کلمه جو
صفحه اصلی

کنیز


مترادف کنیز : برده، زرخرید، پرستار، خادمه، خدمتکار، کلفت، دختر، دوشیزه، زن

برابر پارسی : برده

فارسی به انگلیسی

bondswoman, female slave


slave-girl, female slave, bondswoman, maidservant, bondwoman, handmaiden

bondwoman


مترادف و متضاد

برده، زرخرید


پرستار، خادمه، خدمتکار، کلفت


دختر، دوشیزه


زن


bondwoman (اسم)
کنیز، کلفت زرخرید، زن زرخرید

۱. برده، زرخرید
۲. پرستار، خادمه، خدمتکار، کلفت
۳. دختر، دوشیزه
۴. زن


فرهنگ فارسی

خدمتکارزن، مخصوصازنی که اوراخریده باشند
( اسم ) بن و بیخ خوش. خرما .
خرما که جهت زمستان در زنبیل و جز آن ذخیره سازند .

فرهنگ معین

(کَ ) (اِ. ) بردة زن ، خدمتکار زن .

لغت نامه دهخدا

کنیز. [ ک َ ] (اِ) پرستار و خدمتکار زنان باشد و به عربی جاریه خوانند. (برهان ). زن مملوکه و پرستار زنان . (غیاث ). خادمه و آن را برای تصغیر کنیزک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). اَمه . مولاة. مقابل غلام . عبد. مولی . بنده . زن که بخرند خدمت را. صیغه . جاریه . داه . دده . برده ٔ مادینه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترنی . (منتهی الارب ). برده ای که دختر یا زن باشد و داه و لاچین و خدمتکار و پرستار زنانه و جاریه . (ناظم الاطباء). اوستا، «کنیا، کینین ، کینیکا» (دختر جوان ). پهلوی ، کنیک . هندی باستان ، «کنیه ، کنیه » . و این کلمه مرکب است از: کن (زن ) + ییز (پسوند تصغیر) = یزه (دوشیزه ). با پهلوی ، پازند «کنیچک » قیاس شود. امروزه به معنی زن است و مجازاً به معنی پرستار استعمال می شود. (از حاشیه برهان چ معین ) :
از آن سوی رودان کنیزان بدند
ز دستان همه داستانها زدند.

فردوسی .


کنیزان مانند تابنده ماه
غلامان چینی همه با کلاه .

فردوسی .


وزان قندهاری دلارا کنیز
سخن راند کو درخور تست نیز.

فردوسی .


بسیار جامه ٔ پوشیدنی و هم کنیزان را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 236). مهد را آنجا فرودآوردند با بسیار زنان چون ... و ددگان و خدمت کاران زنان و خادمان و کنیزان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 401).
شکرلب با کنیزان نیزمی ساخت
کنیزانه بدیشان نرد می باخت .

نظامی .


بدان مشکوی مشک آگین فرودآی
کنیزان را نگین شاه بنمای .

نظامی .


وزان خوبان چو درره پای بفشرد
کنیزی چند را با خویشتن برد.

نظامی .


- امثال :
مگر ما از کنیزیم شمااز خانم .
مثل کنیز حاج باقر . مثل کنیز ملاباقر؛ در مورد کسی گفته می شود که مدام ناله و شکایت می کند و از بدی اوضاع گله می کند.
دستت چو نمی رسد به بی بی
دریاب کنیز مطبخی را
در موردی به کار برند که به حداقل ممکن باید ساخت .
|| دختر بکر. دوشیزه . (برهان ) (از غیاث ) (از ناظم الاطباء). دختر بکر را خوانند. (جهانگیری ). صاحب جهانگیری گفته به معنی دختر بکر است ، فردوسی راست ... از این شاهد جهانگیری بکارت ثابت نمی شود. شاید از دختر به معنی بکر قیاس کرده . (انجمن آرا) (آنندراج ).

کنیز. [ ک َ ] (ع اِ) خرما که جهت زمستان در زنبیل و جز آن ذخیره سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


کنیز. [ ک َ / ک ُ ] (اِ) بن و بیخ خوشه ٔ خرما و رطب . (برهان ) (ناظم الاطباء). کاناز. کناز. کنز. بن و بیخ خوشه ٔ خرما. (فرهنگ فارسی معین ).


کنیز. [ ک َ ] ( اِ ) پرستار و خدمتکار زنان باشد و به عربی جاریه خوانند. ( برهان ). زن مملوکه و پرستار زنان. ( غیاث ). خادمه و آن را برای تصغیر کنیزک گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). اَمه. مولاة. مقابل غلام. عبد. مولی. بنده. زن که بخرند خدمت را. صیغه. جاریه. داه. دده. برده مادینه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ترنی. ( منتهی الارب ). برده ای که دختر یا زن باشد و داه و لاچین و خدمتکار و پرستار زنانه و جاریه. ( ناظم الاطباء ). اوستا، «کنیا، کینین ، کینیکا» ( دختر جوان ). پهلوی ، کنیک . هندی باستان ، «کنیه ، کنیه » . و این کلمه مرکب است از: کن ( زن ) + ییز ( پسوند تصغیر ) = یزه ( دوشیزه ). با پهلوی ، پازند «کنیچک » قیاس شود. امروزه به معنی زن است و مجازاً به معنی پرستار استعمال می شود. ( از حاشیه برهان چ معین ) :
از آن سوی رودان کنیزان بدند
ز دستان همه داستانها زدند.
فردوسی.
کنیزان مانند تابنده ماه
غلامان چینی همه با کلاه.
فردوسی.
وزان قندهاری دلارا کنیز
سخن راند کو درخور تست نیز.
فردوسی.
بسیار جامه پوشیدنی و هم کنیزان را. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 236 ). مهد را آنجا فرودآوردند با بسیار زنان چون... و ددگان و خدمت کاران زنان و خادمان و کنیزان. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 401 ).
شکرلب با کنیزان نیزمی ساخت
کنیزانه بدیشان نرد می باخت.
نظامی.
بدان مشکوی مشک آگین فرودآی
کنیزان را نگین شاه بنمای.
نظامی.
وزان خوبان چو درره پای بفشرد
کنیزی چند را با خویشتن برد.
نظامی.
- امثال :
مگر ما از کنیزیم شمااز خانم .
مثل کنیز حاج باقر. مثل کنیز ملاباقر؛ در مورد کسی گفته می شود که مدام ناله و شکایت می کند و از بدی اوضاع گله می کند.
دستت چو نمی رسد به بی بی
دریاب کنیز مطبخی را
در موردی به کار برند که به حداقل ممکن باید ساخت.
|| دختر بکر. دوشیزه. ( برهان ) ( از غیاث ) ( از ناظم الاطباء ). دختر بکر را خوانند. ( جهانگیری ). صاحب جهانگیری گفته به معنی دختر بکر است ، فردوسی راست... از این شاهد جهانگیری بکارت ثابت نمی شود. شاید از دختر به معنی بکر قیاس کرده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).

کنیز. [ ک َ / ک ُ ] ( اِ ) بن و بیخ خوشه خرما و رطب. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). کاناز. کناز. کنز. بن و بیخ خوشه خرما. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. خدمتکار زن.
۲. [مقابلِ غلام] خدمتکار زنی که او را خریده باشند.

دانشنامه عمومی

کَنیز یا کَنیزَک در گذشته به معنای پیشخدمت مؤنث بوده است ولی بیشتر به معنای برده مؤنث از این واژه سود برده می شود.
ملک یمین
ازدواج با کنیز
زن حرمسرا
فرهنگ فارسی دهخدا دربارهٔ کنیز چنین نوشته است:
پرستار و خدمتکار زنان باشد و به عربی جاریه خوانند. (برهان). زن مملوکه و پرستار زنان. (غیاث). خادمه و آن را برای تصغیر کنیزک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). اَمه. مولاة. مقابل غلام. عبد. مولی. بنده. زن که بخرند خدمت را. صیغه. جاریه. داه. دده. برده مادینه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترنی. (منتهی الارب). برده ای که دختر یا زن باشد و داه و لاچین و خدمتکار و پرستار زنانه و جاریه. (ناظم الاطباء). اوستا، «کنیا، کینین، کینیکا» (دختر جوان). پهلوی، کنیک. هندی باستان، «کنیه، کنیه». و این کلمه مرکب است از: کن (زن) + ییز (پسوند تصغیر) = یزه (دوشیزه). با پهلوی، پازند «کنیچک» قیاس شود. امروزه به معنی زن است و مجازاً به معنی پرستار استعمال می شود. (از حاشیه برهان چ معین)
در زبان پهلوی نیز واژه به ریختهای kanig و kanizag بوده که در هر دو شکل معنای دختر و نیز دختر پیشخدمت را می دهد.

فرهنگ فارسی ساره

برده


نقل قول ها

کنیز یا جاریه در گذشته به خدمتکارِ زن در دربار یا ندیمه های زنانِ دربار گفته می شد.
• «کسی که خواهد از برای خوش وقتی کنیزی برگیرد، بربری گزیند؛ و اگر برای زادآوری خواهد، پارسی برگیرد، و اگر برای خدمتگزاری می خواهد، رومی بگیرد». از أخبار النساء، ابن قَیم جوزیّه نشر دارمکتبة الحیاة، بیروت، ۱۹۸۲، ص۱۱ -> عبدالملک بن مروان
• «زاهدی را یک زنی بُد بس غیور/هم بد او را یک کنیزک هم چو حور//زان ز غیرت پاس شوهر داشتی/با کنیزک خلوتش نگذاشتی...خواجه در خانه ست و خلوت این زمان/پس دوان شد سوی خانه شادمان//عشق شش ساله کنیزک را بد این/که بیابد خواجه را خلوت چنین...» -> مولوی
• «تاجری مالی و ملکی چند داشت/یک کنیزک با لبی چون قند داشت//ناگهش بفروخت تا آواره شد/بس پشیمان گشت و بس بیچاره شد.» -> عطار

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کَنیز یا کَنیزَک در گذشته به معنای پیشخدمت مؤنث بوده است ولی بیشتر به معنای برده مؤنث از این واژه سود برده می شود، در مورد کنیزان و توجیه حضور آنان در جامعه اسلامی باید گفت کنیز چیزی جدای از سایر بردگان نیست و در همه موارد از فلسفه اسارت یا خرید و فروش گرفته تا راهکارهای برخورد با این زنان تفاوتی بین زن و مرد اسیر وجود ندارد؛ چنانکه در مورد مردان برده همینگونه بود.
کنیزان از دو راه به جامعه اسلامی وارد می شدند:۱. زنانی که در میدان های جنگ شرکت می کردند و اسیر می شدند. (در قدیم در جنگ ها قبیله در جنگ درگیر بود؛ یعنی زنان و مردان و کودکان همگی اعضای میدان نبرد بودند. برای پیروزی بر طرف مقابل تلاش می کردند. سهم زنان کمتر از مردان نبود. وقتی یک طرف شکست می خورد، تمام مردان و زنان و کودکان و اموالی که در میدان بود، به اسارت طرف مقابل در می آمد.)۲. زنانی که قبلا در جامعه غیر اسلامی اسیر و کنیز شده بودند. برده فروش ها آن ها را به جامعه اسلامی می آوردند و می فروختند.در خصوص گروه دوم در انتها بحث خواهیم کرد اما در مورد گروه اول بر اساس تحلیلی که در مورد همه اسرای جنگی ارائه می شود، می توان گفت بردگی آنان منطقی ترین گزینه در آن وضعیت بود؛ در واقع لازم بود این زنان به نوعی در متن جامعه به خدمت گرفته می شدند تا زمینه اسلام آوردن آن ها فراهم گردد.
تکلیف برخورد با اسرای جنگی
فرض کنید دولتی کافر به جامعه اسلامی حمله کرده و در نتیجه این نبرد افرادی از سپاه دشمن به اسارت در آمدند؛ تکلیف این عده چیست و حکومت اسلامی چگونه باید با آن ها برخورد کند؟جواب از چند گزینه خارج نیست؛ یا باید آن ها را از دم تیغ بگذراند، یا در زندان اسیر کرده و یا آن ها را آزاد نماید؛ اگر دقت کنیم همه این موارد دچار مشکلات عدیده ای است؛ زندانی کردن اسرا علاوه بر همه مفاسدی که اصل قانون زندان در پی دارد، بار مالی سنگینی را بر دولت اسلامی تحمیل می کرد. جدای آن که با نیاز مالی بسیار مسلمانان در آن مقطع زمانی و کمبودهای فراوان و حجم زیاد اسرا این امر امکان پذیر نبود.کشتن همه اسرا هم نتایج مثبتی در پی نداشت زیرا بسیاری از این افراد شناخت کاملی از اسلام نداشتند. چه بسا با آشنایی درست به اسلام می گرویدند. به علاوه کشتن بیش تر افراد آثار و نتایج سوء فرهنگی و روانی در پی داشت که با فلسفه اسلام همخوانی نداشت.از طرف دیگر آزادی همه اسرا هم کاری بسیار نامعقول بود، زیرا این افراد کسانی بودند که با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته، حتی برخی از آنان را کشته بودند. یقینا آزادی آن ها همان و بازگشت به آغوش کفار و آمادگی برای شرکت در نبرد بعدی همان؛ پس ناچار لازم بود بدون آن که نگه داری آن ها هزینه و فشاری بر جامعه اسلامی وارد کند، این افراد در متن جامعه به نوعی وارد شوند که هم آثار مثبت اقتصادی و رفاهی برای جامعه در پی داشته باشند و هم زمینه آشنایی آن ها با حقایق اسلام و بستر میل و گرایش به اسلام در آن ها فراهم گردد. این همان قانون برده داری مورد امضا و تجویز اسلام بود که اعمال شد.
کارکرد زنان اسیر در جامعه اسلامی
در مورد کارکرد این زنان اسیر در جامعه اسلامی باید گفت:اولا: هرچند برخی اصرار دارند بردگی زنان را تنها نوعی بهره کشی جنسی بدانند اما حقیقت امر این گونه نبوده است، زیرا کنیزان در بسیاری از موارد فعالیت های بیش تری از غلامان انجام می دادند. امور داخلی منزل و مسائل مرتبط با آن بر عهده آنان بود؛ به علاوه نیاز جنسی امری طرفینی است که در جامعه آن روز بسیار معقول تر و شفاف تر با آن برخورد می شد. به بهانه های واهی بر آن سرپوش نهاده نمی شد.اگر قرار بود این زنان در جامعه اسلامی حضور داشته و به مناطق خود باز نگردند، ولی برقراری رابطه جنسی با آن ها جایز نباشد، هم به دلیل فقر موجود در جامعه، زمینه ای برای ورود این افراد در متن جامعه نبود و مسئولیت آن ها بر عهده حکومت می افتاد و هم بستر صحیح و ضابطه مند برطرف کردن نیازهای غریزی برای آن ها فراهم نمی شد، در نتیجه این امر می توانست زمینه ساز بروز جدی مشکلات و مفاسد بی شمار برای آن ها و جامعه باشد.ثانیا: مسائل مرتبط با هر جامعه ای را باید در همان فرهنگ و رسوم و در همان وضعیت خاص زمانی و مکانی مورد توجه قرار داد؛ بسیاری از اموری که در جامعه ما قابل درک نبوده، نامعقول به نظر می رسد در جامعه زمان بعثت، طبیعی و قابل قبول بود، مثلا اینکه زنی در طول زندگی شوهران متعددی داشته باشد که حتی برخی از آن ها دشمنان قبلی قبیله او بلکه قاتلین بستگان او باشند، با توجه به کثرت جنگ ها و نزاع ها و قوانین آزاد ازدواج یا انواع بهره مندی جنسی از زنان در آن زمان امری متداول بود.به علاوه رفتار خشن و خشک در جامعه آن زمان با زنان به گونه ای بود که زن همانند کالایی از خانه ای به خانه دیگر منتقل می شد. با فوت همسر به عنوان ارث در بین وراث تقسیم می شد یا به بدترین اشکال از مردی به مرد دیگر می رسید؛ در نتیجه اینکه زنی بعد از شکست قبیله اش با مسلمانان به جامعه اسلامی وارد شده و در تملک مردی مسلمان (که بر اساس آموزه های اسلامی با او رفتاری محترمانه و کریمانه داشته باشد) دربیاید، نه تنها غیرقابل تحمل و نامطلوب نبود، بلکه آن قدر مطلوب بوده که حتی مورد توجه زنان مشرک قرار می گرفت. برخی از آن ها از جامعه شرک آلود مکه فرار کرده، خود را به مدینه می رساندند و خواستار قرار گرفتن در پناه جامعه اسلامی می شدند.در نتیجه، همه این ضوابط و قوانین به شکلی تنظیم شد که در نهایت زنان بسیاری از جامعه شرک و کفر کنده شده، به جامعه اسلامی متصل گردند. در اکثر موارد پس از ورود این زنان در جامعه اسلامی و آشنایی با فرهنگ اسلام و تعلق جنسی که به مردان مسلمان پیدا می نمودند، اسلام آورده، از ظلمت کفر بیرون آمده و در زمان کوتاهی نیز آزاد شده، به عنوان یک زن مسلمان آزاد به منزلت والایی دست می یافتند.در خصوص نحوه روابط زناشویی با زنان اسیر هم اجمالا می توان گفت: زن کافری که در جنگ به اسارت مسلمانان در می آمد، در صورتی که به هر دلیلی آزاد نمی شد، به منزله کنیز محسوب شده، این امر در حکم طلاق وی از همسر قبلی کافرش بود. در نتیجه بعد از گذراندن دوران عده، می توانست شریک جنسی مالکش محسوب گردد که توضیحات بیشتر این امر در انتها خواهد آمد.
حکم کنیزان غیر اسیر
...

پیشنهاد کاربران

داه

کنیز تازی شده کنیچک هست واژه کنیچک در پهلویی کهن به معنای معشوقه کوچک هست که به دختر ان خردسال گفته میشد! پس از حمله اعراب به ایران و به اسرات بردن دختران خُرد سال ایرانی این لغت با بار منفی خودش به ما برگشت!


کلمات دیگر: