کلمه جو
صفحه اصلی

دجله


برابر پارسی : اروندرود، اروند، تیگرا

فارسی به انگلیسی

tigris

Tigris


فرهنگ فارسی

شطی در آسیای داخلی که دیار بکر موصل و بغداد را مشروب میسازد و با فرات متحد گشته شط العرب ( ه.م. ) را تشکیل میدهد. و ۲٠٠٠ کیلومتر طول دارد.
موضعی است در دیار عرب به بادیه

لغت نامه دهخدا

( دجلة ) دجلة. [ دِ ل َ / دَ ل َ ] ( اِخ ) نهر بغداد. ( منتهی الارب ). نهرالسلام. رودی که از عراق گذرد و بغداد بر ساحل آن است. اراوند. آروند. اروند. اروندرود. رود که از دیاربکر و موصل و بغداد گذرد و چون متصل به فرات شود ازباب تسمیه کل به جزء اروندرود گویند و دوهزارهزار گز طول آن است. دیله. ( معجم البلدان ). کودک دریا. اربل رود. آرنک رود. ( معجم البلدان ). زوراء در کتیبه های میخی دِگلَت ( که کلمه «دجله » از آن مأخوذ است ). درکتاب مقدس ( پیدایش 2:14 ) حِدّاقَل. به زبان یونان تیگریس و آن از دامنه های جنوبی سلسله اصلی جبال توروس در مشرق ترکیه سرچشمه گیرد و پس از طی مسیری به درازای حدود 1850 کیلومتر ( که بیشتر آن در خاک عراقست )به فرات می پیوندد. ریزابه های عمده دجله عبارتند ازخابور یا خابور اصغر، زاب کبیر، زاب صغیر، دیاله که جملگی از طرف مشرق به آن میریزد و در ایام تابستان.بعضی از شهرهای معتبر و مشهور چون نینوا و تیسفون وسلوکیه کنار دجله واقع بوده است امروزه دجله از ایالات دیاربکر، سعرد، ماردین از ترکیه و ایالات موصل ، اربیل ، بغداد و کوت العماره از عراق می گذرد. از ایام باستانی دجله به عنوان راه آبی مورد استفاده بوده است و هم اکنون از نظر تجارتی اهمیت بسیار دارد و بین موصل و بغداد کشتیهای بخار در کارست. بسبب تغییر مسیر دجله کانالهای آبیاری منشعب از آن بین قرون دوم و هفتم هَ. ق. همواره تغییر داده می شد تا آنکه در اواسط قرن هفتم مغولها آنرا از بین بردند. اخیراً دولت عراق دست به طرحهایی برای تنظیم آب رودخانه و استفاده از آن برای آبیاری و نیز ایجاد سد زده است. ( از دایرةالمعارف فارسی ). یاقوت در معجم البلدان گوید: حمزه گفته است معرب دیله است و آن دو نام دیگر نیز دارد یکی آرنک رود و دیگری کودک دریا یعنی دریای کوچک و سپس برحسب روایات و منابع قدیم شاخابه ها و مسیر آنرا ازسرچشمه تا مصب به تفصیل بیان می نماید. نام این رود در کتیبه بیستون داریوش بزرگ «تیگر» آمده است. ( ایران باستان ج 2 ص 1575 ). برای مزید اطلاع رجوع شود به معجم البلدان. قاموس الاعلام ترکی. الاوراق. مزدیسنا. جامعالتواریخ رشیدی. الوزراء و الکتاب. النقود العربیة.اخبارالدولة السلجوقیة. التاج. احوال و اشعار رودکی. خاندان نوبختی. مجمل التواریخ و القصص. الجماهر. فارسنامه ابن البلخی. قفطی. تاریخ مغول اقبال. کرد وپیوستگی نژادی و تاریخی آن. ایران در زمان ساسانیان. فرهنگ ایران باستان. نزهةالقلوب. یشتها. جغرافیای غرب ایران. تاریخ غازانی و تاریخ گزیده :

دجله . [ دَ ل َ / ل ِ ] (اِ) توپ . قواره . دگله : یک دجله قلمکار؛یک قواره از آن (و این تنها در قلمکار بکار است ).


دجله . [ دِ ل َ ] (اِخ )موضعی است در دیار عرب به بادیه . (معجم البلدان ).


دجلة. [ دِ ل َ / دَ ل َ ] (اِخ ) نهر بغداد. (منتهی الارب ). نهرالسلام . رودی که از عراق گذرد و بغداد بر ساحل آن است . اراوند. آروند. اروند. اروندرود. رود که از دیاربکر و موصل و بغداد گذرد و چون متصل به فرات شود ازباب تسمیه ٔ کل به جزء اروندرود گویند و دوهزارهزار گز طول آن است . دیله . (معجم البلدان ). کودک دریا. اربل رود. آرنک رود. (معجم البلدان ). زوراء در کتیبه های میخی دِگلَت (که کلمه ٔ «دجله » از آن مأخوذ است ). درکتاب مقدس (پیدایش 2:14) حِدّاقَل . به زبان یونان تیگریس و آن از دامنه های جنوبی سلسله ٔ اصلی جبال توروس در مشرق ترکیه سرچشمه گیرد و پس از طی مسیری به درازای حدود 1850 کیلومتر (که بیشتر آن در خاک عراقست )به فرات می پیوندد. ریزابه های عمده ٔ دجله عبارتند ازخابور یا خابور اصغر، زاب کبیر، زاب صغیر، دیاله که جملگی از طرف مشرق به آن میریزد و در ایام تابستان .بعضی از شهرهای معتبر و مشهور چون نینوا و تیسفون وسلوکیه کنار دجله واقع بوده است امروزه دجله از ایالات دیاربکر، سعرد، ماردین از ترکیه و ایالات موصل ، اربیل ، بغداد و کوت العماره از عراق می گذرد. از ایام باستانی دجله به عنوان راه آبی مورد استفاده بوده است و هم اکنون از نظر تجارتی اهمیت بسیار دارد و بین موصل و بغداد کشتیهای بخار در کارست . بسبب تغییر مسیر دجله کانالهای آبیاری منشعب از آن بین قرون دوم و هفتم هَ . ق . همواره تغییر داده می شد تا آنکه در اواسط قرن هفتم مغولها آنرا از بین بردند. اخیراً دولت عراق دست به طرحهایی برای تنظیم آب رودخانه و استفاده از آن برای آبیاری و نیز ایجاد سد زده است . (از دایرةالمعارف فارسی ). یاقوت در معجم البلدان گوید: حمزه گفته است معرب دیله است و آن دو نام دیگر نیز دارد یکی آرنک رود و دیگری کودک دریا یعنی دریای کوچک و سپس برحسب روایات و منابع قدیم شاخابه ها و مسیر آنرا ازسرچشمه تا مصب به تفصیل بیان می نماید. نام این رود در کتیبه بیستون داریوش بزرگ «تیگر» آمده است . (ایران باستان ج 2 ص 1575). برای مزید اطلاع رجوع شود به معجم البلدان . قاموس الاعلام ترکی . الاوراق . مزدیسنا. جامعالتواریخ رشیدی . الوزراء و الکتاب . النقود العربیة.اخبارالدولة السلجوقیة. التاج . احوال و اشعار رودکی . خاندان نوبختی . مجمل التواریخ و القصص . الجماهر. فارسنامه ٔ ابن البلخی . قفطی . تاریخ مغول اقبال . کرد وپیوستگی نژادی و تاریخی آن . ایران در زمان ساسانیان . فرهنگ ایران باستان . نزهةالقلوب . یشتها. جغرافیای غرب ایران . تاریخ غازانی و تاریخ گزیده :
دگر منزل آن شاه آزادمرد
لب دجله و شهر بغداد کرد.

فردوسی .


اگر پهلوانی ندانی زبان
به تازی تو اروند را دجله خوان .

فردوسی .


ایا فرمان سلطان را نشسته بر لب جیحون
از این پس هم بدان فرمان سپه بگذاری از دجله .

فرخی .


دیواری عظیم داشت [بصره ] الا آن جانب که با آب بود دیوار نبود و آن آب شطست و دجله و فرات که بر سرحد اعمال بصره بهم میرسند... (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 113). و شط بزرگ که آن فرات و دجله است ... بر شرق ابله است . (سفرنامه ٔناصرخسرو ص 118).
خاک بغداد در آب بصرم بایستی
چشمه ٔ دجله میان جگرم بایستی .

خاقانی .


لیک بی زرنتوان یافت به بغداد مرا
پیری دجله به بغداد زرم بایستی .

خاقانی .


پار من از جمع حاج بر لب دجله
خواستم انصاف ماجرای صفاهان .

خاقانی .


گفتی چه می برید ز بغداد زاد راه
صد دجله خون که دیده بپالود می بریم .

خاقانی .


یک ره ز ره دجله منزل به مداین کن
وز دیده دوم دجله بر خاک مداین ران .

خاقانی .


بر سر دجله گذشته تا مداین خضروار
قصرکسری و زیارتگاه سلمان دیده اند.

خاقانی .


به آب و رنگ تیغش برده تفضیل
چو نیلوفر هم از دجله هم از نیل .

نظامی .


بر آنچه می گذرد دل منه که دجله بسی
پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد.

سعدی .


سایرست این مثل که مستسقی
نکند رود دجله سیرابش .

سعدی .


سینه گو شعله ٔ آتشکده ٔ فارس بکش
دیده گو آب رخ دجله ٔ بغداد ببر.

حافظ.


- دجله ٔ بصره ؛ نام این نهر در مجاورت بصره یا در فاصله ٔ آن تا اُبله . رجوع به الاوراق صولی ص 89 و 90 و 98و 233 و 244 شود.
- دجله ٔ بغداد ؛ اروند رود.
- دجله ٔ علیا ؛ قسمتی از مسیر دجله .
|| مجازاً بمناسبت آب دجله و جریان آن ، پیاله . (آنندراج ). مقداری شراب :
در جام صدف دو بحر دارد
یک دجله به جرعه دان فروریخت .

خاقانی .


تا خط بغداد ساغر دوستگانی خورده ام
دوستان را دجله ای در جرعه دان آورده ام .

خاقانی .


زان جام جم که تا خط بغداد داشتی
بیش از هزار دجله مزیدم به صبحگاه .

خاقانی .


- دجله دجله ؛ مجازاً مقدار بسیار از شراب یا آب وخون و جز آن . نظیر قدح قدح ، رطل رطل ، پیاله پیاله وجز آن :
هر روز دجله دجله برآرم من از سرشک
کو طرفه طرفه گل شکفاند به بوستان
زان دجله دجله دجله ٔ بغداد را مدد
زین طرفه طرفه طرفه ٔ شمشاد شد نوان .

رشید وطواط.


دجله دجله تا خط بغداد جام
می دهید و از کیان یاد آورید.

خاقانی .


گر خون اهل عالم ریزند دجله دجله
یک قطره اشک رحمت از چشم کس نریزد.

خاقانی .


از جام دجله دجله کشد پس بروی خاک
از جرعه سبحه سبحه هویدا برافکند.

خاقانی .


- دجله ریز ؛ زخمی که ریم و خون ازآن به کثرت تمام روان باشد. (از آنندراج ).
|| مطلق رودرا گویند. مجازاً هر رود را دجله گویند. (غیاث ) :
بل تا جگرم خشک شود و آب نماند
بر روی من آبیست کز او دجله توان کرد.

آغاجی .


باغ پر از حجله شد راغ پر از حله شد
دشت پر از دجله شد کوه پر از مشک ساد.

منوچهری .


تنش بسیار جای از زخم چون نیل
روان زان نیل خونین دجله ٔ نیل .

فخرالدین اسعد (ویس ورامین ).


شنیدم که یکبار در دجله ای
سخن گفت با عابدی کله ای .

سعدی .


بحر عمان را از آب دجله ات باشد یسار
آب حیوان را بخاک درگهت باشد یمین .

سلمان ساوجی .


هزار دجله کشیدیم و تشنگی باقیست
حرارت دل از این آب آتشین ننشست .

باقر کاشی .


|| جیحون خوارزم بمناسبت معنی مطلق رود داشتن کلمه : و ترکان خاتون را درگاه و حضرت و ارکان دولت و مواجب و اقطاعات جدا بودی ... و چون ملکی یا ناحیتی مسلم شدی صاحب آن ملک را بر سبیل ارتهان به خوارزم آوردندی تمامت را در شب به دجله انداختی . (جهانگشای جوینی چ اروپا ج 2 ص 198). || صف سپاه لشکر. (آنندراج ).

دانشنامه عمومی

دِجله رودی است که از دامنه های جنوبی رشته کوه توروس در شرق ترکیه سرچشمه می گیرد پس از ورود به کشور عراق از میان شهرهای بزرگی چون بغداد و موصل عبور کرده به فرات و سرانجام هر دو به کارون می پیوندد که اروندرود را تشکیل می دهند و در پایان به خلیج فارس سرازیر می شوند. این رود با ۱۸۵۰ کیلومتر طول، سی و هشتمین رود جهان از این حیث می باشد.بر اساس یکی از نظریه های تاریخی، یکی از قدیمی ترین، یا شاید قدیمی ترین، تمدن جهان بین دو رود دجله و فرات پدید آمد و به همین سبب تمدن میان رودان نام گرفت.
در سال ۵۳۹ پیش از میلاد بابل ثروتمندترین شهر غرب آسیا توسط کوروش بزرگ آزاد می گردد. سقوطی که با پایداری کم سپاه بابل در کرانه ساحلی رود دجله به وقوع پیوست.
این رود مرز تاریخی فلات ایران است که همواره چون مرزی طبیعی میان ایران و سرزمین های غرب فلات ایران روان بوده است. با هجوم اعراب و گذر آن ها از این رود، تیسفون پایتخت ساسانیان در کناره این رود به تسخیر اعراب مسلمان درآمد.
دجله رود پرآب و بزرگی است، به گونه ای که میان بغداد و موصل کشتی هایی در آن حرکت می کنند که از نظر بازرگانی اهمیت بسیار دارد.
شکل قدیمی کلمه در یونان باستان به فرم Tigris به معنی ببر (tiger) از کلمه Tigrā در فارسی باستان اقتباس شده که خود آن نیز از کلمه ایلامی Tigra گرفته شده و آن نیز از کلمه سومری Idigna اقتباس شده است. کلمه سومری اصلی Idigna یا Idigina احتمالاً از id (i)gina به معنی «آب روان» گرفته شده است؛ که معنی آن در مقایسه با همسایه اش، فرات، که حرکت آرام آن منجر به ته نشین شدن بیشتر گل و لای و بالاتر بودن بستر آن نسبت به دجله می شود، می تواند به عنوان «رودخانه سریع» تفسیر شود. همچنین گفته شده این کلمه بوسیله اقوام ترکی به صورت «ایتی گل» به معنی تند رونده ذکر شده است. در زبان پارسی باستان هخامنشی نام این رود «تیگره»(= آب تند و تیز) بود که پس از تازش عرب ها به تیزپن (تیسفون)، پایتخت ساسانیان و تصرف میان رودان به دلیل نبودن صدای «گ» در زبان عربی، واژه پارسی «تیگره» به ریخت «دجله» به کار رفت. این در حالی است که در زبان انگلیسی همچنان این رود را با نام اصلی آن یعنی Tigris می شناسند و واژهٔ tiger در زبان انگلیسی نیز هم ریشه با همین نام است.در زمان ساسانیان به این رود اَروَند نیز گفته می شده که همان معنی تیزرو را می دهد. در شاهنامه آمده است که:

دانشنامه آزاد فارسی

رودی به طول ۱,۹۰۰ کیلومتر در جنوب شرقی ترکیه و عراق. مسیر علیای آن دشت های وسیعی را زهکشی می کند که مطابق نیمۀ شمالی ایالت الجزیرۀ دوران بنی عباس است که شهرهای مهمی همچون آمِد (دیار بکر کنونی) و میافارقین را شامل می شد. این رود ریزابه های بسیاری در کرانۀ چپ خود دارد که مهم ترین آن ها عبارت اند از زاب کبیر، زاب صغیر، دیاله، و عُظیم. در مرکز عراق فرات و دجله به یکدیگر نزدیک می شوند و کانال های بزرگ قسمتی از آب فرات را به دجله می آورند. دجله از قرون میانه تا به حال چندبار تغییر مسیر داده است. آثار باقی مانده حاکی از تعمیر و ترمیم مداوم کانال های آبیاری آن از قرون ۲ تا ۷ق است. این سیستم عامل آبادی و تأمین غذای مردم بود، اما هولاکوخان آن را ویران کرد (۶۵۶ق) و دوم دچار فقر و فلاکت شدند. دولت های جدید عراق رود دجله را مهار و سیستم آن را ترمیم بر روی آن سد احداث کرده اند. میزان آب این رود در عراق، با توجه به میزان بارش برف در کوهستان های شمالی و بارش باران های زمستانی و بهاری، از ۶هزار تا ۳۰۰متر مکعب در ثانیه متغیر است. دولت ترکیه با ساختن سدهای بزرگ و متعدد در خاک خود، میزان آب ورودی دجله به عراق را کاهش داد، و سبب بروز اختلافات شدید با این کشور شده است. مهم ترین شهری است که دجله از میان آن می گذرد بغداد است که در دو سوی دجله گسترده شده است و چند پل بزرگ این قسمت را به یکدیگر متصل می کند. این رود از دامنه های جنوبی کوه های توروس، در ترکیه سرچشمه می گیرد و در جهت شرق از این کشور به سمت دیاربکر جریان می یابد و در شرق نصیبین به عراق وارد می شود، سپس در جهت جنوب شرقی از شهرهای موصل و سامره و در جهت جنوب از بغداد می گذرد و سرانجام به خلیج فارس می ریزد. این رود در ۸۰کیلومتری شمال غربی بصره به رود فرات می پیوندد و اروندرود را تشکیل می دهد. دجله تا ۵۰کیلومتری موصل قابل کشتی رانی است و در اقتصاد کشورهای ترکیه و به ویژه عراق نقش مهمی دارد.

فرهنگ فارسی ساره

اروند


نقل قول ها

دِجله بخش رودی است که از دامنه های جنوبی رشته کوه توروس در شرق ترکیه سرچشمه می گیرد پس از ورود به کشور عراق از میان شهرهای بزرگی چون بغداد و موصل عبور کرده به فرات و سرانجام هر دو به کارون می پیوندد که اروندرود را تشکیل می دهند و در پایان به خلیج فارس سرازیر می شوند.
• «تو نیکی می کنی و در دجله انداز خداوند در بیابانت دهد باز.»(یعنی تو نیکی کن و در رودخانه بینداز خدا در بیابان جواب این نیکی را به تو پس می دهد)• ، شعر از سعدی -> ضرب المثل فارسی
• «چو دخلت نیست، خرج آهسته تر کن/که می گویند ملاحان سرودی//اگر باران به کوهستان نبارد/به سالی دجله گردد، خشک رودی.» گلستان، باب هفتم در تأثیر تربیت -> سعدی

پیشنهاد کاربران

دجله و آورند رود
واژه دجله در اصل گرفته شده از ریشه هندوتارو پائی
Steig به چم تیز و تند می باشد که در فارسی باستان در واژه کلاه خودان tigra Xuds بکار رفته و در سانسکریت tigma یا تند می باشد . در زبان ارمنی نام یکی از بنیان گذاران تیگ ران بوده. در زبان انگلیسی چندین واژه هم ریشه با تیگ ریس می باشد ، tiger, stagger, stick. Stick, stigma . . . . .
نام دجله در زبان بابلی tiqlat و یونانی Tigris
واژه آورند در اوستا aurvat که در نام لهراسب بامعنای اسب تند و تیز است
واژه اروند در یونانی Oronted نام یکی از سر داران اردشیر دوم میبود که نام کوه اوند از همین ریشه است
داد اروند را بر باد. که به تازی بود شطالعرب ( فرهنگ جهانگیری )

منوچهر ٠٥:٠٢ - ١٣٩٧/١٠/١٦
دجله و آورند رود
واژه دجله در اصل گرفته شده از ریشه هندوتارو پائی
Steig به چم تیز و تند می باشد که در فارسی باستان در واژه کلاه خودان tigra Xuds بکار رفته و در سانسکریت tigma یا تند می باشد . در زبان ارمنی نام یکی از بنیان گذاران تیگ ران بوده. در زبان انگلیسی چندین واژه هم ریشه با تیگ ریس می باشد ، tiger, stagger, stick. Stick, stigma . . . . .
نام دجله در زبان بابلی tiqlat و یونانی Tigris
واژه آورند در اوستا aurvat که در نام لهراسب بامعنای اسب تند و تیز است
واژه اروند در یونانی Oronted نام یکی از سر داران اردشیر دوم میبود که نام کوه اوند از همین ریشه است
داد اروند را بر باد. که به تازی بود شطالعرب ( فرهنگ جهانگیری )

واژه دجله از واژه ایرانی تیگره گرفته شده است . تیگره در اوستایی tighri به معنای تیز ، تیر ، نیزه ، تندرو می باشد که عرب آنرا با تغییراتی ( دیگره - دیگله - دجله ) دجله میخواند امروزه نام یکی از دو رود بین النهرین عراق می باشد . بنابراین می توان گفت واژه های ایرانی تیر ، نیزه و تندرو با لغت لاتین tiger به معنای ببر همریشه هستند.


کلمات دیگر: