کلمه جو
صفحه اصلی

انقلاب


مترادف انقلاب : اغتشاش، تحول، تنش، شورش، قیام، ناآرامی، نهضت

برابر پارسی : دگرگونی، زیرورویی، شورش، آشوب، جنبش، دگردیسی، دگرگشت، واگشت

فارسی به انگلیسی

revolution, sudden or radical change, nausea, revolt, [a.str.] solstice, [med.] nausee

radical change, [a.str.] solstice, [med.] nausee, revolt


revolution


فارسی به عربی

تغیر , صورة

عربی به فارسی

برهم زدن , ضربت , کودتا


مترادف و متضاد

اغتشاش، تحول، تنش، شورش، قیام، ناآرامی، نهضت


revolution (اسم)
گردش، اشوب، دور، دوران، چرخش، شورش، انقلاب، دوران کامل، حرکت انقلابی، دور موتور، واگشت

mutation (اسم)
تغییر، دگرگونی، جهش، تحول، شورش، تغییر ناگهانی، انقلاب

upheaval (اسم)
تحول، برخاستگی، بالا آمدن، انقلاب، تغییر فاحش

solstice (اسم)
تحول، تحویل، انقلاب، نقطه انقلاب

revolt (اسم)
بهم خوردگی، طغیان، شورش، انقلاب

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) برگشتن از حالی بحالی دگر گون شدن. ۲- زیر و رو شدن وا گردیدن بر گشتن . ۳ - ( اسم ) بر گشتگی تغییر تحول تبدل . ۴ - شورش بی آرامی . ۵ - شورش عدهای برای واژگون کردن حکومت موجود و ایجاد حکومتی نو . ۶ - شورش دل منش گردا استفراغ قی . ۷ - انقلاب در عناصر بمعنی تبدیل صورتی بصورت دیگر است و آن همان کون و فساد است . جمع : انقلابات.

فرهنگ معین

(اِ قِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - دگرگون شدن . ۲ - زیر و رو شدن . ۳ - قیام گروهی برای واژگون کردن یک حکومت . ۴ - استفراغ ، قی . ۵ - نا - آرامی ، بی قراری ، هیجان . ۶ - شورش ، عصیان . ۷ - تبدیل صورتی به صورت دیگر (فلسفه ).

لغت نامه دهخدا

انقلاب . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) برگشتن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بازگردیدن . (ترجمان القرآن جرجانی ). برگردیدن و واژگون شدن و برگشتن از کاری و حالی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). واگردیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مجمل اللغة). تحول . بازگردانیدن . (مجمل اللغة). برگشتن از کاری . (مؤید الفضلاء). برگشتن . تقلب . انعکاس . (یادداشت مؤلف ). || رجعت کوکب . (غیاث اللغات ) :
بی انقلاب و رجعت و بی نحس و بی وبال
خواهم که بر سپهر جلالت بُوی مدام .

سوزنی .


و رجوع به رجعت شود. || (اِمص ) برگشتگی و تغییرو تبدیل و تحویل و تغییر ماهیت . (ناظم الاطباء). تحول . تبدل . (فرهنگ فارسی معین ). برگشت . (یادداشت مؤلف ) :
چون دهر کس فروبر و ناکس برآورند
زان در وفا چو دهر بود انقلابشان .

خاقانی .


ماند چون انقلاب در گردون
گاه شیبی و گاه بالایی .

عطار.


زینهار از دور گیتی و انقلاب روزگار
در خیال کس نگشتی کانچنان گردد چنین .

سعدی .


بر خرابی صبر کن کز انقلاب روزگار
دشتها معموره و معموره صحراها شود.

صائب .


|| انهدام و شکستگی . || دور و اضطراب وبی آرامی . (ناظم الاطباء).
- انقلاب بحر؛ شوریدگی دریا. (یادداشت مؤلف ). || شورش . (ناظم الاطباء). شورش . بلوی . آشوب . (یادداشت مؤلف ). (اصطلاح سیاسی ) شورش عده ای برای واژگون کردن حکومت موجود و ایجاد حکومتی نو . (فرهنگ فارسی معین ). قیام عمومی . (یادداشت مؤلف ). || شورش دل . منش گردا. استفراغ . قی . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح فلسفه ) انقلاب در عناصرتبدیل صورتی بصورت دیگر است و آن همان کون و فساد است . (فرهنگ فارسی معین ). || تغییر فصل از بهار به تابستان و از پاییز به زمستان . منجمان چهار برج را که در اوائل فصول اربعه واقع و عبارت است از حمل و سرطان و میزان و جدی ، منقلب نامند و در مقابل چهار برج را که در اواسط فصول چهارگانه است و آن عبارت است از ثور و اسد و عقرب و دلو ثابت گویند و چهار برج را (جوزا، سنبله ، قوس و حوت ). ذوجسدین خوانند. (حواشی فیه مافیه ص 244) :
دوش برون شد ز دلو یوسف زرین نقاب
کرد بر آهنگ صبح جای بجای انقلاب .

خاقانی .


آدمی اسطرلاب حق است اما منجمی باید که اسطرلاب را بداند، تره فروش یا بقال اگرچه اسطرلاب دارد اما از آن چه فایده گیرد و به آن اسطرلاب چه دا و وند احوال افلاک را و دوران برجها و تأثیرات و انقلاب را الی غیرذلک . (فیه مافیه ص 10). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون در کلمه ٔ برج و دائره شود.
- انقلاب تابستانی (انقلاب صیفی ) ؛ آن انقلاب که به نیمه ٔ شمال است او راانقلاب تابستانی خوانند و آنک به نیمه ٔ جنوب است او را انقلاب زمستانی خوانند و انقلاب گشتن بود، زیراک آفتاب از این دو نقطه بازگردد و آغاز به برآمدن بسوی شمال از پس فرود آمدن سوی جنوب یا به فرود آمدن بسوی جنوب از پس برآمدن . (التفهیم ص 73).
- انقلاب زمستانی (انقلاب شتوی ) . رجوع به ترکیب قبل شود.
- بروج انقلاب ؛ عبارت است از حمل ، سرطان ، میزان ، جدی . (یادداشت مؤلف ).
- نقطه ٔ انقلاب ؛ دو نقطه که غایت دوری بوداندر آن از معدل النهار. (التفهیم ص 73). و رجوع به همین کتاب و ماده ٔ انقلابین شود.

انقلاب. [ اِ ق ِ ] ( ع مص ) برگشتن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بازگردیدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ). برگردیدن و واژگون شدن و برگشتن از کاری و حالی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). واگردیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( مجمل اللغة ). تحول. بازگردانیدن. ( مجمل اللغة ). برگشتن از کاری. ( مؤید الفضلاء ). برگشتن. تقلب. انعکاس. ( یادداشت مؤلف ). || رجعت کوکب. ( غیاث اللغات ) :
بی انقلاب و رجعت و بی نحس و بی وبال
خواهم که بر سپهر جلالت بُوی مدام.
سوزنی.
و رجوع به رجعت شود. || ( اِمص ) برگشتگی و تغییرو تبدیل و تحویل و تغییر ماهیت. ( ناظم الاطباء ). تحول. تبدل. ( فرهنگ فارسی معین ). برگشت. ( یادداشت مؤلف ) :
چون دهر کس فروبر و ناکس برآورند
زان در وفا چو دهر بود انقلابشان.
خاقانی.
ماند چون انقلاب در گردون
گاه شیبی و گاه بالایی.
عطار.
زینهار از دور گیتی و انقلاب روزگار
در خیال کس نگشتی کانچنان گردد چنین.
سعدی.
بر خرابی صبر کن کز انقلاب روزگار
دشتها معموره و معموره صحراها شود.
صائب.
|| انهدام و شکستگی. || دور و اضطراب وبی آرامی. ( ناظم الاطباء ).
- انقلاب بحر؛ شوریدگی دریا. ( یادداشت مؤلف ). || شورش. ( ناظم الاطباء ). شورش. بلوی. آشوب. ( یادداشت مؤلف ). ( اصطلاح سیاسی ) شورش عده ای برای واژگون کردن حکومت موجود و ایجاد حکومتی نو . ( فرهنگ فارسی معین ). قیام عمومی. ( یادداشت مؤلف ). || شورش دل. منش گردا. استفراغ. قی. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اصطلاح فلسفه ) انقلاب در عناصرتبدیل صورتی بصورت دیگر است و آن همان کون و فساد است. ( فرهنگ فارسی معین ). || تغییر فصل از بهار به تابستان و از پاییز به زمستان. منجمان چهار برج را که در اوائل فصول اربعه واقع و عبارت است از حمل و سرطان و میزان و جدی ، منقلب نامند و در مقابل چهار برج را که در اواسط فصول چهارگانه است و آن عبارت است از ثور و اسد و عقرب و دلو ثابت گویند و چهار برج را ( جوزا، سنبله ، قوس و حوت ). ذوجسدین خوانند. ( حواشی فیه مافیه ص 244 ) :
دوش برون شد ز دلو یوسف زرین نقاب
کرد بر آهنگ صبح جای بجای انقلاب.
خاقانی.
آدمی اسطرلاب حق است اما منجمی باید که اسطرلاب را بداند، تره فروش یا بقال اگرچه اسطرلاب دارد اما از آن چه فایده گیرد و به آن اسطرلاب چه دا و وند احوال افلاک را و دوران برجها و تأثیرات و انقلاب را الی غیرذلک. ( فیه مافیه ص 10 ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون در کلمه برج و دائره شود.

فرهنگ عمید

۱. (سیاسی ) تحول اساسی در حکومت یک کشور توسط تود های ناراضی جامعه که باعث تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره می شود.
۲. آشوب، شورش.
۳. برگشتن از حالی به حال دیگر، دگرگون شدن.
۴. (نجوم ) رسیدن خورشید به دورترین نقطه از استوای فلکی.

دانشنامه عمومی

متحول شدن.


انقلاب به معنای زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است و در آغاز از اصطلاحات علم اخترشناسی بود و در معنای چرخش دورانی افلاک و بازگشت ستارگان به جای اول به کار می رفت. فلسفه انقلاب را این گونه بیان می نمایند که ذات و ماهیت یک شیی لزوماً عوض شده باشد و در نگاه جامعه شناسان هر گونه جنبش اجتماعی توده ای که به فرایندهای عمده اصلاح یا دگرگونی اجتماعی بینجامد، انقلاب نامیده می شود.انقلاب های بزرگ به آن دسته از انقلاب ها گفته می شود که با تغییرات اساسی در حکومت و ساختار اجتماعی یک کشور یا جامعه همراه بوده اند که از آن جمله می توان به انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب ۱۹۱۷ روسیه اشاره کرد.
تغییر کیفی که در حوزهٔ سیاسی رخ می دهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ سیاسی»
تغییر کیفی که در حوزهٔ اجتماعی رخ می دهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ اجتماعی»
تغییر کیفی که در حوزهٔ فرهنگ رخ می دهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ فرهنگی»
تغییر کیفی که در حوزهٔ اقتصاد رخ می دهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ اقتصادی»
تغییر کیفی که در حوزهٔ هنر رخ می دهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ هنری»
تغییر کیفی که در حوزهٔ علم رخ می دهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ علمی»
تغییر کیفی که در حوزهٔ ارتباطات رخ می دهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ ارتباطات»
تغییر کیفی که در حوزهٔ اطلاعات رخ می دهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ اطلاعات»
تغییر کیفی که در حوزهٔ فناوری رخ می دهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ فناوری»
پدیده انقلاب چنان که نوشته های متفاوت باقی مانده از دوران باستان نشان می دهد قدمت بسیار دارد. براساس یک پژوهش علمی، در فاصله ۶۰۰ ق. م تا ۱۴۶ ق. م، ۸۴ انقلاب در یونان باستان به وقوع پیوست و در فاصله ۵۰۹ ق. م تا ۴۷۶ م. رم باستان شاهد ۱۷۰ انقلاب و اغتشاش عمده ثبت شده بود.
این واژه در معنای خود دارای ابهام بسیار بوده و از این رو می توان آن را یک «تغییر کیفی» دانست که بسته به مورد، یک یا چند صفت از صفات زیر نیز با آن همراه می شود.
با ترکیب موارد بالا با یکدیگر، می توان توضیحی مناسب و تحلیلی از رخداد مذکور بدست داد. مثلاً می توان گفت:

دانشنامه آزاد فارسی

اِنقلاب (revolution)
اِنقلاب
دگرگونی سریع، گسترده یا ناگهانی در ساختار سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی جامعه. لفظ انقلاب معمولاً دربارۀ تحوّل سیاسی به کار می رود؛ مانند انقلاب امریکا، که در آن مهاجرنشینان خود را از قیدهای استعماری رها کردند و کشوری مستقل پدید آوردند؛ در انقلاب فرانسه نیز نیروهای مخالف داخل کشور و شورش مردمی سلطنت مطلقه را سرنگون کردند؛ و در انقلاب روسیه کسانی که می کوشیدند تا براساس الگویی سوسیالیستی تحولات اقتصادی و اجتماعی گسترده ای پدید آورند، سلطنتی مطلقه و سرکوبگر را برانداختند. در ۱۳۵۷، با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حکومت استبدادی و سلطنتی سرنگون و جمهوری اسلامی برپا شد. از ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۰ کشورهای بلوک شرق علیه حزب کمونیست تظاهرات کردند و به آن رأی ندادند. این انقلاب ها چون با خشونت توأم نبودند به انقلاب های مخملین شهرت یافتند (← انقلاب_رنگین). هرچند انقلاب های سیاسی غالباً با خشونت توأم اند، دیگر انواع دگرگونی ها نیز به همان میزان بر جامعه تأثیر می گذارند. مهم ترین نمونۀ آن انقلاب صنعتیاواسط قرن ۱۸ است، که دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی گسترده ای را موجب شد. در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ انقلاب فناوری پیشرفته بر پایۀ تراشۀ سیلیکُنی به وقوع پیوست، که کاربرد گستردۀ رایانه را تسهیل کرد. هر انقلاب سیاسی، تحوّلی بنیادی در نظام داخلی کشور است، که ساکنان کشور آن را پدید می آورند. از این رو، انقلاب از کشورگشایی و نیز کودتای محض متمایز می شود. با این حال، سؤال اصلی این است که آنچه تحوّلی بنیادی را ایجاد می کند، چیست و به این سؤال فقط با توجه به نوع تحلیل مورد نظر کاربر می توان پاسخ داد.

انقلاب (اخترشناسی). اِنقلاب (اخترشناسی)(solstice)
هر یک از روزهای دوگانۀ سال که در آن، خورشید ضمن حرکت ظاهری اش به دورترین فاصلۀ شمالی یا جنوبی از استوای آسمانیمی رسد. انقلاب تابستانی، که در آن خورشید در دورترین موقعیت شمالی قرار دارد، اوّل تیرماه و انقلاب زمستانیاوّل دی ماه رُخ می دهد.

فرهنگ فارسی ساره

آشوب، دگردیسی، واگشت، جنبش، دگرگون


نقل قول ها

انقلاب
• «انقلاب باورکردنی نیست زیرا واقعاً دارد رخ می دهد.» -> دیوارنوشته سال ۶۸ در فرانسه
• «انقلاب موفق، دو مرحله دارد: یکی مرحله تخریب است، یعنی از بین بردن نظامی که بوده. خیلی از انقلاب ها در همین مرحله متوقف می شوند و گمان می کنند رسالت شان همواره تخریب است. با اینکه آن رژیم رفته، باید دشمن را بیافرینیم و همیشه در حال تخریب باشیم. در حالی که مرحلهٔ مهم ترِ انقلاب، مرحلهٔ ساختن است.» ۲۲ آوریل ۲۰۱۷/ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۶؛ «در یکصدودهمین نشست تخصصی ماهانه بنیاد باران» -> محمد خاتمی
• «پس آن بهتر که خون من در جوی های عمیق انقلاب جریان یابد و حرص و آزی را که پروایی ندارد، از سیرالئون، کیمبرلی، آلاباما، هارلم... و از سراسر زمین سیاهان، از همه جا بیرون براند.» -> لنگستن هیوز
• «تا زمانی که مردم اتریش سوسیس و آبجو دارند انقلاب نخواهند کرد.» -> بتهوفن
• «در جشن کارگر چو زدم فال انقلاب// دیدم به فال نیک بود حال انقلاب// من هم به نام خطه ایران سپاسگوی// بر قائدین نامی و عمال انقلاب» -> فرخی یزدی
• «در یک انقلاب، انسان یا پیروز می شود یا می میرد.» -> چه گوارا
• «رهبران بزرگ تمام ادوار، به ویژه رهبران انقلاب، افق دیدشان بسیار محدود بوده است، از اینرو نفوذ خود را گسترش دادند.» -> گوستاو لوبن
• «ساقط کردن وزیران تزار کار ما نیست، خواست ما سرنگونی تزاریسم به وسیله انقلاب است.» -> لئون تروتسکی
• «سنگر ها خیابان ها را می بندند ولی راه ها را باز می کنند.» -> دیوارنوشته سال ۶۸ در فرانسه
• «شور ویرانگری لذتی خلاقانه است.» -> میخائیل باکونین
• «کسالت همواره ضد انقلابی است.» -> دیوارنوشته سال ۶۸ در فرانسه
• «من حاضرم در آینده نیز تمام قوا، تمام استعداد، و اگر لازم آید تمام خون خود را قطره قطره در راه طبقه کارگر، در راه انقلاب پرولتاریا و کمونیزم نثار کنم.» -> ژوزف استالین
• «ما درخواست نمی کنیم. ما تقاضا نمی کنیم . ما می گیریم و اشغال می کنیم.» -> دیوارنوشته سال ۶۸ در فرانسه
• «نویسندگان بزرگ فرانسه به ملت فرانسه یادآوری کردند که نوعی حکومت در یونان قدیم بوده است که آن، حکومت مردم به مردم است و مردم فرانسه که از تعدی و مالیات های گزاف پی در پی به جان آمده بودند، انقلاب کردند، انقلابی که به آن افروخته شدن مشعل دمکراسی دنیا، می توان نام داد.» -> علی اکبر دهخدا
• «...همسر عزیزم، اولأ تاریخ را مانند رمان بخوان، فقط هنگام خواندن به خصوص تاریخ انقلاب ها، حرکت های مردمی و پیشرفت های صنعتی و سطوری که به نظرت جالب می رسد زیرشان را خط بکش. بعد وقتی که کتاب تمام شد آن قسمت هایی را که خط کشیده ای یک بار دیگر بخوان.» -> ناظم حکمت
• «هیچ کس یک حکومت دیکتاتوری را برای محافظت از یک انقلاب به وجود نمی آورد؛ بلکه انقلاب می کند تا یک حکومت دیکتاتوری درست کند.» -> ۱۹۸۴، جورج اورول
• «یک انقلاب لیاقت اسمش را ندارد اگر با تمام قوا، توانایی و منابعی که در اختیار دارد به زنان کمک نکند – زنان که در گذشته دچار بردگی دو برابر یا سه برابر بودند – و یا به آنها در راه ترقی فردی و اجتماعی کمک نکند. یک انقلاب ، لیاقت اسمش را ندارد اگر بیشترین توجه ممکن را به کودکان نکند؛ نسل آینده ای که انقلاب برای آنها صورت می گیرد.» -> لئون تروتسکی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انقلاب (ابهام زدایی). انقلاب ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • انقلاب (تحول شراب به سرکه)، دگرگونی و تحوّل شراب به سرکه• انقلاب ذات، تبدیل وجود ماهیتی به وجود ماهیتی دیگر بدون وجود ماده مشترک برای تبدیل صورتها بر روی آن ماده• انقلاب نسبت، تغییر نسبت میان دو دلیل متعارض، با ورود دلیل سوم• انقلاب اسلامی ایران، انقلاب اسلامی مردم ایران در سال ۱۳۵۷
...

[ویکی فقه] انقلاب (تحول شراب به سرکه). دگرگونی و تحوّل شراب به سرکه را انقلاب می گویند و از انقلاب در بابهای طهارت، رهن و غصب سخن رفته است.
در تفاوت انقلاب با استحاله دو دیدگاه وجود دارد. برخی، انقلاب را صرف تغییر ظاهری که موجب تغییر اسم است، بدون دگرگونی در حقیقت نوعی دانسته اند، برخلاف استحاله که در آن، ماهیت شی ء تغییر می کند. بنابراین، انقلاب شراب به سرکه استحاله نیست. برخی دیگر، انقلاب را از مراتب استحاله دانسته و معتقدند انقلاب نیز تغییر و تبدیل ماهیّتی به ماهیّتی دیگر است، مانند تبدیل شراب به سرکه که دو حقیقت و ماهیّت مختلف با آثار متفاوت می باشند؛ لیکن متعلّق انقلاب در فقه، خصوص دگرگونی شراب به سرکه است، در حالی که متعلّق استحاله اعم است. با توجّه به دیدگاه دوم، برخی فقیهان در بحث مطهرات عنوان مستقلی برای انقلاب ذکر نکرده و آن را از مصادیق استحاله شمرده اند.
طهارت
انقلاب از مطهرات است؛ به این معنا که تبدیل و دگرگونی آب انگور جوشیده یا شراب به سرکه، موجب پاکی و حلّیت آن است؛ خواه این دگرگونی خود به خود صورت گیرد یا با افزودن چیزی مانند نمک و سرکه به آن. البته به قول مشهور، شراب باید بر شی ء افزوده شده، غلبه داشته باشد؛ و در صورت استهلاک شراب، طهارت حاصل نمی شود. دراینکه برای حصول طهارت شراب به انقلاب، نرسیدن نجاست دیگری به آن پیش از انقلاب شرط است یا نه، اختلاف است. تبدیل انگور یا خرمای نجس به سرکه، موجب پاکی آن نمی شود؛ لیکن اگر نخست به شراب تبدیل شود، سپس به سرکه، در حصول طهارت آن اختلاف است. در صورت شک در تحقّق انقلاب، به نجاست مایع مشکوک حکم می شود. آیا مُطهِّر بودن انقلاب، شامل انقلاب هر مایعی نجس به هر مایعی پاک می شود یا اینکه تنها به انقلاب شراب به سرکه اختصاص دارد؟ ظاهر کلمات اغلب فقها قول دوم است. برخی تصریح به قول اوّل کرده اند.
رهن و غصب
در صورت تبدیل عصیر رهنی به شراب، رهن باطل می شود و در صورت تبدیل آن به سرکه، به ملک گرو گذار و در نتیجه رهن باز می گردد. گرو گذاشتن شراب نزد مسلمان صحیح نیست و در صورت گذاردن، چنانچه نزد مرتهن (رهن گیرنده) به سرکه تبدیل شود، در اینکه از آنِ مرتهن است یا راهن (رهن گذارنده) اختلاف است. همچنین است موردی که شراب غصبی، نزد غاصب به سرکه تبدیل شود.

[ویکی شیعه] انقلاب (فقه). انقلاب در اصطلاح فقهی به معنای دگرگونی و تحوّل شراب به سرکه است. انقلاب از مطهِّرات است؛ به این معنا که تبدیل و دگرگونی آب انگورِ جوشیده یا شراب به سرکه، موجب پاکی و حلال شدن آن است.
در تفاوت انقلاب با استحاله دو دیدگاه وجود دارد.
با توجّه به دیدگاه دوم، برخی فقیهان در بحث مطهِّرات عنوان مستقلی برای انقلاب ذکر نکرده و آن را از مصادیق استحاله شمرده اند. از انقلاب در باب های طهارت، رهن و غصب سخن رفته است.

گویش مازنی

استفراغ – قی کردن


/enghelaab/ استفراغ – قی کردن

واژه نامه بختیاریکا

سر واز

پیشنهاد کاربران

انقلاب واژه ای تازی است

و ایرانی آن میشود

پارسی. . . دگرگونی
کردی ( اوستایی ) . . . شورش

براندازی

بُنوَرتِش.
بُنوَرتاندن = انقلاب کردن.

انقلاب یعنی
منقلب شدن، واژگون شدن، برعکس عمل کردن

اتفاق

به زبان فرانسه: رولوسیون یا ریوولیسیون یا R�volution

واژگشت | واژگون گشتن، زیرو و رو گشتن |: سیاسی

هزاهز!

دگرگشت، واگشت

رستاخیز


دگرگون شدن، قیام و شور و شوق



پارخیز - - - - - یا - - - - - - پای خیزش


کلمات دیگر: