کلمه جو
صفحه اصلی

انقلابی


مترادف انقلابی : چریک، مبارز، اخلالگر، شورشگر، شورشی

فارسی به انگلیسی

revolutionary


revolutionary, [n.] revolutionist

جمع : انقلابیون


فارسی به عربی

الثوري


الثوری
احمر , ثوری

مترادف و متضاد

اخلالگر، شورشگر، شورشی


۱. چریک، مبارز
۲. اخلالگر، شورشگر، شورشی


red (صفت)
برنگ خون، قرمز، سرخ، قزل، انقلابی

solstitial (صفت)
تحولی، انقلابی، تحویلی، دارای دوره تحول کوتاه

revolutionary (صفت)
چرخشی، انقلابی، انقلاب اور

revolutionist (صفت)
انقلابی

چریک، مبارز


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به انقلاب شورشی . ۲ - طرفدار انقلاب . جمع : انقلابیون .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به انقلاب ، شورشی . ۲ - طرفدار انقلاب . ۳ - انقلاب کننده .

لغت نامه دهخدا

انقلابی. [ اِ ق ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به انقلاب. شورشی. || کسی که طرفدار انقلاب است. || ( اِخ ) نام فرقه ای در اول مشروطیت. ( یادداشت مؤلف ).

دانشنامه عمومی

انقلابی کسی است که یا فعالانه در یک انقلاب شرکت کند، یا از آن دفاع کند. همچنین وقتی به عنوان صفت استفاده شود، انقلابی به چیزی گفته می شود که اثر عمده، ناگهانی بر جامعه یا برخی از جنبه های کوشش بشری بگذارد.
انقلاب آمریکا
پادفرهنگ دهه ۱۹۶۰
انقلاب کوبا
انقلاب فرهنگی چین
انقلاب فرانسه
انقلاب ۱۳۵۷ ایران
لنینیسم
انقلاب روسیه
انقلاب جهانی
انقلاب شین های
این لفظ -چه به صورت اسم و چه صفت-معمولاً به زمینهٔ سیاست اعمال می شود، و گاه گاهی در زمینهٔ علم، اختراع یا هنر به کار می رود. در سیاست، یک انقلابی کسیس است که از تغییر شگرف، سریع و آنی حمایت می کند، در حالی که یک اصلاح طلب کسی است که از تغییر تدریجی تر و پله به پله حمایت می کند. محافظه کار کسی است که عموماً با چنان تغییراتی مخالفت می کند. مرتجع کسی است که می خواهد چیزها به گونه ای که پیش از وقوع تغییر بودند برگردند.

واژه نامه بختیاریکا

دِرارا

پیشنهاد کاربران

انقلابی به کسی اطلاق میشود نوع گرا باشد مداوم از تغییر شگرف، سریع و آنی حمایت می کند


کلمات دیگر: