . کاغذی که در چین ساخته میشد کاغذ خان بالیغ . یا کاغذ حلوا. ۱ - کاغذی باطل که حلوا و شیرینی را در آن پیچند . ۲ - بی اعتبار بی اهمیت : [ نسخ. صورت شیرین که شکر آشوب است پیش حلوای لبت کاغذ حلوا گردد ] . ( سالک یزدی ) یا کاغذ خان بالیغ . یا کاغذ دفتر . کاغذی که محرران دفتر حساب بر آن نویسند و آنرا با صطلاح ارباب دفاتر هندوستان [ فرد ] میگفتند کاغذ دفتر شکستن . یا کاغذ دفتری . کاغذ پست و فرو مایه و کم بها . یا کاغذ دوایی . کاغذ کبود . یا کاغذ روزن . کاغذ های رنگین که بر تا بدانها تعبیه کنند : [ خانه ام بس که ز دیدار تو روشن شده است پرد. چشم مرا کاغذ روزن شده است ] . ( رازی ) یا کاغذ زر . ۱ - کاغذی که مبلغی در آن پیچند و بکسی دهند . ۲ - کاغذی که حساب زر نقد که بتحویل کسی کرده باشند در آن نویسند . ۳ - کاغذی که طلا کوبان ورق طلا و نقره در آن نگاه دارند . ۴ - نوشته ای که از کسی گیرند پس از آنکه وجهی بدو سپرده باشند تا از او در شهر دیگر وصول کنند برات : [ رقع. منشاتش که چون کاغذ زر میبرند ] . ( گلستان ) یا کاغذ سرمه . ۱ - کاغذ باطلی که سرمه در آن پیچند . ۲ - بی اعتبار از کار افتاده : [ رشت. شمع گر از زلف سیاه تو کنند کاغذ سرمه شود بال و پر پروانه ] . ( قاسم مشهدی ) یا کاغذ سمر قندی . نوعی کاغذ نیکو که در سمر قند میساختند : [ چون نویسم وصف لعلت نامه گلبندی شود دفتری باشد اگر کاغذ سمر قندی شود ] . ( محسن تاثیر ) یا کاغذ سوزن . کاغذی که مصوران نقش سیاه قلم بر آن کشن و آنرا سوزن زده کنند و باز بر کاغذ سفید گذاشته و سود. زغال در پارچ. باریک بسته بر آن افشانند و آن نقش صورتی پیدا کند بعد از آن بر سیه قلم استخوان بندی آن درست کنند کاغذ سوزن زده : [ ز بس چشم شد هرزگی در تنش بود کوه چون کاغذ سوزنش ] . ( وحید در وصف سوز نگر ) یا کاغذ سوزن زده . یا کاغذ شامی . نوعی کاغذ سفید بغایت شفاف و لطیف منسوب به شام یا کاغذ عکاسی . کاغذی که تصویر منفی را از فیلم بر روی آن منعکس کنند و عکس مثبت بدست آرند . یا کاغذ قند . ۱ - کاغذ باطل که در آن قند پیچند . ۲ - بی اعتبار بیهوده : [ ورق ورق سخنم همچو کاغذ قندست نظام دفتر نظمم لبان قند تو باد . ] ( نادم گیلانی ) یا کاغذ کاهی . نوعی کاغذ تیره رنگ که از جنس کاه سازند . یا کاغذ کبود . رسم بود که عطاران نسخ. دوا را در کاغذ کبود می پیچیده اند و کاغذ سفید را میمون نمیدانسته اند کاغذ دوایی : [ گر نسخه های شعرم از کاغذ کبودست خالی ز حکمتی نست چون کاغذ دوایی ] . ( مخلص کاشی ) یا کاغذ گرده . یا کاغذ مشقی . کاغذی که در آن مشق تحریر کنند : [ برنگ کاغذ مشقی سیاه بنماید اگر بفرض مجسم شود نوافل ما ] . ( عبدالغنی قبول ) یا کاغذ نا نوشته . کاغذی که چیزی روی آن ننوشته باشند . یا کاغذ نشاف . کاغذی که سیاهی و مرکب را بخور میکشد و آنرا خشک کند خشک کن . یا کاغذ هوایی . کاغذ اطفال : [ زاهد ز خفت عقل خود را برد بمعراج گر ریسمان دهندش چون کاغذ هوایی ] . ( مخلص کاشی ) ترکیبات فعلی : یا به کاغذ بردن . بعزت تمام بردن سر افراز دانستن : [ نه قندی که مردم بصورت خرند که ارباب معنی بکاغذ برند ] . ( سعدی ) یا کاغذ دفتر شکستن . تراشیدن کاغذ دفتر بانداز. قالب آن : [ تا عدد لشکرش در قلم آرد قضا از ورق آسمان کاغذ دفتر شکست ] . ( انوری )

فرهنگ معین

(غَ ) [ از چی . ] (اِ. ) ورقة نازک ، خم پذیر و مسطحی که معمولاً از خمیر الیاف گیاهی ساخته می شود و غالباً بر آن چیز نویسند یا چاپ کنند. ، ~سیاه کردن کنایه از: نویسندگی کردن ، نوشتن (حالت تحقیر ). ،~پاره کاغذی که محتوی آن فاقد ارزش است .

لغت نامه دهخدا

کاغذ. [ غ َ ] ( اِ ) کلمه فارسی است. ( فیروزآبادی ) ( منتهی الارب ) . قرطاس. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). ورق. درج. ( منتهی الارب ). بیاض. ورقه. طِرس.
چنین گفت رستم بایرانیان
که یکسر ببندید کین را میان
که گر نامداری ز ایران زمین
هزیمت پذیرد ز سالار چین
نبیند مگر بند یا دار و چاه
نهاده بسر بر ز کاغذ کلاه.
فردوسی.
هر چه بر کاغذ نبشته آید بهتر از کاغذ باشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 366 ).
شاه عراقین طراز کز پی توقیع او
کاغذ شامیست صبح خانه مصری شهاب.
خاقانی.
از آنکه کاغذ در عهد تو دورویی کرد
همیشه باشد چون دشمنت نشانه تیر.
کمال اسماعیل.
نه قندی که مردم بظاهرخورند
که ارباب معنی بکاغذ برند.
سعدی ( بوستان ).
رقعه منشآتش که همچو کاغذ زر مییرند. ( گلستان ).
|| توسعاً نامه. رقیمه. مرقومه. نوشته. رقعه. تعلیقه. مراسله. مشروحه. مکتوب. کتاب :
نوشتم سخن چند بر پهلوی
ابر دفتر و کاغذ خسروی.
فردوسی.
کاغذی بدست وی داد بخواند این نقش نبشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 370 ). تأکیدی رفت که از راههای شارع احتراز واجب بیند تا آن کاغذ به دست دشمن نیفتد. ( کلیله و دمنه ). || اسکناس. لیره کاغذی. «گورگیس عواد» درباره کاغذو طریقه ساختن آن در کشورهای اسلامی نویسد: ساخت کاغذ در دوره تمدن اسلامی :
1- مقدمه : شبهه ای نیست که کاغذ از مهمترین موادی است که انسان را در مرحله علم و تمدن با قدمهای سریع پیش انداخته و در این راه به او کمکهای بزرگ کرده است چه علوم و ادبیات تا قبل از آنکه انسان به ساختن کاغذ توفیق یابد در محیط محدود محصور بود و جز یک طبقه معین دیگران به آن دسترسی نداشتند و موادی که در آن ایام برای نوشتن بکار میرفت هم استعمال وحمل و نقل آن چندان آسان نبود، هم هرگز مانند امروزمخزون کردن آنها امکان نداشت.
2- موادی که پیش از ساختن کاغذ بر روی آنها نوشته میشد: ملل قدیمه برای تدوین علوم و فنون و احتیاجات روزانه خود پیش از آنکه صنعت ساخت کاغذ معروف گردد مواد مختلفه بکار برده اند، یکی از قدیمترین این مواد که قدما در نوشتن از آن استفاده کرده اند «گِل » است. گل را قدما بصورت قالب در می آوردند و تا خشک نشده بود بر آن مینوشتند. بعد آن را به آفتاب خشک می کردند یا به آتش میپختند.کاشفین و علمای علم آثاردر عراق و سایر بلاد شرق میانه هزاران از این الواح گلی را که بر آنها بخط میخی مطالبی نوشته است بدست آورده اند. غالب لغات علمی که از میان رفته اند مثل سومریها و اکادها و آسوریها به این خط نوشته میشده. یکی دیگر از این مواد «سنگ » بوده است که دوام آن بمراتب از گل بیشتر است اما در عوض سنگین تر بودن آن بیشتر تولید زحمت میکرده ، استعمال گل و سنگ بعلت اشکال حمل و نقل و بزرگی حجم چندان شیوع نداشته. غیر از این دو ماده مواد فراوان دیگری نیز در نوشتن مورد استفاده بوده که تعداد همه آنها چندان آسان نیست مثلاً ابوریحان بیرونی که در سال 440 هَ.ق. ( 1048 م. ) وفات کرده در باب ماده ای که مردم هند برای نوشتن بکار میبرده اند چنین مینویسد: «در بلاد جنوبی هندوستان درخت بلندقامتی است مثل درخت خرما و نارگیل که میوه آن را میخورند و برگهای آن بطول یک ذراع و عرض سه انگشت بهم چسبیده است. نام آن درخت به هندی «تاری » است. مردم هند مطالب خود را بر روی این برگها مینویسند بعد آنها را بوسیله نخی از سوراخی که در میان آنها میکنند بهم میچسبانند. اما در شهرهای مرکزی و شمالی هندوستان مردم پوست درخت توز را که بهوج مینامند و پرده های روی کمان را نیز از آن میسازند و در کتابت بکار میبرند، این پوست را که بقدر یک ذراع طول و به اندازه چند انگشت باز یا کمتر از آن عرض دارد مردم میگیرند وپس از چرب کردن و صیقل دادن ابتدا سخت بعد صاف میکنند سپس بر روی آن مینویسند و اوراق آنها را که پراکنده اند به اعداد متوالی شماره میگذارند و بعد از آنکه کتاب تمام شد آن را در یک قطعه پارچه میپیچند و در میان دو لوح که بهمان اندازه کتاب اختیار شده مینهند و این قبیل کتب را «پوتی » میخوانند، مراسلات و نوشته های دیگر ایشان هم بهمین ترتیب بر روی پوست درخت توز نوشته و به این طرف و آن طرف فرستاده میشود . مسعودی که در سال 345 هَ.ق. ( 956 م. ) مرده از یک ماده دیگری که در هند بر آن مینوشته اند و نام آن را «کاذی » میگویند ذکر میکند و معلوم نشد که این «کاذی » همان «تاری » است که ذکر آن در بیان قول ابوریحان بیرونی سابقاً گذشت یا ماده دیگری بوده است. مسعودی میگوید که : نامه پادشاه هند بخسرو انوشیروان پادشاه ایران بر روی پوست درختی بود که آن را «کاذی » میخواندند و آن را بزر سرخ نوشته بودند. این درخت که در هندوستان و چین دیده میشود درختی عجیب و زیبارنگ و بوی خوش آن مطلوب است ، پوست آن نازکتر از کاغذ چینی است و پادشاهان چین و هند نامه های خود را بر آن مینویسند . ملل گذشته در نوشتن از مواد مختلفه استفاده کرده اند واین مواد اگر چه بعضی در مقابل گذشت روزگار پایدار مانده و محو نشده اند لیکن استعمال آنها به شرحی که سابقاً گفتیم بعلت کمیابی یا سنگینی یا بزرگی حجم عملی نبوده و همیشه استفاده از آن میسر نمیشده است بهمین علت عمر آنها هر قدر هم طولانی شمرده میشده نمیتوانسته است جاوید باشد بلکه پس از مدتی مردم از استعمال آنها دست برمیداشته اند ابن الندیم از علمای قرن چهارم میگوید:

کاغذ. [ غ َ ] (اِ) کلمه ٔ فارسی است . (فیروزآبادی ) (منتهی الارب ) . قرطاس . (دهار) (ترجمان القرآن ). ورق . درج . (منتهی الارب ). بیاض . ورقه . طِرس .
چنین گفت رستم بایرانیان
که یکسر ببندید کین را میان
که گر نامداری ز ایران زمین
هزیمت پذیرد ز سالار چین
نبیند مگر بند یا دار و چاه
نهاده بسر بر ز کاغذ کلاه .

فردوسی .


هر چه بر کاغذ نبشته آید بهتر از کاغذ باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 366).
شاه عراقین طراز کز پی توقیع او
کاغذ شامیست صبح خانه ٔ مصری شهاب .

خاقانی .


از آنکه کاغذ در عهد تو دورویی کرد
همیشه باشد چون دشمنت نشانه ٔ تیر.

کمال اسماعیل .


نه قندی که مردم بظاهرخورند
که ارباب معنی بکاغذ برند.

سعدی (بوستان ).


رقعه ٔ منشآتش که همچو کاغذ زر مییرند. (گلستان ).
|| توسعاً نامه . رقیمه . مرقومه . نوشته . رقعه . تعلیقه . مراسله . مشروحه . مکتوب . کتاب :
نوشتم سخن چند بر پهلوی
ابر دفتر و کاغذ خسروی .

فردوسی .


کاغذی بدست وی داد بخواند این نقش نبشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 370). تأکیدی رفت که از راههای شارع احتراز واجب بیند تا آن کاغذ به دست دشمن نیفتد. (کلیله و دمنه ). || اسکناس . لیره ٔ کاغذی . «گورگیس عواد» درباره ٔ کاغذو طریقه ٔ ساختن آن در کشورهای اسلامی نویسد: ساخت کاغذ در دوره ٔ تمدن اسلامی :
1- مقدمه : شبهه ای نیست که کاغذ از مهمترین موادی است که انسان را در مرحله ٔ علم و تمدن با قدمهای سریع پیش انداخته و در این راه به او کمکهای بزرگ کرده است چه علوم و ادبیات تا قبل از آنکه انسان به ساختن کاغذ توفیق یابد در محیط محدود محصور بود و جز یک طبقه معین دیگران به آن دسترسی نداشتند و موادی که در آن ایام برای نوشتن بکار میرفت هم استعمال وحمل و نقل آن چندان آسان نبود، هم هرگز مانند امروزمخزون کردن آنها امکان نداشت .
2- موادی که پیش از ساختن کاغذ بر روی آنها نوشته میشد: ملل قدیمه برای تدوین علوم و فنون و احتیاجات روزانه ٔ خود پیش از آنکه صنعت ساخت کاغذ معروف گردد مواد مختلفه بکار برده اند، یکی از قدیمترین این مواد که قدما در نوشتن از آن استفاده کرده اند «گِل » است . گل را قدما بصورت قالب در می آوردند و تا خشک نشده بود بر آن مینوشتند. بعد آن را به آفتاب خشک می کردند یا به آتش میپختند .کاشفین و علمای علم آثاردر عراق و سایر بلاد شرق میانه هزاران از این الواح گلی را که بر آنها بخط میخی مطالبی نوشته است بدست آورده اند. غالب لغات علمی که از میان رفته اند مثل سومریها و اکادها و آسوریها به این خط نوشته میشده . یکی دیگر از این مواد «سنگ » بوده است که دوام آن بمراتب از گل بیشتر است اما در عوض سنگین تر بودن آن بیشتر تولید زحمت میکرده ، استعمال گل و سنگ بعلت اشکال حمل و نقل و بزرگی حجم چندان شیوع نداشته . غیر از این دو ماده مواد فراوان دیگری نیز در نوشتن مورد استفاده بوده که تعداد همه ٔ آنها چندان آسان نیست مثلاً ابوریحان بیرونی که در سال 440 هَ .ق . (1048 م .) وفات کرده در باب ماده ای که مردم هند برای نوشتن بکار میبرده اند چنین مینویسد: «در بلاد جنوبی هندوستان درخت بلندقامتی است مثل درخت خرما و نارگیل که میوه ٔ آن را میخورند و برگهای آن بطول یک ذراع و عرض سه انگشت بهم چسبیده است . نام آن درخت به هندی «تاری » است . مردم هند مطالب خود را بر روی این برگها مینویسند بعد آنها را بوسیله ٔ نخی از سوراخی که در میان آنها میکنند بهم میچسبانند. اما در شهرهای مرکزی و شمالی هندوستان مردم پوست درخت توز را که بهوج مینامند و پرده های روی کمان را نیز از آن میسازند و در کتابت بکار میبرند، این پوست را که بقدر یک ذراع طول و به اندازه ٔ چند انگشت باز یا کمتر از آن عرض دارد مردم میگیرند وپس از چرب کردن و صیقل دادن ابتدا سخت بعد صاف میکنند سپس بر روی آن مینویسند و اوراق آنها را که پراکنده اند به اعداد متوالی شماره میگذارند و بعد از آنکه کتاب تمام شد آن را در یک قطعه پارچه میپیچند و در میان دو لوح که بهمان اندازه ٔ کتاب اختیار شده مینهند و این قبیل کتب را «پوتی » میخوانند، مراسلات و نوشته های دیگر ایشان هم بهمین ترتیب بر روی پوست درخت توز نوشته و به این طرف و آن طرف فرستاده میشود . مسعودی که در سال 345 هَ .ق . (956 م .) مرده از یک ماده دیگری که در هند بر آن مینوشته اند و نام آن را «کاذی » میگویند ذکر میکند و معلوم نشد که این «کاذی » همان «تاری » است که ذکر آن در بیان قول ابوریحان بیرونی سابقاً گذشت یا ماده ٔ دیگری بوده است . مسعودی میگوید که : نامه ٔ پادشاه هند بخسرو انوشیروان پادشاه ایران بر روی پوست درختی بود که آن را «کاذی » میخواندند و آن را بزر سرخ نوشته بودند. این درخت که در هندوستان و چین دیده میشود درختی عجیب و زیبارنگ و بوی خوش آن مطلوب است ، پوست آن نازکتر از کاغذ چینی است و پادشاهان چین و هند نامه های خود را بر آن مینویسند . ملل گذشته در نوشتن از مواد مختلفه استفاده کرده اند واین مواد اگر چه بعضی در مقابل گذشت روزگار پایدار مانده و محو نشده اند لیکن استعمال آنها به شرحی که سابقاً گفتیم بعلت کمیابی یا سنگینی یا بزرگی حجم عملی نبوده و همیشه استفاده از آن میسر نمیشده است بهمین علت عمر آنها هر قدر هم طولانی شمرده میشده نمیتوانسته است جاوید باشد بلکه پس از مدتی مردم از استعمال آنها دست برمیداشته اند ابن الندیم از علمای قرن چهارم میگوید:
«... بعد از اندک زمانی مردم مطالب خود را برای آنکه بماند بر روی سنگ و مس نوشتند... بعد بچوب و پوست درختان توسل جستند... بعضی نیز برای آنکه نوشته هاشان جاوید بماند. آنها را بر پوست درخت توز که بر کمان میکشند مینگاشتند سپس پوست را دباغی کردند و بر روی آن نوشتند مردم مصر قرطاس مصری را در این مورد بکار میبرند و آن را از نی گیاه بردی (پاپیروس ) میساختند... مردم روم یا بر حریر سفید یا بر پوست نازک یا بر طومارهای مصری یا بر پوست خر وحشی کتابت میکردند و ایرانیها بر روی پوست گاومیش و گاو و گوسفند اما عرب برای نوشتن استخوان شانه ٔ شتر یا سنگهای نازک سفید یا شاخه های پوست کنده ٔ درخت خرما را بکار میبردند. چینیها بر کاغذ چینی که از نباتات خشک تهیه میکردند مینوشتند و بیشتر عایدی مملکت ایشان از این متاع حاصل میشد، کتابت مردم هند بر روی مس و سنگ یا بر حریر سفید بود قلقشندی که در سال 821 هَ .ق . (1418 م .) وفات یافته در کتاب صبح الاعشی (ج 2 صص 475 - 476) وضوءالصبح المسفر (ج 1 ص 412) مطالبی در باب موضوع فوق آورده که تقریباً عین نوشته ٔ ابن الندیم است بهمین جهت ما از نقل آن خودداری کردیم فقط خواستیم که نظر خوانندگان را نیز به آن متوجه سازیم . چون بعد از آنکه مردم برای نوشتن گیاه پاپیروس را بکار برده اند قدمی جدی در راه بهبود مصالح کتابت برداشته شده بی مناسبت نمیدانیم . که در این باب مخصوصاً کلمه ای چندبگوییم .
3- کاغذهای پاپیروسی و قرطاسی : در باب کاغذهای پاپیروسی و چگونگی ساخت آنها چند تن از مستشرقین محقق تا کنون مطالعات کرده اند و الفرد بتلر که یکی از ایشان است در این باب چنین میگوید: «در مصر سفلی جنگلهای بسیاری است که گیاه پاپیروس در آنها میروید. مصریها مغز این گیاه بلندقامت زیبا را میگرفتند و آن را قطعه قطعه میکردندبعد بفشار صفحاتی از آن درست مینمودند سپس با آلتی از عاج آنها را صیقل میدادند بعد آن صفحات را بهم میچسباندند و به این ترتیب مجموعه هایی درست میکردند تادر نوشتن استفاده از آنها آسان باشد. هر سال مقدار کثیری پاپیروس از مصر از طریق بندر پرجمعیت اسکندریه بخارج حمل میشد. درست معلوم نیست که این تجارت چه وقت از میان رفت و چه پیش آمد که کشت این گیاه از مصر بر افتاد .
بلاذری در کتاب فتوح البلدان (از چ دخویه ، لیدن 1866 ص 240)، میگوید که کاغذ پاپیروس را از مصر به سایر بلاد عالم مخصوصاً بممالک روم میبردند. این کاغذ را در بسیاری از مآخذ قدیمی «قرطاس » خوانده اند و سیوطی (متوفی سال 911 هَ .ق . / 1505 م .) یکی از امتیازات مصر را انواع قرطاس آن میشمارد و میگوید که آن را که بصورت طومار مهیا میشود بهترین چیز برای نوشتن است در مصر از گیاه خشک درست میکنند، این طومارها بعضی تا سی ذراع طول و بیش از یک وجب عرض دارند در اشاره بهمین قرطاسهای مصری یکی از شعراء گوید:
حملت الیک عروس الثناء
علی هودج ماله من بعیر
علی هودج من قراطیس مصر
یلین علی الطّی لین الحریر
ابن حوقل که یکی از مشهورترین جغرافیون عرب در قرن چهارم هجری است بوجود پاپیروس در جزیره ٔ سیسیل (صقلیه ) اشاره میکند و میگوید در میان اراضی این جزیره اماکنی است که در آنها گیاه بربیر یعنی همان بردی که از آن طومار میسازند میرویدو من در هیچ نقطه ٔ دنیا غیر از سیسیل از این نوع بردی که در مصر هم وجود دارد ندیده ام و در این جزیره بیشتر این گیاه را در ساختن طناب جهت لنگر کشتیها به کار میبرند و مقدار قلیلی از آن را صرف ساختن طومارهایی جهت پادشاه خود میکنند ولی چون مقدار آن کافی نیست بیش از این نمیتوانند بسازند . ابوریحان بیرونی در کتاب ماللهند خود (ص 81) بوجود پاپیروس (بردی ) اشاره میکند و میگوید: «قرطاسی که در مصر ساخته میشود از مغز گیاه بردی است و آن را از گوشت آن درخت میتراشند و تا نزدیک به عهد ما خلفا نوشته های خود را بر آنها مینوشتند چه اگر کسی میخواست که نوشته هائی را که بر قرطاس مصری نقش شده پاک کند یا تغییر دهد ممکن نمیشد بلکه بعلت خرابی که بر اثر این اعمال در آن نوشته ها پدید می آمد تصرف در آنها واضح میگردید». ذکر قراطیس که مفرد آن قرطاس است در قرآن کریم نیز آمده و علمای لغت آن را کلمه ای خارجی دانسته اند مثلاً جوالیقی میگوید که : «قرطاس بضم قاف و کسر آن کلمه ای قدیمی است و بعضی بر آنند که اصل آن عربی نیست . قرطاس اصلاً یونانی است مشتق از کارتس یعنی چیزی که بر آن مینویسند و معادل آن در عربی ورقه و صحیفه است . مسلمین اوراق پاپیروس را در اوایل شروع تاریخ خود از مصریان اقتباس و در نوشتن از آنها استفاده کردند و در قرن اخیر مقدار زیادی از این اوراق که بر آنها به خط عربی کتابت شده در مصر بدست آمده و پس از قرائت آن اسناد گرانبها پرده از روی بسیاری مسائل مبهم راجع به اداره ٔ مصر بتوسط مسلمین برداشته شده . از مستشرقینی که به خواندن اوراق پاپیروس عربی و تحقیق در باب آنها توجه مخصوص کرده یکی کرباچک است دیگری بکر و غیر از این دو تن جمعی دیگر نیز بوده اند ولی از تمام ایشان شاید بزرگتر علامه ٔ استاد گروهمان باشد که یک عده از اوراق پاپیروس عربی را که در کتابخانه های وینه و قاهره موجود است خوانده و مورد تحقیق قرار داده است .

###


استعمال کاغذ قرطاس مدتهای مدید بعد از فتح عراق بدست مسلمین در آنجا معمول بود و ابن عبدوس جهشیاری (متوفی سال 331 هَ .ق . / 942 م .) میگوید که ابوجعفر منصور خلیفه بانی بغداد اطلاع یافت که قرطاسهائی که در خزائن او جمع آمده زیاد شده است بهمین جهت بصالح صاحب مصلای خود گفت که آنها را از خزانه ها بیرون آورد و او را مأمور فروش آنها کرد و گفت اگرچه هرطومار از آنها را بدانگی که شش یک درهم است بخرند بفروش چه پولی که از این راه عاید شود از نگاهداری آنها بهتر است . صالح چون دید که هر طومارقرطاس در آن ایام یک درهم قیمت دارد از این کار اباکرد و دیگر به خدمت خلیفه نرفت . خود او میگوید که خلیفه فردا مرا بحضور خواست و گفت من در باب احتیاجات نوشتنی خود فکر کردم و دیدم که اوضاع مصر مورد اطمینان نیست و ممکن است به علت حوادثی که در آنجا رخ دهد فرستادن قرطاس در آن سرزمین برای ما مشکل شود و مابرای نوشتن به چیزی محتاج شویم که تهیه ٔ آن در بلاد ما میسر نگردد بهمین علت طومارهای قرطاس را بهمان حال باقی بگذار، ایرانیها حق داشتند که جز بر پوست کلفت و نازک بر چیزی دیگر نمی نوشتند و میگفتند که ما جزبر آنچه در مملکت ما فراهم میشود بر چیزی دیگر کتابت نمیکنیم . در قسمت غربی شهر بغداد یعنی در محله ٔ کرخ دربندی بود که آن را «درب القراطیس » یا «درب اصحاب القراطیس » میخواندند و ذکرآن در کتب قدما مثل جاحظ و طبری و خطیب بغدادی و عمروبن متی و ماری بن سلیمان و دیگران آمده است اما از این مؤلفین هیچیک نگفته اند که آیا در این دربند کاغذ قرطاس ساخته میشده است یا آنجا محل فروش آن بوده است . ابوسعد سمعانی که در سال 562 هَ .ق . / 1166 م . وفات کرده و در کتاب الانساب (دست راست از ورق 445، چ مارگلیوث در لیدن 1912) در ماده ٔ «القراطیسی » میگوید که قراطیسی بکسی گفته میشود که بساخت قرطاس یا فروش آن میپردازد، سپس نام یک عده اشخاص را که اغلب ایشان از مردم بغداد بوده یا در آنجا ساکن شده بودند و به این عمل اشتغال داشته اند میبرد و احتمال دارد که ایشان را به آن جهت بنسبت قراطیسی یاد میکرده اند که در محله ٔ «درب القراطیس »سکونت داشته یا اینکه شغلشان ساختن یا فروش قرطاس بوده است . خطبیب بغدادی که در 463 هَ .ق . / 1070 م . وفات یافته در تاریخ بغداد (ج 2 ص 91 و ج 4 ص 43 و ج 11 ص 233 و ج 12 ص 3 و 151 و ج 13 ص 45) از هفت نفر نام میبرد که همه به نسبت «قراطیسی » منسوب بوده اند ولی او مثل سمعانی در باب علت انتساب ایشان به این نسبت توضیحی نمیدهد و مطلب را همچنان مبهم میگذارد. در ایام خلافت معتصم ساخت کاغذ از بغداد به سامرا منتقل گردید و یعقوبی که در اواخر قرن سوم هجری مرده میگوید که معتصم بعد از آنکه سامرا را ساخت جمعی از پیشه وران و صنعتگران را به آنجا منتقل نمود تا بر آبادی و رونق آن شهر بیفزایند. از این جماعت بودند عده ای از پیشه وران مصری که در ساخت قرطاس مهارت داشتند و اگرچه در سامرا به این کار مشغول شدند لیکن قرطاسهای ایشان بخوبی قرطاسهای مصری از کار درنیامد . 4- پوستهای کلفت و نازک : موادی که مردم بر آنها مینوشتند انحصار به چیزهایی که ذکر کردیم نداشت بلکه یکی از بهترین این مواد پوست بود که تا مدتها پیش از آنکه بپوسد دوام میکرد و یک عده از ملل قدیمه در کار کتابت از آنها استفاده مینمودند. بعضی از اقسام پوست نازک پس از آنکه آنها را با عمل دباغی و صیقل از کار درمی آوردند بقدری نرم و نازک و لطیف بود که در زیبایی و حسن صنعت از شاهکارها بشمار میرفت . استعمال پوست نازک برای کتابت پیش از اسلام معمول بود، مسلمین نیز آن را بکار میبردند لیکن قیمت گزاف آن سبب شد که فقط آن را برای نوشتن نسخ قرآن و قرارنامه های رسمی و عهد و پیمانها استعمال کنند.
ابوریحان بیرونی در کتاب ماللهند خود (ص 81) آنجا که ذکری ازقدما و موادی که آنها را در نوشتن بکار میبرده اند میکند میگوید که هندیها عادت نداشتند که مثل یونانیهابر پوست بنویسند. از سقراط پرسیدند که چرا بکار تألیف و تصنیف نمیپردازد گفت من نمی خواهم که آنچه را که از دل مردم زنده میتراود بر پوست گوسفند مرده بنویسم . در اوایل اسلام نیز مثل دوره ٔ قدرت یهود خیبر مردم بر پوست کتابت میکردند و اوراق قرآن را بر پوست آهو نوشته بودند چنانکه یهود توراة را بر همان پوست مینوشتند». نوشتن بر روی پوست های نازک تا مدتها در مشرق و مغرب شایع بود و کتابخانه های مهم این بلاد کتبی بر پوست نوشته بزبانهای یونانی و لاتینی و آرامی و عبری و عربی و غیره داشتند.
5- کاغذ -کاغد یا کاغذ کلمه ای است فارسی و شاید هم چینی باشد و ذکر این لغت یا «ورق » در کتب قدیمیه عربی بسیارفراوان دیده میشود ولی در باب ترتیب ساخت و موادی که کاغذ از آنها ساخته میشده و اقسام آن در آن مأخذ کمتر اطلاعی میتوان بدست آورد بلکه در باب این امور اشارات و مطالب مختصری در کلام مؤلفین قدیم دیده میشود که از جمعآوری و تلفیق آنها با یکدیگر تا حدی بتحقیق تاریخ کاغذ در دوره ٔ تمدن اسلامی اطلاعاتی بدست می آید. بعد از آنکه طریقه ٔ ساخت کاغذ بدست آمد و مردم دیدند که آن جنسی سبک و نرم و نازک و حمل و نقل آن آسان است و مقدار زیادی آن را میتوان در جای کمی گنجاند بساختن آن توجه بسیار کردند و در نتیجه هم مقدار کاغذ در دنیا زیاد شد و هم عده ٔ نسخ کتابها.
6- کاغذ سمرقندی : چنین شهرت دارد که چینیها اول قومی هستند که به ساختن کاغذ توفیق یافته اند و «کاغذ چینی » یکی از امتعه ای بوده است که تجار مسلمان آن را در طی مسافرتهای دائمی خود ازبلاد شرق اقصی بعنوان واردات با خود می آوردند. شیوع ساخت کاغذ در ممالک اسلامی نتیجه ٔ یکی از جنگهاست و اول شهر اسلامی که این صنعت در آنجا دایر شده سمرقند است . مسلمین سمرقند را که از مشهورترین و بزرگترین شهرهای ماوراءالنهر است در سال 87 هَ .ق . / 704 م . فتح کردند و ثعالبی که 429 هَ .ق . / 1037 م . وفات یافته در باب چیزهایی که به شهرها و اماکن مختلفه منسوب است میگوید که یکی از خصایص سمرقند کاغذهای آنجاست که بعلت لطیفی و زیبائی و نازکی پس از رواج بازار قرطاسهای مصری و پوستهائی را که سابقاً بر روی آنها مینوشتند از رونق انداخته است و این نوع کاغذ جز در سمرقند و در چین در جائی دیگر ساخته نمیشود.
مؤلف کتاب المسالک و الممالک میگوید که از جمله اسرائی که صالح بن زیاد در جنگ اطلح از چین به سمرقند آورد کسانی بودند که در ساخت کاغذ مهارت داشتند. ایشان در این شهر اخیر به ساختن کاغذ مشغول شدند، کم کم این صنعت در آنجا رونق گرفت و دوام کرد تا آنجا که سمرقند محل تجارت کاغذ شد و کاغذ آن در دنیا شهرت یافت و تمام شهرهای عالم از آن شهر جهت خود کاغذ می طلبیدند . جنگی که به آن اشاره شد در کنار رودخانه ٔ طراز در سال 134 هَ .ق . / 751 م . بین مسلمین که سردار ایشان زیادبن صالح بود و بین امرای ترک و متحدین چینی ایشان اتفاق افتاده و ذکر آن در مآخذ عربی و چینی هر دو هست . این اسرای چینی که صالح آن را بسمرقند آورد لابد در این واقعه اسیر شده اند زکریای قزوینی (متوفی به سال 682 هَ .ق . / 1283 م .) در کتاب آثارالبلاد خود(ص 360 از چ وستنفلد در گوتینگن 1848) تقریباً همان بیانی را که ثعالبی در این باب کرده و ما آن را سابقاً نقل نمودیم آورده است به این عبارات ، «در سمرقند اشیاء زیبائی ساخته میشود که آنها را از آنجا به شهرهای دیگر میبرند از آن جمله کاغذ سمرقندی است که نظیر آن فقط در چین دیده میشود. صاحب المسالک الممالک میگوید که جمعی از اسرا را از چین بسمرقند آوردند و در میان ایشان کسانی بودند که به صنعت ساخت کاغذ آشنائی داشتند و ایشان در آن شهر به این صنعت پرداختند، بتدریج تهیه ٔ کاغذ در سمرقند اهمیت یافت و آنجا بازار تجارت این متاع شد و شهرهای دیگر از سمرقند کاغذ وارد میکردند. معلوم نشد کتابی که ثعالبی و قزوینی از آن بعنوان المسالک و الممالک یاد میکنند تألیف کیست زیرا که در سه کتابی که امروز ما در دست داریم و عنوان آنها شبیه با عین عنوان فوق است یعنی مسالک الممالک اصطخری و المسالک و الممالک ابن حوقل که چاپ دوم آن به اسم «صورةالارض » انتشار یافته و المسالک و الممالک ابن خرداذبه که هر سه در لیدن در جزء مجموعه ٔ «کتابخانه کتب جغرافیای عربی » بچاپ رسیده چنین مطلبی وجود ندارد بنابراین باید گفت که ثعالبی و قزوینی مطلب فوق را از یکی دیگر از کتب قدیمه ٔ جغرافیا که عنوان المسالک و الممالک داشته اند و نام عده ٔ زیادی از آنها در کتاب الفهرست ابن الندیم و کشف الظنون حاجی خلیفه ضبط است نقل نموده اند.
نویری در کتاب نهایةالارب (ج 1 ص 354 از چ دارالکتب المصریة) نیزبه کاغذ سمرقندی اشاره میکند و آن را از جمله ٔ مزایای این شهر می شمارد و عبارت او در این مورد عین عبارت ثعالبی است و در ثمارالقلوب همین کار را کرده است ابن الوردی در کتاب خریدةالعجائب (ص 231 از چ محمد شاهین ، قاهره 1280 هَ .ق .). کاغذسمرقندی بعلت خوبی و گرانی مورد مثل بوده چنانکه ابوبکر خوارزمی در نامه ای که به ابوالحسین علی بن دایه نوشته در گله از دیر رسیدن نامه ٔ او چنین مینویسد : «... ام الاَّن سمرقند بعدت علیه والکاغذ عزلدیه ؟ فأنا اجهز الیه قوافل تحمل من الکاغذ اوقاراً و یتصل منی الیه قطاراً قطاراً». سمعانی در کتاب الانساب در نسبت «الکاغذی » میگوید که این نسبت بکسی داده میشود که کار او ساختن کاغذ تحریر یا فروش آن است و ساخت کاغذ در بلاد مشرق جز در سمرقند در جایی دیگر معمول نیست .
یاقوت حموی که به سال 626 هَ .ق . / 1228 م . وفات یافته در شرح حال ابوالفضل جعفربن فرات معروف بابن حنزابه (متوفی سال 391 هَ .ق . / 1000 م .) میگوید که این وزیر از سمرقند کاغذ وارد میکرد تا کتابت کنندگانی که برای کتابخانه ٔ او کتابت استنساخ میکردند آنها را به کار ببرند و محمدبن طاهر مقدسی میگوید که در سمرقند مخصوصاً برای ابوالفضل وزیر کاغذ میساختند و ازمصر نیز هر سال مقداری کاغذ می آوردند. در کتابخانه ٔاو همیشه یک عده کاتب بکار استنساخ مشغول بودند، اتفاق یکی از ایشان از شغل خود استعفا کرد، ابوالفضل امر داد تا بحساب او برسند و عذرش را بخواهند و صد دینار نیز اضافه به او بدهند. آن کاتب چون چنین دید به شغل خود برگشت و از استعفا صرف نظر نمود.
«همین محمدبن طاهر مقدسی از اسحاق بن ابراهیم بن سعید حبال نقل میکند که ابونصر سنجری حافظ خدمت بیش از صد استاد رسیده و غیر از من کسی نمانده بود که وی محضر درسش رادرک نکرده بود. چون پیش من آمد قریب بیست جزء کتاب تألیفات داشت و همه را بر کاغذهائی کهنه نوشته بود.از او پرسیدم که این کاغذها را از کجا آورده ای ؟ گفت این از همان کاغذهائی است که از سمرقند برای ابوالفضل وزیر می آوردند. تصادفاً قسمتی از کتب کتابخانه ٔ او به دست من افتاد، من از میان آنها اوراقی را که سفید بود میکندم و بر آنها مطالب خود را مینوشتم و این اجزاء از آنجا حاصل شده .
سیوطی از قول بعضی روایت میکند که : «قراطیس سمرقند برای مردم مشرق همان حکم قراطیس مصر را برای اهل مغرب دارد» . و غرض او از قراطیس سمرقند همان کاغذ منسوب به آنجاست . از آنجا که سمرقند از شهرهای ماوراءالنهر بشمار میرفته شهرت کاغذ آن در سراسر بلاد پیچیده بود بهمین جهت بعضی از نویسندگان تمام ماوراءالنهر را از راه اغراق سرزمین ساخت کاغذ بقلم آورده چنانکه ابن حوقل در باب مردم این بلاد میگوید که : «ایشان به ساخت کاغذی که از جهت خوبی و فراوانی در دنیا نظیر ندارد مشهور آفاقند ». همچنین استخری هم که مثل ابن حوقل ازمردم قرن چهارم هجری است نوشته که در هیچیک از شهرهای اسلام نوشادر و کاغذی که در ماوراءالنهر بدست می آید دیده نمیشود .
7- اقسام کاغذ: مسلمین در ساخت کاغذ از پنبه و مواد نباتی دیگر استفاده میکردند و شکی نیست که اقسام کاغذ بنسبت موادی که در ساخت آن بکار میرفته از لحاظ کلفتی و نازکی و دوام و شفافی و رنگ متنوع میشده است . قدما میگفتند که بهترین اقسام کاغذ آن است که سفید و درخشان و جادار و سنگین و قطع آن متناسب و دوام آن در مقابل گردش روزگار بیشتر باشد . ابن الندیم ازشش نوع کاغذی که در عهد او معروف بوده گفتگو میکند و پس از ذکر موادی که قدما در نوشتن از آنها استفاده میکردند میگوید: «کاغذ خراسانی را از کتان میساختند، بقولی در عهد بنی امیه ساخت آن معمول شده و بقولی در عصر بنی عباس ، بعضی میگویند که ساخت آن قدیمی است بعضی دیگر بر خلاف آن را از مخترعات جدید میدانند. « چنین روایت کرده اند که بعضی از هنرمندانی که از چین به خراسان منتقل شده بودند آن را بتقلید کاغذ چینی در خراسان ساخته اند. اما اقسام آن سلیمانی است و طلحی و نوحی و فرعونی و جعفری و طاهری ». این شش قسم انواع کاغذی است که در اواخر قرن چهارم هجری در ممالک اسلامی شایع و مستعمل بوده است . کاغذ سلیمانی منسوب است به سلیمان بن راشد که در ایام هارون الرشید والی خراسان بود و کاغذ طلحی بنام طلحةبن طاهر دومین امیر از امرای طاهری است که از 207 تا 213 هَ .ق . / 822-828 م . بر خراسان امارت میکرده و کاغذ نوحی ظاهراً بنوح سامانی منسوب است اما کدام نوح ، نوح اول (331-343 هَ .ق . / 942-954 م .) یا نوح دوم (366-387 هَ .ق . / 976-997 م .) درست معلوم نیست . کاغذ فرعونی نوعی از کاغذ بوده است که حتی در مصر هم با کاغذ پاپیروسی رقابت میکرده و قدیمترین نوشته ٔ عربی که بر روی این قسم کاغذ نوشته شده تاریخش در حدود سال 180 الی 200 هَ .ق . / 796-815 م . است . استعمال کاغذ فرعونی تا چند سال بعد از این تاریخ هم معمول مانده چنانکه در شرح حال شیخ الرئیس ابوعلی سینا (متوفی سال 428 هَ .ق . / 1036 م .) یکی از شاگردان او میگوید که : «شیخ الرئیس از من خواست تا برای او کاغذ سفید حاضر کنم و چون آوردم پاره هایی از آن برید و من پنچ پاره از آنهارا پیوستم ، هر کدام از آنها ده ورق بود بقطع چهار یک کاغذ فرعونی . اما کاغذ جعفری منسوب است به جعفر برمکی که در سال 187 هَ .ق ./ 802 م . موقع افول کوکب اقبال برامکه بقتل رسیده است . کاغذ طاهری به طاهر دوم از امرای طاهری خراسان (230-248 هَ .ق . / 844-862 م .) منسوب است و یاقوت از دو نوع دیگر کاغذ یکی کاغذ جیهانی دیگر کاغذ مأمونی ذکری میکند که گویا اولی به شهر جیهان یکی از بلادخراسان و دیگری به مأمون خلیفه (198-218 هَ .ق . / 813-862 م .) منسوب باشد. سمعانی نوعی دیگر از کاغذ را نام میبرد بنام کاغذ منصوری و میگوید: «از کسانی که بنسبت کاغذی شهرت کرده اند یکی هم ابوالفضل منصوربن نصربن عبدالرحیم کاغذی است از مردم سمرقند و کاغذ منصوری که در خراسان مشهور شده منسوب به این شخص است که به سال 423 در سمرقند وفات یافته کاغذ منصوری در تمام بلاد اسلامی شهرت داشت و در تمام نقاط مثل عراق و مصر طرز ساخت آن را تقلید کرده بودند. غیر از این کاغذ منصوری که ذکر آن گذشت از یک نوع کاغذ منصوری دیگری نیز در کتب قدیمه ذکری دیده میشود و معلوم نیست که آن به کدام منصور منسوب بوده چنانکه بعضی از مورخین نوشته اند که ابوالحسن بن الفرات وزیر را (متوفی سال 312 هَ .ق . / 924 م .) عادت بر آن جاری بود که هیچکس را در شب نمیگذاشت از خانه ٔ او بیرون برود مگر آنکه به او شمعی و درجی منصوری ببخشد و غرض از «درج منصوری » یک دسته کاغذ بود که آن را درهم میپیچیدند و از آن در نوشتن نامه و چیزهای دیگر از این قبیل استفاده میکردند . قسمی دیگر از کاغذ که ما علت انتساب آن را ندانستیم و ذکر آن فقط در یکی از نسخه های خطی کتابخانه ٔ ما آمده «کاغذ صلحی » است . دیگر از اقسام کاغذ که تعیین اسم آن برای ما میسر نشد آن قسم کاغذی است که سمعانی در بیان ذکر ابوالحسین ناصر کاغذی معروف بدهقان از آن نام میبرد و میگوید که به این شخص یک قسم کاغذی منسوب است که هیچکس در خوبی ساخت و سفیدی و پاکی جنس هنوز نتوانسته است بر او سبقت گیرد . از کاغذسازان مشهور یکی هم ابوعلی کاغذی است که با سمعانی مولف کتاب الانساب متوفی به سال 562 هَ .ق . / 1166 م . معاصر بوده است .
هلال بن محسن صابی که در 488 هَ .ق . / 1056 م . مرده فصلی نوشته است در باب کاغذهائی که بر روی آنها به خلفا نامه مینوشته اند یاخلفا بر آنها تحریر میکرده از جمله میگوید: «از قدیم عادت بر این جاری بود که نامه های دولتی را بر کاغذهای پهن مصری بنویسند اما پس از آنکه آوردن آنها مشکل و وجود آنها نایاب شد بجای آن کاغذ پهن شیطانی را اختیار نمودند و از آن در کار نوشتن قرارنامه و احکام حکومت و القاب استفاده میکردند همچنانکه مکاتبه ٔ با متنفذین و امرای دوردست یا بالعکس بر روی همین قسم کاغذ بعمل می آمد ولی در توقیعاتی که وزیر خلیفه از دربار صادر میکرد کاغذ نصفی را زیادتر بکار میبردند . کتابخانه های بزرگ قدیمی از خیلی پیش برای استنساخ اقسام مختلفه کاغذ داشتند که بعضی از انواع آن بسیار نفیس بود. مثلاً یاقوت حموی در شرح حال خوشنویس معروف ابن البواب که به سال /413

فرهنگ عمید

۱. ماده ای که از چوب بعضی گیاهان به صورت ورقه های نازک ساخته می شود و برای نوشتن، نقاشی، و مانند آن به کار می رود.
۲. [مجاز] نامه.
۳. [مجاز] هرنوع سند یا تعهد مکتوب: کاغذ داده بوده که دیگر در کارهای انجمن شرکت نکند.
۴. هر نوع ورقۀ نازک: ورقهٴ آلومینیم.
* کاغذ ابری: نوعی کاغذ که بر یک روی آن نقشی شبیه ابرهای بریده چاپ می کنند.
* کاغذ پرزین: [قدیمی] کاغذ پرزدار که قلم روی آن گیر کند.
* کاغذ خان بالغی: [قدیمی] نوعی کاغذ مرغوب که در خان بالغ (نام قدیم پکن ) می ساختند، کاغذ چینی، ورق صینی، قرطاس صینی.

۱. ماده‌ای که از چوب بعضی گیاهان به‌صورت ورقه‌های نازک ساخته می‌شود و برای نوشتن، نقاشی، و مانند آن به کار می‌رود.
۲. [مجاز] نامه.
۳. [مجاز] هرنوع سند یا تعهد مکتوب: کاغذ داده‌بوده که دیگر در کارهای انجمن شرکت نکند.
۴. هر نوع ورقۀ نازک: ورقهٴ آلومینیم.
⟨ کاغذ ابری: نوعی کاغذ که بر یک روی آن نقشی شبیه ابرهای بریده چاپ می‌کنند.
⟨ کاغذ پرزین: [قدیمی] کاغذ پرزدار که قلم روی آن گیر کند.
⟨ کاغذ خان‌بالغی: [قدیمی] نوعی کاغذ مرغوب که در خان‌بالغ (نام قدیم پکن) می‌ساختند؛ کاغذ چینی؛ ورق صینی؛ قرطاس صینی.


دانشنامه عمومی

کاغذ، به ماده ای گفته می شود که از خمیر کتان یا پنبه یا کنف یا چوب یا ضایعات کشاورزی یا بعضی گیاهان مثل درخت بامبو و... ساخته شود و به کار نوشتن آید و در اصطلاح علمی عبارت است از تراکم الیاف سلولزی که به طور نامنظم داخل یکدیگر شده و در نتیجه یک مادهٔ فشرده را می دهد که در ابعاد و اوزان مختلف بدست می آید.
گرماژ
تعداد در بسته
راه یا الیاف کاغذ (LG یا SG)
کاغذ از زمان اختراع آن تا به امروز قابل اعتمادترین وسیله انتقال اندیشه بشر بوده است و نقش مهمی در جمع آوری و ذخیره اطلاعات و دانش بشر که نتیجه ای از تجربیات و تفکرات اوست دارد و از این رو با پیدایش مرکب و صنعت چاپ و مواد رنگ دار این اندیشه بشری با ابزار نوین درآمیخت و به صورت یک پدیدهٔ مهم، امروزه با آن برخورد می گردد.
مصرف کاغذ با اختراع آن همراه بوده است که گفته می شود مصریان پیشقدم در این اختراع بوده اند و از بسیاری جهات نشانگر سطح رشد علمی و فرهنگی جامعه می باشد. با پیشرفت اطلاعات و معلومات بشر از دانش رنگ، کاغذهای رنگی برای جلب توجه و زیبایی و مقوا و کارتن های رنگ آمیزی شده برای بسته بندی و بالاخره جعبه های شیرینی و شکلات برای مصرف خانگی و نظایر این ها همه دلیل بر دانش برتر و استفاده بشر از این صنعت و اختراع است که روز به روز رو به توسعه و تکامل می باشد و در تاریخ از آن یاد شده است.
به گفتهٔ تاریخ، مصریان باستان اولین مردمانی بوده اند که از نوعی نی شبیه بامبو به نام پاپیروس صفحاتی می ساختند و بر روی آن می نوشتند و نیز کاغذ بردی را مصریان اختراع کردند. مردم مصر نی پاپیروس را به صورت نوارهای نازک و بسیار ظریفی کنار یکدیگر قرار می دادند و سپس به وسیلهٔ فشارها و صیقل دادن به آن به شکل ورق درمی آوردند.

دانشنامه آزاد فارسی

ورقه ای صاف و نازک که معمولاً از الیاف گیاهی ساخته می شود. کلمۀ کاغذ ظاهراً از زبان سانسکریت وارد زبان فارسی شده است. از کاغذهای باطله، تکه های پارچه و پارچه های کهنه نیز می توان کاغذ تولید کرد. کاغذ در زندگی بشر کاربردهای متعددی دارد که مهم ترین آن نوشتن یا چاپ بر روی آن است. ظاهراً کاغذ را در اوایل قرن ۲م تسای لون (۵۰؟ ـ ۱۱۸) چینی اختراع کرد. او خمیری از ذرت ریز مغز گیاهی ساخت و آن را بر روی یک توپی قاب شده پهن کرد. پس از خشک شدن خمیر برگ کاغذی ساخته شد. اختراع او در چین تکمیل شد و در قرن ۷م به ژاپن راه یافت. در ۱۳۴ق اسیران چینی کاغذ را به سمرقند آوردند. مسلمانان کاغذسازی را از اُسرای چینی آموختند و از الیاف کتان و شاه دانه نوعی کاغذ ساختند. کاغذسازی به سرعت در جهان اسلام رایج شد. ظاهراً نخستین کارخانۀ کاغذسازی را فضل بن یحیی برمکی در بغداد تأسیس کرد. کاغذها در جهان اسلام با نام شهرها و گاه افراد مشخص می شدند، مانند کاغذ دولت آبادی، بغدادی، سمرقندی، مصری و نوحی. ابن ندیم ( ـ۳۸۵ ق) از شش نوع کاغذ معروف در زمان خود، نام برده است. کاغذسازی در قرن ۱۰م به مصر و در نیمۀ قرن ۱۲م به اسپانیا راه یافت و در جنگ های صلیبی به اروپا رسید و در کشورهای ایتالیا، فرانسه، آلمان، و انگلستان و سپس ایالات متحده و دیگر کشورهای قاره امریکا مراکز کاغذسازی دایر شد. اختراع صنعت چاپ در نیمۀ قرن ۱۵م و انتشار روزنامه نیاز به کاغذ را چندین برابر افزایش داد. در ۱۷۹۸، نیکلا ـ لوئی روبر نخستین ماشین کاغذسازی را در فرانسه اختراع کرد. چند سال بعد برادران فوردرینیر (هنری و سیلی) آن را تکمیل کردند. در ۱۸۰۹ جان دیکنسون ماشین کاغذسازی سیلندری را اختراع کرد. اگرچه در قرن ۱۹ روش کاغذسازی ماشینی شده بود، ولی شیوۀ کاغذسازی دقیقاً همان شیوۀ دستی سابق بود. در مرحلۀ اول، فرآیند خمیرکردن صورت می گیرد که الیاف از بستر اصلی آن ها در چوب جدا می شود. خمیرکردن دو روش دارد: روش مکانیکی که مغز چوب را آسیاب می کنند و کاغذ حاصله نوعی کاغذ کاهی و ارزان است و از آن برای چاپ روزنامه و دستمال کاغذی استفاده می شود. لینینِ چوب، که در کاغذ باقی می ماند، موجب فرسودگی سریع و خشک و زردشدن آن می شود. روش دیگر، روش شیمیایی است. در این روش، ذرات ریز چوب را (عموماً سود، سولفات یا سولفیت) می جوشانند تا لینین آن حل شود. محصولی که به دست می آید از نظر حجم کمتر از روش محصول مکانیکی است، ولی الیاف آن محکم ترند. اگر کاغذ سفید مورد نظر باشد عملیات شست وشو (سفیدکردن) نیز باید در فرآیند خمیرکردن شیمیایی و ساخت کاغذ انجام شود. خمیر به دست آمده را (از روش مکانیکی یا شیمیایی) که آب فراوان دارد و رقیق است از ماشینی غربال مانند می گذرانند، خمیر آب خود را تقریباً از دست می دهد و به صورت ورقه ای از الیاف درمی آید. ذرات الیاف چوب به سبب تکان خوردن، در جهت های مختلف قرار می گیرند و به صورت حصیرمانندی درمی آیند و تار و پود کاغذ را می سازند. در این مرحله، خمیری که به صورت ورقه درآمده از روی نوردهای خشک کن عبور داده می شود و در مرحلۀ آخر از میان نوردهای سنگین آهنین می گذرد تا سطح آن صاف شود. اگر این ورقه ها فقط از الیاف سلولز ساخته شده باشند به سهولت آب را به خود جذب می کنند و از این رو، قابل نوشتن یا چاپ نیستند و فقط می توان از آن ها به عنوان «کاغذ آب خشک کن» یا دستمال کاغذی استفاده کرد. برای آن که کاغذ مقاوم و قابل نوشتن و چاپ شود به خمیر آن موادی اضافی ازجمله گِل چینی، کربنات کلسیم (گچ)، یا نشاسته می افزایند و سطح کاغذهای مخصوص چاپ کتاب را با قشری از گل چینی می پوشانند. سهم این مواد می تواند دَه تا پانزده درصد وزن کاغذ باشد. در مصارف دیگر، ازجمله ساختن کاغذ دیواری، کاغذ را مقاوم می کنند و سطح آن را با صمغ راتیانَج می پوشانند. مقاوم کردن کاغذ چاپ و امثال آن را «آهارزدن» کاغذ می گویند. در آهار زدن از زاج سبز، نوعی رزین چوبی با سولفات آلومینیوم تقویت شده نیز استفاده می شود. متأسفانه نتیجۀ فرآیند آهارزنی موجب اسیدی شدن کاغذ می شود که در آن باقی می ماند و علت اصلی فرسودگی و پوسیدگی کاغذ است. اخیراً، در مرحلۀ آهارزنی از مواد خنثی یا قلیایی استفاده می شود که به کاغذهای فاقد اسید شهرت دارند. چون مصرف کاغذ در جهان خیلی بالا رفته، در سال های اخیر برای ساختن کاغذ از بازیافت کاغذهای باطله نیز استفاده می شود. در ایران، ساخت کاغذ به صورت دستی سابقه ای هزارساله دارد. شناخت کاغذ برای نسخه شناسان اهمیت ویژه ای دارد و با کمک آن می توان به طور تقریبی به زمان و مکان کتابت بسیاری از نسخ خطی پی برد. نخستین کارخانۀ کاغذسازی را، در ۱۳۴۶ش، شرکت سهامی کاغذ پارس، در خوزستان احداث کرد، که بیشتر از تفاله های نیشکر مزارع هفت تپه استفاده می کرد. در حال حاضر، چندین کارخانۀ کاغذ به منظور بازیافت کاغذهای باطله و مواد سلولزی در ایران فعال اند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] کاغذ ۱۰۵ سال پیش از میلاد توسط چینی ها در طول سلسله هان اختراع شد و کلمه کاغذ، از واژه چینی کاکتز گرفته شده است.
کارگران چینی که در سال 751 م بدست ایرانیان اسیر شدند، این فن را با استفاده از کتان و شاهدانه به مردم سمرقند آموختند. به هنگام فتح ماوراءالنهر توسط مسلمانان، این صنعت از سمرقند به دیگر سرزمین های اسلامی راه یافت. تفاوت در میزان مصرف مواد اولیه موجب پدید آمدن انواع کاغذ در سده های نخستین هجری بوده است.
این کاغذها در جنس، استحکام، ضخامت، روشنی و رنگ با یکدیگر تفاوت داشته اند و این مسئله نشان می دهد که مسلمانان فقط به آموختن روش کاغذسازی از چینی ها اکتفا نکرده و خود به تکمیل این صنعت پرداخته اند. به مرور در همه شهرهای اسلامی و در سرزمین هایی چون عراق و مصر و ایران و اندلس کاغذ ساخته می شد.
صنعت کاغذسازی در پایان سده دوم هجری به کوشش فضل بن یحیی برمکی، وزیر با فرهنگ هارون الرشید در بغداد راه اندازی شد و به سرعت جای پوست را گرفت. این صنعت در سده پنجم هجری از عراق به شام رفت و در آنجا نیز تحولی شگرف پدید آورد.
به گونه ای که ناصرخسرو در سفرنامه ی خود از شهر طرابلس در لبنان یاد می کند و می نویسد که در این شهر ورق های زیبا همچون ورق های سمرقندی ساخته می شود و از آن نیز بهتر است. بدین گونه مسلمانان در بسط و گسترش یکی از مهم ترین عوامل ارتباط فرهنگی، یعنی کاغذ نقش اساسی داشتند. این صنعت از طریق مصر و اندلس به اروپا رسید و نخستین کارخانه های کاغذسازی در ایتالیا در حدود سده سیزدهم میلادی تأسیس و راه اندازی شد.

گویش اصفهانی

تکیه ای: kâqaz
طاری: kâqaz
طامه ای: kâqaz
طرقی: kâqaz
کشه ای: kâqaz
نطنزی: kâqez


واژه نامه بختیاریکا

قاقذ

پیشنهاد کاربران

این واژه در زبان سغدی ( سمرقند و بخارا ) کاغذا بوده است.

کلمه ی کاغذ برگرفته از کلمه ی آغاج در زبان ترکیست به معنی درخت، خودِ آغاج هم در اصل قاغاج بوده که در گفتار به شکل آغاج درآمده

ریشه کاغذ در چین است که "ژی" نامیده میشد؛ ولی وقتی به هند رسید آن را"کارگجا" نامیدند که به پارسی همان "کارگچ" یا "گچ کاری" به معنای سفیدکاری است.

سپس کاغذ را ارب ها "قرطاس" گفتند و یونانیان "کارتس"، که از همین واژه کارتس یونانی واژه های card و chart در انگلیسی ساخته شدند.

همچنین از بخش دوم واژه کاغذ واژه gazette در انگلیسی به معنای روزنامه ساخته شد.

بنام خدا
با سلام، هر یک درجه سانتی گراد کاهش دما عمر کاغذ را ده سال بیشتر میکند. با تشکر.

غ در پارسی، سغدی، خوارزمی و زبان های هندوایرانی و نیا هندوایرانی بوده

کاغذ ریشه ایرانی از زبان سغدی دارد


سغدی زبانی بود که در دوره سامانیان پارسی جایش را گرفت

ق هم به مرور زمان در پارسی جای خورد البته پس از اسلام

مانند:

ذورک=ذورق

بیهک=بیهق

خشنگ=قشنگ


غ هم در پارسی کهن بوده

اصل کلمه کاغذ به ریخت کُواخس است.
کوا به پوست درخت می گوینو و خس همان برگ درخت است
قاقز و کاخس به معنی پوست و برگ درخت است


کلمات دیگر: