کلمه جو
صفحه اصلی

جرجیس

فارسی به انگلیسی

saint George


st, george, saint george

فرهنگ اسم ها

اسم: جرجیس (پسر) (عربی، یونانی) (طبیعت، گل، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: jerjis) (فارسی: جرجيس) (انگلیسی: jerjis)
معنی: گل سیاه، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، ( عربی )، ( اَعلام ) ) نام پیامبری از بنی اسرائیل که به انواع عقوبت او را می کشتند، باز به امر الهی زنده می شد و امتِ خود را دعوت می کرد، ) جرجیس ابن جبریل ابن بختیشوع [حدود هجری] رییس بیمارستان جندی شاپور و پزشک منصور خلیفه ی عباسی، ) جرجیس قدیس جرج [حدود میلادی] قدیس مسیحی اهل کاپادوکیه در آسیای صغیر، که بر اساس افسانه ها با کشتن اژدها، دختر شاه را از جنگش رهانید

(تلفظ: jerjis) (عربی) گل سیاه ؛ (در اعلام) نام پیامبری از بنی‌اسرائیل که به انواع عقوبت او را می‌کشتند ، باز به امر الهی زنده می‌شد و امتِ خود را دعوت می‌کرد .


فرهنگ فارسی

در روایات اسلامی نام یکی از انبیاست وی همان جرجس ( جرج ) قدیس است که طبق روایت گویند از امرای کاپادوکیه (قبادوق ) بود و در زمان دیو کلسین (دیو قلیتیانوس ) امپراتور روم شهید شد ( ۳٠۳ م. ) ذکران وی ۲۳ نیسان است در فارسی مثلی است : (( از میان پیغمبران جرجیس را گیر آوردی ) ) .
ابن ماسویه . مولفان نامه دانشوران آرند : ابن ماسویه جرجیس در زمره اطبائ بحسن عمل معروف و بنیکوی معالجت و صناعات اعمال موصوف بوده و در فن ترکیب ادویه از هر قبیل و هر گونه چون مخلوط ساختن معاجین و حبوب و سفوف و اقراص و غیره تصرفی تام و دقتی مالا کلام داشت و سالهای دراز در بیمارستان جندیشاپور بغداد در نزد پدر خود ماسویه بمباشرت علاج و سایر اعمال آن میپرداخت و مادر این شخص غیر از مادر یوحنا بن ماسویه است و شرح حال مشروح این شخص بدست نیامد ولی چنین مستفاد میشود که جز عمل بیمارستان و ترتیب و ترکیب ادویه آنجا اشتغال دیگر نداشته است .

لغت نامه دهخدا

جرجیس . [ ج ِ ] (ع اِ) گل سیاه . (منتهی الارب ).


جرجیس . [ ج ِ ] (اِخ ) ابن ماسویه . مؤلفان نامه ٔ دانشوران آرند: ابن ماسویه ، جرجیس در زمره ٔ اطباء بحسن عمل معروف و به نیکویی معالجت و صناعات اعمال موصوف بوده و در فن ترکیب ادویه از هر قبیل و هر گونه چون مخلوط ساختن معاجین و حبوب و سفوف و اقراص و غیره تصرفی تام و دقتی مالاکلام داشت و سالهای دراز در بیمارستان جندیشاپور بغداد در نزد پدر خود ماسویه به مباشرت علاج و سایر اعمال آن میپرداخت و مادر این شخص غیر از مادر یوحنابن ماسویه است و شرح حال مشروح این شخص بدست نیامد ولی چنین مستفاد میشود که جز عمل بیمارستان و ترتیب و ترکیب ادویه ٔ آنجا اشتغال دیگر نداشته است . سن وی را بیش از هشتاد سال نوشته اند ولی تاریخ درگذشت و شرح حال اولاد و احفاد او بدست نیامد. (از نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 54).


جرجیس . [ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاه ولی بخش مرکزی از بخش شهرستان شوشتر. این ده در سی وسه هزارگزی باختری شوشتر و شانزده هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ دزفول به شوشتر قرار دارد. محلی است دشت و گرمسیر و مالاریایی . شصت تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی و لری زبان دارد. آب آن از رودخانه ٔ کارون تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن در تابستان اتومبیل رو است . ساکنان آن از طایفه ٔ بختیاری می باشند این آبادی را شب خواب هم می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


جرجیس . [ ج ِ ] (اِخ ) نام پیغمبری از بنی اسرائیل . (منتهی الارب ). نام پیغمبری است که به انواع عقوبت او را میکشتند، باز به امر الهی زنده میشد و امت خود را دعوت میکرد. (غیاث اللغات )(آنندراج ). بلعمی آرد: و این جرجیس هم به ایام ملوک طوایف بود از پس عیسی بن مریم . وی مردی بود مسلمان وپارسا و از اهل فلسطین و بر دین عیسی بود و این دین از حواریان آموخته بود او بازرگانی کردی شهر بشهر بخواسته ٔ خویش ، چون سرسال شدی شمار اصل خواسته ٔ خویش برگرفتی و سود را همه به درویشان دادی و باز سرمایه را به کار بردی و گفتی اگر از بهر صدقه نبود من هیچ خواسته نخواستمی . و به زمین موصل ملک جبار بت پرستی بود که نام او داذیانه بود و بتی داشت نام او افلون ومردم آن دیار بیشتر بت پرست بودند و گروهی نیز مسلمان بودند و بر دین عیسی مسلمانی پنهان داشتند و جرجیس هم با این گروه بر دین عیسی بود و جرجیس و یارانش غمناک بودند از بهر آنکه مسلمانی پنهان بود و طلب کسی همی کردند که اندر زنهار او بباشند. جرجیس ایشان راگفت که داذیانه ملک موصل از همه ملکان بزرگتر است من او را هدیه های بسیار و خواسته ها برم تا خویشتن و شما را به زینهار او دهم تا اندر شام ایمن باشیم . پس جرجیس با یارانش و خواسته بیامدند بسوی داذیانه . وقتی رسیدند که داذیانه با همه ٔ حشم خویش و افلون از شهر بیرون رفته بود و آتشی بلند برکرده و هر کس که اندر شهر آمدی آن افلون را سجده بایستی کردن و هر که سجده نکردی ملک او را به آتش انداختی . پس جرجیس به دلش اندر افتاد که این ملک که چنین جور همی کند من خویش را از جمله ٔ این نکنم فروشوم و او را به خدای تعالی همی خوانم تا بگرود یا مرا به عذاب اندر بکشد تا ببهشت بروم که مرا بباید مردن . پس همه ٔ خواسته ها که باخود آورده بود به یاران داد و پیش ملک آمد و بایستاد،ملک گفت . تو کیستی و چه خواهی ؟ گفت : من بنده خدایم بیامدم تا ترا بگویم که از این بندگان چه خواهی که ایشان را عذاب کنی و ترا خدای آفریده است و روزی همی دهد و اکنون خلق خدای را همی گویی که پیش بت اندر سجود کنید که ترا از وی نه نفع است و نه ضر، ملک گفت : تو کیستی و پسر کیستی وز کجائی و چه نامی جرجیس گفت :من بنده ٔ خدایم و پسر بنده ٔ خدا، از حد شام همی آیم و نام من جرجیس است آمدم که ترا بخدای خوانم و نصیحت کنم تا خدای پرستی و بت را نپرستی . ملک گفت : این بت را سجده کن گفتا: من ملک زمین و آسمان را سجده کنم . و بدینگونه سخنان بین جرجیس و ملک بدرازا کشید تا آنجا که ملک گفت : اکنون حجت بر تو لازم گشت اگر این بت مرا سجده کنی و یا حجت پدید کنی و اگرنه ترا عذابی کنم از این همه سختر، جرجیس گفت حجت من پرستش خدای است که این بت را وی آفریده است . پس ملک فرمود تا چوبی فرو بردند بزمین و جرجیس را بدان بستند و برهنه کردند و با شانه های آهنین هر چه بر تن او گوشت بود فرود آوردند تا بمرد جرجیس دوباره زنده گشت و به انواع عقوبت او را همی کشتند و زنده میشد تا آنکه عذابی همه ٔ کافران را فراگرفت و بمردند و پیش از آن هم همه ٔ مسلمانان بدست آن کافران کشته شدند. (از ترجمه ٔ تاریخ طبری چ فرهنگ ص 858 ببعد) و رجوع بقصص الانبیاء و کامل ابن اثیر ج 1 ص 161 و مجمل التواریخ و القصص شود.


جرجیس. [ ج ِ ] ( ع اِ ) گل سیاه. ( منتهی الارب ).

جرجیس. [ ج ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شاه ولی بخش مرکزی از بخش شهرستان شوشتر. این ده در سی وسه هزارگزی باختری شوشتر و شانزده هزارگزی جنوب راه شوسه دزفول به شوشتر قرار دارد. محلی است دشت و گرمسیر و مالاریایی. شصت تن سکنه شیعه فارسی و لری زبان دارد. آب آن از رودخانه کارون تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنان آن از طایفه بختیاری می باشند این آبادی را شب خواب هم می گویند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

جرجیس. [ ج ِ ] ( اِخ ) نام پیغمبری از بنی اسرائیل. ( منتهی الارب ). نام پیغمبری است که به انواع عقوبت او را میکشتند، باز به امر الهی زنده میشد و امت خود را دعوت میکرد. ( غیاث اللغات )( آنندراج ). بلعمی آرد: و این جرجیس هم به ایام ملوک طوایف بود از پس عیسی بن مریم. وی مردی بود مسلمان وپارسا و از اهل فلسطین و بر دین عیسی بود و این دین از حواریان آموخته بود او بازرگانی کردی شهر بشهر بخواسته خویش ، چون سرسال شدی شمار اصل خواسته خویش برگرفتی و سود را همه به درویشان دادی و باز سرمایه را به کار بردی و گفتی اگر از بهر صدقه نبود من هیچ خواسته نخواستمی. و به زمین موصل ملک جبار بت پرستی بود که نام او داذیانه بود و بتی داشت نام او افلون ومردم آن دیار بیشتر بت پرست بودند و گروهی نیز مسلمان بودند و بر دین عیسی مسلمانی پنهان داشتند و جرجیس هم با این گروه بر دین عیسی بود و جرجیس و یارانش غمناک بودند از بهر آنکه مسلمانی پنهان بود و طلب کسی همی کردند که اندر زنهار او بباشند. جرجیس ایشان راگفت که داذیانه ملک موصل از همه ملکان بزرگتر است من او را هدیه های بسیار و خواسته ها برم تا خویشتن و شما را به زینهار او دهم تا اندر شام ایمن باشیم. پس جرجیس با یارانش و خواسته بیامدند بسوی داذیانه. وقتی رسیدند که داذیانه با همه حشم خویش و افلون از شهر بیرون رفته بود و آتشی بلند برکرده و هر کس که اندر شهر آمدی آن افلون را سجده بایستی کردن و هر که سجده نکردی ملک او را به آتش انداختی. پس جرجیس به دلش اندر افتاد که این ملک که چنین جور همی کند من خویش را از جمله این نکنم فروشوم و او را به خدای تعالی همی خوانم تا بگرود یا مرا به عذاب اندر بکشد تا ببهشت بروم که مرا بباید مردن. پس همه خواسته ها که باخود آورده بود به یاران داد و پیش ملک آمد و بایستاد،ملک گفت. تو کیستی و چه خواهی ؟ گفت : من بنده خدایم بیامدم تا ترا بگویم که از این بندگان چه خواهی که ایشان را عذاب کنی و ترا خدای آفریده است و روزی همی دهد و اکنون خلق خدای را همی گویی که پیش بت اندر سجود کنید که ترا از وی نه نفع است و نه ضر، ملک گفت : تو کیستی و پسر کیستی وز کجائی و چه نامی جرجیس گفت :من بنده خدایم و پسر بنده خدا، از حد شام همی آیم و نام من جرجیس است آمدم که ترا بخدای خوانم و نصیحت کنم تا خدای پرستی و بت را نپرستی. ملک گفت : این بت را سجده کن گفتا: من ملک زمین و آسمان را سجده کنم. و بدینگونه سخنان بین جرجیس و ملک بدرازا کشید تا آنجا که ملک گفت : اکنون حجت بر تو لازم گشت اگر این بت مرا سجده کنی و یا حجت پدید کنی و اگرنه ترا عذابی کنم از این همه سختر، جرجیس گفت حجت من پرستش خدای است که این بت را وی آفریده است. پس ملک فرمود تا چوبی فرو بردند بزمین و جرجیس را بدان بستند و برهنه کردند و با شانه های آهنین هر چه بر تن او گوشت بود فرود آوردند تا بمرد جرجیس دوباره زنده گشت و به انواع عقوبت او را همی کشتند و زنده میشد تا آنکه عذابی همه کافران را فراگرفت و بمردند و پیش از آن هم همه مسلمانان بدست آن کافران کشته شدند. ( از ترجمه تاریخ طبری چ فرهنگ ص 858 ببعد ) و رجوع بقصص الانبیاء و کامل ابن اثیر ج 1 ص 161 و مجمل التواریخ و القصص شود.

دانشنامه عمومی

جرجیس (ابهام زدایی). جرجیس ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
جرجیس (تونس)
جرجیس (لردگان)

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:جورج قدیس ( ـ ح ۳۰۳م)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جِرجیس ، از پیامبران دوره فترت بنا بر برخی قصص اسلامی است.
قصه جرجیس ، که در برخی متون تاریخی و تفسیری و حدیثی مسلمانان با شاخ و برگهای بسیار وارد شده ، در واقع مبتنی بر افسانه جورج قدیس ، از شهدای مسیحی ، است که دیر زمانی پیش از ظهور اسلام پدید آمده بود در باره جورج قدیس ، به جز واقعه شهادتش ، اطلاع تاریخی دیگری در دست نیست ؛ اما، در جهان مسیحی افسانه هایی چون کشتن اژدها به او نسبت داده شده است .
همچنین او را حامی بعضی شهرها و کشورهای مسیحی دانسته اند.

محل تولد و شهادت
مطابق روایتی متعلق به قرن ششم میلادی ، اصل وی از لُد در فلسطین بوده و پس از شهادت نیز در آن جا دفن شده است

جِرجیس در منابع لغوی
در باره واژه جرجیس در منابع لغوی عربی مطلبی نیامده و لغت نویسان به همین توضیح اکتفا کرده اند که نام پیامبری بوده است اما، با توجه به منشأ قصه و نوع ترکیب واژه ، به نظر می رسد مُعرَّبِ جورج باشد.

جِرجیس در قرآن کریم
...

[ویکی شیعه] جِرْجیس نَبی، بنابر برخی منابع اسلامی، پیامبری بوده که پس از حضرت عیسی(ع) و پیش از اسلام ظهور کرده است و بر اساس برخی منابع دیگر، بنده شایسته خدا دانسته شده که ایمان خود را پنهان می کرد. وی همچنین از شاگردان حواریون عیسی معرفی شده است. علامه مجلسی در بحارالانوار پس از نقل داستان جرجیس، ماجرای وی را به دلیل عدم نقل در روایات معصومین غیرمستند دانسته است. گرچه نام جرجیس در برخی از کتاب های دعا در کنار اسامی پیامبران ذکر شده است.
جرجیس در منابع تاریخی اهل فلسطین یا روم معرفی شده است. او به بازرگانی و تجارت اشتغال داشته است و بسیار سخاوت مند بود و بارها اموال خود را به نیازمندان بخشید.
جرجیس بنابر برخی نقل ها برای هدایت پادشاه بت پرست و ستمگر شام به آن جا رفت. در مقابل، برخی منابع دیگر معتقدند وی به قصد حفظ ایمان خود به وسیله اهدای اموال به سوی شام و حاکم آن حرکت کرده است. جرجیس پس از دیدار با پادشاه شام وی را به پرستش خدا و ترک بت پرستی دعوت کرد. پادشاه پس از مخالفت جرجیس با تعظیم بت‎ها، دستور شکنجه و قتل وی را صادر نمود.

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف بزرگ اسلامی است
جرجیس یکی از پیامبران الهی است که بنابر اخبار و روایات در فاصله زمانی میان حضرت عیسی علیه السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله می زیست. نام او در قرآن کریم نیامده است، اما در برخی از تفاسیر، روایات و قصص اسلامی از نام و سرگذشت او به عنوان یکی از پیامبران الٰهی پس از عیسی علیه السلام یاد شده است. جرجیس همانند ایوب نماد بردباری و استقامت در راه حق است و نکته برجسته در داستان زندگی او مقاومت باور ـ نکردنی اش در برابر شکنجه کافران و چندین بار کشته و دوباره زنده شدن اوست و از این رو از وی به عنوان نماد رستاخیز هم یاد شده است.
جرجیس بنابر اخبار و روایات در فاصله زمانی میان حضرت عیسی علیه السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله می زیست. نام او در قرآن کریم نیامده است، اما در برخی از تفاسیر، روایات و قصص اسلامی از نام و سرگذشت او به عنوان یکی از پیامبران الٰهی پس از عیسی علیه السلام یاد شده است.
آنچه در منابع مختلف اسلامی درباره سرگذشت او آمده، با اختلافاتی جزئی در شکل، سرانجام و نحوه روایت به اختصار چنین است: جرجیس در فلسطین بازماندگان حواریون مسیح را یافت و آیین صحیح مسیحیت را از آنان فراگرفت و پس از آن به سبب اوضاع نامساعد سیاسی و اجتماعی فلسطین به موصل یا شام مهاجرت کرد.
پادشاه بت پرست آنجا، داذیانه یا رازانه مسیحیان را شکنجه می کرد و می کشت. جرجیس او را به یکتاپرستی فراخواند و با براهین روشن به بطلان بت پرستی پرداخت؛ ولی دعوت او به نتیجه ای نرسید و شاه از او خواست که بر بت او افلون سجده کند اما جرجیس از این کار سرباز زد.
از این رو، شاه فرمان داد که او را به زندان افکنند و بارها شکنجه کنند. با این همه جرجیس هربار شکنجه ها را تحمل می کرد و زنده می ماند تا این که از جانب خداوند به او وحی شد که: «نترس و صبور باش که خداوند با تو ست. آنها 4 بار تو را می کشند و من روانت را بازمی گردانم و بار چهارم جانت را می پذیرم و پاداشت می دهم». بنابر قولی دیگر: «در چهارمین بار تو را بر وی مسلط می کنم، آنگاه شاه را می کشی و دین حق را آشکار می کنی».
در این دوره ــ که ظاهراً 7 سال طول کشید ــ جرجیس به انواع گوناگون مانند پاره پاره کردن اندامها، سوزاندن و خاکستر شدن و... شکنجه می شد و می مرد، اما هربار به اراده خداوند زنده می گشت. چگونگی این شکنجه ها به تفصیل در منابع اسلامی آمده است. شمار ایمان آورندگان به او در این دوران را 4 هزار و برخی دیگر 34 هزار تن گفته اند. همسر پادشاه، اسکندره نیز از گروندگان بود و مانند بسیاری دیگر از مؤمنان شکنجه و شهید شد. سرانجام وعده خداوند تحقق یافت و جرجیس پس از مرگ چهارم دیگر زنده نشد و کافران نیز با نفرین وی و عذاب الٰهی نابود شدند.
معجزات متعددی به جرجیس نبی منسوب است که از میان آنها می توان به زنده کردن مردگان، سبز کردن چوب خشک و بینایی بخشیدن به کوران اشاره کرد. مدفن جرجیس نامعلوم است. برخی آن را در شهر شوشتر و برخی دیگر در موصل عراق EI2, II/553 دانسته اند.

پیشنهاد کاربران

جرجیس، که بعضیا اینو مثل جورج هم میدونن ( GEORGE )


کلمات دیگر: