کلمه جو
صفحه اصلی

بغداد

فارسی به انگلیسی

baghdad, bagdad

Bagdad


فرهنگ فارسی

پایتخت کشور[ عراق ] در ساحل دجله و سابقا پایتخت خلفای عباسی ۲۴٠٠٠٠٠ سکنه . چاقو سازی جواهر سازی مصنوعات ابریشمی و چرم سازی .

لغت نامه دهخدا

بغداد. [ ب َ ] ( اِخ ) باغ داد. ( برهان ). مدینةالسلام. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( دمشقی ). دارالسلام. ( دمشقی ) ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ). مدینة المنصور. زوراء. حِمی ̍ الخلافة. بغذاذ. بغذاد. بغدان. بغدین. مغدان ؛ اشتقاق و معنی کلمه بغداد: در هنگام حمله ٔسارگون ( 714 ق. م. ) در ضمن نامهای اشخاص و اماکن ایرانی که به ثبت رسیده است یکی کلمه «بیت بگی » است که حدس زده میشود در ترجمه بزبان سامی بصورت «بیت الی » یعنی «خانه خدا». ( نام یکی از مناطق مادیها ) درآمده باشد و کمرون معتقد است که کلمه ( بیگ ) در این کلمه مرکب از کلمات ایرانی زمان کاسیهاست و نظر این دانشمند صحت عقیده اعراب را که کلمه بغداد را مرکب از «بغ» و «داد» فارسی میدانستند تأیید میکند. ریشه کلمه بغ؛ کلمه بغ از کلمه هند و ایرانی «بهگ » است که بین اقوام هند و ایرانی قبل از جدایی بکار میرفته. این کلمه در «ودا« »بهگ » و در کتیبه های شاهان هخامنشی «بگ » و در اوستا «بغ» آمده است و در همه صورتها معنی واحد ( خدا ) دارد. جانسن میگوید: کلمه هندو اروپائی بهگو ( بواو مجهول ) بمعنی خداست. این کلمه در فارسی باستان «بگ » و در اوستا «بغ» و در فارسی میانه «بغ» و در نوشته های تورفان «بگیستوم » و در سانسکریت «بهگ » و در زبان اسلاوها «بوگو» ( واو اول مجهول ) است. کلمه «بغ» بمعنی بخشنده نیکیها، روزی دهنده ، بزرگ ، نیکوکار، و در اوستا بمعنی برخوردار از نصیب نیکو و بخشنده بکار رفته است. ( نقل بمعنی از کتاب بحثی در باب کلمه بغداد اثر توفیق وهبی ترجمه سید علی رضا مجتهدزاده چ دانشگاه مشهد صص 6-9 ). نام بغداد که امروزه عرب آنرا اغلب بُغداد تلفظ کند بی شک ایرانی است مرکب از بغ + داد بمعنی خدا داده [ عطیه ملک ( مفاتیح ) ] در قرون وسطی صور مختلف این نام وجود داشته و شکل بغدان بیشتر استعمال میشده است. ( دایرة المعارف اسلام ). این شهر را منصور دومین خلفیه عباسی در کنار دجله ( در محل آبادیی بهمین نام ) از سنگهای ویرانه تیسفون پایتخت ساسانیان و سلوکیه پایتخت سلوکیان و اشکانیان بنا کرده و مقر حکومت خویش ساخت. ( «یوستی » از حاشیه برهان قاطع چ معین ). نام شهر مشهور. ( سروری ). نام شهری است از عراق عرب و اصل آن باغ داد بوده است ، بسبب آنکه هر هفته یکبار انوشیروان در آن باغ بارعام دادی و دادرسی مظلومان کردی ، و بکثرت استعمال بغداد شده است. ( برهان ) ( از آنندراج ) ( از غیاث ). در اصل دهی بوده بنام بت ( بغ ) چنانکه از اصمعی نقل کرده اند که معنی بغداد عطیة الصنم ، و بعضی گویند در اصل باغ داد بوده چه جای دادرسی نوشیروان بود. ( از رشیدی ). خداداد. ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به انجمن آرا و فرهنگ نظام و مؤید الفضلاء شود. شهری عظیم است [ بعراق ] و قصبه عراق است و مستقر خلفاست و آبادانترین شهری است اندر میان جهان و جای علماست و خواسته بسیار است و منصور کرده است اندر روزگار اسلام و رود دجله اندر میان وی بگذرد و بر دجله پلی است از کشتیها کرده و از وی جامه های پنبه و ابریشم و آبگینه های مخروط و آلاتهای مدهون خیزدو روغنها و شرابها و معجونها خیزد که بهمه جهان ببرند. ( حدودالعالم ) : و از موصل راه گردانیدن و ببغداد باز شدن... [ حسنک وزیر ]. ( تاریخ بیهقی )... قرار بر آن گرفت که آن خلعت که حسنک استده بود... با رسول ببغداد فرستد تا بسوزند. ( تاریخ بیهقی ).

بغداد. [ ب َ ] (اِخ ) باغ داد. (برهان ). مدینةالسلام . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (دمشقی ). دارالسلام . (دمشقی ) (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ). مدینة المنصور. زوراء. حِمی ̍ الخلافة. بغذاذ. بغذاد. بغدان . بغدین . مغدان ؛ اشتقاق و معنی کلمه ٔ بغداد: در هنگام حمله ٔسارگون (714 ق . م .) در ضمن نامهای اشخاص و اماکن ایرانی که به ثبت رسیده است یکی کلمه ٔ «بیت بگی » است که حدس زده میشود در ترجمه ٔ بزبان سامی بصورت «بیت الی » یعنی «خانه ٔ خدا». (نام یکی از مناطق مادیها) درآمده باشد و کمرون معتقد است که کلمه ٔ (بیگ ) در این کلمه ٔ مرکب از کلمات ایرانی زمان کاسیهاست و نظر این دانشمند صحت عقیده ٔ اعراب را که کلمه ٔ بغداد را مرکب از «بغ» و «داد» فارسی میدانستند تأیید میکند. ریشه ٔ کلمه ٔ بغ؛ کلمه ٔ بغ از کلمه ٔ هند و ایرانی «بهگ » است که بین اقوام هند و ایرانی قبل از جدایی بکار میرفته . این کلمه در «ودا« »بهگ » و در کتیبه های شاهان هخامنشی «بگ » و در اوستا «بغ» آمده است و در همه ٔ صورتها معنی واحد (خدا) دارد. جانسن میگوید: کلمه ٔ هندو اروپائی بهگو (بواو مجهول ) بمعنی خداست . این کلمه در فارسی باستان «بگ » و در اوستا «بغ» و در فارسی میانه «بغ» و در نوشته های تورفان «بگیستوم » و در سانسکریت «بهگ » و در زبان اسلاوها «بوگو» (واو اول مجهول ) است . کلمه ٔ «بغ» بمعنی بخشنده ٔ نیکیها، روزی دهنده ، بزرگ ، نیکوکار، و در اوستا بمعنی برخوردار از نصیب نیکو و بخشنده بکار رفته است . (نقل بمعنی از کتاب بحثی در باب کلمه ٔ بغداد اثر توفیق وهبی ترجمه ٔ سید علی رضا مجتهدزاده چ دانشگاه مشهد صص 6-9). نام بغداد که امروزه عرب آنرا اغلب بُغداد تلفظ کند بی شک ایرانی است مرکب از بغ + داد بمعنی خدا داده [ عطیه ٔ ملک (مفاتیح ) ] در قرون وسطی صور مختلف این نام وجود داشته و شکل بغدان بیشتر استعمال میشده است . (دایرة المعارف اسلام ). این شهر را منصور دومین خلفیه ٔ عباسی در کنار دجله (در محل آبادیی بهمین نام ) از سنگهای ویرانه ٔ تیسفون پایتخت ساسانیان و سلوکیه پایتخت سلوکیان و اشکانیان بنا کرده و مقر حکومت خویش ساخت . («یوستی » از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نام شهر مشهور. (سروری ). نام شهری است از عراق عرب و اصل آن باغ داد بوده است ، بسبب آنکه هر هفته یکبار انوشیروان در آن باغ بارعام دادی و دادرسی مظلومان کردی ، و بکثرت استعمال بغداد شده است . (برهان ) (از آنندراج ) (از غیاث ). در اصل دهی بوده بنام بت (بغ) چنانکه از اصمعی نقل کرده اند که معنی بغداد عطیة الصنم ، و بعضی گویند در اصل باغ داد بوده چه جای دادرسی نوشیروان بود. (از رشیدی ). خداداد. (از ناظم الاطباء). و رجوع به انجمن آرا و فرهنگ نظام و مؤید الفضلاء شود. شهری عظیم است [ بعراق ] و قصبه ٔ عراق است و مستقر خلفاست و آبادانترین شهری است اندر میان جهان و جای علماست و خواسته بسیار است و منصور کرده است اندر روزگار اسلام و رود دجله اندر میان وی بگذرد و بر دجله پلی است از کشتیها کرده و از وی جامه های پنبه و ابریشم و آبگینه های مخروط و آلاتهای مدهون خیزدو روغنها و شرابها و معجونها خیزد که بهمه ٔ جهان ببرند. (حدودالعالم ) : و از موصل راه گردانیدن و ببغداد باز شدن ... [ حسنک وزیر ]. (تاریخ بیهقی )... قرار بر آن گرفت که آن خلعت که حسنک استده بود... با رسول ببغداد فرستد تا بسوزند. (تاریخ بیهقی ).
هر روز دجله دجله ببارم من از دو چشم
کو طرفه طرفه گل شکفاند به بوستان
زان دجله دجله ٔ بغداد دردمند
زان طرفه طرفه ٔ بغداد ناتوان .

ادیب صابر (از انجمن آرا).


خوشا نواحی بغدادجای فضل و هنر
که کس نشان ندهد در جهان چنان کشور

انوری (از انجمن آرا).


بیاد حضرت تویوسفان مصر سخن
مدام جام معانی کشند تا بغداد.

خاقانی .


مستمعی گفت ها صفاوت بغداد
چند صفت پرسی از صفای صفاهان .

خاقانی .


خاقانیا ز بغداد اهل وفا چه جویی
کز شهر قلبکاران این کیمیا نخیزد.

خاقانی .


شبی دود خلق آتشی برفروخت
شنیدم که بغداد نیمی بسوخت .

سعدی (بوستان چ شوریده ص 89).


بر آنچه میگذرد دل منه که دجله بسی
پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد.

(گلستان ).


بر در هر دکان طرائف بغداد و خزهای کوفه . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 53).
عراق و فارس گرفتی بشعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است .

حافظ.


سینه گو شعله ٔ آتشکده ٔ فارس بکش
دیده گو آب رخ دجله ٔ بغداد ببر.

حافظ.


و رجوع به کامل ابن اثیر ج 6 و لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی و اخبارالدولة السلجوقیه و ضحی الاسلام ج ث و معجم البلدان و حبیب السیر چ خیام و قاموس الاعلام ترکی و مرآت البلدان ج 1 و تاریخ اسلام و تاریخ گزیده و تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 1، 2، 5 و معرب جوالیقی و نزهةالقلوب و سفرنامه ٔ ابن بطوطه و ایران باستان شود. || نام خط دویم از جام جم . (برهان ). نام یکی از خطوط سبعه جام کیخسرو بوده . (انجمن آرا). نام خطی از خطوط جام جم . (سروری ). خطی است از خطوط جام کیخسرو. (رشیدی ). خطی از خطوط جام جم که آنرا جام جهان نما گفتندی . نام خطدوم است از خطوط جام جمشید، گویند جمشید پادشاه افسانه ای ایران بعد از انکشاف شراب جامی ساخت که در آن هفت خط بوده بنام هفت شهر ایران و به هر یک از اهل بزمش موافق استعدادش تا خطی شراب میداده . (فرهنگ نظام ) :
دجله دجله تا خط بغداد جام
می دهید و از کسان یاد آورید.

خاقانی (از سروری ) (از شعوری ).


وقت صبح است و لب دجله و انفاس بهار
ای پسر کشتی می تا خط بغداد بیار.

سلمان ساوجی (از شرفنامه ٔ منیری ).



|| کهنه و خراب .(آنندراج ) (غیاث ). || کنایه از پیاله ٔ شراب که پر و مالامال باشد. (آنندراج ) (غیاث ). || به اصطلاح لوطیان شکم را گویند. (آنندراج ).

دانشنامه عمومی

بَغْدادْ (به عربی: بغداد) (برگرفته از پارسی میانه:      ، به معنی: خدا-داد، هدیهٔ خدا) بزرگ ترین شهر عراق و دومین شهر بزرگ جنوب غربی آسیا، مرکز استان بغداد و پایتخت این کشور است که در مرکز جغرافیایی آن در کنار رود دجله است. در سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی، ۹٬۵۰۰٬۰۰۰ نفر جمعیت داشته است.
اعظمیه: سنی نشین
کاظمیه: شیعه نشین
کراده: مختلط
منصور: مختلط
دوره: مختلط
بغداد الجدیده: مختلط
شهرک صدر: شیعه نشین
شهرک حریه: مختلط
بغداد یکی از شهرهای تاریخی و فرهنگی در جهان عرب و خاورمیانه است. تاریخ بغداد از دورهٔ عباسیان آغاز می شود و پیش از آن پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد امروزی بود. در آن زمان بغداد نام سرزمین کوچکی در نزدیکی تیسفون بود. این در روزگار عباسیان به پایتختی خلافت برگزیده شد و در همان زمان هم نام آور گشت؛ به گونه ای که نمادی برای سرزمین های اسلامی سده های میانه بود. شهر بغداد در ۳۰ ژوئیه سال ۷۶۲ در کرانه غربی رود دجله توسط برمکیان در زمانعباسیان و در زمان خلیفه المنصور بنیاد شد. المنصور برای بغداد چهار دروازه (باب) ساخت؛ باب خراسان، که به باب الدولة نیز مشهور بود به خاطرِ روی آوری و اقبال دولت عباسی از خراسان، و باب الشام، که به سوی شام بود، ثم باب الکوفة، به سوی کوفه، و سپس باب البصرة.
نزدیک به یک نسل از پیدایش بغداد، این شهر به قطب علم آموزی و تجارت تبدیل گشت، به طوری که پایتختِ دانش مسلمانان در شرق شد. بیت الحکمه نام بنیادی بود که به امر ترجمه متون یونانی، پارسی میانه و سریانی اختصاص یافته بود. برمکیان خاندان با نفوذی بودند که وظیفه آنان گرد آوردن تحصیل کردگان از دانشگاه گندی شاپور ایران و معرفی یونانیان و هند باستان به جهان عرب بود. برخی معتقدند که جمعیت این شهر بیش از یک میلیون نفر بوده و این در حالی است که برخی دیگر تنها به وجود بخشی از این تعداد اعتقاد دارند. در این دوران محل بسیاری از داستان های شهرزاد از سری داستان های «هزار و یک شب» در بغداد بوده است.
پس از سرنگونی امویان و ظهور عباسیان پایتخت خلافت اسلامی از شام به عراق (شهر بغداد) منتقل شد.بغداد در سال ۱۲۵۸م به دست هلاکوخان سقوط کرد. در سال های دورتر بغداد و پیرامون آن میان ترکمانان و عثمانیان و آنگاه صفویان دست به دست می شد. سرانجام به عنوان بخشی از عثمانی شناخته شد تا اینکه پس از جنگ جهانی اول و تقسیم خلافت عثمانی به عنوان پایتخت عراق گزیده شد.

بغداد (ابهام زدایی). بغداد نام بزرگترین و پایتخت عراق است اما در معانی زیر کاربرد دارد:
استان بغداد
دانشگاه بغداد
خیابان بغداد
شبکه ماهواره ای بغداد
سیارک ۷۰۷۹ (۷۰۷۹ Baghdad)
بغداده یکم، از فرمانداران پارس در دوره سلوکیان
بغداده (Bagdattu)، فرمانروای محلی اوئیش دیش (حدود مراغه امروزی) که به همراه چند فرمانروای دیگر علیه اَزا، پسر و جانشین ایرانزو شورید.

دانشنامه آزاد فارسی

بَغداد
بَغداد
12275000-1.jpg
12275000-2.jpg
12275000-3.jpg
شهری تاریخی و پایتخت عراق، در دوسوی رود دجله با ۶,۷۷۷,۳۰۰ نفر جمعیت (۲۰۰۳). مهم ترین مرکز اقتصادی و تولیدی عراق است و صنایع آن عبارت اند از پالایش نفت، دباغی، عمل آوری توتون، و تولید منسوجات، سیمان، و شراب. در دشتی حاصل خیز واقع شده و آب و هوایی گرم و مرطوب دارد. دو قسمت شهر با یازده پل به یکدیگر وصل شده اند. بغداد، که در متون اسلامی با نام هایی دیگر همچون الزوراء، مدینة السلام، و دارالسلام نیز نامیده شده، بزرگ ترین شهر عراق است. شهر کنونی را منصور، خلیفۀ عباسی، در ۱۴۵ق/۷۶۲م نزدیک ویرانه های تیسفون بنا نهاد و آن را مدینة السلام نامید و پایتخت خود قرار داد. هارون الرشید و برمکیان بر رونق آن افزودند، اگرچه اکنون از شهر داستان هزارو یک شب چیز زیادی باقی نمانده است. مأمون موسسۀ علمی بیت الحکمه را در این شهر بنا کرد. در قرون ۳ و ۴ق با تأسیس رصدخانه، کتابخانه، نظامیه و چندین مدرسه و بیمارستان و نیز با ترجمۀ آثار پهلوی، فارسی سربانی، یونانی، و سانسکریت به مرکز علم و طب و حکمت جهان اسلام تبدیل شد. عضدالدولۀ دیلمی در ۳۳ق/۹۴۵م بغداد را فتح و شیعیان را در مصدر امور قرار داد. در ۴۴۷ق/۱۰۵۵م، طغرل سلجوقی وارد بغداد شد و در ۶۵۶ق/۱۲۵۷م هلاکوخان، گویا به تحریک خواجه نصیرالدین طوسی، بغداد را گرفت و ساکنانش را قتل عام کرد و مستعصم، آخرین خلیفۀ عباسی، را کشت. تیمور لنگ در ۷۹۵ق/۱۳۹۲م و ۸۰۳ق/۱۴۰۰م بغداد را ویران و مردم آن را قتل عام کرد. در ۹۱۴ق/۱۵۰۸، شاه اسماعیل صفوی شهر را تصرف کرد. در ۱۰۴۸ق/۱۶۳۸ ترکان عثمانی بر آن جا مسلط شدند تا این که نادرشاه، بغداد را از چنگ عثمانی خارج کرد. در ۱۳۳۶ق/۱۹۱۷، نیروهای انگلیسی به شهر آمدند و با پایان قیمومت بریتانیا و تأسیس دولت مستقل عراق در ۱۹۲۱، بغداد پایتخت کشور مستقل عراق شد. در جنگ خلیج فارس (۱۹۲۱)، نیروهای ائتلافی سازمان ملل متحد چندین بار این شهر را بمباران کردند. بغداد در ۲۰۰۳، با حملۀ ایالات متحدۀ امریکا به عراق سقوط کرد. شهری که منصور بنا کرد اکنون کاملاً ویران شده و فقط چند ساختمان آجری قدیمی از آن باقی مانده است. مهم ترین آثار تاریخی بازمانده در نزدیک بغداد بقایای کاخ تیسفون (ایوان مدائن) و آرامگاه سلمان فارسی است. سایر بناهای آن عبارت اند از مسجد مرجانیه، مدرسۀ مرجانیه، مدرسۀ مستنصریه، و منارۀ الفازی. امام محمد غزالی مدرس نظامیۀ بغداد بود و شاعران و مؤلفان ایرانی، ازجمله سعدی و حافظ، از بغداد یاد کرده اند.

نقل قول ها

بَغداد بزرگ ترین شهر عراق و پایتخت آن.
• در میانِ شهرها، همچون سروری است میان بندگان.» برگرفته از «خاص الخاص» باب اول، نوشته ابومنصور عبدالملک ثعالبی، ص ۷، چاپ مصر، بازگذاری شده در ویکی نبشتهٔ عربی. -> صاحب بن عباد
• «این کهن شهر گرجه هنوز دارالخلافهٔ عباسی و مقرّ دعوتِ پیشوایی هاشمی است، بیشتر آثار آبادانی پیشینِ خود را از دست داده و جز نامِ پرآوازهٔ آن چیزی برایش نمانده است… جز دجلهٔ آن که میان شرق و غرب شهر روان و چون آیینه ای در میانِ دو صفحهٔ درخشان یا چونان گردنبدی آراسته میان دو نغزپستان است، سیراب می کند و تشنه نمی دارن و بر سینهٔ دشت چون آیینه ای که نیازی به صیقل ندارد، می درخشت و حسن حریم از ترکیب آب جاری و هوای ساری بر آن نشأت می گیرد و بدین جمال بی مثال در آن سرزمین معروف و موصوف است…» -> ابن جبیر، در ۴ صفر ۵۸۰/ ۱۶ مه۱۱۸۴
• «پی ریزی شهر بغداد به دست منصور، دومین خلیفه عباسی، در ۱۴۵ق/۷۶۲م معمولاً یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ جهان اسلام شمرده می شود. این رویداد برابر است با روی کار آمدن خاندان نوینی از خلفا یعنی عباسیان که کوشش داشتند تا آثار هرگونه وابستگی یا دست کم وابستگی ظاهری را با خاندان پیشین که خود آن را برانداخته بودند، از میان بردارند؛ نیز همزمان است با پا گرقتن امپراتوری بزرگی که از کرانه های اقیانوس اطلس تا هند گسترش داشت، ولی حکومت و ادارهٔ امور آن تا آن زمان با یکی از کشورهای مدیترانه ای یعنی شام (سوریه) بود. علاوه براین، مقدّر بود بغداد که به پایتختی برگزیده شده بود مدت پنج قرن مرکز جهان اسلام بماند و پس از آن نیز تا به روزگار ما از نام و آوازه ای بلند و درخشان برخوردار باشد.» -> عبدالعزیز دُوری
• «بیا به مصر دلم تا دمشق جان بینی/که آرزوی دلم در هوای بغدادست.» -> ابوسعید بهادرخان
• «قبری در بغداد وجود دارد که برای شخصی پاک و پاکیزه است / و خداوند رحمان او را در غرفه های بهشت جای داده است .»• «دو چیز مرد سفر را ز غم کند آزاد/علی الصباح نشابور و خفتن بغداد.• «خاک بغداد در آب بصرم بایستی/ چشمهٔ دجله میان جگرم بایستی /سفر کعبه به بغداد رسانید مرا / بارک الله همه سال این سفرم بایستی /قدر بغداد چه داند دل فرسودهٔ من / بهر بغداد دلی تازه ترم بایستی/ لیک بی زر نتوان یافت به بغداد مرا/ پری دجله به بغداد زرم بایستی/ پرده ها دارد بغداد و در او گنج روان/ با همه خستگی آنجا گذرم بایستی .»• خوشا نواحی بغداد جای فضل و هنر کسی نشان ندهد در جهان چنان کشور• چون ز بغداد و لب دجله دلم یار کند دامنم را چو لب دجلهٔ بغداد کند• «می روم تا دوباره کودک شوم• مجید نفیسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بغداد: پایتخت فعلی کشور عراق است.
از بغداد، به مناسبت در باب های صلاة، جهاد و لقطه سخن رفته است.

احکام بغداد
۱. ↑ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۲۸۱.
...

پیشنهاد کاربران

بغ داده، ، هدیه از سوی خدا. . . نامی پارسی ست که در زمان رونق دین زرتشت به این شهر داده شد.

بغداد 1 ) پیشینه . شهری در عراق . این شهر در دو سوی دجله ، در 33 درجه و 18 ، 26 دقیقه عرض شمالی و 44 درجه و 9 ، 23 دقیقه طول شرقی قرار دارد. بغداد که در قرن دوم بنا شده ، تا انقراض سلسله عباسیان مرکز خلافت ایشان بود و قرنها مرکز فرهنگی جهان اسلام به شمار می رفت . پس از 656، به مرکز «ولایت » تبدیل گردید و در عهد عثمانیها نیز به صورت مرکز ولایت بغداد باقی ماند. در 1339/1921 پایتخت عراق جدید شد. بغداد، واژه ای پیش از اسلامی است و با اقامتگاههای پیشین در این محلّ ارتباط دارد. مؤلّفان مسلمان با آگاهی ازاین نکته ، در پی یافتن منشأ ایرانی برای نام این شهرند ( رجوع کنید به مطهرمقدسی ، ج 4، ص 101؛ ابن رسته ، ص 108 ) . آنان تبیینهای فرضی گوناگونی عنوان می کنند، که معمولترین آنها «خداداد» یا «هدیه خداوند» ( یا «بت » ) است ( رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 1، ص 58ـ59؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 678ـ679؛ ابوالفداء، ج 1، ص 292؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 6؛ بکری ، ج 1، ص 262؛ ابن فقیه ، نسخه خطی ، گ 29پ ) . نویسندگان معاصر عموماً به طرفداری از این اشتقاق فارسی گرایش دارند ( رجوع کنید به سالمن ، ص 23ـ24؛ لسترنج ، ص 10ـ11؛ اشترک ، ج 1، ص 49ـ50؛ هرتسفلد ، ص 153؛ باج ، ج 1، ص 178 ) .
بعضی دیگر منشأ آن را آرامی و به معنای «جایگاه یا محلّ گوسفندان » می دانند ( ی . غنیمه و ا. کرملی در لغه العرب ، ج 4، ص 27، ج 6، ص 748؛ اشاره طبری ، سلسله سوم ، ص 277، به سوق البقر در محل بغداد ملاحظه شود ) . دلیچ ( ص 206، 238 ) ، بدون اینکه به معنای آن اشاره کند طرفدار منشأ آرامی برای آن است .
در یک سند قضایی عهد حمورابی ( 1800 پیش از میلاد ) ، نام شهر بگدادو آمده است ( شر ، ش 197 ) که نشان می دهد این نام پیش از حمورابی و قطعاً پیش از هرگونه نفوذ ایرانی به کار می رفته است . بَغ و حُو را با یک علامت نشان داده اند. اما در یک سنگ مرزی متعلق به زمان نَزیماروتّاش ( 1341ـ 1316 ق م ) ، پادشاه کاسی ، از شهر پلاری در ساحل «نهر شَرّی » در ناحیه بگدادی نام برده شده است ( مورگان ، ج 1، ص 86ـ92 ) . این نکته با ذکر مکرّر بگدثا در تلمود، قرائت «بگ » را قابل قبولتر می سازد ( اوبرمایر ، ص 147
به بعد؛ جودائیکا ، ذیل ماده ) . سنگ مزار دیگری متعلق به عهد سلطنت مردوک بلادان ، پادشاه بابل ( 1208ـ1195ق م ) ، از شهر بغداد یاد می کند ( مورگان ، ج 3، ص 32ـ39 ) . اَدَد ـ نِراری دوم ( 911ـ891ق م ) چندین محل از جمله بگدا ( دو ) را غارت کرد. در قرن هشتم پیش از میلاد، بغداد تبدیل به اقامتگاهی آرامی شد. تِگلات پِلاسر سوم ( 745ـ727ق م ) از بگدادو در پیوند با قبیله ای آرامی یاد می کند ( دلیچ ، ص 238 ) .
بنابراین ، منشأ این نام روشن نیست . اینکه ایرانیان درحدود قرن هشتم پیش از میلاد بغ را به معنای خدا به کار می برده اند، یا در نام افراد به کار می رفته ، وضع را تغییر نمی دهد ( " دایره المعارف تخصصی آشورشناسی " ، ج 1، ص 341 ) . منصور ( حک: 136ـ158 ) شهر خود را مدینه السّلام ( شهر صلح ) نامید، که اشاره ای به بهشت است ( انعام : 127؛ یونس : 25 ) . این نامی رسمی بود که در اسناد، سکّه ها و اوزان و مانند آنها ظاهر می شد. صورتهای دیگر این نام بویژه بُغدان و نامهایی مانند مدینه ابی جعفر، مدینه المنصور، مدینه الخلفاء و الزوراء نیز به کار می رفته است ( ابن فقیه ، گ 29 پ ؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 678؛ ابن رسته ، همانجا ) . ظاهراً زوراء، همان گونه که در الفخری آمده ، نامی قدیمی بوده است ( ابن طقطقی ، ص 145؛ رجوع کنید به حمدالله مستوفی ، ص 41. برای توضیحات بعدی رجوع کنید به مسعودی ، التنبیه ، ص 312؛ یاقوت حموی ، ج 2، ص 954 ) . مؤلّفان مسلمان می نویسند که منصور شهر خود را در محلی ساخت که از دوره پیش از اسلام سکونتگاههای بسیاری در آنجا وجود داشته و مهمترین آنها دهکده بغداد ( رجوع کنید به طبری ، سلسله اول ، ص 2067، سلسله سوم ، ص 277؛ ابن جوزی ، مناقب ، ص 7؛ یعقوبی ، 1892، ص 237 ) ، در ساحل غربی دجله
در شمال صَراه ( طبری ، سلسله سوم ، ص 277 ) بوده است . بعضی آن را همان روستای بادوریا می دانند و به بازار سالانه آن اشاره می کنند ( خطیب بغدادی ، ج 1، ص 25ـ27؛ ابن جوزی ، همان ، ص 6؛ یعقوبی ، همان ، ص 275 ) که روشن می سازدچرا کرخ بعدها محلّه بازرگانان شد. شماری از سکونتگاههای پیشین ، بویژه آرامی ، در بخش غربی در مجاورت کرخ قرار داشت . در میان اینها، خَطّابیه ( نزدیک باب الشام ) و شَرَفانیّه و در شمال آن وَرْدانیّه بود که در محلّه حربیّه قرار داشت ، و صونایا نزدیک ملتقای صراه با دجله ( بعداً العتیقه ) ، و قَطُفتادر گوشه ای که نهر رُفَیل به دجله می ریزد، و بَراثا * در جایی که نهر کَرخایه از نهر عیسی منشعب می شود واقع بود. سه کوچ نشین کوچک ، یعنی سال ، وَرْثالا ( بعدها محلّه قَلاّعین ) و بَناوْرا، در میان شهر کرخایه و صراه قرار داشت . نام کرخ ( در آرامی کرخه به معنای شهر مستحکم است ) خود از نام دهکده ای کهن گرفته شده است که بنابه روایات ایرانی به شاپور دوم ( 309ـ379 میلادی ) نسبت داده می شود ( حمدالله مستوفی ، ص 40؛ رجوع کنید به طبری ، سلسله سوم ، ص 278ـ279؛ ابن اثیر، ج 2، ص 342ـ343؛ یاقوت حموی ، ج 3، ص 613؛ ابن جوزی ، همان ، ص 7 ) .
به گفته گزنفون ، هخامنشیان باغهای وسیعی در ناحیه بغداد ( در سِتّاکه ) داشته اند. مؤلّفان مسلمان به دو باغ از این باغها اشاره می کنند ( رجوع کنید به حمدالله مستوفی ، همانجا ) . نزدیک دهانه نهرعیسی ، قصری ساسانی ( قصر شاپور ) قرار داشت ، و منصور بعدها پلی در آنجا ساخت . قنطره قدیمی ( القنطره العتیقه ) بر روی نهرصراه ، در جنوب غربی دروازه کوفه ، متعلق به دوره ساسانی بود. در بخش شرقی ، سوق الثلاثا و قبرستان خیزران متعلّق به دوره قبل از اسلام بود؛ در این منطقه تعدادی دیر قرار داشت که متعلق به عصر جاهلی بود؛ مانند دیر مارفثیون ( الدیرالعتیق ) ، محلّی که قصر خالد در آنجا بنا شد، دیر . . .

در اصل بغداد واژه فارسی است بمعنی باغ داد
بدلیل داشتن نخلستان زیاد باغهای نخل هنگام وزش باد شاخه های نخل ( سعف نخل ) بهم برخورد میکردند و صدای نسبتا بلندی ایجاد میشد .
بمرور زمان وخصوصادر زبان عربی تلفظ و نگارش باغ شد بغ و داد. باغ و داد.



بغداد:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " بغداد" می نویسد : ( ( بغداد در پهلوی در ریخت بکدات bakdat نامی ایرانی است ، به همان سان که نام سرزمین نیز : " عراق " ریختی است از اراک که در ریشه و معنی با ایران برابر است . ستاک نام" ار" یا " ایر" است که ریختی است دیگر از آریا ؛ در اراک یا ایراک با پساوند اک پیوند گرفته است و در اران یا ایران با پساوند " ان " . " بغداد " ، در بنیاد به معنی " داده ی بغ " یا آفریده ی خدای بوده است . ) )
( ( دگر منزل آن شاه آزادمرد
لب دجله و شهر بغداد کرد‏ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 307. )


بَغداد بزرگ ترین شهر عراق مرکز استان بغداد و پایتخت این کشور است که در مرکز آن قرار دارد. این شهر را دومین شهر بزرگ جنوب غربی آسیا بعد از تهران دانسته اند.
در سال ۲۰۱۲ بغداد با کسب رتبه ۲۲۱ عنوان بدترین شهر دنیا برای زندگی را به خود اختصاص داد. شرایط بد امنیتی یکی از مهمترین دلایل کسب این رتبه بوده است. [۱]
محتویات [نمایش]
نام [ویرایش]
بَغداد واژه ای است به زبان پهلوی به معنای خُداداده. این واژه پیش از اینکه بر این شهر گذارده شود در اوستا به گونه صفت آورده شده بود. این واژه در اوستا به ریخت بغوداته bağō - dâta و به همان معنا در بخش هایی از اوستا از آن دسته وندیداد آورده شده است. در پارسی میانه این واژه باز به همان معنا و اینبار به ریخت بَغ دات آورده شده است. نام های دیگری نیز با همین شکل ساخته شده است مانند خداداد، مهرداد، تیرداد، یا الله داد، محمدداد، علی داد و «بغ» یعنی خدا چنانکه به پادشاهان چین «بغ پور» و به شکل معرب آن فغفور میگفته اند؛ و نامهای دو مکان «بجستان» و «بیستون» نیز هردو دگریدهٔ «بغستان» است.
برخی دیگر از زبان شناسان عقیده دارند بغداد از دو کلمه بغ مخفف باغ و داد مخفف دادار به معنی ایزد و پروردگار تشکیل شده است و بغداد به معنی باغ خدا است.
اگرچه در خصوص ریشه های ایرانی هیچ شبهه ای وجود ندارد، کلمه بغداد دو نوع ریشه اصلی متفاوت داشته است. قابل اطمینان ترین موردی که توافق بیشتری بروی آن گردیده لفظی است که از ترکیب کردی باستان با نام «باگا» ( =بت، خدا ) +داتا ( =معلوم مسلم ) بوجود آمده که کلمه فارسی میانه «بگدات / بگداد» ( = داده شده توسط خداوند ) از آن گرفته شده؛ و سرانجام به کلمه فارسی امروزی و عربی «بغداد» تغییر یافته است. ریشه دیگر نیز از فارسی «باگ – داد» یا «بگ - دا - دو» ( ترجمه «باغ خداوند» ) گرفته شده است. در عین حال، برخی اقلیت ها اعتقاد دارند که این نام از عبارت آرامی گوسفند اخذ شده است.
مرکز این شهر در دروهٔ عباسیان «مدینةالسلام» نامیده می شد. [۲]
تاریخ [ویرایش]
پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود. در آن زمان بغداد نام منطقهٔ کوچکی در نزدیکی تیسفون بود. خود نام «بغداد» نامی ایرانی است که در زمان ساسانیان به آن منطقه نهاده شد. نام بغداد از دو بخش بغ و داد ساخته شده. بغ به معنای خداست. پس از معنای نام بغداد بخشش خدا یا خداداد به دست می آید. بغداد در روزگار عباسیان به پایتختی برگزیده شد و در همان زمان هم ناماور گشت؛ به گونه ای که نمادی برای سرزمینهای اسلامی سده های میانه بود.
گفته می شود که شهر بغداد در ۳۰ ژوئیه سال ۷۶۲ در کرانه غربی رود دجله توسط عباسیان و در زمان خلیفه المنصور بنیاد شد، به هر رو نام این شهر در متون پیش از اسلام از جمله در تلمود یهودیان نیز ذکر گردیده است. از اینرو شاید بغداد جدید در کنار شهر قدیمی بغداد که در ۵۰ مایلی شمال بابل واقع شده بود، ساخته شده است. این شهر جایگزین تیسفون پایتخت شاهنشاهی ایران و دمشق پایتخت امپراتوری اموی شد.
با سرنگونی عباسیان به دست مغول ها بغداد نیز ویران و مردمش کشتار شدند. در سالهای دورتر بغداد و پیرامون آن میان ترکمانان و عثمانیان و آنگاه صفویان دست به دست می شد. سرانجام به عنوان بخشی از عثمانی شناخته شد تا اینکه پس از جنگ جهانی دوم و تکه تکه شدن عثمانی زیر نظر انگلیسی ها به عنوان مرکز کشور تازه ساز عراق درآمد.
نقشه شهر [ویرایش]
منصور عباسی برای طراحی این شهر از دو طرح استفاده کرد. طرح نخست از نوبخت معمار ایرانی و طرح دوم از ماشاءالله، یک یهودی سابق از اهالی خراسان در ایران بود.
بغداد بصورت دایره ای با قطر ۲ کیلومتر طراحی شد که این شهر را به عنوان ""شهر گرد"" معروف ساخت. طراحی اولیه نشانگر یک حلقه از ساختمان های مسکونی و تجاری بود که در کنار دیوارهای داخل شهر ساخته شده بودند، ولی در هنگام ساخت حلقه ای دیگر در داخل حلقه اصلی ساخته شد. [۳] در مرکز شهر ساختمانهای مسجد و همچنین قرارگاه مرکزی سربازان قرار داشت. هدف از ساخت و کاربری قسمت خالی مرکز شهر ناشناخته است. اساس طراحی دایره شکل شهر دقیقاً بر پایه طراحی شهرسازی ساسانیان است. طرح شهر بغداد کپی برداری از نقشه و طرح شهر ساسانی گور ( فیروزآباد کنونی ) است.
اعتقاد عمومی بر آن است که بغداد در طی سال های ۷۷۵ تا ۹۳۵ میلادی بزرگ ترین شهر جهان بوده است. این شهر احتمالاً اولین شهر بالای یک میلیون نفری دنیا نیز بوده است. [۴]
بعقوبه سامرا
فلوجه. رمادی
بغداد
کوت حله. کربلا
یک مرکز جهت فرا گیری علوم [ویرایش]
در حدود یک نسل از پیدایش بغداد، این شهر به قطب علم آموزی و تجارت تبدیل گشت. خانه حکمت نام موسسه ای بود که به امر ترجمه متون یونانی، فارسی میانه و سریانی اختصاص یافته بود. برمکیان خاندان با نفوذی بودند که وظیفه آنان گرد آوردن تحصیل کردگان از دانشگاه گندی شاپور ایران و معرفی یونانیان و علوم هند به جهان عرب بود. برخی معتقدند که جمعیت ساکنین این شهر بیش از یک میلیون نفر بوده و این در حالیست که برخی دیگر فقط به وجود بخشی از این تعداد اعتقاد دارند. در این دوران محل بسیاری از داستان های شهرزاد از سری داستان های «هزار و یک شب» در بغداد بوده است.
اولین مهاجمان [ویرایش]
در قرن نهم، جمعیت این شهر بین ۳۰۰۰۰۰ الی ۵۰۰۰۰۰ نفر بوده است. رشد چشمگیر بغداد در دوران ابتدائی شکل گیری آن، بواسطه برخی عوامل کاهش یافت. این عوامل عبارت بودند از مشکلات موجود با خلیفه گری شامل برگرداندن پایتخت به سامرا ( در خلال سال های ۸۰۸ اند امدش؛ ۸۱۹ و ۸۳۶ اند امدش؛ ۸۹۲ ) ، ضرر و زیان استان های غربی و شرق دور، دوران تسلط سیاسی بویهی های ایرانی ( در خلال سال های ۹۴۵ اند امدش؛ ۱۰۵۵ ) ترک های سلجوقی ( در خلال سال های ۱۰۵۵ اند امدش؛ ۱۱۳۵ ) . با وجود این مسائل، بغداد موقعیت خود به عنوان قطب های فرهنگی و بازرگانی جهان اسلام ر . . .

معنی بغداد: آیا این شهر را منصور عباسی بدین نام نامگذاری کرده است!؟
بغ به معنی ستر و پوشیده:

این مکان هزاران سال قبل از منصور عباسی به همین نام ( بغداد ) در زبان پهلوی میانه ( بغدات ) بوده که در اوستا به صورت "بغوداته " است قطعا روستای کوچکی بوده و یا نام منطقه بوده است
از طرفی منصور عباسی مسلمان بوده و هیچگاه به خود اجازه نمی داده که از نام بغ استفاده کند و دلیل بعدی بر کهن بودن واژهء بغداد اینکه بغداد یکم ( به یونانیBagadats ) تقریبا ۳۰۰ قبل از میلاد مسیح ، اولین ساتراپ ایرانی در استخر بود که پس از شکست هخامنشیان از جانب سلوکیان به جایگاه فرمانداری در پارسه گماشته شد تا مسئول امور جنوب ایران باشد. که هنوز نقش وی در سکه ها موجود است اما بغداد به معنی" خداداد" مفهوم متاخر است که توضیح خواهم داد
در ضمن ّبغداد یکم به دین زردشت بود نام بغداد در تلمود یهودیان نیز ذکر شده است که جمعیت قابل ملاحظه ای از یهودیان در آن زندگی می کردند ، اصل واژه بغ که منظور باغ که از بگه ، بیگ بهگو نیز در زبانهای مختلف آمده یعنی پوشیده و سِتر است و چون خدای مهر پرستان ( متیرا ) دارای لباسِ پوشیده از سر تا پا بوده بدان علت بعدها همین صفت برای خدایان نادیده به بغ تغییر می بابد و نیز همین صفت به مکانهای پوشیده از درختان، باغ گفته شد
اما بعد از ظهور زردشت واژه بغ همچنان از صفت به صورت مفهوم برای اهورامزدا بکار رفت یعنی معنی از سِتر و پوشیده به صفت بخشش و بخشندگی تداعی شد
که در اوستا و کتیبه ها هم معنی خدای عالم یا خدای بخشنده بکار رفت
بنابراین واژه بغداد کلمه ای بسیار کهن بوده که منصور عباسی ناگزیر از انتخاب آن برای شهر جدید می شود.

رضاضَحاکی راحت
مدرس و دبیر تاریخ
شهرستان اسدآبادهمدان
۱۴۰۰/۹/۲۹


کلمات دیگر: