کلمه جو
صفحه اصلی

مادر


مترادف مادر : ام، مام، مامان، ننه، والده ، اصل، ریشه، باعث، منشا، جرثومه

متضاد مادر : پدر، اب، ابوی

فارسی به انگلیسی

matri-, mother, parent, mommy, old lady, ma, mom, heavy, mama, mamma, mammy

mother


matri-, mother, parent


فارسی به عربی

ام , رییسة الاسرة , زوجة الاب

مترادف و متضاد

mamma (اسم)
پستان، مام، مامان، مادر، ممه

mum (اسم)
خاموشی، سکوت، مادر، شخص خاموش، ساکت بودن

mother (اسم)
اصل، سر چشمه، مام، مادر، ننه، والده

mama (اسم)
مامان، مادر

mater (اسم)
مادر

matriarch (اسم)
مادر، رئیسه خانواده

stepmother (اسم)
مادر، نامادری، زن پدر

۱. ام، مام، مامان، ننه، والده ≠ پدر، اب، ابوی
۲. اصل، ریشه
۳. باعث
۴. اصل، منشا، جرثومه


ام، مام، مامان، ننه، والده ≠ پدر، اب، ابوی


فرهنگ فارسی

هسته‌ای پرتوزا که براثر واپاشی، هستۀ دیگری به نام دختر تولید می‌کند


جزیره ایست در شمال شرقی آفریقا در اقیانوس اطلس مشرق مراکش متعلق بکشور پرتقال . ۷۴٠ کیلومتر مربع وسعت ۲۴۵٠٠٠ سکنه . مرکز جزیره شهر [ فونشال] محصول : شراب موز و نیشکر .
زنی که فرزنددارد، مام و ماما و مار هم گفته شده
( اسم ) ۱- زنی که دارای فرزندی است مام والده ام . یا مادران گوهر ( گهر ) . امهات چهار عنصر : لافند مادران گهر در مزاج صلح کاین صلح ماز میر سپهر آستان ماست . ( خاقانی . سج.۷۹ ) یا مادر آب و آتش . شخصی که از روی سوز گریه کند . یامادر باغ . ۱- زمین : مادر باغ سترون شد و زادن بگذاشت چه کند نامیه عنین و طبیعت عرب است ? ( انوری بها . انجمن ) ۲- باغ که مادر گلها و ریاحین ومیوه هاست . یامادر فولاد زره . ۱- مادر دیوی موسوم به فولاد زره ( که در داستان امیر ارسلان یاد شده ) . ۲- پیرزن بدریخت و بدجنس ( بهنگام تحقیر گویند ). ۳- الف . امهات سفلی عناصراربعه مقابل پدر آبائ علوی . ب - خاک زمین : جان گرامی به پدر باز داد کالبد تیره به مادر سپرد . ( رودکی . چا . دکتر خطیب رهبر ۸ )
قسمی شراب

فرهنگ معین

(دَ ) ۱ - (اِ. ) زنی که دارای فرزند است ، مام ، والده ، ام . ۲ - (ص . ) اصلی ، اولیه ، نخستین : صنایع مادر. ۳ - زمین ، خاک . ، ~ ِ فولادزره کنایه از: زن پیر و چاق و مهیب و بدجنس .

لغت نامه دهخدا

مادر. [ دَ ] ( اِ ) ترجمه «ام » که والده باشد. ( آنندراج ). زنی که یک یا چند بچه بدنیا آورده باشد. ( ناظم الاطباء ). ام. والده. ماما. مام. ماد. مار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ماد. مار. پهلوی ، «ماتر» ، «مات » ظاهراً از «ماتا» ، حالت فاعلی از «ماتر» ، اوستا، «ماتر» ، ارمنی دخیل ، «متک » ( ماده ). هندی باستان ، «ماتر» ، ارمنی ، «مئیر» ، کردی ، «ماک » ، مادک ( مادر )، «مادک » ( گاومیش ماده )، افغانی ، «مور» ، استی ، «ماده » «مده » ، «ماد» ، «مد» ، بلوچی ، «مات » ، «ماث » ، «ماس » ( مادر )، دخیل ، «مادگ » ، «ماذغ » ( مؤنث )، شغنی ، «ماد» ، منجی ، «مایا» ، گیلکی «مار» . زنی که یک یا چند بچه زائیده. والده. اُم. ( حاشیه برهان چ معین ) :
به رستم چنین گفت گودرز پیر
که تا کرد مادر مرا سیر شیر.
فردوسی.
که خاقان نژاد است و بدگوهر است
به بالا و دیدار چون مادر است.
فردوسی.
زمان تا زمان یک ز دیگر جدا
شدندی بر مادر پارسا.
فردوسی.
گفت اگر شیر زمادر نشود یاب همی
این توانم که دهمتان شب و روز آب همی.
منوچهری.
باشد از مادران ما بر ما
هم حجامت نکو وهم خرما.
سنائی.
عدل یتیم مانده ز پور قباد گفتا
کز تیغ فتح زای تو به مادری ندارم.
خاقانی ( چ سجادی ص 281 ).
- مادر آب و آتش ؛ کنایه از گریه کننده بسوز یعنی شخصی که از روی سوز گریه کند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء )( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( از انجمن آرا ).
- مادر خون ؛ آنکه کسی را زاده و خون را شیر کرده بدو داده یا آنکه خون او را ایجاد می کند. ( از حاشیه هفت پیکر چ وحید ص 352 ) :
هرجسد را که زیر گردون است
مادری خاک و مادری خون است
مادر خون بپرورد در ناز
مادر خاک ازو ستاند باز.
( هفت پیکر نظامی چ وحید ص 353 ).
- مادر دهر ؛ روزگار. دنیا. جهان :
مادر دهر نزاید پسری بهتر از این. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مادر شدن ؛ زائیدن زن. بچه دار شدن. امومة؛ مادر گشتن.
- مادر شیر ؛ مادر رضاعی : وصهر آن باشد که حرام باشد بسبب ، چنانکه مادر شیر و خواهر شیر. ( تفسیر کمبریج ج 1 ص 288 ).
- مادر فرزند کش ؛ کنایه از روزگار است :
بگذر از این مادر فرزندکش

مادر. [ دِ ] (اِ) قسمی شراب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


مادر. [ دَ ] (اِ) ترجمه ٔ «ام » که والده باشد. (آنندراج ). زنی که یک یا چند بچه بدنیا آورده باشد. (ناظم الاطباء). ام . والده . ماما. مام . ماد. مار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماد. مار. پهلوی ، «ماتر» ، «مات » ظاهراً از «ماتا» ، حالت فاعلی از «ماتر» ، اوستا، «ماتر» ، ارمنی دخیل ، «متک » (ماده ). هندی باستان ، «ماتر» ، ارمنی ، «مئیر» ، کردی ، «ماک » ، مادک (مادر)، «مادک » (گاومیش ماده )، افغانی ، «مور» ، استی ، «ماده » «مده » ، «ماد» ، «مد» ، بلوچی ، «مات » ، «ماث » ، «ماس » (مادر)، دخیل ، «مادگ » ، «ماذغ » (مؤنث )، شغنی ، «ماد» ، منجی ، «مایا» ، گیلکی «مار» . زنی که یک یا چند بچه زائیده . والده . اُم . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
به رستم چنین گفت گودرز پیر
که تا کرد مادر مرا سیر شیر.

فردوسی .


که خاقان نژاد است و بدگوهر است
به بالا و دیدار چون مادر است .

فردوسی .


زمان تا زمان یک ز دیگر جدا
شدندی بر مادر پارسا.

فردوسی .


گفت اگر شیر زمادر نشود یاب همی
این توانم که دهمتان شب و روز آب همی .

منوچهری .


باشد از مادران ما بر ما
هم حجامت نکو وهم خرما.

سنائی .


عدل یتیم مانده ز پور قباد گفتا
کز تیغ فتح زای تو به مادری ندارم .

خاقانی (چ سجادی ص 281).


- مادر آب و آتش ؛ کنایه از گریه کننده ٔ بسوز یعنی شخصی که از روی سوز گریه کند. (برهان ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) (از انجمن آرا).
- مادر خون ؛ آنکه کسی را زاده و خون را شیر کرده بدو داده یا آنکه خون او را ایجاد می کند. (از حاشیه ٔ هفت پیکر چ وحید ص 352) :
هرجسد را که زیر گردون است
مادری خاک و مادری خون است
مادر خون بپرورد در ناز
مادر خاک ازو ستاند باز.

(هفت پیکر نظامی چ وحید ص 353).


- مادر دهر ؛ روزگار. دنیا. جهان :
مادر دهر نزاید پسری بهتر از این . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مادر شدن ؛ زائیدن زن . بچه دار شدن . امومة؛ مادر گشتن .
- مادر شیر ؛ مادر رضاعی : وصهر آن باشد که حرام باشد بسبب ، چنانکه مادر شیر و خواهر شیر. (تفسیر کمبریج ج 1 ص 288).
- مادر فرزند کش ؛ کنایه از روزگار است :
بگذر از این مادر فرزندکش
آنچه پدر گفت بدان دار هش .

نظامی (گنجینه ٔ گنجوی ).


- مادر فولادزره ؛ مادر دیوی موسوم به فولادزره که درداستان امیرارسلان یاد شده .
- || پیر زن بدترکیب و بدریخت و بدجنس و بدزبان و نفرت انگیز. در مقام تحقیر و توهین زنان سالخورده را چنین نامند. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
- مادر مادر ؛ مادر بزرگ . جده . زنی پیر و کهنسال :
بس قامت خوش که زیر چادر باشد
چون باز کنی مادر مادر باشد.

(سعدی ).


- مادر هفت تا ؛ دختر و زن حراف و زبر و زرنگ ... (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
- هم مادر ؛ دارنده ٔ یک مادر . (از فهرست ولف ص 859). از یک مادر بودن . هم مادر بودن :
چنین گفت زن ، کو ز من کهتر است
جوان است وبا من ز هم مادر است .

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2372).


مرا بود هم مادر و هم پدر
کنون روزگار وی آمد بسر.

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2838).


- امثال :
برای همه مادر است برای من زن بابا . (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 414).
مادر آزادگان کم آرد فرزند . نظیر:
بغاث الطیر اکثرها فراخاً
وام الصقر مقلات نزور.
یا: ام الکرام قلیلة الاولاد. و رجوع به امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1318 شود.
مادر به اسم بچه میخورد قند کلوچه ، نظیر به نام مابه کام تو. (امثال و حکم دهخدا ایضاً).
مادر بتها، بت نفس شماست . ورجوع به امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1382 شود.
مادر بد بچه اش را به خواب نمی تواند ببیند . و رجوع به امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1382 شود.
مادر دزد، گاهی سینه می خورد، گاهی سینه می زند . (امثال وحکم دهخدا ایضاً).
مادر رادل سوزد دایه را دامن . نظیر:
باغ بین را چه غم که شاخ شکست
باغبان راست غصه ای گرهست .
اوحدی (از امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1372).
مادر زنت دوستت داشت ، بگاه آمدی ، از ماحضر هنوز برای تو چیزی برجاست . (امثال و حکم دهخدا ایضاً).
مادر زنت دوستت نداشت ، دیر رسیدی ، آنچه بودخورده اند. (امثال و حکم دهخدا ایضاً).
مادر زن خرم کرده ، توبره بر سرم کرده . (امثال و حکم دهخدا ایضاً).
مادر عاشق بیعار است ، هر چند فرزند بی مهر باشد مادر را مهر نکاهد . (امثال و حکم دهخدا ایضاً).
مادر فرزند را بس حقهاست . (امثال و حکم دهخدا).
مادرکه نیست با زن پدر باید ساخت . (امثال و حکم دهخدا ایضاً).
مادر مرده و ده درم وام . (امثال و حکم دهخدا ایضاً):
من که عبدالرحمن فضولی ام ، چنانکه زالان نشابور گویند مادر مرده و ده درم وام . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 76).
مادر نسوخت ، مادر اندر سوخت . (امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1383).
|| ماده از هر حیوانی که دارای بچه باشد. (ناظم الاطباء).
- مادر هفت تا ؛ مادر هفتا سگ . و بطور دشنام به زنی کثیرة الاولاد گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به همین ترکیب ذیل معنی قبل شود.
|| کنایه از امهات سفلی . عناصر اربعه . مقابل پدر، آباء علوی :
لافند مادران گهر در مزاج صلح
کاین صلح ما ز میر سپهرآستان ماست .

خاقانی .


|| خاک . زمین :
جان گرامی به پدر باز داد
کالبد تیره به مادر سپرد.

رودکی (از فرهنگ فارسی ایضاً).


- مادر باغ ؛ کنایه از زمین است که به عربی ارض گویند. (برهان ). کنایه از زمین است . (آنندراج ). زمین . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) :
مادر باغ سترون شد و زادن بگذاشت
چه کند نامیه عنین و طبیعت عزب است .

انوری (از فرهنگ فارسی ایضاً).


- || باغ را هم گفته اند بطریق اضافه ، به اعتبار اشجار و اثمار یعنی درختها و میوه ها. (برهان ).
- مادر خاک ؛ کنایه از زمین است :
هرجسد را که زیر گردون است
مادری خاک و مادری خون است
مادر خون بپرورد در ناز
مادر خاک ازو ستاند باز
گرچه بهرام را دو مادر بود
مادر خاک مهربانتر بود.

نظامی (هفت پیکر چ وحیدص 353).



فرهنگ عمید

۱. انسان یا حیوان مادۀ دارای فرزند.
۲. (صفت ) [مجاز] اصلی، اولیه: دانشگاه مادر.
۳. (صفت ) [مجاز] برانگیزنده، باعث.
۴. [قدیمی، مجاز] زمین، خاک: جان گرامی به پدر باز داد / کالبد تیره به مادر سپرد (رودکی: ۴۹۶ ).
۵. [قدیمی، مجاز] هریک از عناصر چهارگانه.
* مادر فولادزره: [عامیانه، مجاز] زن زشت، پیر، بسیارحیله گر، و مکار. &delta، دراصل، مادر دیوی به نام فولادزره بوده که داستان آن در کتاب امیرارسلان آمده است.

۱. انسان یا حیوان مادۀ دارای فرزند.
۲. (صفت) [مجاز] اصلی؛ اولیه: دانشگاه مادر.
۳. (صفت) [مجاز] برانگیزنده؛ باعث.
۴. [قدیمی، مجاز] زمین؛ خاک: ◻︎ جان گرامی به پدر باز داد / کالبد تیره به مادر سپرد (رودکی: ۴۹۶).
۵. [قدیمی، مجاز] هریک از عناصر چهارگانه.
⟨ مادر فولادزره: [عامیانه، مجاز] زن زشت، پیر، بسیارحیله‌گر، و مکار. Δ دراصل، مادر دیوی به‌ نام فولادزره بوده که داستان آن در کتاب امیرارسلان آمده است.


دانشنامه عمومی

'مادَر، نَنِه یا مامان (به فرانسوی: maman) یکی از نسبت های خانوادگی است و به والد طبیعی یا اجتماعی مؤنث گفته می شود. به دلیل پیچیدگی و تفاوت های اجتماعی، فرهنگی، و مذهبی، تعاریف و نقش ها، تعریف کلی کلمه مادر متفاوت است.
روز مادر
پدر
الهه مادر
ننه و بابا
واژه ننه که به عنوان برابر برای مادر به کار می رود و معانی دیگری نیز دارد از ریشه هندواروپایی nan به معنی مادر و پرستار است.
در مورد پستانداران مانند انسان، معمولاً مادر بیولوژیکی تخمک بارور شده را باردار است که ابتدا رویان و سپس جنین نام دارد. این بارداری درون رحم مادر از هنگام لقاح تا هنگام زادن نوزاد طول می کشد. هنگامی که کودک زاده شد، بدن مادر برای تغذیه نوزاد، شیر تولید می کند. معمولاً این شیر مادر تنها غذای نوزاد برای ۶–۱۲ ماهه اول زندگی است.
در جامعهٔ انسانی عنوان مادر معمولاً به زنی، به غیر از مادر طبیعی، که نقش اجتماعی مربوط را انجام دهد نیز گفته می شود. به ویژه در مورد مادرخوانده و زن پدر. در برخی از فرهنگ ها، مانند آمریکایی-آفریقایی و لزبینی، دیگرمادری غیربیولوژیکی وجود دارد. در خانواده پونالوائی در ایروکوئی ها، سرخ پوستان آمریکا و قبایل هند کهن، یک زن مادر فرزندان خواهرش و خواهران جانبی اش (عمه/عمو/خاله/دایی زاده های درجه اول و دوم یا دورتر) نیز هست. همچنین با پیشرفت فناوری تولیدمثل، مادر ژنتیکی (کسی که تخمک از آن اوست) می تواند با مادر باردار (که جنین در رحم اوست) تفاوت داشته باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

مادر (Mat)
رمانی از ماکسیم گورکی، منتشر شده به روسی در ۱۹۰۸ به صورت پاورقی در مجلۀ زنانی (دانش). این اثر با ویژگی انقلابی اش مشهورترین اثر گورکی و نمونۀ بارزِ داستان نویسی با درون مایۀ تفکر انقلابی است. پلاگیا ولاسووا زنِ میان سال و فقیری ا ست که با شوهر کارگرِ بدرفتار و دائم الخمرش در رنجی که آن را پذیرفته است، زندگی می کند. شوهر می میرد و او با پسرش پاول، جوانی کارگر و کتاب خوان که برای رهایی از جهل و ظلمت به انقلابیون پیوسته است، زندگی اش را ادامه می دهد. در پلاگیا به تدریج در ضمن بحث وجدل هایی که میان پسرش و دیگر انقلابیان در خانه اش درمی گیرد، میل به آزادی زنده می شود و در می یابد که او نیز حق حیات دارد. پلاگیا روزبه روز در فعالیت و بحث های انقلابیون مشارکت بیشتری می کند، تا آن جا که وقتی پسرش به تبعید محکوم می شود، جای او را در مبارزات انقلابی می گیرد و سرانجام خود نیز قربانی مبارزۀ انقلابی می شود. مادر که سویۀ روان شناسانه اش نیز بارز است، تحلیلی منسجم از اوضاع زندگی اجتماعی و مبارزات انقلابی پرولتاریای روس به دست می دهد.

فرهنگستان زبان و ادب

{parent} [فیزیک] هسته ای پرتوزا که براثر واپاشی، هستۀ دیگری به نام دختر تولید می کند

نقل قول ها

مادر یکی از نسبت های خانوادگی است و به والد طبیعی یا اجتماعی مؤنث فرد گفته می شود.
• «آینده کودکان بسته به تربیت پدر و مادر است.» -> ویکتور هوگو
• «استوارتر از همه پیوندها، پیوندی است که در میان مادر و فرزند برقرار است.» -> سعید نفیسی
• «اگر مادر نباشد، جسم انسان ساخته نمی شود و اگر کتاب نباشد، روح انسان پرورش نمی یابد.» -> پلوتارخ
• «ای پدر و مادر، ای گم شدگان عزیز، من همه چیز خود را به شما مدیون هستم.» -> لویی پاستور
• «ای مادر، تو مانند ستاره مقدس در آسمان ابدیت، ثابت و درخشان خواهی ماند.» -> کارل ایمرمان
• «این یک قاعده کلی است که همهٔ مردان برجسته، عوامل برتری خود را از مادرانشان به ارث می برند.» -> ژول میشله
• «أَحِـنُّ إِلَی الکَـأْسِ التِی شَـرِبَتْ بِهَـا/وأَهْـوَی لِمَثْـوَاهَا التُّـرَابَ وَمَا ضَـمَّا.»ترجمه:«مشتاق کاسه ای که با آن نوشید، هستم / عاشق آرامگاه و خاکی که او را دربرگرفته، هستم.»• -> ابوطیب متنبی
• «آری، با دعا کردن برای آن ها، آمرزش خواستن برایشان و اجرا کردن وصیت هایشان پس از مرگ آن ها و صله رحم کردن با خویشان آن ها، و احترام گذاشتن به دوستان آن هاست .» الترغیب والترهیب: ۳ / ۳۲۳ / ۳۲ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۴ -> محمد بن عبدالله
• : «آن دو بهشت و دوزخ تو هستند .» الترغیب والترهیب: ۳ / ۳۱۶ / ۱۰ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۲ -> محمد بن عبدالله
• «و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او باردار شد سستی بر روی سستی و از شیر باز گرفتنش در دو سال است که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت به سوی من است (۱۴)• ، سوره ۳۱: -> قرآن
• «از درختی که مام بالا رفت// دخت بر شاخ نیز غیژد تفت// گفت و خوش گفت پیر برزیگر// این چنین دختر آن چنان مادر// سری آنسان سزای این پنجه// به چنان دیگ، لایق این کمچه» -> علی اکبر دهخدا
• «اینکه کسی نعمت مادرشدن را از خودش بگیرد به خودش ظلم کرده است. این جزو طبیعت زندگی هر زنی است. من هم چنین تجربه ای را دوست دارم و هیچ وقت از آن فراری نیستم.» -> نیوشا ضیغمی
• «این ماه مهربان که از او خانه روشن است/ سرمایهٔ سعادت من، مادر من است… شادی ز روی مادر و زن جوی و غم مخور/گر مام روزگار ز شادی سِتَروَن است.» -> یدالله بهزاد
• «بهشت زیر گام های مادران است.» ، میزان الحکمه، ح ۲۲۶۹۱.کنزالعمّال: ۴۵۴۳۹ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۴ -> محمد بن عبدالله
• این سخن همچنین ضرب المثلی در زبان های گوناگون مسلمانان است.• «بزرگترین حقّ را بر زن، شوهر او دارد و بزرگترین حقّ را بر مرد، مادر او دارد .» کنز العقال: ۴۴۷۷۱ منتخب میزان الحکمة: ۲۵۴ -> محمد بن عبدالله
• «با پدر و مادر خود چنان رفتار کن که از فرزندان خود توقع داری.» -> سقراط
• «بچه ها تا کوچکند به پدر و مادرشان مهر می ورزند، وقتی بزرگ شدند آن ها را به محاکمه می کشند و گاهی نیز مورد عفو قرار می دهند.» -> اسکار وایلد
• «و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند و اگر آنها با تو درکوشند تا چیزی را که بدان علم نداری با من شریک گردانی از ایشان اطاعت مکن سرانجامتان به سوی من است و شما را از آنچه انجام می دادید باخبر خواهم کرد.» سوره ۲۹:(۸) -> قرآن
• «پروردگارا! روزی که حساب برپا می شود بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشای .» سوره ۴۶:(۴۱) -> قرآن
• «پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنی که در سرایم درآید و بر مردان و زنان با ایمان ببخشای و جز بر هلاکت ستمگران میفزای.» سوره ۷۱: (۲۸) -> قرآن
• «پسر! رو قدر مادر دان که دایم// کشد رنج پسر بی چاره مادر// برو بیش از پدر خواه اش که خواهد// تو را بیش از پدر بی چاره مادر// نگه داری کند نُه ماه و نُه روز// تو را چون جان به بر بی چاره مادر// سپس چون پا گرفتی، تا نیفتی// خورد غم بیش تر بی چاره مادر// به مکتب چون روی تا بازگردی// بود چشمش به در بی چاره مادر// نبیند هیچ کس زحمت به دنیا// ز مادر بیش تر، بی چاره مادر// تمام حاصلش از زحمت این است// که دارد یک پسر بی چاره مادر» -> ایرج میرزا
• «پدر و مادر هر چند پیر باشند، بودنشان بهتر از نبودن.» -> ضرب المثل ایتالیایی
• «تار و پود روح مادر را از مهربانی بافته اند.» -> رالف والدو امرسن
• «تمام دخترها مثل مادرشان می شوند، چه فاجعه بزرگی برای دخترها؛ هیچ مردی مثل مادرش نمی شود، چه فاجعه بزرگی برای پسرها.» -> اسکار وایلد
• «تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب انتخاب کن!» -> ضرب المثل چینی
• «تو را زن نمی نامم، تو را همه چیز می نامم.» -> محمود درویش
• «جامهٔ مرگ اش آسمان دوزد// هرکه اندر زمین ز مادر زاد» -> ایرج میرزا
• «جوانی سر از رأی مادر بتافت// دل دردمندش به آذر بتافت// چو بیچاره شد پیشش آورد مهد// که ای سست مهر فراموش عهد// نه گریان و درمانده بودی و خرد// که شب ها ز دست تو خوابم نبرد// تو آنی که از یک مگس رنجه ای// که امروز سالار و سرپنجه ای» -> سعدی
• «چون یکی از شما را مرگ فرا رسد اگر مالی بر جای گذارد برای پدر و مادر و خویشاوندان به طور پسندیده وصیت کند حقی است بر پرهیزگاران .» سوره ۲:(۱۸۰) -> قرآن
• «چو از سر بگذرد سیل خطرمند// نهد مادر به زیر پای، فرزند» -> سعدی
• «چه می شد آخر ای مادر اگر شوهر نمی کردم// گرفتار بلا خود را جه می شد گر نمی کردم• -> ژاله قائم مقامی
• «و خدا را بپرستید و چیزی را با او شریک مگردانید و به پدر و مادر احسان کنید و در باره خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین و در راه مانده و بردگان خود که خدا کسی را که متکبر و فخرفروش است دوست نمی دارد.» سوره ۴: (۳۶) -> قرآن
• «خداوند عز و جل ... به سپاسگزاری از خود و پدر و مادر فرمان داده است. پس هر که از پدر و مادرش سپاسگزاری نکند، از خداوند سپاسگزاری نکرده است .» الخصال: ۱۵۶ / ۱۹۶ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۴ -> علی رضا
• «در خدمت مادر باش؛ زیرا که بهشت زیرِ گام های مادران است .»توضیح:اشاره به حدیثِ معروف:«الجنة تحت أقدام أمهات (بهشت، زیر گام های مادران است).»• بحار الانوار: ج ۶۷، ص ۲۴۹، ح ۲۵٫ -> فاطمه زهرا
• « وَاخْـضَـعْ لأُمِّــکَ وأرضها /فَعُقُـوقُـهَـا إِحْـدَى الکِبَــرْ.»• « در برابر مادرت و خاک زیر پایش فروتن باش / که عاقِ او یکی از کبائر است.» -> شافعی
• دلتنگِ نانِ مادرم می شوم• ، در «اگر باران نیستی نازنین، درخت باش»، «به مادرم»، برگرفته از نشر سخن، چاپ ۱۳۸۹، ص ۴۵ -> محمود درویش
• «در هرجا نیک و بد اعمال کودک مربوط به مادر است.» -> ناپلئون بوناپارت
• «داد معشوقه به عاشق پیغام// که کند مادر تو با من جنگ// مادر سنگ دلت تا زنده است// شهد در کام من و توست شرنگ// عاشق بی خرد ناهنجار// نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ// حرمت مادری از یاد ببرد// خیره از باده و دیوانه ز بنگ// رفت و مادر را افکند به خاک// سینه بدرید و دل آورد به چنگ// دید کز آن دل آغشته به خون// آید آهسته برون این آهنگ// آه دست پسرم یافت خراش// آخ پای پسرم خورد به سنگ» -> ایرج میرزا
• «دامن مادر نخستآموزگار کودک است// طفل دانشور کجا پرورده نادان مادری» -> پروین اعتصامی
• «رنج کشد مادر از جفای پسر لیک// آن چه کشیده است هیچ رنج نداند// مادر بی چاره هرچه طفل کند بد// راندن او را ز خویشتن نتواند// شیرهٔ جان گر بود به کاسهٔ مادر// زان نچشد تا به طفل خود نچشاند» -> ایرج میرزا
• «زادگاه مرد، مادر دوم اوست.» -> قابوس نامه
• «زنان، شکوفاکنندگان حیات بشری هستند؛ و مادران زیباترین تجلّی محّبت و حمایت خداوند... مگر نه این است که شهیدان، در دامان مادران خود پرورش یافته اند و با پشتیبانی خواهران و همسران خود به جبهه ها رفته اند. مگر نه این است که بسیاری از افراد موفق در توضیح و توجیه موفقیت خود بعد از خدواند به مادران و پدران خود اشاره می کنند. بی توجهی به زنان، یعنی نادیده گرفتن نیمی از جامعه.» -> محمدرضا عارف
• «ز مادر، برهنه رسیدم فراز// برهنه به خاکم سپارند باز» -> نظامی
• «ز هرکدام پژوهش کنی ز باب و نیا// جواب ندهد جز به نام مادر و خواهر// بدان صفت که تفاخر به نام مام کند// کس ار ز باب پژوهش نماید از استر» -> قاآنی شیرازی
• «تو که تاریکی بودی تنم را گرما بخشیدی• «سه گناه است که کیفرشان در همین دنیا می رسد و به آخرت نمی افتد: آزردن پدر و مادر، زورگویی و ستم به مردم و ناسپاسی نسبت به خوبی های دیگران .» أمالی المفید: ۲۳۷ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۲۲۲ -> محمد بن عبدالله
• «سرنوشت آینده یک کودک همیشه کار مادر است.» -> ناپلئون بوناپارت
• «شبی دیدم مادرم در محراب به نماز ایستاده است و تا طلوع خورشید مشغول رکوع و سجود بود و شنیدم برای یکایک مردان و زنان دعا می کرد و آنان را نام می برد ولی برای خود چیزی نخواست. عرض کردم: مادر! چرا همان گونه که برای دیگران دعا می کنی، برای خود دعا نمی کنی؟ فرمود: فرزندم! اول همسایه سپس خانه.» دربارهٔ مادرش فاطمه -> حسن بن علی
• «سعی استاد به کار ِ تو نه چون سعی منست// دایه هرقدر بود خوب، نگردد مادر» -> ایرج میرزا
• «صالح ترین فرزندان آن هایی هستند که با اعمال خود باعث افتخار پدر و مادر خود شوند.» -> ویکتور هوگو
• «طبع می گر بود نشاط انگیز// چه عجب، زنگی است مادر او» -> کمال الدین اسماعیل
• «فرزندان، مجریان زندگی یک مادر هستند.» -> سوفوکل
• «فرزند ز مادر است خرسند// بیگانه کجا و مهر مادر» -> پروین اعتصامی
• «قدر مادر خود را بدانید. او عاقل تر از آنچه شما فکر می کنید و قوی تر از آنچه شما می دانید، می باشد. خدا را شکر گویید.» در «Unapologetically You: Reflections on Life and the Human Experience» -> استیو مارابولی
• «کنار امیر دراز می کشم. حالا نه برایش زنم، نه مادر، نه خواهر. هیچ ربطی به هم نداریم.» -> فریبا وفی
• «کمال زن در مادری است، زنی که مادر نیست، موجود ناقصی است.» -> انوره دو بالزاک
• «گویند مرا چو زاد مادر// پستان به دهان گرفتن آموخت// شب ها بر گاهواره من// بیدار نشست و خفتن آموخت// لبخند نهاد بر لب من// بر غنچه گل شکفتن آموخت// دستم بگرفت و پا به پا برد// تا شیوهٔ راه رفتن آموخت// یک حرف و دو حرف بر زبانم// الفاظ نهاد و گفتن آموخت// پس هستی من ز هستی اوست// تا هستم و هست دارمش دوست» -> ایرج میرزا
• «موسی گفت، پدر و مادر خود را حرمت دار و هر که پدر یا مادر را دشنام دهد، البتّه هلاک گردد.» مرقس فصل ۷، ۱۰ -> انجیل
• «مادران در برخی موارد فکر می کنند پسرشان وقتی عاشق می شود او هم فراموش می شود. من معتقدم هیچ پسری در هیچ شرایطی مادر خود را فراموش نمی کند. البته در بعضی اوقات مادران به خاطر اینکه پسران خود را از دست ندهند اعمالی انجام می دهند که نفر سوم زندگی که همان عروس خانم است از کار این مادر رنجیده خاطر شود. در حالی که چیزی از دست نمی رود. پسر یکی دو سالی سرگرم زندگی خود با همسرش است اما مطمئن باشید بعد از این مدت آرامش دوباره به کانون اولیه خانواده پسر و دختر باز می گردد و این التهاب فروکش خواهد کرد؛ بنابراین در چنین فضایی لازم است که همه صبور باشند...». -> فریده سپاه منصور
• «مادرمرده را شیون میاموز.» -> ضرب المثل فارسی
• «مادر و میهن هرکسی از آسمان هم بزرگتر است.» -> ضرب المثل هندی
• «میان گریه کنندگان، گریه مادر عیان است.» -> ضرب المثل عربی
• «من آن ساعت که از مادر بزادم// به دام مهر و چنگ مه فتادم» -> ایرج میرزا
• «مادر آهن ربای قلب و ستاره قطبی چشم کودک است.» -> جورج هربرت
• «مادر، سازنده جهان و تابلوی آفریدگار است.» -> بتهوفن
• «مادر شاهکار طبیعت است.» -> یوهان ولفگانگ گوته
• «مادرشدن مرحلهٔ کمال زن است.» -> الکساندر دوما
• «مادر یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را می شناسد.» -> انوره دو بالزاک
• «مردان همانند که مادرانشان ساخته اند، آیا می شود از یک کارگاه کرباس بافی خواست که شال کشمیر ببافد؟» -> رالف والدو امرسن
• «من از عشق بدم می آید برای این که یک بار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم.» -> مارک تواین
• «می گویند: احتیاج مادر اختراع است! اما مادربزرگ بدبختی هم هست.» -> ژان پل
• من تمام زندگی خود را مدیون دو زن هستم، مادرم و همسرم. -> محمود حسابی
• سپیده: میم مثل ماه، میم مثل مریم، میم مثل مادر.از فیلم: -> میم مثل مادر
• مادر، ای مادر خوب• -> فریدون مشیری
• مرا پیدا کن مادر• -> احمد کایا
• «و مادران فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند و خوراک و پوشاک آنان به طور شایسته بر عهده پدر است هیچ کس جز به قدر وسعش مکلف نمی شود هیچ مادری نباید به سبب فرزندش زیان ببیند و هیچ پدری نباید به خاطر فرزندش و مانند همین بر عهده وارث هست پس اگر بخواهند با رضایت و صوابدید یکدیگر کودک را از شیر بازگیرند گناهی بر آن دو نیست و اگر خواستید برای فرزندان خود دایه بگیرید بر شما گناهی نیست به شرط آنکه چیزی را که پرداخت آن را به عهده گرفته اید به طور شایسته بپردازید و از خدا پروا کنید و بدانید که خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست .» سوره ۲:(۲۳۳) -> قرآن
• «ممکن است که بنده ای در زمان حیات پدر و مادر خود نسبت به آنان نیکوکار باشد، امّا وقتی می میرند، نه بدهی آنان را می پردازد و نه برایشان طلب آمرزش می کند، در این صورت خداوند او را نافرمان قلمداد می کند؛ و یک وقت هم هست که بنده در زمان حیات پدر و مادرِ خود، نافرمان است و به آنان نیکی نمی کند، امّا وقتی مُردند بدهی های آنها را می پردازد و برای ایشان آمرزش می طلبد؛ لذا خداوند عز و جل او را نیکوکار می نویسد .» الکافی: ۲ / ۱۶۳ / ۲۱ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۴ -> محمد باقر
• «مردگانِ خود را زیارت کنید؛ زیرا آنان از دیدار شما خوشحال می شوند؛ انسان باید پس از آن که بر سر قبر پدر و مادر خود برایشان دعا کرد، حاجت خود را (از خدا) بخواهد.» الخصال: ۶۱۸ / ۱۰ منتخب میزان الحکمة: ۲۵۸ -> علی بن ابی طالب
• «نگاه مهرآمیز فرزند به پدر و مادر عبادت است.» تحف العقول: ۴۶ منتخب میزان الحکمة: ۳۵۴ -> محمد بن عبدالله
• «نگریستن به دانشمند عبادت است، نگریستن به پیشوای دادگر عبادت است، نگاهِ دلسوزانه و مهرآمیز به پدر و مادر عبادت است و نگریستن به برادری که برای خداوند عزّ و جلَّ دوستش داری عبادت است .» أمالی الطوسیّ: ۴۵۴ / ۱۰۱۵ منتخب میزان الحکمة: ۳۵۴ -> محمد بن عبدالله
• «نیکی به پدر و مادر واجب است، اگر چه مشرک باشند؛ ولی در معصیت خالق از آنان نباید اطاعت کرد .» بحار الأنوار: ۷۴ / ۷۲ / ۵۵ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۴ -> علی رضا
• «نژاد تو، تو خود دانی که چون است// به هنگام بلندی سرنگون است// تو از گوهر همی مانی به استر// چو پرسند ازتو، فخرآری به مادر» -> فخرالدین اسعد گرگانی
• «نشود مرد پردل و صُعلوک// پیش مامان و بادریسه و دوک» -> سنایی
• «وقتی مادر باشید، هیچگاه در افکارتان تنها نیستید. هر مادر دربارهٔ هر چیز دوبار فکر می کند، یک بار برای خودش و یک بار برای فرزندش.» -> سوفیا لورن
• «و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر احسان کنید اگر یکی از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.» سورهٔ اسرا (۲۳) -> قرآن
• «و از سر مهربانی بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت کن چنانکه مرا در کودکی پروردند .» سورهٔ اسرا (۲۴) -> قرآن
• دربارهٔ این سخن: نگاهت را جز از سر مهر و دلسوزی به آنان خیره مکن و صدایت را از صدای آنها بلندتر مگردان و رو دست آنها نیز بلند نشو و خود را از آنها جلو مینداز.» ، الکافی: ۲ / ۱۵۸ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۴ -> جعفر صادق
• توضیح:آیات بیست و سوم و بییست چهام سورهٔ اسرا نزد مسلمانان بزبان اصلی خوانده می شود.• وقتی که جوون بودم من و مامانم دعوا داشتیم• -> توپاک شکور
• «وقتی می نشستم پای دار قالی، انگار همهٔ ناراجتی ها و خیالات می شد به اندازهٔ یک گرهٔ قالی و دوخته می شد لای ریسمان ها. اگر این قالی بافی نبود من سربند مرگ مادرم دق می کردم.» -> از نون والقلم از جلال آل احمد. مجلس سوم

مادر (فیلم ۱۳۶۸). مادر فیلمی به کارگردانی علی حاتمی و تولید سال ۱۳۶۸ است.
• «شب رو باید بی چراغ روشن کرد.»• «آبلیموی حالبُرت رفت سراغ بهار نارنج کیچا، آبجی خانوم مرباش … دست خوش! هلّ و گلابم می زاییدی حریف هفت بیجارت نمی شد ترنجبین بانو! … سِهره مِهره یه دوجین بچه می زاد یکیش میشه بلبل، ننهٔ ما کَت سِهره رو بست زایید گل و بلبل. سنجد! دهن مهن، کولون مولون! آخه تورو خدا از این جسد مرده شور خونه برمیومد زابراش کردین؟ آمبولانس تو خیابون ببیندش جلبش میکونه.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در قرآن مجید و روایات، در احسان و نیکی کردن به مادر تاکید بیشتری شده و بعضی از آیات، احساسات و عاطفه انسان را نسبت به مادر به شدت تحریک می کند و به او تذکر می دهد که لزوم شکرگزاری از مادر، این است که او نه ماه سنگینی تو را تحمل کرده است.
انسان باید همیشه به یاد داشته باشد که مادر چه سختی هایی را در دوران بارداری تحمل می کند و در راه حفظ و سلامت او چه فداکاری هایی نموده است.حضرت مسیح (علیه السّلام) اگر چه بدون پدر تولد یافت، در مقام برشمردن افتخارات خود، نیکوکاری نسبت به مادر را ذکر می کند، و این خود، دلیل روشنی بر اهمیت مقام مادر است. خداوند در قرآن از زبان عیسی (علیه السّلام) می فرماید: «و برا بوالدتی و لم یجعلنی جبارا شقیا؛ خداوند مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبار و شقی قرار نداده است».
جایگاه مادر در روایات
گر چه در جهان امروز درباره مقام مادر سخن بسیار گفته می شود و حتی در کشور ما روز با شکوهی را به نام روز مادر نامگذاری کرده انده؛ (بیستم جمادی الثانی، روز ولادت فاطمه زهرا (علیهاالسلام)) اما متاسفانه وضع تمدن ماشینی چنان است که رابطه پدران و مادران را از فرزندان خیلی زود قطع می کند. در معارف اسلامی، اهمیت فوق العاده ای به مقام مادر داده شده است. حتی در کتاب وسائل بابی به این امر اختصاص داده شده به نام: «باب استحباب الزیاده فی بر الام علی بر الاب. از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است: جاء رجل الی النبی (صلی الله علیه و آله وسلّم) فقال: «یا رسول الله! من ابر؟»، قال: «امک»، قال: «ثم من؟»، قال: «امک»، قال: «ثم من؟»، قال: «امک»، قال: «ثم من؟»، قال: اباک. مردی خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! به چه کسی نیکویی کنم؟». فرمود: «به مادرت»، عرض کرد: «بعد از او به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت»، بار سوم عرض کرد: «بعد ازاو به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت»، در چهارمین بار که این سؤال را تکرار کرد فرمود: به پدرت.در حدیث دیگری آمده است که جوانی برای شرکت در جهاد، (آنجا که جهاد واجب عینی نبود) نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمد. حضرت به او فرمود: «الک والدة؟»، قال: «نعم»، قال: فالزمها فان الجنه تحت قدمها. (فرمود) آیا مادری داری؟ عرض کرد: «آری» فرمود: در خدمت مادرت باش که بهشت زیر پای مادران است.
جایگاه مادر در قرآن
خداوند در قرآن به زحمات فوق العاده مادر اشاره می کند و می فرماید: «و وصینا الانسان بوالدیه حملته امه وهنا علی وهن؛ ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش او را با زحمت روی زحمت حمل کرد».مادران در دوران بارداری، دچار سستی و ضعف می شوند؛ زیرا از عصاره بدن آنان جنین پرورش می یابد. به همین دلیل، مادران در دوران بارداری، گرفتار کمبود انواع ویتامینها می شوند. خداوند در جای دیگر می فرماید: «والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین؛ مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر می دهند».حق شیر دادن در دو سال شیرخوارگی، مخصوص مادر است و او از کودک خود نگهداری می کند. تغذیه جسم و جان نوزاد در این مدت، با شیر و عواطف مادر، پیوند ناگسستنی دارد و حق نگهداری و سرپرستی را بر عهده او گذارده است.

گویش اصفهانی

تکیه ای: mune
طاری: may
طامه ای: mây / nane
طرقی: may
کشه ای: may
نطنزی: mây


واژه نامه بختیاریکا

دا؛ داک؛ دایِه

جدول کلمات

ننه

پیشنهاد کاربران

ما به اضافه در می شود مادر. ما ضمیر فاعلی اول شخص جمع مانند ما می رویم، ما می مانیم. در یعنی در آمدن، برون شدن است. یعنی مادر کسیست که ما از وجودش و زهدانش در آمدیم.

بە زبان کردی داێک

این واژه از زبان هندی - پارسی - اروپایی و هم خانواده ی ( هم معنی ) واژه ی ماما یا مامان می باشد و هیچ پیوندی با واژه عربی ام ندارد.
این واژه در زبان اوستایی ماتر mã - tar که «ما» یعنی دفاع کننده به هر بهایی و «تر» یعنی نگهداری کننده؛ و مادر یعنی کسی که هم به هر بهایی از فرزندش دفاع می کند و هم از او نگهداری می کند؛ واژه ی پدر نیز در اوستایی پیتر pi - tar بوده که «پی» پیشوندی به معنی نان آور، پرورش دهنده و «تر» نیز که به معنی نگهداری کننده است.

ماقیس ( به زبان اهنگرها - مادر )

مادَر - ما و پسوند ( در"تر"! ) نگهبانی و. . . فارسی اَوِستایی!
mother برگرفته شده از فارسی است!
زن فرزند دار - پدید آورنده ما، رسیدگی کننده و آسایش دهنده ما، نگهدارنده و مدافع ما!


ما دار که مادار به مادر تبدیل شده ما در فارسی یعنی ماده و دار یعنی درخت مادار که بعد به مادر تبدیل شده به معنی درخت ماده است همانطور که کلمه پدر از اپادار به معنی بالای درخت است در شجره نامه اگه نگاه کنید پدر در بالا و فرزندان به صورت شاخه هستند واصلا شجره نامه یا درخت نامه از همین واژه دار می اید

آنا

در زبان لری به مادر ( دا ) می گویند.
به مادربزرگ ( ننه ) می گویند.
ولی امروزه به مادر ( مان ) می گویند. به مادربزرگ ( دا ) می گویند.

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند:

بَ بَ، بابا= پدر
مَ مَ، ماما=مادر
دَ دَ=خواهر
گَ گَ =برادر
پَ پَ=پدربزرگ
نَ نَ=مادر بزرگ

زمانی که بچه بزرگ می شود خانواده خود را اینگونه صدا میزند:

بو ( بُُ ) ، بواَ، بَوَ=پدر
دا، دی، دایه، دالکه=مادر
دَده، دَدی=خواهر
گَ گه، گَ یه، گَ گو، گَ وو= برادر
پاپا، باوا=پدربزرگ
نَنه=مادربزرگ

زمانی که بخواهد بستگی خود با خانواده را بگوید:

پدر، پئَر
مادر، مائر، مار
خواهر، خوئر
برادر، برار
پاپا
ننه، داگَپ ( گَپ به مَنای بزرگ )

مادر در زبان ترکی با کلمه آنان شناخته میشود
و برای تمام مادران جهان آرزوی سلامتی را دارم
هرکی موافقه لایک کنه

معنی آن ، مامان ، مام و. .
متظادپدر و. . . .

مادر واژه ای به معنای تمام هستی

مادر به ترکی: " آنا" ، به مادر، آبا و نَنَه هم می گویند. کلمه ننه در فارسی و زبان های دیگر هم کاربرد دارد. کلمه " آبا " احتمالاً عربی باشد. در زبان عربی به پدر، " اَب " گفته می شود و احتمالاً ترک زبان ها کلمه " اَبَه " را مؤنث " اَب " فرض نموده و برای کلمه مادر بکار برده اند؛ کلمه " اَبَه " با صداهای نازک ( اینجه ) ترکی بیان شده که اگر با صداهای کلفت ( قالین ) بیان شود، تبدیل به " آبا " می شود. بنابر این " آبا " یا همان " اَبَه " به معنی مادر و مؤنث " اَب " ( پدر ) می باشد.
در زبان ترکی برای خطاب کردن مادر از کلمات: آناجان ، آنا ، آبا ، مامان جون ، مامان استفاده می شود.
نسل های قدیمی برای خطاب کردن مادر از کلمات: ننه و حتی باجی نیز استفاده می نمودند. امروزه از کلمه ننه برای خطاب کردن مادر بزرگ استفاده می شود. به مادر بزرگ عزیز هم می گویند.

مادر : اصل این کلمه ام عربی می باشد و این کلمه در زبان سومری آما و در زبان ترکی آنا - آنه و در فارسی ننه و در برخی تلفظهای عربی یوما و درکره ای یوماجی و در سوریانی باستان آماتِرا به معنای ( دارنده خصلت مادری ) و در یونانی میتِرا می باشد همچنین آناهیتا که تلفظ یونانی ناهید می باشد در اصل آناشیدا به معنای مادر خورشید یا مادر روشنائی بوده است .

مادر
واژه مادر هم ریشه با :
انگلیسی : mother
آلمانی : Mutter
است که به مینه ماده دار یا کسی که ماده یا نوزادی را میزایاند :
مادَر : ماد - اَر
ماد = ماده ، - اَر = پسوند کُنندگی

mother
mom

پارسی:مادر، مامان
لکی، دا
ترکی:آنا، اده
سورانی:دایک
کلهوری:دالک

ترکی استانبلی:ane
ترکی آذربایجانی:ana
انگلیسی:mom
ایتالیاییmadte
همه ی اینها به معنای مادر است
مادر کسی است که از ما مراقبت کرده و ما از گوشت و خون او هستیم👪

ترکی استانبلی ana انا جان
مادر کسی است که تعلیمات را به فرزند خود آموزش میدهد
مادر انتخاب استوره برتر بودن

مادر یه واژه هندو ایرانیهربطی به عربی نداره الکی چرت و پرت نگید وقتی اطلاع ندارین

مادر
مادر نام ( کاری ) یک زن میباشد که در زادش ( استاد ) میباشد.
برای پی بردن به معنی ( مادر ) نخست باید که ما معنی ( خان و خانواده ) را بدانیم.
خان = زان ( جان ) .
لهجه ( ج ) و ( خ ) و ( ز ) .
خانه = نشستگاه جان/خان
جان/زان = زن
زن = زندگی
پشتو: شزه = خوب من
بُت مهان شیوا را ببینیدکه گنگا را در سر خود نگه میکند.
خانم = شزه
خانم = جانم
شزه = خوب من
خان
خانم
خانواده = خان/جان، اد/اده
خان/جان = زن
اد = گد، یکجا، پیوسته
اده = ایستگاه، جای گد شدن.
مانند:
در افغانستان و پاکستان برای Bus Station میگویند ( اده ) .
اده موتر هایی کابل
اده موتره هایی جلال آباد.
همچنان!
آدی و با ادی در دین هندو خداوند سازگاری را میگویند.
در زبان پشتو ( ادی ) به مادر میگویند.
ادی = خداوند سازگاری
ادی/مادر = خداوند سازگاری خانواده.

در فرهنگ ما شاه جمشید ( یما ) همه برنامه زندگی جهان را ساخته است.
خانه = نخستین دفتر
خانواده = نخستین دفتر دار
دسترخوان = نخستین تخته سیاه مکتب و یا نخستین نقشه و یا نخستین برنامه/فورموله.
دسترخوان میشود تخته سیاه مکتب.
خوراکه و یا دست پخت مادر میشود پرسش.
تقسیم نمودن میشود پاسخ و حل کردن.

خانه = دفتر
خانواده = کارمند
۱: نخستین کارمند
پدر
پدر = په، در/به در
پدر = کس بیرونی خانواده، کسی که به در رفته باشد.
پدر = دور از در
مادر
مادر = ما، در
ما = من ( روان/روح و یا وجدان ) .
در = دروازه
مادر = استاد خود شناسی و یا کسی که ما را با خودما آشنا میسازد.
مادر = استاد روان/روح
برادر = به، راه و در
برادر = پهره دار و یا پاسبان خانه ( ارتش ) .
برادر = به راه و در
برادر = دستیار مادر
مادر که نیاز به چیز داشت فرمان میدهد تا برادر برود وز دکان خریداری کند.
از آن کار پسر هم کار درون خانه و هم کار بیرون از خانه را می آموزد و یک مرد و یک پدر پرورش می یابد.
خواهر = خواه، هر
خواهر = کسی که باید همه خواهشات او برآورده شود تا او همه کار را بداند تا در آینده یک مادر خوب باشد.
در خانه هر گاه خواهران ما کاری از دست شان خراب شود. !
باز مادران ما برای شان میگویند که خوب شد که این خرابی در خانه شوهرت نشد وگرنه بینی ما را می بریدی.

آ = آواز
آلا = آواز بالا، بیمانند، بیهمتا
آدم = آواز دم دار، آواز نیرومند
آپه = آواز پاک ( مادر )
آته = آواز تهی و پوچ ( پدر )
آواز پدر هیچگاه بالای فرزند خوش نمیخورد.
کردار پدر در فرزندان بسیار اثر و تاثیر دارد.
آته = آواز ته نشین شده ( خون ) .
آبا/آپا = آواز پاک ( پدر بزرگ ) .
کودکان مال پدر بزرگ و مادر بزرگ میباشند.

کار خانه از زن ( مادر ) است.
کار بیرون از مرد ( پدر ) است.
پاسداری ( ارتش ) نگهداری کار برادر است.
آموزش کار خواهر است که بیآموزد.
پرورش کار پدر بزرگ و مادربزرگ است که کودکان و یا نوادگان خود را نیک درست پرورش دهد.

مادر = دروازه روان/روح ( استاد خود شناسی ) .

مادر و کار درون خانه
کار درون خانه = وزارت آگاهی و فرهنگ، وزارت آموزش و پرورش، وزارت بهداشت.
این ۳ وزارتخانه مال زنان است.

پدر
پدر = وزارت بازرگانی، وزرات ساختمانی، وزارت آب و برق، وزارت هوانوردی وووو.

برادر
برادر = ارتش ( وزارت جنگ، وزارت داخله، وزارت و یا ریاست امنیت ملی ) .

خواهر
خواهر = وزارت گردشگری و جهان گردی و یا بگویم مفت خواری و مست شاد بودن و تا مغز آرام بزرگ شده و در آینده یک مادر نیک به فرزندان خود باشد.


خانه = iPhone 4
وزارتخانه = iPhone 12
با گاه و جاه خود را سازگار و برابر Update سازید.
با اندیشه ها خود را در گذشته زندان نسازید.


کلمات دیگر: