کلمه جو
صفحه اصلی

اژدها


مترادف اژدها : اژدر، افعی، ثعبان، دیومار، مار

فارسی به انگلیسی

dragon

فارسی به عربی

تنین

مترادف و متضاد

python (اسم)
افعی، غیب گو، اژدها

dragon (اسم)
اژدها، منظومه دراکو

اژدر، افعی، ثعبان، دیومار، مار


فرهنگ فارسی

یکی از صور فلکی شمالی . تنین
( اسم ) ۱ - مار بزرگ . ۲ - جانوری افسانهیی بشکل سوسمار عظیم دارای دو بال که آتش از دهان می افکنده و پاس گنجهای زیر زمینی میداشته است . ۳ - مشبه به اسب : ( تن خویش را دید با زور شیر یکی باره چون اژدهایی به زیر . ) ( فردوسی ) ۴ - استعاره برای اسب : ( همی رفت داراب از آن گونه برسان شیر نهنگی به چنگ اژدهایی به زیر . ) ( فردوسی ) ۵ - مشبه به شمشیر : ( بجنبید گشتاسب از پیش صف نهنگی به زیر اژدهایی به کف . ) ( فردوسی ) ۶ - ( اسم ) اژی دهاک ( ضحاک ) ۷ - یا اژدهای رایت . اژدهای علم نقش اژدها که بر علم تصویر میکردند . یا اژدهای زر . مشبه به کلک یا قلم : ( تو گفتی که تند اژدهایی ز زر که بر گنج دانش نهادست سر... ) ( گرشاسب نامه ) یا اژدهای علم . اژدهای رایت صورت اژدها که بر علم نقش کنند .

فرهنگ معین

(اَ دَ ) [ اَوِس . ] (اِمر. )=اژدرها. اژدر: ماری است افسانه ای با جثه ای بزرگ که بال ها و چنگ های قوی دارد و از دهانش آتش بیرون می جهد.

لغت نامه دهخدا

اژدها. [ اَ دَ ] ( اِ ) مار. مار بزرگ. ( برهان ). ماری بس بزرگ. ( جهانگیری ) :
نگه کرد پیشش یکی مار دید
که آن چادر خفته اندرکشید
ز سر تا بپایش ببوئید سخت
شد از پیش او سوی برور درخت
چو مار سیه بر سر دار شد
سر کودک از خواب بیدار شد
چو آن اژدها شورش آن بدید
بدان شاخ باریک شد ناپدید.
فردوسی.
بیشه ها بی شیر کردی دشتها بی اژدها
قلعه ها بی مردکردی شهرهابی شهریار.
فرخی.
در مثال ذیل ، ممکن است قسمی از بوا باشد : سلطان بوقت مراجعت از سومنات یکی از شکره داران او اژدهائی بزرگ را بکشت و پوست آن بیرون کشیدند، طول آن سی گز بود و عرض آن چهار گز... اگر کسی رااین سخن قبول نیفتد بقلعه غزنین رود و آن پوست که از در بر مثال شادروان آویخته است ببیند. ( جهانگشای جوینی از تاریخ بیهقی ). || جانوری اساطیری بشکل سوسماری عظیم دارای دو پر، که آتش از دهان می افکنده و پاس گنجهای زیرزمین میداشته است. بَرغمان. بُرسان. تنّین. ( ربنجنی ) ( مفاتیح ) ( صراح ). اژدر. اژدرها. ( اوبهی ). ثعبان. ( دهار ) ( نصاب ) :
به نخجیر شد شهریار دلیر
یکی اژدها دید چون نره شیر
ببالای آن موی بد بر سرش
دو پستان بسان زنان در برش
کمان را بزه کرد و تیر خدنگ
بزد بر بر اژدها بی درنگ.
فردوسی.
به بزم اندرون آسمان وفاست
به رزم اندرون تیزچنگ اژدهاست.
فردوسی.
سوی میسره نامبردار شیر
زواره که بد اژدهای دلیر...
فردوسی.
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به.
فردوسی.
ولیکن چو جان و سر بی بها
نهد بخرد اندر دم اژدها
چه پیش آیدش جز گزاینده زهر
کش از آفرینش چنین است بهر.
فردوسی.
چه پرهیزی از تیزچنگ اژدها
که گر زآهنی زو نیابی رها.
فردوسی.
همی گفت اگر اژدهای دژم
بیاید که گیتی بسوزد بدم.
فردوسی.
سر پایه ها [ ی تخت ] چون سر اژدها
ندانست کس گوهرش را بها.
فردوسی.
هزبر جهانسوز و نراژدها
ز دام قضا هم نیابد رها.
فردوسی.
بیامد بسان یکی اژدها
کزو شیر گفتی نیابد رها.
فردوسی.
برآمد بر این روزگار دراز
کشید اژدها را بتنگی فراز.

اژدها. [ اَ دَ ] (اِ) مار. مار بزرگ . (برهان ). ماری بس بزرگ . (جهانگیری ) :
نگه کرد پیشش یکی مار دید
که آن چادر خفته اندرکشید
ز سر تا بپایش ببوئید سخت
شد از پیش او سوی برور درخت
چو مار سیه بر سر دار شد
سر کودک از خواب بیدار شد
چو آن اژدها شورش آن بدید
بدان شاخ باریک شد ناپدید.

فردوسی .


بیشه ها بی شیر کردی دشتها بی اژدها
قلعه ها بی مردکردی شهرهابی شهریار.

فرخی .


در مثال ذیل ، ممکن است قسمی از بوا باشد : سلطان بوقت مراجعت از سومنات یکی از شکره داران او اژدهائی بزرگ را بکشت و پوست آن بیرون کشیدند، طول آن سی گز بود و عرض آن چهار گز... اگر کسی رااین سخن قبول نیفتد بقلعه ٔ غزنین رود و آن پوست که از در بر مثال شادروان آویخته است ببیند. (جهانگشای جوینی از تاریخ بیهقی ). || جانوری اساطیری بشکل سوسماری عظیم دارای دو پر، که آتش از دهان می افکنده و پاس گنجهای زیرزمین میداشته است . بَرغمان . بُرسان . تنّین . (ربنجنی ) (مفاتیح ) (صراح ). اژدر. اژدرها. (اوبهی ). ثعبان . (دهار) (نصاب ) :
به نخجیر شد شهریار دلیر
یکی اژدها دید چون نره شیر
ببالای آن موی بد بر سرش
دو پستان بسان زنان در برش
کمان را بزه کرد و تیر خدنگ
بزد بر بر اژدها بی درنگ .

فردوسی .


به بزم اندرون آسمان وفاست
به رزم اندرون تیزچنگ اژدهاست .

فردوسی .


سوی میسره نامبردار شیر
زواره که بد اژدهای دلیر...

فردوسی .


زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به .

فردوسی .


ولیکن چو جان و سر بی بها
نهد بخرد اندر دم اژدها
چه پیش آیدش جز گزاینده زهر
کش از آفرینش چنین است بهر.

فردوسی .


چه پرهیزی از تیزچنگ اژدها
که گر زآهنی زو نیابی رها.

فردوسی .


همی گفت اگر اژدهای دژم
بیاید که گیتی بسوزد بدم .

فردوسی .


سر پایه ها [ ی تخت ] چون سر اژدها
ندانست کس گوهرش را بها.

فردوسی .


هزبر جهانسوز و نراژدها
ز دام قضا هم نیابد رها.

فردوسی .


بیامد بسان یکی اژدها
کزو شیر گفتی نیابد رها.

فردوسی .


برآمد بر این روزگار دراز
کشید اژدها را بتنگی فراز.

فردوسی .


بدو گفت شنگل که چندی بلاست
بر این بوم ما بر یکی اژدهاست
بخشکی و دریا همی بگذرد
نهنگ دم آهنج را بشکرد
توانی مگر چاره ای ساختن
از او کشورهند پرداختن .

فردوسی .


یکی اژدها بود بر خشک و آب
بدریا گه و گاه در آفتاب ...

فردوسی .


دل اژدها را خرد بشکرد.

فردوسی .


روز رزم از بیم او در دست و در پای عدو
کندها گردد رکیب و اژدها گردد عنان .

فرخی .


مخالفان تو موران بدند و مار شدند
برآر زود ز موران مارگشته دمار
مده زمانشان زین بیش و روزگار مبر
که اژدها شود ار روزگار یابد مار.

مسعود رازی .


بسپاریم دل بجستن جنگ
در دم اژدها و یشک نهنگ .

عنصری .


اگر بر اژدها و شیر جنگی
بجنباند عنان خنگ زیور...

عنصری .


چه کند کار جادوی فرعون
کاژدهائی شد این عصای کلیم .

ابوحنیفه ٔ اسکافی .


زن و اژدها هر دو در خاک به
وزین هر دو روی زمین پاک به .

اسدی .



کنون آمده ست اژدهائی پدید
کز آن اژدها مه دگر کس ندید
از آنگه که گیتی ز طوفان برست
ز دریا برآمد بخشکی نشست
گرفته نشیمن شکاوند کوه
همی دارد از رنج گیتی ستوه
میان بست بایدش بر تاختن
وز آن زشت پتیاره کین آختن ...
درآمد بدان دره آن نامدار [ گرشاسب ]
یکی کوه جنبان بدید آشکار
بر آن پشته بر، پشت سایان بکین
ز پیچیدنش جنبش اندر زمین
چو تاریک غاری دهن پهن و باز
دو یشکش چو شاخ گوزنان دراز
بدود و نفس در دو چشمش ز نور
درفشان چو در شب ستاره ز دور
ز تَف ّ دهانش دل خاره موم
ز زهر دمش باد گیتی سموم
گره در گره خم دم تا بپشت
همه سرش چون خار موی درشت
پشیزه پشیزه تن از رنگ نیل
ازو هر پشیزی مه از گوش پیل
گهی چون سپرها فکندیش باز
گهی همچو جوشن کشیدی فراز
تو گفتی که بُد جنگئی در کمین
تنش سربسر آلت جنگ و کین
همه کام تیغ و همه دم کمر
همه سر سنان و همه تن سپر
چو بر کوه سودی تن سنگ رنگ
بفرسنگ رفتی چکاچاک سنگ .

اسدی .


زآرزوی حسی پرهیز کن
آرزو ایرا که یکی اژدهاست .

ناصرخسرو.


و مر شجاعت را بر این مثال صورت کرده اند، چو نخجیری باقوت سر او چون سر شیری که آهن میخاید، پای وی چون سر اژدهائی که آتش میدمد. (نوروزنامه ). نظر در قعر چاه افکند [ مرد ] اژدهائی سهمناک دید... در کام اژدها قرار خواهد گرفت ... بیچاره حریص در دهان اژدها خواهد افتاد... اژدها را بمرجعی مانند کردم که بهیچ تأویل از آن چاره نتوان کرد. (کلیله و دمنه ).
زرق سیماب و رسن هرگز کجا ماند بجای
چون برآید ناگه از دریای قدرت اژدها.

سنائی .


جوشان چو اژدها و ز آسیبشان بکوه
در سنگ سال و مه چو کف اژدها نهان .

عبدالواسع جبلی .


دستش بنیزه ای که علی الروس اژدهاست
اقلیم روس را بتعَدّا برافکند.

خاقانی .


تا ترکشت اژدهای موسی
بنمود مجوس مخبران را.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 34).


در روم ز اژدهای تیرت
زهر است نواله قیصران را.

خاقانی .


بده جام فرعونیم کز تزهّد
چو فرعونیان زاژدها می گریزم .

خاقانی .


شه چو در رهگذر بلا را دید
اژدها شد چو اژدها را دید.

نظامی .


از نوی انگور بود توتیا
وز کهنی مار شود اژدها.

نظامی .


روز و شب از قاقم و قندز جداست
این دله ٔپیسه پلنگ اژدهاست .

نظامی .


|| در کتابها اژدها را شبیه کروکدیل نقش میکنند و در صحرای تخت جمشید قسمی بزمجه ٔ بزرگ یافت میشود و معرکه گیران هم نوعی سوسمار بزرگ بنام کرتنکله در بساط خویش زنجیر کرده بمردم نشان دهند.از این بیت خسروی نیز همین معنی مستفاد میشود (بمناسبت مروارید) :
این حقه نابسوده مروارید
اژدها بر گذار تو به کمی .
و هاکس مؤلف قاموس کتاب مقدس آنرابا نهنگ یکی داند و گوید: اژدها (حزقیال 29: 3 و 32: 2) حیوانی است از جنس سوسمار، طولش 15 قدم و بواسطه ٔ ششهای خویش تنفس کند و بر زیر آب ماندن توانا و قادر است و بدخلق و زورمند و بدنش با پولکهای درشت که هر گونه تیر و نیزه و حربه را متحمل تواند شد، پوشیده شده است ، و فکینش دارای دندانهای دراز و تیز است و چون حیوانی یا انسانی در آبی که نهنگ در آن است افتد فوراً نهنگ وی را در زیر آب کشیده در آنجا میخوردو البته مشابهات این حیوان با صفات مذکوره ٔ لویاتان پوشیده نخواهد ماند (ایوب 41) و نهنگ در آبهای نیل فوقانی بسیار و در ایام فراعنه نیز در آبهای مصر موجود بوده است لکن اکنون وجود ندارد. بعضی گویند که قسمی از آنها در آبهای زرقاء که در جنوب کرمل واقع است ، یافت میشود. || سر علم و رایت . (برهان ).علم اژدهاپیکر. (جهانگیری ). ایرانیان باستان صورت اژدهائی بر سرنیزه ٔ خود میکردند و رومیان نیز در عصر طرایانوس (تراژان ) آنرا از ایران تقلید کردند :
در سایه ٔ اژدهای رایت
روید بدل گیاه ارقم .

سیف اسفرنگی .


اژدهای علم عزم ورا بهر عدو
عقرب از پیش دوان نیشش در دنبال است .

سلمان ساوجی .


گشاده دهان اژدهای علم
که شیر فلک را درآرد بدم .

؟


|| مجازاً، اسب درشت اندام و قوی :
تهمتن بپوشید ببر بیان
نشست از بر اژدهای دمان .

فردوسی .


|| شمشیر :
به آوردگه رفت چون پیل مست
پلنگی بزیر اژدهایی بدست .

فردوسی .


یکی اژدها بود در چنگ شیر
بدست علی ذوالفقار علی .

ناصرخسرو.


|| (اِخ ) مخفف اژی دهاک . ضحاک . (برهان ) :
ابر کتف ضحاک جادو دو مار
برست و برآورد ز ایران دمار
سر بابت از مغز پرداختند
مر آن اژدها را خورش ساختند.

فردوسی .


بجای سرش زان سر بی بها
خورش ساختند از پی اژدها.

فردوسی .


که گر اژدها را کنم زیر خاک
بشویم شما را سر از گرد و خاک .

فردوسی .


فریدون چنین پاسخ آوردباز
که گر چرخ ، دادم دهد از فراز
ببرم پی اژدها را ز خاک
بشویم جهان را ز ناپاک پاک
بباید شما را کنون گفت راست
که آن بی بها اژدهافش کجاست
بر او خوبرویان گشادند راز
مگر کاژدها را سر آید بگاز.

فردوسی .


ز یک میل کرد آفریدون نگاه
یکی کاخ دید اندر آن شهر شاه ...
بدانست کان خانه ٔ اژدهاست
که جای بزرگی و جای بلاست .

فردوسی .


بر آن محضر اژدها ناگزیر
گواهی نوشتند برنا و پیر.

فردوسی .


همه شهر دیده بدرگاه بر
خروشان بر آن روز کوتاه بر
که تا اژدها را برون آورید [ فریدون ]
ببند کمندی چنانچون سزید.

فردوسی .


بدان تا جهان از بد اژدها
بفرمان و گرزمن آید رها.

فردوسی .


همانست کز گوهر اژدهاست
و گرچند بر تازیان پادشاست .

فردوسی .


یا لعاب اژدهای حمیری
بر درفش کاویان خواهم فشاند.

خاقانی .


- دوش اژدها ؛ ضحاک :
چه مایه کشیدیم رنج و بلا
ازین اهرمن کیش دوش اژدها.

فردوسی .


ورجوع به اژدهادوش شود.
|| (اصطلاح نجوم ) تنین . اژدر. رجوع به کلمه ٔ ثوابت در همین لغت نامه شود. || (ص ، اِ) شجاع و دلاور. (جهانگیری ) (برهان ) (شعوری ) :
همیدون به دل گفت دیو سپید
که از جان شیرین شدم ناامید
گر ایدونکه از چنگ این اژدها [ رستم ]
بریده پی و پوست یابم رها
نه مهتر نه کهتر ز نام آوران
ببینند رویم بمازندران .

فردوسی .


اگر شاه کاوس یابد رها
تو رستی ز چنگ بد اژدها [ رستم ]
وگرنه بیارای جنگ مرا
بگردن بنه پالهنگ مرا.

فردوسی .


شه چو در رهگذر بلا را دید
اژدها شد چو اژدها را دید.

نظامی .


|| خشمگین . (شعوری ). قهرآلوده . (برهان ). || پادشاه ظالم (عموماً). (جهانگیری ) (برهان ). || نوعی آتشبازی . (آنندراج ) :
چو آن پرفسون برد افسون بکار
ز دم اژدها ریخت تخم بهار.

وحید (در وصف آتشباز).


|| دیو :
نشاید کزین پس چمیم و چریم
دگر خویشتن تاج را پروریم
که شاه جهان در دم اژدهاست
بر ایرانیان بر چه مایه بلاست .

فردوسی .


- اژدهای پرنده در کتاب اشعیا 14: 29 و 30 : 6 آمده است و مؤلف قاموس مقدس گوید: باید دانست که تشبیهی که در این آیه کرده است از روی مجاز است و حقیقةً مقصود افعیهای صحرائی است که در سرعت جریان و حمله مشهورند . (قاموس کتاب مقدس ).
- مثل اژدها ؛ پرخوار.
- || شوخ دیده .

فرهنگ عمید

۱. در افسانه ها، ماری با بال های بزرگ و چنگال های قوی و دم دراز که از دهانش آتش بیرون می آمد.
۲. مار بسیاربزرگ.
۳. (نجوم ) از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها، تِنّین.
۴. [قدیمی، مجاز] اسب قوی و درشت اندام.
۵. [قدیمی، مجاز] شمشیر دراز و ستبر: به آوردگه رفت چون پیل مست / یکی پیل زیر اژدهایی به دست (فردوسی: ۲/۵۶ ).

دانشنامه عمومی

اژدها (با تلفظ اِژدَها) یکی از موجودات افسانه ای در فرهنگ های جهان است. اژدها در اساطیر جهان جایگاه ویژه ای دارد.
ستّاری، جلال، رموز قصّه از دیدگاه روانشناسی اژدها و مار و شاخ.
رستگار فسایی، منصور، اژدها در اساطیر ایران، تهران ۱۳۷۹، انتشارات توس.
رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان: عصر اوستایی تا پایان دوران ساسانیان، تهران ۱۳۸۱، انتشارات سخن.
مرکز پژوهشی میراث مکتوب، به آدرس: www.mirasmaktoob.ir/view-1451.html
اژدها در فرهنگ های مختلف جهان به شکل های متفاوتی ترسیم شده است در اروپا و غرب از قرون وسطی اژدها به صورت جانوری چهارپا و بزرگ جثه با شاخ هایی بر روی سر و دارای بال که از دهانش آتش پرتاب می کند توصیف و کشیده می شده است در کشورها و فرهنگ های شرق اژدها به صورت موجودی مارمانند و غول پیکر با توانایی های فوق بشری و همچنین با علم و هوش زیاد توصیف می شده است.
ریشه دو واژه اژدها و اژی دهاک (ضحاک) یکی است و صورت هایی دیگر چون «اژدر»، «اژدرها» و «اژدهات» دارد، به معنی «ماری بزرگ با دهان فراخ و گشاد.»
اژدها یا اژدر که در زبان اوستایی «اژی» (-aži)، در زبان پهلوی ساسانی (فارسی میانه) «از» (az) و در زبان سانسکریت «اهی» (-ahi) خوانده و نامیده می شود، به معنی «مار مهیب و سهمگین» است. در متون کهن ایرانی، گاه این واژه به گونه عام به کار می رود.

دانشنامه آزاد فارسی

اژدها (اخترشناسی). اژدها (اخترشناسی)(Draco)در اخترشناسی، صورت فلکی بزرگ، اما کم فروغی به شکل اژدهایی حلقه زده بر گِرد قطب شمال آسمانی. براساس حرکت تقدیمی یا لنگش محوری زمین، ستارۀ آلفا اژدها (ثُعبان) ۴,۷۰۰ سال پیش ستارۀ قطبی بوده است. به نظر می رسد این ستاره به تدریج کم فروغ شده است، زیرا اکنون درخشان ترین ستارۀ این صورت فلکی و به درخشندگی اوایل قرن ۱۷ نیست. ستارۀ گاما اژدها درخشان تر از ثُعبان است. در قرن ۱۸، اخترشناس انگلیسی، جیمز برَدلی، این ستاره را دقیقاً بررسی کرد و با توجه به تغییر ظاهری موقعیت این ستاره، ابیراهی نور ستاره و رقص محوری را کشف کرد.

اژدها (اساطیر). اِژدها (اساطیر)(dragon)
اِژدها
اِژدها
اِژدها
اِژدها
اِژدها
اِژدها
در اساطیر، جانوری شگفت انگیز و افسانه ای که اغلب به صورت خزنده ای بالدار با چنگال هایی مانند شیر و دُمی همچون مار تصویر شده که از دهانش آتش زبانه می کشد. اژدها در افسانه های بیشتر اقوام و ملل جهان از دیرباز حضور داشته و کشتن آن به دست قهرمانان همواره پیروزی به شمار می آمده است. اژی دها یکی از مارهای بزرگ و دشمن آیین زردشتی در اوستا است که مفهوم آن در متون فارسی میانه و نو دچار تغییر و تحول شده است. ضحاک، معرب ازدهاگِ ایرانی میانه (پهلوی) است که در فارسی به صورت اژدها باقی مانده است. در فرهنگ ایرانی و برخی فرهنگ های دیگر، اژدها نامی عمومی برای انواع غول ها یا دیوهای مارسان است که با عناصر مختلف حیات (هوا، خاک، آب، کسوف و خسوف) ارتباطی نزدیک دارند، البته جز نمونۀ مشخصی که فقط در فرهنگی ایرانی یافت می شود و در آن اژدها (ضحاک) ستیزِ نخستین طبقات اجتماعی را نشان می دهد. اگرچه مفهوم اژدها و اژدهاکُشی در تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران دستخوش تغییراتی بوده، اما مشخصاً به صورت ادامۀ یک سنت روایت شده و بر فرهنگ های دیگر تأثیر نهاده است. در اساطیر هند و ایران چند اژدها شکل گرفته اند که باعث خشکسالی بوده اند و ابرها و آب ها زمانی رها و روان شده اند که خدا یا قهرمانی اژدها را کشته است. در حقیقت، خدایان هندی رشد یافتۀ قهرمانان اژدهاکُش پیشین اند. کارکردهای اژدها در ادبیات دورۀ میانه (زردشتی و مانوی) از پیش از آن بیشتر به چشم می خورد. در اسطوره های ودایی، توتونی، آنگلوساکسون و مسیحی، اژدها نقشی اساسی داشته و غالباً با خدایان و قهرمانان به ستیز برمی خاسته است. برخی پرچم ها، نشان ها و سلاح های خانوادگی قرون وسطا مزین به نقش اژدها بوده است. اژدهای سرخ پرچم و نماد ملی ناحیه ویلز در انگلستان است. در هنر مسیحی اژدها با شیطان مرتبط است، حال آن که در عقاید سنتی چینیان اژدها هیولایی خیرخواه و نماد ربوبیت و سلطنت و نشانۀ رونق و باروری است و با طوفان و باران ارتباط دارد. از هزارۀ ۳پ م، اژدهای پنج پنجه نماد قدرت امپراتوری چین شد و متعلقات امپراتوری ازجمله تخت ـ اژدها، قایق ـ اژدها و پلکان ـ اژدها، تداعی کنندۀ اژدها بودند. براساس باور عامه، چهار شاه ـ اژدها بر چهار دریا و نزول باران نظارت داشتند و در ایام خشک سالی، هدایایی در معابد کنار چاه ها به آنان پیشکش می شد تا بر سر لطف آیند. در اساطیر یونان، اژدها به صورت قراولی نشان می شود که آرام و قرار ندارد؛ لادون، زادۀ هیولای طوفان، و اخیدنه (نیمی زن، نیمی افعی) از سیب های زرینی نگهبانی می کردند که هسپریدس مراقب آن ها بود. اژدهای دیگری که هرگز نمی خوابید نگهبان پشم زرین بود که یاسون و آرگونوت ها در جست وجوی آن بودند. هیدرا، هیولای نُه سر، نیز به دست هرکول کشته شد.

اژدها (جانورشناسی). اِژْدها (جانورشناسی)(dragon)
اِژْدها
نام متداول انواع متفاوتی از سوسمارها. گونه های اژدها عبارت اند از اژدهای پرنده Draco Volans در آسیای جنوب شرقی، و اژدهای کومودو Varanus komodaensis در اندونزی، این سوسمار با طول بیش از سه متر بزرگ ترین سوسمار زنده است. بعضی سوسمارهای استرالیایی با خارها و چین های عجیب نیز به این نام موسوم اند. از جنس Varanus در ایران دو گونۀ متفاوت شناسایی شده است که عبارت اند از بزمجۀ هندی (وارانوس هندی)، و بزمجۀ بیابانی که دو زیرگونه دارد: بزمجۀ بیابانی خاکستری، و بزمجۀ بیابانی خزری. این دو زیرگونه در نواحی خشک، ماسه ای، و تپه ماهوری زندگی می کنند.

گویش اصفهانی

تکیه ای: eždehâ
طاری: iždahâr
طامه ای: eǰdehâ
طرقی: iždahâ
کشه ای: iždahâr
نطنزی: eždehâ


گویش مازنی

/ezhdehaa/ اژدها & مرتعی پرتاسی در حوزه ی لفور سوادکوه

اژدها


مرتعی پرتاسی در حوزه ی لفور سوادکوه


واژه نامه بختیاریکا

( اُژدها ) مار بزرگ؛ ( بر خلاف کاربرد این واژه در فارسی که معادل بزمجه یا دوزُو است؛ در زبان بختیاری به مار بزرگ اژدها میگویند )

پیشنهاد کاربران

مارمولک بزرگ


اژدر

اژدها یکی از موجودات افسانه ای در فرهنگ های جهان است. اژدها در اساطیر جهان جایگاه ویژه ای دارد.
محتویات [نهفتن]
۱ واژه شناسی در فارسی
۲ در اساطیر و ادبیات جهان
۳ در اساطیر و ادبیات ایران
۴ اژدها در نگارگری
۵ خون اژدها
۶ درخت خون اژدها
۷ معبد اژدها
۸ منابع
واژه شناسی در فارسی [ویرایش]
ریشه واژه اژدها و ( ضحاک ) یکی است و صورت هایی دیگر چون «اژدر»، «اژدرها» و «اژدهات» دارد، به معنی «ماری است افسانه ای و بزرگ، با دهان فراخ و گشاد. »
اژدها یا اژدر که در زبان اوستایی «اژی» ( - aži ) ، در زبان پهلوی ساسانی ( فارسی میانه ) «از» ( az ) و در زبان سانسکریت «اهی» ( - ahi ) خوانده و نامیده می شود، به معنی «مار یا افعی مهیب و سهمگین» است. در متون کهن ایرانی، گاه این واژه به گونة عام بکار می رود.
در اساطیر و ادبیات جهان [ویرایش]
اژدها جانوری است که در کهن ترین سنن نماد ویرانکاری و نیز آب و آبادانی بوده است. روزگاری دراز اساطیرشناسان می پنداشتد که اژدها نمایشگر سَّر و انگیزه پیشرفت بشر است و سرگذشت بشر سراسر کوششی است برای رهائی یافتن از قدرت درهم شکننده اژدها.
کهنترین تصویر موجود اژدها واقع در دروازه ایشتار
رابطه میان اصل و آغاز جهان و اژدها در کیهان شناسی بابلیان آشکار است. در این کیهان شناسی، تیامات یا اژدهائی که نماد ظلمت آغازین است غالباً بصورت ماری خشمگین نموده شده و مردوک یا قهرمان خورشیدی بر آن چیره می شود. بدینگونه جهان روشن پدرسالاری جهان آغازین مادرشاهی را تسخیر می کند.
تندیس اژدها در سنگاپور
در مصر باستان اژدها رمز طغیان های بزرگ رود نیل بوده است و سود و زیان آن طغیان ها را که بارور کننده یا ویران کننده اند نشان می داده است. از اینرو اژدها غالباً هم با خداوند اُسیریس و هم با الههٔ هاتور همانند می شده و گاه نیز از لحاظ خیر و برکتی که داشته با اسیریس و به سبب ویرانکاریش با «ست» دشمن ازیریس یکی می شده است.
اژدها همیشه حیوانی نیرومند و سهمگین پنداشته شده و گاه ‐ چنانکه در چین ‐ مقدس بوده و پرستیده می شده است زیرا او را بخشندهٔ آب و باران می دانسته اند. در بعضی نقاط اژدها را همان تمساح دانسته و پنداشته اند که تمساح آورنده باران است. اقوام بسیار معتقد بودند که اژدها خدای طوفان و هوای بد و سیل و دیگر بلاهای آسمانی است و طوفان بر اژدها سوار شده موجب لغزش زمین و زمین لرزه می شود. تقریباً همه جا اژدها با شب و تاریکی و بطن مادری و آب کیهانی پیوسته و مربوط بوده است.
برخی از اژدهاهای چندسر مشهورند چون لادون که نگاهبان سیب های زرین هسپریدها بود. بعضی اژدهاها یا مارهای چند سر نیز شاخ هایی به اشکال گوناگون داشتند از قبیل اژدهای قرمز هفت سر بنام آپوکالیپس، وانی، اژدهای چینی و ژاپنی نیز چندین شاخ دارد. نزد اقوام سرخ پوست پوئبلو مار شاخدار نماد روان و روح آب بوده است، و به باور مانی شیطان یا اهریمن درآغاز بر آب ها فرمان می راند، «او همه چیز را تباه می کرد و ویران می ساخت».
آزدها تنها موجود اساطیری هست که در تمام ملل جایگاه داشته. چین ژاپن ایران مصر یونان رم شمال اروپا در کتب تاریخی از این موجود یاد شده است.
پرفوسور فرهاد عسکری محقق و فیلسوف اعتقاد دارد که این موجود در گذشته وجود داشته ولی نه به این شکل که مجسمه و روایات ذکر کرده اند. شاید بصورت موجود ( مار عظیم ) مانند کنت دراکولا یا ضحاک .
در اساطیر و ادبیات ایران [ویرایش]
رستم در حال کشتن اژدها اثر عادل عدیلی
سیمای اژدها در تاریخ اساطیری ایران، در نهایت سهمناکی، زشت رویی و پلشتی است. آنها از نخستین یاران اهریمن می باشند که آفرینش نیکوی اورمزد را آشفته می نمایند؛ ولی توانایی تباه آن را ندارند. اگر فدیه گران بهایی نثار ایزدانی همچون آناهیتا و وای می کنند ( یشت ۵، بندهای ۲۹ - ۳۱ و ۴۱ - ۴۳ و نیز یشت ۱۵، بندهای ۱۹ - ۲۱ ) . بر اساس ادبیات اوستایی، هنگامی که اورمزد نخستین سرزمین نیک خویش را می آفریند ( ایرانویج ) ، آنگاه اهرمن همه تن مرگ برای تباهی آن، اژدهایی ( اژدهای سرخ ) را در رود دائیتی پدید می آورد ( وندیداد ۱، بندهای ۲ - ۴ ) . از سوی دیگر نیز ایزد هم با رزم افزارهای خود به نبرد با اژدهای زرد برمی خیزد تا او را نابود سازد ( یسنه ۹، بند ۳۰ ) .
بر اساس ادبیات ودایی و اوستایی، دو اژدهای ورتره و اپه اوشه ( اپوش ) ، آبها را در دژ جادویی خود اسیر، ابران آسمانی را سترون و زمین را خشک و کویر می سازند؛ ولی سرانجام به دست ایزدان ایندره و تیشتر تباه می گردند. از دیگرسو نیز اژی دهاکه ( ازدهاگ/ضحاک ) و افراسیاب تورانی نشان از اژدهایان اساطیری دارند که با گذشت زمان و به هنگام تغییر ساختار ساده و نخستین ( روایت اوستایی ) داستان به شکل پیچیده و پویا ( روایات پهلوی ساسانی و خدای نامه ) ، جامة نوین پادشاه انیرانی ( = نا ایرانی ) را بر تن می نشانند. خشکسالی، سترونی، زوال و مرگ، ارمغان دشخدایی آنان بر ایران می باشد.
پرداخت شخصیت و ویژگی های اژدها در روایات اساطیری چندان کامل و دقیق نیست، زیرا اسطوره تنها به آن بخش از سرگذشت زندگی یک بوده اهریمنی ( یا حتی قهرمان ) می پردازد و آن را آنچنان می بالاند و با شکوه و اغراق درمی آمیزد که برای نمایش جهان بینی ویژه خویش و دیگر اهداف خود نیاز دارد. اما این پرداخت در روایات حماسی ( برخلاف نمونه های اساطیری شکل کامل تر و پویاتری دارد و اژدها در این داستان ها چهره های گوناگونی دارد که از میان آنها دو گونه بیش از دیگر نمونه ها دیده و تکرار می شود.
اژدها در نخستین چهره، سیمای «فرمانروای بیگانه اژدروشی» را به خود می پذیرد که با تازش بر ایرانشهر و چیرگی بر پادشاه این سرزمین، فرمانروایی را در دست می گیرد، زندگی مردمان و ستوران آنان را تباه، باران و آب را دربند و خشکی و نیاز را بر سرتاسر زمین حکمفرما می سازد. این فرمانروای دژکامه انیرانی با رزم افزار جادویی و سپند قهرمان بی همتایی . . .

اژدها یکی از موجودات افسانه ای در فرهنگ های جهان است. اژدها در اساطیر جهان جایگاه ویژه ای دارد.
ریشه واژه اژدها و ( ضحاک ) یکی است و صورت هایی دیگر چون «اژدر»، «اژدرها» و «اژدهات» دارد، به معنی «ماری است افسانه ای و بزرگ، با دهان فراخ و گشاد. »
اژدها یا اژدر که در زبان اوستایی «اژی» ( - aži ) ، در زبان پهلوی ساسانی ( فارسی میانه ) «از» ( az ) و در زبان سانسکریت «اهی» ( - ahi ) خوانده و نامیده می شود، به معنی «مار یا افعی مهیب و سهمگین» است. در متون کهن ایرانی، گاه این واژه به گونة عام بکار می رود.
در اساطیر و ادبیات جهان
اژدها جانوری است که در کهن ترین سنن نماد ویرانکاری و نیز آب و آبادانی بوده است. روزگاری دراز اساطیرشناسان می پنداشتد که اژدها نمایشگر سَّر و انگیزه پیشرفت بشر است و سرگذشت بشر سراسر کوششی است برای رهائی یافتن از قدرت درهم شکننده اژدها.
کهنترین تصویر موجود اژدها واقع در دروازه ایشتار
رابطه میان اصل و آغاز جهان و اژدها در کیهان شناسی بابلیان آشکار است. در این کیهان شناسی، تیامات یا اژدهائی که نماد ظلمت آغازین است غالباً بصورت ماری خشمگین نموده شده و مردوک یا قهرمان خورشیدی بر آن چیره می شود. بدینگونه جهان روشن پدرسالاری جهان آغازین مادرشاهی را تسخیر می کند.
تندیس اژدها در سنگاپور
در مصر باستان اژدها رمز طغیان های بزرگ رود نیل بوده است و سود و زیان آن طغیان ها را که بارور کننده یا ویران کننده اند نشان می داده است. از اینرو اژدها غالباً هم با خداوند اُسیریس و هم با الههٔ هاتور همانند می شده و گاه نیز از لحاظ خیر و برکتی که داشته با اسیریس و به سبب ویرانکاریش با «ست» دشمن ازیریس یکی می شده است.
اژدها همیشه حیوانی نیرومند و سهمگین پنداشته شده و گاه ‐ چنانکه در چین ‐ مقدس بوده و پرستیده می شده است زیرا او را بخشندهٔ آب و باران می دانسته اند. در بعضی نقاط اژدها را همان تمساح دانسته و پنداشته اند که تمساح آورنده باران است. اقوام بسیار معتقد بودند که اژدها خدای طوفان و هوای بد و سیل و دیگر بلاهای آسمانی است و طوفان بر اژدها سوار شده موجب لغزش زمین و زمین لرزه می شود. تقریباً همه جا اژدها با شب و تاریکی و بطن مادری و آب کیهانی پیوسته و مربوط بوده است.
برخی از اژدهاهای چندسر مشهورند چون لادون که نگاهبان سیب های زرین هسپریدها بود. بعضی اژدهاها یا مارهای چند سر نیز شاخ هایی به اشکال گوناگون داشتند از قبیل اژدهای قرمز هفت سر بنام آپوکالیپس، وانی، اژدهای چینی و ژاپنی نیز چندین شاخ دارد. نزد اقوام سرخ پوست پوئبلو مار شاخدار نماد روان و روح آب بوده است، و به باور مانی شیطان یا اهریمن درآغاز بر آب ها فرمان می راند، «او همه چیز را تباه می کرد و ویران می ساخت».
آزدها تنها موجود اساطیری هست که در تمام ملل جایگاه داشته. چین ژاپن ایران مصر یونان رم شمال اروپا در کتب تاریخی از این موجود یاد شده است.
پرفوسور فرهاد عسکری محقق و فیلسوف اعتقاد دارد که این موجود در گذشته وجود داشته ولی نه به این شکل که مجسمه و روایات ذکر کرده اند. شاید بصورت موجود ( مار عظیم ) مانند کنت دراکولا یا ضحاک .
در اساطیر و ادبیات ایران
رستم در حال کشتن اژدها اثر عادل عدیلی
سیمای اژدها در تاریخ اساطیری ایران، در نهایت سهمناکی، زشت رویی و پلشتی است. آنها از نخستین یاران اهریمن می باشند که آفرینش نیکوی اورمزد را آشفته می نمایند؛ ولی توانایی تباه آن را ندارند. اگر فدیه گران بهایی نثار ایزدانی همچون آناهیتا و وای می کنند ( یشت ۵، بندهای ۲۹ - ۳۱ و ۴۱ - ۴۳ و نیز یشت ۱۵، بندهای ۱۹ - ۲۱ ) . بر اساس ادبیات اوستایی، هنگامی که اورمزد نخستین سرزمین نیک خویش را می آفریند ( ایرانویج ) ، آنگاه اهرمن همه تن مرگ برای تباهی آن، اژدهایی ( اژدهای سرخ ) را در رود دائیتی پدید می آورد ( وندیداد ۱، بندهای ۲ - ۴ ) . از سوی دیگر نیز ایزد هم با رزم افزارهای خود به نبرد با اژدهای زرد برمی خیزد تا او را نابود سازد ( یسنه ۹، بند ۳۰ ) .
بر اساس ادبیات ودایی و اوستایی، دو اژدهای ورتره و اپه اوشه ( اپوش ) ، آبها را در دژ جادویی خود اسیر، ابران آسمانی را سترون و زمین را خشک و کویر می سازند؛ ولی سرانجام به دست ایزدان ایندره و تیشتر تباه می گردند. از دیگرسو نیز اژی دهاکه ( ازدهاگ/ضحاک ) و افراسیاب تورانی نشان از اژدهایان اساطیری دارند که با گذشت زمان و به هنگام تغییر ساختار ساده و نخستین ( روایت اوستایی ) داستان به شکل پیچیده و پویا ( روایات پهلوی ساسانی و خدای نامه ) ، جامة نوین پادشاه انیرانی ( = نا ایرانی ) را بر تن می نشانند. خشکسالی، سترونی، زوال و مرگ، ارمغان دشخدایی آنان بر ایران می باشد.
پرداخت شخصیت و ویژگی های اژدها در روایات اساطیری چندان کامل و دقیق نیست، زیرا اسطوره تنها به آن بخش از سرگذشت زندگی یک بوده اهریمنی ( یا حتی قهرمان ) می پردازد و آن را آنچنان می بالاند و با شکوه و اغراق درمی آمیزد که برای نمایش جهان بینی ویژه خویش و دیگر اهداف خود نیاز دارد. اما این پرداخت در روایات حماسی ( برخلاف نمونه های اساطیری شکل کامل تر و پویاتری دارد و اژدها در این داستان ها چهره های گوناگونی دارد که از میان آنها دو گونه بیش از دیگر نمونه ها دیده و تکرار می شود.
اژدها در نخستین چهره، سیمای «فرمانروای بیگانه اژدروشی» را به خود می پذیرد که با تازش بر ایرانشهر و چیرگی بر پادشاه این سرزمین، فرمانروایی را در دست می گیرد، زندگی مردمان و ستوران آنان را تباه، باران و آب را دربند و خشکی و نیاز را بر سرتاسر زمین حکمفرما می سازد. این فرمانروای دژکامه انیرانی با رزم افزار جادویی و سپند قهرمان بی همتایی از تبار پادشاهان نیکوی ایرانی، تباه می گردد. آشتی، آرامش و زیبایی ارمغان پادشاهی نیک قهرمان بر ایران زمین است. روایت کارزارهای «فریدون و ضحاک»، «اسفندیار و ارجاسب تورانی» ( هر دو به نقل شاهنامه ) و داستان نبرد پادشاهانی همچون «منوچهر، زو و کی خسرو با افراسی . . .

اژدها ( به الگو:زبان - لاتین، به عربی: تنین‎ ) یک صورت فلکی است. مساحت صورت فلکی اژدها ۱۰۸۳ درجه مربع است.
محتویات [نهفتن]
۱ افسانه
۲ ستاره ها
۳ اجرام عمقی آسمان
۴ منابع
افسانه [ویرایش]
نام اژدها به عنوان یک صورت فلکی، نماینده تمامی مطالب اساطیری از تیامات سومری ها تاهیولایی که به وسیله سنت جورج کشته شد بیان می گردد. طرح موجی شکل ستارگان این صورت فلکی بدون شک یادآور اژدها ست. صورت فلکی اژدها در آسمان به دور قطب شمال سماوی می پیچد.
ستاره ها [ویرایش]
آلفای اژدها یا ثُعبان ( مار ) امروزه دیگر چندان اهمیتی ندارد، اما زمانی که عنوان ستاره قطبی برای مصریان را داشته این افراد ساخت نیایشگاه های خود را با ثعبان در آسمان توجیه می کردند. طیف آن از نوع A۰ III، قدرش ۳٫۷ و فاصله اش تا زمین ۲۳۰ سال نوری است. ستارهٔ بتای آن به نام رأس الثعبان ( سر مار ) دارای طیف G۲ II، با قدر ۲٫۸ و فاصله ۴۹۰ سال نوری است.
ستاره های این پیکر آسمانی که نام های قدیمی دارند عبارتند از: گَوزَهَر، کتو، ثعبان ( مار ) ، ذیخ ( کفتار ) ، ذئبان ( دو گرگ ) ، ذِبه ( کفتارها ) ، بطن الثعبان ( شکم مار ) شمالی و جنوبی، تیل، راقص ( چشمک زن ) ، تَیس ( شاهمار ) ، گرومیوم، کوما، رأس الثعبان ( سر مار ) ، رأس التنین ( سر اژدها ) .
اجرام عمقی آسمان [ویرایش]
NGC۶۵۴۳: یک سحابی سیاره ای با قدر ۸ و درازای ۲۲ دقیقه قوسی است. در صورت فلکی اژدها تعداد زیادی کهکشان وجود دارد که اکثر آن ها کم فروغ و ضعیف تر از قدر دهم اند.
منابع [ویرایش]
کتاب صورت های فلکی نوشته دکتر گری مکلر
در ویکی انبار پرونده هایی دربارهٔ اژدها ( صورت فلکی ) موجود است.
این یک نوشتار خُرد پیرامون صورت فلکی است. با گسترش آن به ویکی پدیا کمک کنید.
[نهفتن]
ن • ب • و
۸۸ صورت فلکی امروزی
آبمار • آتشدان • ارابه ران • اژدها • اسب بالدار • اسب کوچک • اسکنه • آفتاب پرست • بادبان • بزغاله • برساووش • بره • پیاله • پیکان • تاج جنوبی • تاج شمالی • تازی ها • ترازو • تک شاخ • تلسکوپ • تلمبه • تور • توکان • جوی • چلپاسه • چلیپا • خرچنگ • خرس بزرگ • خرس کوچک • خرگوش • درنا • دلفین • دلو • دوپرگار • دوپیکر • دوشیزه • ذات الکرسی • روباهک • زانوزده • زرافه • زن برزنجیر • ساعت • سپر • سکستان • سگ بزرگ • سگ کوچک • سنگتراش • سه پایه • سه سو • سیاه گوش • سیمرغ • شاه تخته • شکارچی • شلیاق • شیر • شیر کوچک • طاووس • عقاب • قطب نما • قنطورس • قیفاووس • کبوتر • کژدم • کشتیدم • کلاغ • کمان • کوره • کوهمیز • گاو • گاوران • گرگ • گونیا • گیسو • مار • مار باریک • مارافسای • ماکیان • ماهی • ماهی پرنده • ماهی جنوبی • ماهی زرین • مثلث جنوبی • مرغ بهشتی • مگس جنوبی • میکروسکوپ • نهنگ • هشتک • هندی
رده های صفحه: مقاله های دارای واژگان به زبان عربیصورت های فلکیاژدهاصورت فلکی اژدهاصور فلکی شمالی

در بخش بیستم کتاب «صد در» از اژدهای بسیار بزرگی سخن می رود که اسب و آدم و دیگر جان داران را، با نفس، می کشد و فرو می برد و گرشاسپ آن را می کشد و مردم را از گزندش رهایی می بخشد.
«آن چه مسلم است، این است که از اژی دهاک در اوستا به عنوان «شاه» ذکر نرفته است، بلکه از او به عنوان اژدهایی که به نابود کردن مردم و آن چه بر زمین است، آمده و به عنوان قوی ترین دروغی که اهریمن بر ضد جهان مادی آفریده، یاد شده است. البته، این اژدهای اوستا قادر است، مانند مردم، ایزدان را نیایش کند، برای آن ها قربانی کند و از ایشان پیروزی در نبرد را بخواهد؛ ولی در اوستای موجود سخنی از نشستن او به جای جمشید و حتی سخنی از این نیست که او فرمان روای جهان بوده و فریدون سلطنت را از دست او به در آورده است. . . » ( 7 )
می توان گمان برد که ضحاک، در اوستا، دقیقا اژدهای هولناکی است که مانند برابر خود در وداها، «ویشوه روپه» ( Visvarupa ) سه سر، گاوها را می دزدد؛ اما در ادبیات پهلوی، او مردی است تازی که به ایران می تازد، بر جمشید چیره می شود و پس از هزار سال سلطنت بد، سرانجام از فریدون شکست می خورد و به دست وی در کوه دماوند زندانی می شود و در پایان جهان از بند رها می گردد و به نابودی جهان دست می برد و آن گاه گرشاسپ او را از میان برمی دارد.
یکی از مشخصه های اسطوره های آریایی آن است که پهلوان در یکی از ماجراهای خود با اژدها رو به رو می شود و به پیکار می پردازد و این امر به صورت بخشی از حماسه های پهلوانی در آمده است؛ مثلا، «ایندره» با «ورتره» ( Vrtra ) – که اژدهای بازدارنده ی آب هاست– می جنگد و گاوهای ابر را آزاد می کند. «فریدون» با اژدهای سه سر ( =ضحاک ) نبرد می کند و خواهران جمشید را رها می سازد؛ گرشاسپ با اژدها می جنگد و آب ها را آزاد می کند؛ «رستم» با اژدهایی نبرد می کند؛گرشاسب با اژدهایی در روم می جنگد؛ اسفندیار با اژدهایی در توران زمین و اردشیر با «هفتواد» که نوعی اژدهاست می جنگد. . .
در اسطوره های یونانی نیز از اژدهایی نشان می یابیم به نام «اکیون» ( Echion ) . همچنین می بینیم که «کادموس»، در هنگام بنای شهر «تب»، اژدهایی را کشت و دندان های او را در زمین کاشت. از این دندان ها مردانی پدید آمدند که به کشتار یکدیگر پرداختند و. . . ( 8 )
اژدها در افسانه پردازی سراسر جهان به جز چین– که در آن جا موجودی مسالمت جوست– نمودار نیروهای پلید و ناپاک است. آب را از بارور کردن باز می دارد و می خواهد خورشید و ماه را فرو برد. بنابراین، برای این که جهان بماند، باید اژدها نابود شود. این مفهوم اسطوره ای اژدها به عنوان نیروی اصلی اهریمن و دشمن آفرینش، در دین ها و ادبیات گوناگون پیدا شده است؛ و به یاری دانش جانورشناسی و باستان شناسی و نیز حفاری های بی شمار، امروزه می دانیم که اژدهایان نه تنها مفهومی اسطوره ای و افسانه ای نبودند، بلکه واقعا وجود داشتند.
سوسماران و دایناسورها، که پیش از تاریخ بودند، درست به اژدها می مانستند. افسانه های اژدهایان، بازتاب تیره و تار دیدارهای پیش از تاریخ آدمیان است با جانوران فوق طبیعی و شریر روزگار کهن که در مرداب ها زندگی می کردند و تخم می گذاشتند.
در هند، «ایندرا» بود که «ورثرغن» ( اژدهاکش ) نام داشت. در بابل، «مردوک» بود که «تیامت» را کشت. در یونان باستان، «زئوس»– خدای برین– «تیفون» را می کشد و «آپولو» اژدهای زمین ( پیتون ) را و «کادموس» و «برسیوس» با اژدها نبرد می کنند. در «مکاشفه یوحنا»، شرح مفصلی هست از اژدهایی که در آخرالزمان به دست «میکائیل»– فرشته ی مقرب– نابود خواهد شد. به او در این جا «اژدهای بزرگ»، «مار پیر»، «دیو» و «شیطان» نام داده شده است. ( 9 )
«مسعودی»، در «مروج الذهب»، برداشت هم زمانان و گذشتگان خود را از اژدها چنین بیان می کند: «دریای اقوام عجم، اژدها فراوان دارد، به دریای روم نیز اژدها فراوان است. . . به دریای حبشی و در همه خلیج های آن اژدها نیست و بیش تر در حدود دریای اقیانوس نمودار می شود. » آن گاه تصوراتی را که قدما درباره ی اژدها داشتند، چنین بیان می دارد: «بعضی برآنند که اژدها بادی سیاه است که در قعر دریاست و چون به هوا می رسد، مانند طوفان به طرف ابرها می رود. مردم چنان پندارند که مارهای سیاه است که از دریا برآمده است. بعضی دیگر گفته اند اژدها جنبنده ای است که در قعر دریا به وجود می آید و بزرگ می شود و حیوانات دریا را آزار می کند و خداوند، ابر و فرشتگان را می فرستد تا آن را از میان حیوان دریا بیرون آرند و به شکل ماری سیاه است که برق و صدایی دارد و دم آن به هر بنای بزرگ یا درخت یا کوهی رسد، آن را در هم کوبد، گاه باشد که تنفس کند و درخت تنومند را بسوزد. »
اژدها، در ادبیات ملت های گوناگون، به معنی و نماد اقتدار، هرج و مرج، ابر، ظلم، استبداد، خشکی و بی بارانی، دشمن حقیقت، بت پرستی، جهل، دزدی دریایی و نیز نخستین دریا، باران و آب به کار رفته است.
اژدها هیولایی است که عموما به شکل خزنده ای بال دار و بزرگ توصیف می شود؛ بر فرق سرش برجستگی به سان تاج خروس هست و چنگال هایی دهشتناک دارد و از دهانش آتش بیرون می جهد. اژدها به عنوان تجسّمی از اصل شر، همچنین به عنوان غاصب و محتکر آب، همگان را می ترساند و به عنوان خدای زمین و سرور دنیای زیرزمینی و نگهبان گنجینه ها، مورد پرستش قرار می گرفت و گاهی در برکه ای که درخت دانش یا حیات بر آن سایه افکنده، ساکن بود و نگهبانی آن درخت را داشت.
در افسانه ها آمده است که Kadmos و همراهانش اژدهایی را به آسمان پرتاب کردند که به صورت فلکی ثعبان درآمد که ستاره قطبی را در بر گرفت. ( 10 ) در فارسی نام این صورت فلکی «تنین»، «هستبهر»، یا «هشتبهر» و همان است که در باورهای عامیانه هندوایرانی ماه و خورشید به هنگام گرفتگی به کام او می روند:
بر قمر نور پاش رویش به / چون قمر را سیه کند تنین ( سنایی )
نمود اندر شمال خویش تنین / به گرد قطب دنبالش چو پرچین
اگرچه طبیعت اژدها خشن و . . .

ماربزرگ، موجودی افسانه ای به شکل ما ر یا سایر خزندگان بوده گاهی یک وگاهی چند سر داشته است ، شاید موجودی مانند تمساحیا کورگودیل یا مار بوآ نیز بوده باشد ، در افسانه های ایران ، چین ، مصر ودیگر کشور هاهم نمونه هایی از آن وداستان های آن است .

سریال بازی تاج وتخت را نگاه کنید افسانه ای هستو اژدها توشه و. . . .

اژدها : تحریف اژدردهان در این کلمه اژدر تحریف اختر - اَشتر - اِستر - اُشتر به معنای شعله و همچنین معنای دهان نیز مشخص میباشد پس اژدها در اصل به معنی مار آتش دهان بوده است.
دکتر کزازی در مورد واژه ی " اژدها" می نویسد : ( ( اژدها در پهلوی در ریخت ازدهاگ azdahāg بکار می رفته است . این واژه در اوستایی اژیدها کا، نام پتیاره ای است که فریدون او را فرو می گیرد و در بند می افکند. ) )
( ( به بزم اندرون آسمان سخاست
به رزم اندرون تیز چنگ اژدهاست. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 227. )


مار بزرگ

مار بسیار بزرگ


واژه ( اژدها ) در زبان اوستایی به دیسه ( اژی دَهاکَ/اژی ) و در پهلوی به دیسه ( اَزدَهاگ/اَز ) و در ارمنی ( IZH، AUJ ) بوده است.
چمِ واژه ( اژدها ) :
1 - ( اژ ) به چم ( مار )
2 - ( دها ) به چم ( گزنده )
پس گشت: رویه 83 از نبیگ ریشه های هندواروپاییِ زبان پارسی


کلمات دیگر: