کرد
فارسی به انگلیسی
Kurd
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - شاخه ای که در وقت پیراستن از درخت بریده شود . ۲ - قطعه زمینی که کنار های آنرا بلند کنند تا آب در آن نشیند و در میان آن سبزی کارند یا زراعت کنند کرت : [ هر حویجی باشد ش کرد ی دگر در میان باغ از سیر و گزر ] . [ هر یکی با جنس خود در کرد خود از برای پختگی غم می خورد ] . ( مثنوی ) ۳ - زمین زراعت کرده ( عموما ) . ۴ - کشت و زراعت شالی و برنج و سبزی خوردنی ( خصوصا ) .
دخل . در آمد
فرهنگ معین
(کَ یا کِ ) (اِ. ) = کردو: ۱ - شاخه ای که در وقت پیراستن از درخت بریده می شود. ۲ - قطعه زمینی که کناره های آن را بلند کنند تا آب در آن نشیند و در میان آن سبزی کارند یا زراعت کنند.
(کَ) 1 - (مص مر.) کردن ، عمل آوردن . 2 - (اِمص .) کردار، عمل .
(کَ یا کِ) (اِ.) = کردو: 1 - شاخه ای که در وقت پیراستن از درخت بریده می شود. 2 - قطعه زمینی که کناره های آن را بلند کنند تا آب در آن نشیند و در میان آن سبزی کارند یا زراعت کنند.
لغت نامه دهخدا
کرد. [ ک َ ] ( ع مص ) راندن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). راندن ستور را. ( ناظم الاطباء ). || دور کردن دشمن را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || بریدن. ( منتهی الارب ).بریدن چیزی را. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کرد. [ ک َ / ک ِ ] ( اِمص ، اِ ) کردار که کار و عمل و به فعل آوردنیها باشد اعم از نیک و بد. ( برهان ) ( آنندراج ). کار. عمل. فعل. ( ناظم الاطباء ). کرده. کردار. ( یادداشت مؤلف ) :
پشیمان شد از کرد خود شهریار[ هرمز ]
وز آن پنبه و جامه پرنگار.
سخنگوی و بادانش و پاک بوم
بجای آمد از موبدان شست مرد
زدوده روان و خرد را به کرد.
دولت شاگرد توست جوهر عقل اوستاد.
ز کردهای خود امروز ما پشیمانیم.
با چنین گفت کرد همره کن.
هر آنچه کرد همه کرد اوست مستحکم.
ز کرد خویش بی تدبیر گشتم
درین زندان که هستم پیر گشتم.
اگر زلتی آید از کرد من.
کرد. [ ک َ / ک ِ ] ( اِ ) شاخی را گویند که در وقت پیراستن از درخت بریده باشند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). || آبگیرو آب انبار و تالاب هم هست که به عربی شمر گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || سبزی زار. تره زار. ( ناظم الاطباء ). || زمین زراعت کرده را گویند عموماً و زراعت شالی و برنج و سبزی خوردنی و مانند آن را خصوصاً. ( برهان ). قطعه زمین را گویند که کناره های آن را بلند کرده باشند و در میان آن سبزی بکارند یا زراعت دیگر کنند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) . کَرت. ( ناظم الاطباء ). زمینی را گویند که برای کاشتن سبزی یا میوه درست کنند و در آن چیزی کارند. ( آنندراج ) :
کرد. [ ک َ ] (ع مص ) راندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). راندن ستور را. (ناظم الاطباء). || دور کردن دشمن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بریدن . (منتهی الارب ).بریدن چیزی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کرد. [ ک َ ] (معرب ، اِ) گردن یا بن آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کقوله و اضرب بحد السیف عظم کرده . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). معرب از فارسی است . (از منتهی الارب ).
سر برکشیده شاخ سپرغم ز کرد خویش
چون قبه ٔ زمرد بر شاخکی نزار.
ابوالحسن بهرامی .
کردمت پیدا که بس خوب است قول آن حکیم
کاین جهان را کرد ماننده به کرد گندنا.
ناصرخسرو.
درمکن در کرد شلغم پوز خویش
تا نگردد با تو او هم طبعو کیش
توبه کردی او به کردی مودعه
زآنکه ارض اﷲ آمد واسعه .
مولوی .
هر یکی با جنس خود درکردخود
از برای پختگی نم می خورد
تو که کرد زعفرانی زعفران
باش و آمیزش مکن با دیگران .
مولوی .
پشیمان شد از کرد خود شهریار[ هرمز ]
وز آن پنبه و جامه ٔ پرنگار.
فردوسی .
گزین کرد از آن فیلسوفان روم
سخنگوی و بادانش و پاک بوم
بجای آمد از موبدان شست مرد
زدوده روان و خرد را به کرد.
فردوسی .
فضل و کرم کردتوست جود و سخا ورد توست
دولت شاگرد توست جوهر عقل اوستاد.
منوچهری .
چنانکه آدم از کرد خود پشیمان شد
ز کردهای خود امروز ما پشیمانیم .
مسعودسعد.
کرد پیش آر و گفت کوته کن
با چنین گفت کرد همره کن .
سنایی .
هر آنچه گفت همه گفت اوست مستحسن
هر آنچه کرد همه کرد اوست مستحکم .
سوزنی .
و ما را به کرد خویش مأخوذ و متهم و معاتب و معاقب گرداند. (سندبادنامه ص 79).
ز کرد خویش بی تدبیر گشتم
درین زندان که هستم پیر گشتم .
نظامی .
تو معذور داری به انعام خویش
اگر زلتی آید از کرد من .
سعدی .
|| شغل . || خدمت . || هر فعل خواه نیک و یا بد. (ناظم الاطباء).
کرد. [ ک ِ] (اِ) دخل . درآمد. مقابل خورد. (یادداشت مؤلف ).
- کرد و خورد ؛ تلاش روزانه صرف معاش روزانه . رجوع به مدخل کرد و خورد شود.
- کرد و خورد نکردن ؛ دخل و خرج برابر نیامدن . (یادداشت مؤلف ).
- کردی خوردی ؛ دخل به اندازه ٔ هزینه . رجوع به مدخل کردی خوردی شود.
کرد. [ ک ُ ] (اِخ ) ابن طاهر مقدسی گوید: قریه ای از قرای بیضاء است و از آنجاست ابوالحسن علی بن حسین بن عبداﷲ الکردی . (از معجم البلدان ).
کرد. [ ک ُ ] (اِخ ) اصطخری گوید: شهری بزرگ است در ابرقوه و قصرهای بسیار دارد و آنجا ارزانی است . (از معجم البلدان ).
لعمرک ما کردبن عمروبن عامر
بعجم ولکن خالط العجم فاعتجم .
(از منتهی الارب ).
قومی ایرانی و آریایی که در ایران غربی و ترکیه و عراق سکونت دارند. شماره ٔ آنان را امروز میان 2 تا 3 میلیون حدس زده اند. علاوه بر نقاط مذکور در خراسان ، آسیای صغیر، کیلیکیا و سوریه ٔ شمالی سکونت دارند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). از اسناد بسیار قدیمی که حاوی ذکر طوایف ناحیه ٔ زاگرس است آثار سارگن پادشاه مقتدر آگاد را باید شمرد. این پادشاه از 2530 تا 2475 ق .م .بر آگاد (جنوب بین النهرین ) سلطنت کرد و به جنگ اهالی زاگرس رفت ، نواحی کازالو در مشرق دجله و بدره فعلی را که آن زمان درِ می نامیدند فتح کرد و این فتح راه او را بسوی ایلام و لرستان و کردستان گشود. از طوایف مهم این ناحیه که نامشان در کتیبه آمده است لولوبی ها یا لولوها هستند که آنان را اجداد لرها شمرده اند ودر زهاب و شهرزور و سلیمانیه مسکن داشتند. نام این طایفه در کتیبه ٔ نام راسین که در حدود 2500 ق .م . نوشته شده آمده است . دیگر طایفه ٔ گوتی ها هستند که به بین النهرین حمله بردند و این نخستین هجومی است که تاریخ آسیای غربی قدیم ذکر آن را باقی گذارده است . گوتی هاطبق فهرستهای دبیران بابلی 124 سال در بین النهرین سلطنت کردند و آخرین پادشاه این طایفه به نام تیریگان به دست اوتون لِگال پادشاه سومر از پای درآمد. کاسی ها پس از دو طایفه ٔ مذکور از طوایف بزرگ و مشهور کوهستان زاگرس هستند. نام این قوم تا عهد پیدا شدن یونانیان باقی بود و مورخان یونان اسم آنان را کیسیان و کوسیان ذکر کرده اند و در تاریخ فارسی قدیم بنام قوم کوش مشهور است . کاسی ها نیز بابل را بتدریج تصرف کردندتا در 1749 ق .م . گاندش پادشاه کاسی دولت بابل را منقرض کرد. آشوری ها کوشش بسیار برای تصرف سرزمین زاگرس کردند و آشور نازیرپال (860-885 ق .م .) پادشاه مقتدرآشور قسمت مهمی از این سرزمین را تصرف کرد و در زمان شلمنصر در 829 ق .م . سرداران آشور در مانائی جنوب دریاچه ٔ ارومیه و پاسوا در مغرب آن فتوحاتی کردند. پادشاه آشور شمسی اداد، نامی از ماد میبرد و از عبارات سالنامه ٔ آشوریان پیدا است که ماد بسیار آبادان بوده است . سناخریب پادشاه آشور در کتیبه ٔ خود از انهزام قوم کاسی سخن گفته است . از اواخر هزاره ٔ دوم ق .م . تعداد مهاجرین مادی و پارسی رو به افزایش نهاد و در قرن هفتم ق .م . همه ٔ قلعه ها و دیه های این ناحیه به دست این اقوام مهاجر افتاد و زاگرس آریائی نشین شد. در جزء این طوایف مورخان یونان از قومی به نام کورتی یادکرده اند و نیز طوایف دیگری بوده اند که نامشان قریب به همین نام است و در همه ٔ آنها ریشه ٔ «ک ر د» وجود دارد و در زمانهای بعد همه را به نام اکراد ذکر کرده اند و با بومیان آمیخته اند و از آنان نامی نمانده است . در میان این طوایف بعضی همان بومیان عتیقند مثل عشیره قردو و تموریخ و الخویتیه در بلوک خویت (ساسون ) و اورطایه (الارطان ). بعضی طایفه ٔ ممقانی را از نژاد مامیکونیهای ارمنستان میشمارند. در قرن بیستم میلادی تحقیق محققان به آنجا رسید که در میان اکراد طبقه ٔ ایرانی دیگر هم هست به نام گوران - زازا که غیر از کرد هستند. مشروح ترین شرح از عهد قدیم درباره ٔ کردان روایت کزنفون است که کردان را مردمی سلحشور و سرزمین آنان را کوهستانی صعب العبور دانسته است . پس از آن استرابون جای آنان را در کشور پهناور ماد ذکر کرده و آنان را کورتی نامیده است . طبق روایات مورخان قدیم و شاهنامه ٔ فردوسی ، دسته های بسیاری از کردان در فارس سکونت داشته اند، از آنجمله است طایفه ٔ شبانکاره . هنگام ظهور اردشیر بابکان یکی از رؤسای این طایفه به نام جوزهر شهر استخر را دردست داشت و ساسان از خاندان کردان بازرنگی که طایفه ای از شبانکاره بودند زنی خواست و بابک از او بوجود آمد. در تاریخ سیستان نیز از کثرت کردان در فارس سخن رفته است . پس از اسلام عیاض بن غنم در سال 18 هَ . ق .قسمتی از کردستان را فتح کرد و پس از آن عتبةبن فرقة السلمی به کردستان آمد و خلقی بسیار از کردان کشته شدند. قیس بن سلمة الاشجعی نیز به ناحیه ٔ لرستان رفت و با اکراد ماسبذان و صیمره بجنگ پرداخت و در 25 هَ . ق . مکرر طوایف کرد در فارس و خوزستان برای دفع عرب شوریدند. در عهد امویان و زمان حجاج طوایف کرد بر سراسر فارس مستولی شدند و حجاح عمروبن هانی العبسی رابه جنگ آنان فرستاد. در حکومت عباسیان شورش های بسیار از اکراد در تواریخ آمده است و هارون الرشید فرزند خود مهدی را برای سرکوبی اکراد به حکومت کردستان و آذربایجان و ولایات غربی فرستاد. در سالهای 281 و 293 هَ . ق . کردان موصل که موسوم به اکراد هذبانیه بودندانقلاب کردند و با لشکر مکتفی باللّه که به یاری عبداﷲبن حمدان ، ملقب به ابوالهیجا حاکم موصل آمده بود نبرد کردند. اکراد در آذربایجان با مرزبان دیلمی و پس از آن با دیلمیان در نزاع بودند و بعد از آن نیز با قوم مهاجم غز که به ری و همدان و آذربایجان و ارمنستان و دیاربکر و موصل حمله بردند به مقابله برخاستند.پس از هجوم سلجوقیان و غلبه ٔ الب ارسلان بر قیصر روم همه ٔ خاک کردستان در قلمرو سلجوقیان درآمد. سلجوقیان این ناحیه را از ولایت جبال جدا کردند و کردستان خواندند. فتح بغداد به دست هلاکو راه را برای سپاهیان مغول از کردستان بازکرد و قسمتی از شهرهای آنان را هلاکو غارت کرد، اما چون پادشاهان مغول اسلام آوردند کردها به آنان نزدیک شدند. امیر تیمور هنگام هجوم مدتی با کردان جنگید و در 803 هَ . ق . که به آذربایجان می رفت از آنان چشم زخمی سخت دید، اما در زمان شاهرخ کردان از در اطاعت درآمدند و او را مساعدت کردند. صفویان به کردستان توجه خاص داشتند و کردان صفویان را در برابر عثمانیان یاری کردند و مثلاً عشایر مکری از ارکان زورمند لشکر ایران بودند و در اردوگاه شاه عباس مقامی خاص داشتند و هرچند عثمانیان کوشیدند که این طایفه را بر ضد صفویان برانگیزند توفیقی نیافتند. (از کتاب کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او). ایلات کرد بطور مطلق عبارتند از: بتیوانی در شمال غربی مندلیج ، هماوندی در شمال غربی خانقین ، داودی در شمال کفری ، شکاک در شمال سلیمانیه ، دودائی در جنوب و جنوب غربی سنجاق کوی ، ترخانی در حدود راوندوز، کل فرخی مابین دهرک وزاخو، اردلانی در حدود کردستان ایران ، گرماج در کرکوک و سلیمانیه و شهرزور و ساوجبلاغ و مکری و بانه (این طایفه را بابان هم گویند)، گوران در کرمانشاه ، لک در کلیائی کرمانشاه و همدان و کردستان و اسپاهان ، مافی و نانکلی در کوهستان راوندوز و ساوجبلاغ مکری (این طایفه را به حکم شاه عباس کوچاندند و در ری و شهریار و حدود قزوین مسکن دادند)، کرد در موصل و حلب ، و لولو در زنگار. ایلات کرد ایران در حدود 60 تیره و طایفه اند که از آذربایجان تا لرستان پراکنده اند. (از جغرافیای سیاسی کیهان صص 57-63) :
سپاهی ز اصطخر بیمر ببرد
بشد ساخته تا کند رزم کرد.
فردوسی .
یکی کار بدخوار و دشوار گشت
ابا کرد کشور همه یار گشت .
فردوسی .
محمد اعرابی می آمد تا به آموی بایستد با لشکر کرد. (تاریخ بیهقی ).
کرد ره گم کرده بودم در فراق صدر تو
کرد ره گم کرده را جاهت به ره آورد باز.
سوزنی .
کآن عدد را هم خدا داند شمرد
از عرب وز ترک وز رومی و کرد.
مولوی .
|| توسعاً بمناسبت چادرنشینی این طایفه بطور مطلق بر چادرنشینان اطلاق می شود. بدوی . بقول حمزه ٔ اصفهانی ایرانیان قدیم (فرس ) دیلمیان را اکراد طبرستان مینامیدند و اعراب را کردان سورستان میخواندند. (فرهنگ فارسی معین ) :
از رخت و کیای خویش من رفتم و پردختم
چون کرد بماندستم تنها من و این باهو.
رودکی .
بینیت همی بینم چون خانه ٔ کردان
آراسته همواره به شیراز و به رُخبین .
عماره .
در بیابان بدید قومی کرد
کرده از موی هر یکی کولا.
بارانی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
چو سیلاب خواب آمد و هر دو برد
چه بر تخت سلطان چه بر دشت کرد.
سعدی .
بخارا خوشتر از لوکر خداوندا همی دانی
ولیکن کرد نشکیبد ازین دوغ بیابانی .
غزالی لوکری .
|| یک مرد از قوم کرد. ج ، اکراد. (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) چوپان و گوسفندچران را نیز گفته اند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). و این بمناسبت شبانی کردن این طایفه است . (از فرهنگ فارسی معین ) :
در معایب ناله کم کن کاین جزع ماند بدانک
بره را می برد گرگ و اشتلم می کرد کرد.
؟ (انجمن آراء).
|| (اِخ )طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ سرحدی بلوچستان . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 96). مرکب از صد خانوارند و در حدود شمال خاش مسکن دارند و زبانشان بلوچی است . (از یادداشت مؤلف ). || کردستان . (یادداشت مؤلف ) :
سپاهش ز رومی و از فارسی
ز بحرین و از کرد و از قادسی .
فردوسی .
و رجوع به کردستان شود.
فرهنگ عمید
۲. کردار، عمل.
۳. کردن، انجام دادن (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): کارکرد.
۱. قومی آریایی که در نواحی غربی ایران، عراق، ترکیه، و سوریه به سر می برند و به طوایف بسیار تقسیم می شوند.
۲. هریک از افراد این قوم.
۳. [قدیمی، مجاز] چوپان.
۴. [قدیمی] چادرنشین.
۱. کردن.
۲. کردار؛ عمل.
۳. کردن؛ انجام دادن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کارکرد.
۱. قومی آریایی که در نواحی غربی ایران، عراق، ترکیه، و سوریه به سر میبرند و به طوایف بسیار تقسیم میشوند.
۲. هریک از افراد این قوم.
۳. [قدیمی، مجاز] چوپان.
۴. [قدیمی] چادرنشین.
دانشنامه عمومی
مردم کرد؛ اقوام ایرانی تبار ساکن ایران و بخش های دیگری از آسیا.
زبان کردی؛ یکی از زبان های ایرانی و رایج در بین مردم کرد.
کرد (یکا)؛ یکای اندازه گیری حجم هیزوم در ایالات متحدهٔ آمریکا و کانادا.
کرد در شاهنامه، تاریخچهٔ قبایل کُرد در شاهنامهٔ فردوسی
کرد (آق قلا) روستایی در دهستان آق التین بخش مرکزی شهرستان آق قلا استان گلستان
زمانی که چوب ها مرتب در کنار هم قرار داده شده باشند و حجمی به اندازهٔ ۱۲۸ فوت مربع یا ۳٫۶۲ متر مکعب و برای چوب کاغذسازی ۴ فوت ارتفاع (۱۲۲ سانتی متر) و ۸ فوت (۲۴۴ سانتی متر) طول و ۴ فوت (۱۲۲ سانتی متر) عمق یا هرگونه قرارگیری که دارای حجم معادل باشد به کار می رود.
دانشنامه آزاد فارسی
کُرد
کُرد
قوم بزرگ ایرانی خاورمیانه. مرکب از صدها ایل و طایفه و عشیره که بیشتر در کشورهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه و جماعاتی هم در کشورهای آذربایجان، ارمنستان و لبنان و گروه کثیری از مهاجران آن نیز، در بعضی از کشورهای اروپای غربی نظیر آلمان سکونت دارند. عناصر استحاله یافتۀ کردی، در افغانستان، پاکستان، یمن، اردن و مصر نیز وجود دارد. پراکندگی کردها در ایران، بسیار گسترده است و صدها هزار نفر از آنان در مناطقی از استان های اردبیل، گیلان، قزوین، تهران، قم، مازندران، گلستان، خراسان، همدان، لرستان و ایلام سکونت دارند. جغرافیای پیوستۀ کرد، از استان های ایلام و لرستان و کرمانشاه، در غرب ایران تا کوه های توروس و سرچشمۀ رودخانۀ قزل ایرماق در مرکز شبه جزیرۀ آناتولی و از جنوب جمهوری ارمنستان و اطراف کوه آرارات تا خلیج اسکندرون امتداد دارد. رودخانۀ دجله بخشی از مرزهای غربی جغرافیای کرد و رودخانۀ فرات، به ویژه در حوزۀ علیای خود، بخش دیگری از مرزهای غربی آن را تشکیل می دهد. شرق ناحیۀ حلب و اطراف رودخانۀ خابور، از شاخه های رودخانۀ فرات در شمال سوریه، در این جغرافیای پیوسته قرار دارد. این گسترۀ وسیع مشتمل بر غرب ایران، شمال عراق، شمال سوریه و شرق ترکیه و بخش اندکی از جنوب ارمنستان است. اکثر کردان، سنی شافعی اند و صدها هزار نفر از آنان، به ویژه در جنوب نواحی کردنشین غرب ایران، شیعۀ امامیه و گروهی نیز پیرو مذهب اهل حق اند. کردهای ساکن در ترکیه نیز مذهب بکتاش قزلباش دارند. زنان کرد در زندگی خانوادگی آزادتر از زنان ترک یا ایران یا عرب بودند. تصوف، نفوذ فراوانی در میان کردها دارد و بسیاری از آنان پیرو فرقه های نقشبندیه و قادریه اند. در میان ایلات و طوایف بزرگ کرد می توان از آرتوشی، اتمانیکان، احمدوند، اورامانی، بابان، بادینان، بارزانی، بدلیسی، برازی، بلباس، پشدری، جاف، چمشگزکلو، حکاری، داوودی، دنبلی، دیرسملی، روزکی، زرزا، زعفرانلو، زنگنه، زیباری، سنجابی، شادلو، شقاقی، شکاک، شوان، صالحی، طالبانی، عمارلو، فیلی، کلهر، گلالی، گوران، لک، محمودی، مکری، منگور میران، میللی و هرکی نام برد. زبان کردی از گروه زبان های ایرانی بوده و به لهجه هایی نظیر کرمانجی و سورانی و گورانی تقسیم می شود. کردها یک گروه قومی غیر عرب و غیر ترک به شمار می روند. نیمه کوچ نشین اند. لباس های بومی هنوز در مناطق کوهستانی پوشیده می شود و سنت های قدرتمندی در زمینۀ شعر و موسیقی در میانشان وجود دارد. نخستین اسناد دربارۀ منشأ کردها در سنگ نبشته های سومری در حدود ۲۰۰۰پ م به چشم می خورد. کردها به ترتیب زیر سلطۀ مادها، پارسی ها، پارت ها و از قرن ۷م عرب ها بودند. آن ها دین اسلام را پذیرفتند و تا اندازه ای به خودمختاری دست یافتند و تا قرن ها آن را حفظ کردند. فرهنگ مکتوب کردی نیز مبتنی بر کتابت فارسی بوده و بالنسبه جدید است. برجسته ترین آثار فرهنگی کردی، به استثنای کتاب ها و نوشته های مذهبی، عبارت اند از هفت لشکر، رستم و سهراب، ارچه و شیرویه، بیژن و منیژه، خورشید خرامان، بهرام گلندام، ببر بیان، مهر و وفا. کتاب شرف نامۀ بدلیسی، از برجسته ترین آثار فرهنگ مکتوب قوم کرد، به زبان فارسی نوشته شده است. واژۀ کرد، از قدیم به معنای شبان و گوسفندچران چادرنشین، اعم از چادرنشینان فارس، یا خراسان بود. اولین مورخان و جغرافیانویسان مسلمان، بیش از ۳۳ طایفه از کردان چادرنشین کوچندۀ فارس را نام برده اند که از حدود اصفهان تا لب دریای فارس در حرکت بودند و بیهقی در ضمن حوادث ۴۳۱ق، به حضور کردان در سپاه سلطان مسعود غزنوی اشاره کرده است. واژۀ کردستان، بالنسبه جدید بوده و گویا از حدود قرن ۷ق به کار آمده است. طبق اخبار موجود، پیش از مغولان در غرب ناحیۀ جبال، جایگاه هایی نظیر شهرکرد و نظایر آن وجود داشته، اما ولایتی به نام کردستان پس از این روزگار به وجود آمده است. مقدمۀ تشکیل این ولایت در حکومت سلیمان شاه ایوایی بر قسمتی از جبال، در دورۀ خلافت مستنصر و مستعصم، آخرین خلفای عباسی، فراهم آمد. مغولان، به ویژه هنگام تجدید سازمان اداری قلمرو خود، با نگاه به آنچه از پیش وجود داشته است، دیوان های خود را برپا داشتند. ولایت کردستان نیز به عنوان یک واحد ثابت در جغرافیای اداری ایران، از تقسیم بندی های نظام اداری دورۀ مغولان ناشی شده است. کردان ناحیۀ جبال، در بسیاری از حوادث قرون اول اسلامی، نظیر شورش های خوارج و جنگ های مدعیان حکومت، شرکت داشتند. دولت های گوناگون کرد، از قرون ۴ تا ۹ق، نزدیک ۵۰۰ سال، در گوشه و کنار خاورمیانه، از قفقاز تا نیل، فرمانروایی می کردند. کردان شدادی ( ۳۴۰ ـ ۵۹۵ق) بیش از ۲۵۰ سال حاکم گنجه و دبیل و آنی بودند. ابوشجاع باذ، کرد حمیدیه و متصرف دیاربکر (۳۷۳ـ۳۸۰ق) حکومت آن ناحیه را برای کردان مروانی دیار بکر (۳۸۰ـ۴۸۹ق) مهیا کرد. خاندان برزیکانی حسنویه (۳۵۰ـ۴۳۹) در دورۀ حکومت عادلانۀ خود در ناحیۀ کرمانشاه، شهرتی متفاوت برای کردان قدیمی آفریدند. خاندان عنازی از کردان شاذنجانی (۳۸۱ـ بعد از ۵۷۰ق) در آغاز حاکم حلوان و پس از آن جانشین خاندان حسنویه شد. تشکیل دولت ایوبیان هذبانی مصر و شام در ۵۶۴ق، سلسلۀ پیروزی های صلیبیون را متوقف کرد. دولت های گوناگون ایوبی تا پایان قرن ۹ق در نواحی مختلف خاورمیانۀ عربی دوام آوردند. قوم کرد، از قرن دهم میان دولت های صفوی و عثمانی تقسیم شد و همین امر مبنای سکونت کنونی کردها است. اقتدار دولت های صفوی و عثمانی، مانع پیداش یا دوام حکومت های محلی کرد، نظیر اردلان، بابان، مکری، روزکی، پازوکی، محمودی، دنبلی، کلهر، زنگنه و دَه ها حکومت دیگر نشد. امارت اردلان در کردستان ایران، از قدیم ترین امارت های کرد، تا ۱۲۸۴ق، و امارت بابان در سلیمانیۀ عراق، که اعتباری برابر اردلان ها داشت، تا ۱۲۶۵ق دوام آوردند. تضعیف نسبی دولت عثمانی و پیدایش افکار و مطالبات نوین، گروه هایی از کردان تابع دولت عثمانی را به فکر جدایی از آن دولت سوق داد. بسیاری از کردان از میانه های جنگ جهانی اول به همکاری با دولت انگلیس گرایش یافتند. شیخ محمود برزنجی با توافق دولت انگلیس، حاکم نیمه خودمختار کردستان عراق شد و چون درصدد تشکیل نوعی حکومت نیمه مستقل برآمد، با حملۀ متقابل دولت انگلیس برافتاد. با این همه، آرزوی تشکیل دولت کرد، کماکان در دل کردان بود و محرک گروه های بزرگی از آنان برای مبارزه با دولت های مختلف عراقی شد. کردان ساکن در آناتولی شرقی، پس از تشکیل ترکیۀ جدید، با ترتیبات نژادگرایانۀ سختی روبه رو شدند که از پذیرش هرگونه تمایزی برای کردان خودداری داشت و برای نابودی آن تمایزات و حقوق ناشی از آن، هرگونه سرکوب گری را مجاز می دانست. اطلاق عنوان کرد برای این مردم ممنوع شد و همگی ترکان کوهستانی نام گرفتند. تنها در چند سال اخیر بعضی از حقوق کردان، نظیر حق انتخاب نام و برگزاری عید نوروز و اموری از این دست، پذیرفته شده است. در مارس ۲۰۰۳، پس از اشغال عراق به دست امریکا، ترکیه ضمن اعزام گروهی از نیروهای خود در شمال عراق و اشغال آن منطقه، مخالفت خود را با تأسیس هرگونه دولت خودمختار کردستان در این منطقه اعلام و تهدید کرد در صورتی که نفت کرکوک و موصل در اختیار کردها قرار بگیرد این منطقه را اشغال نظامی خواهد کرد. کردهای عراق در استان کرکوک، ناحیۀ کوهستانی شمال شرقی عراق، زندگی می کنند. کردان عراقی با مبارزات خود مانعی جدی در سر راه اعمال قیمومیت انگلستان بر عراق ایجاد کردند. پادشاهی مستقل عراق که به دورۀ قیمومیت انگلستان وفادار مانده بود، با حمایت های آن دولت همچنان به مبارزه با کردان ادامه داد. این دوره از حیات سیاسی کردان عراقی با نام مشایخ بارزانی، به ویژه ملا مصطفی بارزانی، درآمیخته است. جنبش کردان عراقی، به ویژه از ۱۹۵۸ تا ۱۹۷۵م با فراز و نشیب های بسیاری همراه بود و با وجود پیروزی های درخور توجه سرانجام در این سال عملاً به پایان رسید و پانزده سال بعد به سبب شکست دولت بعثی عراق در جنگ خلیج فارس، بار دیگر احیا شد. در ۱۹۸۸، دولت عراق از سلاح های شیمیایی بر ضد کردها استفاده کرد تا آن ها را به سوی ترکیه براند. بیش از ۶هزار تن در حمله ای به روستای حلبچه کشته شدند. امروزه نواحی کردنشین عراق از سوی سازمان های اجتماعی کردان اداره می شود. کردهای سوریه صرفاً در حاشیۀ مرزی بین ترکیه و سوریه سکونت دارند. در سوریه، زبان و فرهنگ کردی ممنوع است. کردان ایران تا پیش از شورش معروف شیخ عبیدالله کرد، رهبر صوفیان پیرو فرقۀ نقشبندیۀ کردستان در ۱۲۹۷ق/۱۸۸۰م، از جنبش هایی شبیه به آنچه در عثمانی جریان داشت دور بودند؛ این شورش، نتایج تلخی به همراه داشت و میراث آن به اسماعیل آقا شکاک رسید. شورش های او از ترقی خواهی فاصلۀ بسیار داشت و به همین خاطر باعث بدترین جنگ خانگی در تاریخ معاصر ایران شد. جنبش های اجتماعی کردهای ایران از جهت مضمون و دامنۀ عمل با آنچه در عراق و ترکیه می گذشت، به ویژه از جهت فرقه گرایی، تفاوت بسیار داشت. در ۱۳۲۴ش، به سبب تغییر اوضاع سیاسی ایران و تحت تأثیر اوضاع بین المللی، جمهوری خودمختار مهاباد (جمهوری خلق کردستان) به ریاست قاضی محمد، یکی از رهبران سنتی کردهای ناحیۀ مکری، تشکیل شد که پس از یک سال حکومت سقوط کرد.
گویش اصفهانی
تکیه ای: beškard
طاری: beška
طامه ای: boyke
طرقی: beška
کشه ای: beška
نطنزی: baška
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
به معنای شجاع ، دلیر ، جوانمرد .
که در کشور ایران . ترکیه. سوریه. عراق
. ارمنستان . آذربایجان. ساکن هستند
ایل لک شاخه ای از قوم لر است که با قوم کرد خویشاوند است متاسفانه
در چند سال اخیر تعدادی بی سواد
ایل لر لک را قوم می دانند در حالی که
زبان آنها لری است و کلمات کردی در زبان آنها مشاهده می شود
کریم خان زند لر از ایل لر لک بود و خود را لر میدانست
آیا می شود ایلی را قوم نامید در حالی
که در هیچ جایی از تاریخ نامی از آن برده
نشده است در گذشته و حال آن رابا نام ایل لر لک می شناسند
ایل لر لک در استان لرستان. کرمانشاه
. ایلام. همدان. زندگی می کنند
تیره های از ایل لر لک در قم. مازندران. فارس. کرمان . زندگی می کند
این سوال پیش می آید که نقشه این بی سوادان چیست به چه می اندیشند. . . . . . . . . . . . .
هم اکنون طوایف لک بابادی. کی لر*کلهر* مکوندی. زنگنه ایل چهارلنگ. عبدلی لک .
. کی لر *کلهر*گله. زند اورک. لک بختیاری. لشنی
زند. در ایل لر بختیاری زندگی می کنند
و خود را لر می دانند
زنده باد ایران و ایرانی
ک::کوه
رد*رهد*::رفت
کرد::کوه رهد؛کوه رفت
جمله لری
ائل کرد::عشایر به کوه کوچ کردند
اعراب این کلمه را با معنی
رمه گردان تفسیر کرده اند
Korad:::kohrahd
معنی حقیقی کلمات
ائل ::ایل
ائل وار::ایل و تبار
کرد:::کوه رفت
گردآورنده
آریا بهداروند
کرد::
ک:کوه
رد:رهد. رفت
عشایر به کوه رفتند
پادشاه هان میان رودان از قبیله
کرتی نام برده است که در شمال میان رودان است*شمال عراق*
کرت:کرد، کوه رهد.
کلمه رهد در بین ایل بویر احمد
. ایل ممسنی و لیراوی و لر کوچک
و لر لک
رهت تلفظ می شود
کرت::کوه رهت::کوه رفت. ک رت, کرد
Ko rat::kohraht
تمدن هخامنشیان بر اساس تمدن ماد پایه گذاری شد واز نظر زبانی هم خانواده با زبان ها و گویشهای ایرانی اصیل مانند دری. بلوچی. گیلکی. مازنی. لری. تاتی. تالشی. پشتون . آزری قدیم در آذربایجان و. . . میباشد که خود زبان کردی ( کوردی ) امروزه نیز به چندین دسته تقسیم میشود
1. کردی باکور ( کرمانجی و. . . )
2. کردی ناوَندی ( اردلانی. مکریانی. سورانی و. . . )
3. کردی باشور ( لکی. کلهری. فیلی و . . . )
4. کردی گورانی ( هَورامی. زازاکی و. . . )
از نظر دین نیز امروزه اکثرا مسلمان ( اهل سنت پیغمبر ( ص ) و شیعیان حضرت علی ( ع ) و اهل بیت پیغمبر ) و اقلیت سایر ادیان مانند یهودی مسیحی زرتشتی و ادیان تلفیقی باستانی و میترایسم مانند ایزدی و . . . میباشند
کردها در هر جای دنیا مفتخر به ایرانی بودن خود هستند
زیر مجموعه ی زبان فارسی هستند
حتی سلسله های ترک نژاد
مانند مغولان. ایلخانان. تیموریان. سلجوقی. غزنویان. صفوی. افشار. پهلوی. قاجار
در زمان حکومت بر ایران زبان رسمی
دولت خود
را زبان فارسی قرار دادند
گردان = گروه دلاوران
سرگرد = فرمانده گروه دلاوران
گردکوی ( کردکوی ) = محله دلاوران
شهر کرد = شهر دلاوران
کردهادرایران بطور گسترده در اکثر استان ها وجود دارند استان هایی که قریب به اکثریتشان کردهستندعبارت است از کردستان و کرمانشاه و آذربایجان غربی والسلام و استان خراسان شمالی بیش از۶۰درصد جمعیت آنها کرد هستند و بصورت پراکنده روستاها وشهرهایی در استان های گیلان و البرز و فارس و خراسان رضوی انگلستان حضوردارند
کردها از اقوام قدیمی ایران محسوب می شوند که همواره در حفظ تمامیت ارزی ایران کوشیده اند از جمله ی این موارد می توان به کوچ کرد های غرب ایران به خراسان شمالی برای حفاظت از مرزهای ایران اشاره کرد
کورد نام منتقه ای از کوردستان ترکیه هست که قدیم با اسم کاردا، کوردا ، کاردوخی ، کردوخی نام برده میشده قومی از گوتی گورتی بودند در انجا سکونت داشتند. که از نوادگان ماد ها بودن. بقیه داستان هایی که به کورد ها نصبت میدن هیچکدوم منبع خاصی نداره.
که امروزه فارسی تلفظ میشود میباشد و دارای اشتراکات زیادی با زبان رسمی ایران ( دَری ) میباشد که هر دو زبان کردی و دری زیرمجموعه اَبَرزبان فارسی میباشد .
در زبان کردی امروزه لغات باستانی زیادی به یادگار مانده که پس هزاران سال هویت ایرانی خود را فراموش نکرده اند
کردها در زمان ساسانی تشکیل دهنده نیروی نظامی ساسانی بوده اند که هنوز کلماتی مانند گردان ( کردان ) یا سرگرد ( سرکرد ) از آن به یادگار مانده
پایتخت تابستانی ساسانیان کرمانشاه
( کردانشاه ) بوده که به معنی محل استقرار گردان شاه ساسانی است
معنی چوپان یا کوچرو که در بعضی منابع به معنی کرد نام برده شده نشانگر معنی اصلی و حقیقی کرد نیست هر چند ممکن است در مقطعی کردها به چوپانی یا کوچ رویی مشغول بوده باشند که این امر در تمام اقوام دیگر نیز وجود دارد
با تشکر
یعنی جوانمرد
یعنی اصالت
یعنی انسانیت
یعنی ایرانی
یعنی زیبایی
کُرد ترکیبی است از همه خوبیهاست
ایمهَ لَکیم برا یکیم
قوم ماد::کرد
قوم پارس::لر
پارت ::افغان. خراسانی. بلوچ
در کتاب شرفنامه بدلیسی
از ایل جلکی ایل حسنکی ایل لر بختیاروند نام برده شده
که ایل زلکی لر بختیاری با جمعیتی بیش از یک میلیون نفر از این ایل مستقل شده
طایفه لک لر نیز از ایل لر جلکی ایل حسنکی ایل بختیاروند قوم لر مستقل شده
شهر جلکان واقع در خوزستان محل سکونت تیره های از ایل لر بختیاروند
جهت اطلاع اکثر این پیام های انحرافی و توهین آمیز از سوی پان لرهای متعصب و تجزیه طلب و خبیث اندیمشکی ارسال میشوند . این آدم های متوهم اصلا لک نیستند و با معرفی خود و با اسامی جعلی و از زبان مردم لک کامنت میگذارند . گول ترفند این آدمهای بیمار را نخورید . زنده باد ایران زنده باد کُردستان
لُر به معنی چرا و چریدن است
در نتیجه لرستان به معنی چراگاه است
لرستان یک حوزه جغرافیائی است و قوم نیست
لرهای حسنکی و هداوند و منجزی و بختیاروند از نسل عرب های خوزستانند
شما تا دیروز خود را از قوم کرد و قوم لر معرفی می کردید امروز شدید قوم ؟؟ با کدام پیشینه ی تاریخی قوم شدید
اولین بار نام طایفه لک لر در اواخر صفوی به میان آمد و در هیچ یک از منابع تاریخی قوم کرد و قوم لر نامی از آن به میان نیامده
تاریخچه ایل جلکی ایل حسنکی ایل لر بختیاروند پیش از 1000 سال است و در کتاب شرفنامه بدلیسی کرد به آن اشاره شده است
قوم کرد و قوم لر برادر هستند و بسیاری از طوایف آنها مشتر ک هستند
سنگ نگاره های غار میرملاس و هومیان کتیبه های بی نظیر بیستون و آواهای مور و حوره لکی تمدن چندین هزارساله دره مهرگان ( سیمره ) مفرغهای چندین هزارساله لرستان و هزاران آثار ارزشمند فرهنگی و تاریخی دیگر و لاوه لاوه های لکی و شاهکار های زیبا و ماندگار فال چلسرو لکی و گلونی سربند زیبای زنان لک و زبان فاخر لکی که با سی هزار واژه ی مستقل ثبت ملی شده و شده اند همه و همه ی اینها قطره ی ناچیزی از دریای بیکران تمدن و پیشینه ی تاریخی و فرهنگی قوم بزرگ لک هستند . !
بیشتر بخوانید تا بیشتر بدانید
فرهاد کوهکن
بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد
قوم کرد *ماد*
قوم لر *پارس *
دیاکو موسس قوم ماد
تیره ایی از
طایفه لک لر 250سال پیش به سه روستای استان کرمانشاه کوچ داده شدند
و امروزه به زبان کردی گورانی تکلم می کنند
قوم کرد :::
ایل گوران
ایل کلهر
ایل کرد زنگنه
ایل اورامی
ایل کرد فیلی
ایل کرمانج
ایل بارزان
ایل مکری
ایل اردلان
ایل پازوکی
ایل سورانی
ایل ارکوازی
ایل ملکشاهی
. .
. . .
. . .
****
در زیر به معرفی بعضی از ایلات قوم لر اشاره کرده ام
قوم لر
1 - ایل لر کوچک
2 - ایل بختیاری
ایل بختیاروند
ایل دینارونی
ایل لر فیلی
ایل لر ملکشاهی
ایل دورکی
ایل کیانرسی
ایل موگویی
ایل لرزنگنه
ایل جانکی
ایل میوند ( فولادوند - سالاروند - حاجیوند - بساک - عیسی وند - هیودی )
ایل محمود صالح
ایل منجزی ( ( خلیلی - تاج الدین عبدالهی - مال احمدی - نیم بنیچه - مازه پهن - روا - لوخرده - ابوالحسنی ) ) ( کر منجی لر بختیاری )
ایل حسنکی ( آسترکی - شوهان - رشان - جلکی - مهرانی - شقاقی. . . )
ایل بویراحمد ( جاکی - دشمن زیاری - چرام - چهاربنیچه - باوی )
ایل لیراوی ( یوسفی. شیرالی. خدری. بهمئی . کرایی. طیبی )
ایل شبانکاره
ایل ممسنی ( رستم. دشمن زیاری - بکش - جاوید )
ایل دریکوند
ایل طرهان
ایل پاپی
در کتاب شرفنامه بدلیسی نوشته شده توسط شرف خان بدلیسی کرد در اوایل صفوی ذکر شده
که
ایل حسنکی ایل بختیاروند قوم لر
شامل 14 طایفه بوده
( آسترکی - شوهان - جلکی - . . . . . )
طایفه جلکی ایل حسنکی ایل بختیاروند لر jaLeki
ایل حسنکی لر بختیاری بیش از 1000 پیش تشکیل شده
شهر جلکان محل سکونت تیره های از ایل لر بختیاروند در خوزستان
ایل زلکی لر بختیاری جدا شده از ایل جلکی ایل حسنکی لر بختیاروند zaLeki
لک*lek *در زبان لری به معنی شاخه ( تیره )
لک تیره ایی از ایل زلکی ایل جلکی ایل حسنکی ایل بختیاروند قوم لر است
تاریخ قوم کرد و قوم لر مشترک است و قوم سومی در منطقه ما زندگی نمی کرد.
بعضی از ایلات قوم کرد و قوم لر از یک نژاد هستند
به همین خاطر است که قوم کرد با قوم لر برادر است
ایلات قوم کرد بسیار است با زبان های مختلف ولی هیچ یک از ایلات قوم کرد تا به امروز خود را قوم نخوانده اند
حسن خانددوم بختیاروند با تصرف جزیره ابن عمر نام
جزیره را جزیره بختیاری *بختی*گذاشت
طایفه لک ایل زلکی ایل جلکی ایل حسنکی ایل بختیاروند قوم لر
قوم کرد و قوم لر با هم برادر هستند
بخت و بجن دو برادر بودند و جد قوم کرد و قوم لر
طوایف مشترک دو قوم
ایل کرد گوران
طایفه گهوران *کی وران - گوران *حسنکی لر
ایل کرد کلهر
طایفه کلار*کلهر* لر حسنکی بختیاری
ایل لر زنگنه بختیاری
ایل کرد زنگنه
ایل سیامنصور کرد
ایل سیامنصور لر
شهر سیامنصور لر
ایل کرد کرمانجی
ایل کر منجزی لر *کر منجی*
طایفه لر بجنوی *بجنوردی *بختیاری
ایل شوهان لر کرمانج
شهر بجنورد کرمانج کرد
ایل شکاکی کرد
ایل شقاقی لر بختیاری
طایفه شهرکی لر ممسنی
طایفه شهرکی کرد
طایفه سنجابی ممسنی
ایل لر فیلی
ایل کرد فیلی
ایل کرد شادلو
ایل لر شالو
ایل کرد شول
ایل لر شول
طایفه لر شول گپ
شهر شولستان لر*نورآباد ممسنی *
شهر شول ماچول لر*ماهشهر *
طایفه ملکشاهی لر بختیاری
طایفه ملکشاهی کرد
شهر کرمانشاه ( کرمانجاه )
طایفه لک در کنار ایل گورانی کرد در کرمانشاه زندگی می کنند و به زبان گورانی سخن می گویند
طوایف دیگر لر در کرمانشاه ::
طایفه احمد وند لر شیرازی
طایفه بالاوند لر
طایفه شیراوند لر
مواظب نوشته های خود باشید
قوم کرد و قوم لر از یک نژاد هستند و برادر هستند
ایل لر جلکی ایل حسنکی بختیاری jaLeki
ایل لر زلکی ایل جلکی حسنکی لر بختیاری zaLeki
طایفه سرلک ایل منجزی لر بختیاری sarLek
طایفه لک ایل بابادی لر بختیاری Lek
ایل اولک ایل دینارونی منجزی لر بختیاری olek
طایفه سالک ایل منجزی ایل بختیاروند لر بختیاری salek
شهر جلکان لر بختیاری jalekan
قوم کرد *ماد *
قوم لر *پارس *
لکLek در زبان لری به معنی شاخه وتیره است
ایل حسنکی لر بختیاری موسس حکام لر شبانکاره
حکام لر شول از نسل لر شبانکاره هستند.
به خاطر این به قوم لر اصیل می گویند چون ریشه ی زبان پارسی زبان لری است
پاینده ایران زمین
فارسی زبان است و لری لهجه ؟
لری یک گویش از زبان فارسی است
۷۰درصد واژه ها و کلمات لری وابسته و چسبیده به زبان فارسی است و همچنین گویش لری ۲۰درصد هم آمیختگی به زبان لکی دارد با این وجود گویش لری فقط ۱۰ درصد استقلال واژگانی دارد؟
چند نمونه!
لری______فارسی______لکی
بیا________بیا______بوری
دختر_____دختر_______دِت
نمک_____نمک_______خوآ
برف_____برف________ویئَر
باد______باد_________وآ
بهار_____بهار________وِهار
برگ_____برگ_______وَلگ
زن______زن________ژَن
برو______رو_______به چو
اومَد_____اُما_______هَت
زیاد_____زیاد_______فِرهَ
لازم_____لازم______گه رَک
دریا_____دریا_______دَلیا
درد_____درد________ژآن
تشنه____تشنه______تِینی
چشمه___چشمهَ_____کیَنی
آفتاب ____اَفتاو_____حویئَر
گرسنه____گوسنه____وِسی
بخور _____بُحور______بئَر
شما_____شما______حومَ
زیر______زیر________ژیر
آتش____تَش______ئاگه ر
در تایید مطالب دوست عزیز آقا ی حسین عرض کنم که زبان ترکی منشعب از زبان التصاقی یا آگلوتیناتیو سومری و ایلامی می باشد یعنی اینکه سومریها که در هزاره هشتم پیش از میلاد از آسیای میانه به ایران و بین النهرین آمده اند اجداد ترکهای کنونی می باشند و اقوام کوتی . لو لوبی ساکن کردستان باستان ترک بوده و زبانشان جزو دسته زبانهای التصاقی هست.
منابع : فرهنگ سومری ، اثر روشن خیاوی.
ایران تورکلرینین اسکی تاریخی اثر پروفسور زهتابی در دو مجلد به خط عربی و زبان آذری.
ترکها هر گاه با چالشی تاریخی در بین النهرین روبرو شوند با که میپرن داخلش. . .
آخه ترکها کلا هشتصد ساله به آسیای صغیر و ایران اومدند چ ربطی به تمدنهای بین النهرین ( سومر، آشور و . . ) دارند؟. . .
اگه تو یک مجمع علمی دانشگاهی همچنین حرفهایی بزنید بهتون میخندن
بهتره برید کتابهای رنه گروسه، اشپولر، باسورث و . . . را بخوانید. .
البته منظورم ترک است نه آذری. . .
چون آذریها ایرانی هستن
اون اخر پسوند اسمشم مشخصه سگزی یا سقز کنونی یا سکاها است
کاربر محترم آزاد اداوی نام دیگر گوران ها اهل حق می باشد که در ایلخچی و کرمانشاه پراکنده اند از کتب این فرقه می شود به شاهنامه حقیقت یا حق الحقایق اشاره کرد. چاپ اول پاریس، چاپ دوم نشر اسبق طهوری. به تصحیح محمد مکری. کتاب مذ کور منظوم و اثر جیحون آبادی متخلص به مجرم هست.
تاریخ درسته نه تاریک چون از ریخه یا ریشه می آید هیچ ربطی هم به عرب ندارد
آذری لهجه ای از زبان ترکی هست ولا غیر. حرف مفت ممنوع.
استانبول بر گرفته از جمله یونانی،
Es tam polis می باشد.
یعنی در دوران باستان این شهر چنان معروف بود که از آن به شهر تعبیر می شد . مانند مدینه که معروفیت آن باعث شده بود که از آن به مدینه یا شهر نام برده شود نام قبلی آن یثرب بود.
معنی جمله فوق:
می روم به سوی شهر.
دوستانی که بارتولد شناسند ترکستان نامه بارتولد را در دو جلد مطالعه نمایند.
اسامی تاریخی استانبول ویرایش
بیزانتیوم
آگوستا آنتونینا
رم جدید
کنستانتینوپل
استیمبول پل را همیشه بول تبدیل کردن هم ترکها وهم عربها
اسلامبول
القاب استانبول در دوره عثمانی ویرایش
دارالسعادت اگر شد شما معنی دار را به من بگوید
دارعالیه چرا وبه چه مفهومی گفتن بهش دار عالیه یا دار
السعادت یا سادات
درب قرمز ( آل قاپی )
پایتخت
اسامی قدیمی استانبول در زبان های مختلف ویرایش
زبان های اسکاندیناوی: میکلاگارد ( شهر بزرگ )
زبان های اسلاوی: تزارگراد ( شهر پادشاه )
عربی: رومیة الکُبری ( شهر بزرگ رومیان )
عبری: کوشتاندینا ( قسطنطنیه )
این نشان این است که اسامبول ترک نبودن یا کورد بودن یا رومی
ولی ترک نبودن سومری بودن ولی ترک نبودن ارمنی بودن ولی ترک نبودن اشوری بودن ولی ترک نبودن ازری بودن ولی ترک نبودن
آقای کاوه احتمالا منظور شما بارتولد بوده و سهوا مینورسکی نوشته اید ترکستان نامه بارتولد در دو جلد منبع خوبی هست. مینورسکی فقط تاریخ تبریز را نوشته است. دوستانی که می خواهند در خصوص کلمه استانبول تحقیق کنند به کتب ذیل مراجعه فرمایند.
تاریخ امپراطوری عثمانی ژوزف هامر پور گشتال در پنج جلد
قرون عثمانی.
تاریخ عثمانی اثر اوزون چارشلی در چهارجلد.
تاریخ سلانیکی.
تاریخ منجم باشی موسوم به صحایف الاخبار فی الوقایع الاثر.
تاریخ عثمان پاشا. ( منظوم ) .
شاه جنگ ایرانیان در یونان و چالدران ( غیر آکادمیک ) .
فعلا اینها را داشته باشید بعد باز هم معرفی میکنم.
کلیه نسخ فوق در کتابخانه این حقیر موجود هست.