کلمه جو
صفحه اصلی

موصل

فارسی به انگلیسی

mosul, leading, causing to reach

عربی به فارسی

متصل کردن , پيوستن , پيوند زدن , ازدواج کردن , گراييدن , متحد کردن , در مجاورت بودن


فرهنگ فارسی

از شهرهای شمالی کشور عراق واقع در کناره غربی رودخانه دجله . ۳۸۸/۲٠٠ نفر سکنه دارد. و مرکز استخراج نفت عراق است . خرابه های نینوا نزدیک آن است .
جای وصل وپیوندکردن، محل وصل، جای بستن وگره زدن درریسمان
( اسم ) ۱ - پیوند کرده شده وصل شده . ۲ - آنست که همه حروف یک مصراع یا یک بیت را بتوان بهم متصل کرد و سر هم نوشت متصل الحروف مقابل مقطع .
نعت فاعلی از تاصل ٠ ریشه کننده و ثابت شونده ٠

فرهنگ معین

(ص ) [ ع . ] (اِفا. ) رساننده ، پیوند دهنده .
(مُ وَ صَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - پیوند کرده شده ، وصل شده . ۲ - آن است که همة حروف یک مصراع یا یک بیت را بتوان به هم متصل کرد و سر هم نوشت ، متصل الحروف . مق . مقطع .

(ص ) [ ع . ] (اِفا.) رساننده ، پیوند دهنده .


(مُ وَ صَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - پیوند کرده شده ، وصل شده . 2 - آن است که همة حروف یک مصراع یا یک بیت را بتوان به هم متصل کرد و سر هم نوشت ، متصل الحروف . مق . مقطع .


لغت نامه دهخدا

مؤصل. [ م ُءْ ص ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از ایصال ، آنکه در آخر روز درمی آید. ج ، مؤصلون. ( ناظم الاطباء ). ج ، مؤصلین ؛ منه آتینا مؤصلین. ( منتهی الارب ).

مؤصل. [ م ُ ءَص ْ ص ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از تأصیل. ریشه کننده و ثابت شونده. || آنکه سرفراز میکند و طلب می کند سرفرازی را. ( ناظم الاطباء ).

مؤصل. [م ُ ءَص ْ ص َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تأصیل. محکم نموده و استوارکرده. ( ناظم الاطباء ). || اصل مؤصل ؛ ریشه محکم و استوار. محکم و بااصل. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آنکه دارای نسب قدیم و دارای آبرویی باشد عاری از هر عیب. ( ناظم الاطباء ).

موصل. [ م ُ وَص ْ ص َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از توصیل. پیوسته و متصل. ( ناظم الاطباء ). وصل کرده شده و پیوندکرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || پیوندشده. پیوندی. درخت پیوندی. ( از یادداشت مؤلف ) :
نخل موصل شده ترنج و رطب داشت
میوه و شاخش فراخ و تام برآمد.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 146 ).
- موصل کردن ؛ پیوند زدن :
فلک را کرد کحلی پوش پروین
موصل کردنیلوفر به نسرین.
نظامی.
بار شاخی را موصل می کنی
شاخ دیگر را معطل می کنی.
مولوی.
|| استوار: اصل موصل ؛ محکم و بااصل. مؤصل. ( آنندراج ). محکم. بااصل. || حاصل کرده و یافته. با دولت و اقبال. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح بدیعی ) یکی از صنایع شعری ، و آن مرکب بودن بیت یا مصراع است از حروفی که همه آن حروف را در نوشتن به هم توان پیوست ، مانند «من مستمع لعل لب عشق حبیبم » یا «من کل فج عمیق » یا «من مشتعل عشق علیم چه کنم » یا بیت زیر ازعنصری :
سِتّی پس پشت پشت بستی بستست
پیش پشتی سَتی بسی بنشستست.
( ازیادداشت مؤلف ).
نزد علمای بدیع، عبارت است از اینکه در سخن منظوم یا منثور هر لفظی که آورند حروف آن پیوسته به یکدیگر باشد در نوشتن. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). این صنعت چنان باشدکه شاعر در بیت ، کلماتی آرد که حروف آن کلمات در نبشتن از هم گسسته نباشند. مثال از شعر پارسی :
بس که غم عشقت صعب است به تن = بسکهغمعشقتصعبستبتن. ( از حدائق السحر ص 64 ).

موصل. [ م َ ص ِ ] ( ع اِ ) جای رسیدن و مکان وصول. || جای پیوند چیزی به چیزی. ( ناظم الاطباء ). جای وصل. ( غیاث ) ( آنندراج ). || پیوند رسن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جای بستن ریسمان و پیوندگاه ریسمان. ( ناظم الاطباء ). || میان ران وسرین شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

موصل . [ ص ِ ] (ع ص ) رساننده . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) (غیاث ) (آنندراج ). پیام آورنده . پیغام رساننده :
موصل رسید و آورد اخبار فتح موصل
باد این خبر مبارک بر پادشاه عادل .

سلمان ساوجی (از آنندراج ).


|| پیونددهنده . (ناظم الاطباء). پیوندکننده . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) جای وصل . (آنندراج ).

موصل . [ م َ ص ِ ] (اِخ ) زمینی است میان عراق و جزیره و آن زمین و جزیره را موصلان خوانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). موصل و جزیره . (از المنجد).


موصل . [ م َ ص ِ ] (ع اِ) جای رسیدن و مکان وصول . || جای پیوند چیزی به چیزی . (ناظم الاطباء). جای وصل . (غیاث ) (آنندراج ). || پیوند رسن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای بستن ریسمان و پیوندگاه ریسمان . (ناظم الاطباء). || میان ران وسرین شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


موصل . [ م ُ وَص ْ ص َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از توصیل . پیوسته و متصل . (ناظم الاطباء). وصل کرده شده و پیوندکرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || پیوندشده . پیوندی . درخت پیوندی . (از یادداشت مؤلف ) :
نخل موصل شده ترنج و رطب داشت
میوه و شاخش فراخ و تام برآمد.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 146).


- موصل کردن ؛ پیوند زدن :
فلک را کرد کحلی پوش پروین
موصل کردنیلوفر به نسرین .

نظامی .


بار شاخی را موصل می کنی
شاخ دیگر را معطل می کنی .

مولوی .


|| استوار: اصل موصل ؛ محکم و بااصل . مؤصل . (آنندراج ). محکم . بااصل . || حاصل کرده و یافته . با دولت و اقبال . (ناظم الاطباء). || (اصطلاح بدیعی ) یکی از صنایع شعری ، و آن مرکب بودن بیت یا مصراع است از حروفی که همه ٔ آن حروف را در نوشتن به هم توان پیوست ، مانند «من مستمع لعل لب عشق حبیبم » یا «من کل فج عمیق » یا «من مشتعل عشق علیم چه کنم » یا بیت زیر ازعنصری :
سِتّی پس پشت پشت بستی بستست
پیش پشتی سَتی بسی بنشستست .

(ازیادداشت مؤلف ).


نزد علمای بدیع، عبارت است از اینکه در سخن منظوم یا منثور هر لفظی که آورند حروف آن پیوسته به یکدیگر باشد در نوشتن . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). این صنعت چنان باشدکه شاعر در بیت ، کلماتی آرد که حروف آن کلمات در نبشتن از هم گسسته نباشند. مثال از شعر پارسی :
بس که غم عشقت صعب است به تن = بسکهغمعشقتصعبستبتن . (از حدائق السحر ص 64).

موصل . [ م َ / مو ص ِ ] (اِخ ) شهری است میان عراق و جزیره . (از المنجد). شهری است [ از جزیره ] بزرگ با هوای درست و نعمت اندک . (حدود العالم ). یاقوت آن را چنین وصف میکند: شهر مشهور بزرگ و یکی از مراکز کم نظیر بلاد اسلامی است از حیث عظمت و کثرت نفوس و آبادی . باب عراق و مفتاح خراسان می باشد و از این مکان به آذربایجان می روند. معروف است که گویند شهرهای با عظمت جهان سه شهر است : 1 - نیشابور، برای اینکه درب مشرق است . 2 - دمشق ، برای اینکه درب مغرب است . 3 - موصل ، این شهر دارای نامهای کهن است و در طرف مشرق در مقابل آن شهر نینوا واقع شده . مقبره ٔ جرجیس نبی در میان شهر موصل دیده می شود. در این شهر دو جامع دیده می شود، یکی از آنها در وسط بازار جدید و دیگری در بازار عتیق واقع شده است . گفته اند مروان بن محمد آخرین خلیفه ٔ بنی امیه آن را بنا کرده و نیز به عظمت و شکوه شهر افزوده و به شهرهای معروف الحاق نموده و دیوانی منفرد بر آن قایل شده و پلی بزرگ بر آن ساخته و حصاری بر گرداگرد آن کشیده و در نتیجه بعدها عماراتش رو به فزونی گذارده و حاصلش چند برابر شده است این شهر در هفتاد و چهار فرسنگی بغداد قرار دارد. (از معجم البلدان ). بزرگترین شهر منطقه ٔ شمالی عراق و مرکز تجارت و صنعت است . فاصله ٔ آن تا بغداد 400 کیلومتر و دارای دانشگاه می باشد از آثار قدیمی آن جامع کبیر از بناهای نورالدین زنگی و مقبره ٔ یونس پیغمبر است . موصل را «حد باء» و «ام الربیعین » لقب داده اند. جمعیت آن حدود 350000 تن است :
چو پاسی از شب دیرنده بگذشت
برآمد شعریان از کوه موصل .

منوچهری .


جناب موصل از او مکه ٔ مبارک باد
که جملگی ممالک به کام او زیبد.

خاقانی .


به سوی این دو یگانه به موصل و شروان
دلی است معتکف و همتی است بر حذرم .

خاقانی .


زمین جزیره که او موصل است
خوش آرامگاه است و خوش منزل است .

نظامی .


موصل رسید و آورد اخبار فتح موصل
باد این خبر مبارک بر پادشاه عادل .

سلمان ساوجی .


و رجوع به فهرست فارسنامه ٔ ابن البلخی و فهرست الاوراق و الوزراء و الکتاب و تاریخ جهانگشا ج 2 ص 243 و 201 و فهرست کتابهای مجمل التواریخ گلستانه و شدالازار و تاریخ کرد و جامعالتواریخ رشیدی و نزهةالقلوب مقاله ٔ سوم و تاریخ گزیده و جغرافیای غرب ایران و ایران باستان و حبیب السیر و تاریخ مغول و مجمل التواریخ و القصص شود.

فرهنگ عمید

۱. (ادبی) در بدیع، شعری که تمام حروف یک مصراع یا بیت آن قابل اتصال باشد و بتوان آن‌ها را سر هم نوشت؛ متصل‌الحروف.
۲. [قدیمی] پیوسته؛ متصل.


رساننده.


۱. (ادبی ) در بدیع، شعری که تمام حروف یک مصراع یا بیت آن قابل اتصال باشد و بتوان آن ها را سر هم نوشت، متصل الحروف.
۲. [قدیمی] پیوسته، متصل.
رساننده.

دانشنامه عمومی

موصِل (به عربی: المَوْصِل، به کردی: مووسڵ، به آشوری: ܡܘܨܠ: (تلفظ): Māwṣil، استاندارد لاتین: Mosul) شهری در شمال عراق، مرکز استان نینوا و پرجمعیت ترین شهر عراق پس از بغداد و مرکز اقتصادی شمال کشور می باشد؛ بخش اصلی شهر در کرانهٔ شرقی دجله جای گرفته است و در کرانهٔ غربی آن، بازمانده های شهر باستانی نینواست. موصل در سده های دهم و یازدهم میلادی/ سوم و چهارم هجری، پایتخت دولت های جداشده از عباسیان مانند حمدانیان بود. پس از جنگ جهانی اول، مدتی از امپراتوری عثمانی به دست امپراتوری بریتانیا افتاد. از ۱۰ ژوئن ۲۰۱۴ تا سال ۲۰۱۷ در سیطرهٔ سازمان داعش بود. جمعیت استان موصل در ۲۰۰۸م، ۲٬۷۲۱٬۰۹۶ نفر سرشماری شد که از این مقدار بیش از ۱٬۸۰۰٬۰۰۰ نفر ساکن شهر موصل اند. ارتفاع آن از سطح دریا، ۲۲۰ متر است و در نزدیکی آن، چاه های نفت عین زاله قرار گرفته است.
کاخ موصل
مسجد اموی
مسجد صلاح الدین
مسجد مجاهدی
مسجد جرجیس
مشهد عبدالقاسم
کاخ باش تپه
قره سرای
مسجد جامع النوری و مناره الحدباء
موزه موصل
بیشتر مردم شهر عرب هستند اما اقلیت های قابل توجه کرد، ترکمن و آشوری نیز در شهر زندگی می کنند. جمعیت شهر در سال ۲۰۰۸ به یک میلیون و هشتصد هزار نفر رسیده بود اما در سال ۲۰۱۴ حدود نیم میلیون نفر آواره شدند هرچند هنوز هم جمعیت شهر بیش از میلیون نفر است.
دانشگاه موصل که از مراکز علمی و تحقیقاتی عراق است در این شهر قرار دارد. مقبره چندین پیامبر از جمله یونس در موصل قرار دارد. این شهر تا سال ۲۰۱۴ مرکز تاریخی مسیحیان نسطوری محسوب می شد.
رود دجله از میان موصل می گذرد و پنج پل دو قسمت شهر را به هم پیوند می دهند. این شهر در ۳۹۶ کیلومتری شمال غربی بغداد قرار دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

نمایی از شهر شهر صنعتی و مرکز نفتی عراق، در ۳۵۰کیلومتری شمال غربی بغداد، با ۹۰۱,۲۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۸). در کرانۀ راست رود دجله و مقابل شهر تاریخی نینوا واقع شده است. مسلمانان بنای آن را به اعصار اسطوره ای و ریوندنی بیرو الپ (اَژی دهاک ـ ضحاک) نسبت می دهند. موصل از ایالات امپراتوری ساسانی بود و بوذ ـ اردشیر نامیده می شد. در زمان خلافت عمر بن خطاب به دست عُتبه بن فرتد فتح شد (۲۰ق). مروان دوم موصل را مرکز ولایت الجزیره قرار داد. پس از مرگ متوکل قسمتی از این ناحیه به دست خوارج افتاد. کردها پیوسته بر خلفای عرب می شوریدند و سرانجام در اواخر قرن ۳ق سرکوب شدند. از آن تاریخ به بعد حمدانیان در آغاز به عنوان حاکم و سپس خلیفه (از ۳۱۷ق) بر موصل حکم راندند. بوئیان استقلال عُقَیلیّه، جانشینان حمدانیان، را به رسمیت شناختند. در ۶۴۲ق، هلاکوخان شهر را گرفت و در ۶۶۰ق مغول ها آن جا را غارت کردند. اعتقاد عموم بر آن بود که یونس و جرجیس و شیث نبی در نینوا مدفون اند. منسوجات موصل شهرتی ویژه داشت و پارچۀ معروف موصلی (موسلین) نام خود را از آن جا گرفته است. ایلخانیان، آل جلایر، آق قویونلو، صفویان، عثمانی، و بریتانیا بر این شهر حکومت کردند. در اوایل قرن ۲۰ به سبب احداث کانال سوئز و توسعۀ بندر بصره، از اهمیت تجاری موصل کاسته و این شهر از توابع بغداد شد. در ۱۹۲۵، به رغم اعتراض ترکیه، جامعۀ ملل موصل را جزو خاک عراق شناخت. در ۱۹۵۹ کردها و اعراب ناسیونالیست برای براندازی عبدالکریم قاسم مسلحانه شوریدند و از آن پس تا جنگ دوم خلیج فارس و سقوط رژیم بعث در عراق، جنگ و کشمکش بین کردها و حکومت مرکزی عراق ادامه یافت.

نقل قول ها

موصل از شهرهای عراق.
• «شهرهای بزرگِ دنیا سه تاست: نیشابور که دروازهٔ شرق است، و دمشق که دروازهٔ غرب و موصل، که روندهٔ این دو جهت ناگریز از گذر آن است.»ضرب المثل کهن رایج در خاورمیانه• «این کهن شهر ستبر و تنومند، استوار و شکوهمند است؛ با زمان همپایی دیرین دارد و در رویارویی با نو به نو فتنه ها آمادگی پیشین. برج هایش از فرط نزدیکی به یکدیگر، انتظامی نزدیک به پیوستگی دارد…» -> ابن جبیر، در سال ۲۳ صفر ۵۸۰/ ۵ ژوئن ۱۱۸۴


کلمات دیگر: