کلمه جو
صفحه اصلی

منصور عباسی

لغت نامه دهخدا

منصور عباسی. [ م َ رِ ع َب ْ با ] ( اِخ ) رجوع به منصور ابوجعفربن محمد شود.

دانشنامه آزاد فارسی

منصور عباسی ( ـ۱۵۸ق)
مشهور به ابوجعفر عبدالله، ملقب به المنصور بالله و معروف به دَوانیقی یا اَبودَوانیق، دومین خلیفۀ عباسی (حک: ۱۳۶ـ۱۵۸ق). برادر ابوالعباس سفّاح بود و برای او بیعت ولایتعهدی گرفت ؛ اما پس از مرگ سفاح (ذیحجۀ ۱۳۶ق)، عموی آن ها، عبدالله بن علی مدعی خلافت شد. منصور، وی را شکست داد و در سال اول خلافت خود (۱۳۷ق) ابومسلم خراسانی، رئیس داعیان عباسی و حامی حکومت آنان را کشت . از حوادث مهم دوران خلافت منصور و اقدامات او، قیام محمد بن عبدالله بن حسن ، ملقب به نَفْسِ زَکیّه و برادرش ، ابراهیم قتیل باخمرا، در مدینه و بصره و سرکوب آن ها (۱۴۵ق)، فرار عبدُالرّحمان بن معاویۀ اموی به سال ۱۳۸ق به اندلس و ایجاد حکومت امویان اَندُلُس، گسترش وسعت مسجدالحرام ، بنای شهر بغداد (مَدینةُالسّلام ) و انتقال پایتخت به آن ، پیدایش فرقۀ راوَنْدیّه ـ قائلان به الوهیت منصور و شورش و نهایتاً سرکوبی آنان ، قیام اُسْتاذْسیس در خراسان به خونخواهی ابومسلم و سرکوبی آن به دست مهدی فرزند خلیفه ، وادارکردن عیسی بن موسی به خلع خویش از ولایتعهدی و اعلام مهدی به عنوان خلیفۀ آینده پس از پدرش منصور، شورش در یمامه و بحرین ، شورش خوارج در تونس ، جنگ با پادشاه فَرْغانه که در کاشغر اقامت داشت و درخواست صلح آنان ، و بنای شهر مَصیّصه است . منصور پس از ۲۲ سال خلافت در سفر حج درگذشت و میان حَجون و بِئِر میمون دفن شد. مردی حریص و بخیل بود و «ابوالدَوانیق» لقب گرفت ، زیرا حساب هر «دانق » (یک ششم درهم) را از کارگزارانش و صنعتگران می کشید.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] "ابوجعفر عبدالله بن محمد بن علی" مشهور به "منصور"، دومین خلیفه عباسی بود.
"ابوجعفر عبدالله بن محمد بن علی" مشهور به "منصور"، دومین خلیفه عباسی و به اعتقاد بسیاری پایه گذار و تثبیت کننده اصلی خلافت عباسیان است. وی چند سالی پیش از شروع دعوت عباسی در "حمیمه" متولد شد و با وجود آنکه از "سفاح" بزرگتر بود "ابراهیم امام" برادرش ابوالعباس سفاح را به جهت اینکه مادر منصور کنیز بود بر او مقدم کرد. منصور به هنگام درگذشت سفاح در سفر حج بود و هنگامی که خبر درگذشت برادرش را شنید خود را به عراق رسانید و چون از مدتی پیش به ولیعهدی معین شده بود زمام امور را بدست گرفت و از مردم برای خود و ولیعهد خود "عیسی بن موسی" بیعت گرفت. منصور در زمان حیات برادرش سفاح نیز استاندار جزیره (شمال عراق)، ارمنستان و آذربایجان بود.
سیاست منصور در قبال سفاح
همزمان با روی کار آمدن منصور، "عبدالله بن علی" عموی خلیفه در صدد رسیدن به خلافت بود. وی که نقش به سزایی در استواری یاپه های قدرت آل عباس ایفا کرده بود، انتظار داشت که پس از سفاح به خلافت برسد. وی در هنگام فوت سفاح در شام بود و با لشکری بزرگ به فرمان سفاح آماده جنگ با مردم این منطقه بود. عبدالله پس از شنیدن خبر فوت سفاح بی درنگ گروهی از نزدیکان و فرماندهان سپاه خویش را مجبور کرد که گواهی دهند که سفاح وی را به ولیعهدی برگزیده است؛ لذا مردم شام با او بیعت کردند. منصور در برابر این خطر جدی، "ابومسلم خراسانی" را با وجود کینه ای که از او داشت به جنگ عبدالله فرستاد تا به این وسیله از هر دو دشمن (عبدالله بن علی و ابو مسلم) یا حداقل یکی از این دو نجات یابد. منصور با این کار خود نشان داد که دارای نوعی مهارت سیاسی است و قادر است دشمنانش را بوسیله یکدیگر سرکوب کند.
پیروزی ابومسلم
ابومسلم با زیرکی سیاسی و نظامی بر عبدالله پیروز شد و عبدالله به سمت بصره فرار کرد و بعدها در زندان منصور کشته شد.ابو ملسم از دیگر رقیبان منصور بود که از زمان سفاح بین آن دو به خاطر مسائلی کدورت ایجاد شده بود و از جمله این موارد سپردن مقام «امیر الحاج» از طرف سفاح به منصور بود و از طرفی قدرت فراوان ابومسلم مایه نگرانی دستگاه خلافت شده بود. منصور پس از شکست عبدالله بن علی پیشنهاد امارت مصر و شام را به ابومسلم داد تا بتواند او را از خراسانیان که طرفداران اصلی او محسوب می شدند دور کند.
توطئه قتل ابومسلم
...


کلمات دیگر: