کلمه جو
صفحه اصلی

انقلاب فرانسه

دانشنامه عمومی

انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۹۹–۱۷۸۹) دوره ای از دگرگونی های اجتماعی سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا به دست ملت فرانسه بود. این انقلاب، یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیب های بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری دموکراتیکی فرانسه و ایجاد لائیسیته شد.
پادشاهی مستبدانه لوئی شانزدهم
رژیم کهنه فرانسه
شکاف های اجتماعی موجود در جامعه فرانسه
نظریات فیلسوفانی مانند ژان ژاک روسو و مونتسکیو
پس از انقلاب فرانسه در ساختار اجتماعی، روشنفکران و حکومتی فرانسه، که پیش از آن سلطنتی با امتیازات فئودالی برای طبقه اشراف بود، تغییرات بنیادی در ابتدا به صورت امپراتوری دیکتاتوری نظامی و سپس در شکل های مبتنی بر اصول امپریالیسم، جدایی دین از سیاست، سرمایه داری، رشد برده داری در کنار مافیای مالی، روشن گری، ملی گرایی دموکراتیک، نظامی گری، استثمار و استعمار جدید در کنار حقوق شهروندی پدید آمد.
با این حال این تغییرات با آشفتگی های خشونت آمیزی شامل اعدام ها و سرکوبی ها در طی دوران حکمرانی وحشت و جنگ های انقلاب فرانسه همراه بود. وقایع بعدی که می شود آن ها را به انقلاب فرانسه ربط داد شامل: جنگ های ناپلئونی و بازگرداندن رژیم سلطنتی و دو انقلاب دیگر که فرانسه امروزی را شکل داد است.
برخی معتقدند که اولین جرقه انقلاب، یورش به باستیل بود و در آن زمان نیز مردم هنوز به براندازی سلطنت فکر نمی کردند و برخی آغاز آن را ماه مه ۱۷۸۹ (میلادی) می دانند. پایان آن را ۱۷۹۵ یا ۱۷۹۹ می دانند و برخی سال ۱۸۰۴ که ناپلئون اعلام امپراتوری نمود و گاهی تمام دوره ناپلئون را تا ۱۸۱۵ نیز در جزء انقلاب فرانسه می آورند ولی اغلب آغاز عصر ناپلئون را پایان دوره انقلاب می شمارند.

دانشنامه آزاد فارسی

انقلاب فرانسه (French Revolution)
دورۀ ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۹ در فرانسه. در این دوره نظام پادشاهی در فرانسه پایان یافت. این انقلاب در آغاز تلاشی برای ایجاد پادشاهی مشروطه بود، اما درخواست های مردم در اواخر ۱۷۹۲ برای اجرای اصلاحاتِ به تأخیرافتاده به اعلامِ جمهوری اولفرانسه انجامید. خشونتِ انقلاب، حملات کشورهای دیگر، کشمکش های تندِ حزبی، شورش ها، و قیام های ضد انقلابی، جمهوری اول را ناتوان کرد؛ این وضع افراطی ها را به قدرت رساند و پس از آن، «حکومت وحشت» خونینی آغاز شد. سپس سپاهیان فرانسوی موفق به عقب راندن دشمنان خارجی خود شدند و یکی از ژنرال های فرانسوی به نام ناپلئون در ۱۷۹۹ قدرت را دردست گرفت. در دوره ای که به انقلاب انجامید، فرانسه درگیر جنگ هفت ساله(۱۷۵۶ـ۱۷۶۳) و جنگ های انقلاب امریکا(۱۷۷۵ـ۱۷۸۳) بود. هزینه های این جنگ ها کشور را دچار بحران مالی کرد و در ۱۷۸۸ لوئی شانزدهم، پادشاه فرانسه، اتاژنرو (مجلس طبقات)را به تشکیل نشستی برای افزایش مالیات ها فراخواند. درخلال این نشست، نمایندگان طبقۀ سوم جامعه (عوام) بر ادغام سه مجلس طبقاتی در یک مجلس ملّی تأکید کردند. لوئی شانزدهم و دو طبقۀ دیگر ابتدا این درخواست ها را نپذیرفتند، امّا شاه موضع خود را تغییر داد و در آغاز اجازه داد که مجلس ملی تشکیل شود، سپس نیروهای مسلّح خود را در اطراف پاریس گردآورد تا مجلس ملّی را به زور تعطیل کند. اقدامات سرکوب گرانۀ لوئی شانزدهم به واکنش مردم پاریس و هجوم آنان به زندان باستیلدر ۱۴ ژوئیۀ ۱۷۸۹ انجامید. درپی آن، حکومت انقلابی شهری در پاریس تشکیل شد و دهقانان در بیرون شهر شورش کردند. مجلس ملی در ماه اوت «اعلامیۀ حقوق بشر و شهروندان» را صادر کرد، که اصول اساسی آن بدین قرار است: ابلاغ اصول آزادی و برابری، حق مالکیت فردی، و حق همۀ شهروندان برای مقاومت در برابر ستم. امّا شاه این اعلامیه را امضاء نکرد و در ماه اکتبر شورش های بیشتری در پاریس رخ داد. در ۱۷۹۱ شاه و خانواده اش کوشیدند که از کشور بگریزند، اما لوئی شانزدهم را دستگیر و بعد او را وادار کردند تا قانون اساسی جدیدی تصویب کند. براساس این قانون جدید، فرانسه به ۸۳ استان تقسیم شد؛ اصلاحاتی در نظام قضایی و کلیسای کاتولیک صورت گرفت که به موجب آن قضات و کشیشان باید برای مناصب خود انتخاب می شدند؛ و به پروتستانها و یهودیانآزادی مذهبی داده شد. همچنین بسیاری از اموال کلیسا را ملّی اعلام کردند و برای پرداخت بدهی های کشور همۀ آن ها را فروختند. در این دوره، برخی از نُجبا به خارج کوچیدند و به تحریک خارجی ها به فعالیت برضد انقلاب پرداختند. حامیان انقلاب در خارج از فرانسه نیز روزبه روز بیشتر آزار و اذیت می شدند تا این که در ۲۰ آوریل ۱۷۹۲ فرانسه با اتریش و پروس (که از لوئی شانزدهم پشتیبانی می کردند) وارد جنگ شد. ارتش های اتریش و پروس به فرانسه حمله کردند و تا مدتی جنگ انقلاب را تهدید می کرد، اما در ۱۰ اوت مردم به کاخ سلطنتی حمله ور شدند؛ آنان لوئی شانزدهم و خانواده اش را زندانی کردند و به پادشاهی مشروطه پایان دادند. با انتخابات مردمی، کنوانسیون ملی تشکیل شد؛ این کنوانسیون در ۲۱ سپتامبر حکومت پادشاهی را ملغی و نظام حکومتی فرانسه را جمهوری اعلام کرد. به دنبال آن، لوئی شانزدهم محاکمه و به جرم خیانت به ملت در ۲۱ ژانویۀ ۱۷۹۳ با گیوتین اعدام شد. پس از مرگِ لوئی شانزدهم، تنش های داخلیِ کنوانسیون ملیبه جنگ قدرت بین ژیروندنهای میانه رو و ژاکوبنهای تندروتر به رهبری ماکسیمیلیان روبسپیر، ژرژ ژاک دانتون، و ژان پل ماراانجامید. ژاکوبن ها در ژوئن ۱۷۹۳ رهبران ژیروندن ها را بازداشت کردند و حکومت فرانسه تحت سلطۀ گروه بدنامی معروف به «کمیتۀ امنیت عمومی» درآمد، که رهبرانش عبارت بودند از روبسپیر، لازار کارنو، و برْتْران بارِر. این کمیته برضد شورشیان، سلطنت طلبان، حامیان شاه، و هواداران ژیروندن ها سیاست ترور و وحشت اعلام کرد، که درخلال آن ۱۸هزار نفر از شهروندان فرانسوی به پای چوبۀ گیوتین فرستاده شدند و تعداد بیشتری نیز بی هیچ محاکمۀ رسمی ای در زندان ها جان باختند. ازجمله قربانیان سرشناسِ دوران وحشت ماری آنتوانت، بیوۀ لوئی شانزدهم، بود. کنوانسیون ملی تلاش کرد منافع انقلاب را به طبقات تهیدست تر جامعه توسعه دهد و به همین منظور قوانینی برای کنترل قیمت ها، آموزش رایگان دورۀ ابتدایی برای پسران و دختران، و نیز مالیات بر مبنای درآمد تصویب کرد و خواهان لغو برده داری در مستعمرات فرانسه شد. امّا به سبب تنش ها و کشمکش های فزایندۀ درون کنوانسیون ملی، بسیاری از این اصلاحات هرگز عملی نشد. در مه ۱۷۹۳ یکی از هواداران ژیروندن ها به نام شارلوت کورده، مارا را ترور کرد و روبسپیر نیز دانتون و دیگر رهبران پیشین ژاکوبن ها را در آوریل ۱۷۹۴ اعدام کرد. افزایش ترورها به سرنگونی کمیته و روبسپیر در ۲۷ ژوئیۀ ۱۷۹۴ انجامید و با اعدام روبسپیر در ۲۸ ژوئیه، دورۀ وحشت پایان یافت. در ۱۷۹۵ دیرکتوارهیئت مدیره ایجاد شد تا سیاست میانه روی بین سلطنت طلبی و ژاکوبنیسمرا در پیش گیرد. امّا دیرکتوار نیز با مشکلاتی همچون جنگ، دشواری های اقتصادی، و ادامۀ توطئه های سیاسی مواجه بود. در اکتبر ۱۷۹۹ دیرکتوار به منظور جلب حمایت های نظامی برای مقابله با تعدادی از رهبران سیاسی، که مشغول توطئه چینی برای سرنگونی دیرکتوار بودند، به ناپلئون بناپارت روی آورد. سرانجام در ۹ نوامبر ۱۷۹۹، با آغاز حکومت استبدادی ناپلئون، انقلاب پایان یافت.

انقلاب فرانسه (کتاب). انقلاب فرانسه (کتاب)(The French Revolution)
کتابی از تامس کارلایل، به زبان انگلیسی. رویکرد کارلایل بیش از آن که مستند و مبتنی بر واقعیات تاریخی باشد، حماسی و رمانتیک است. اکتشاف قوای قهرمانانۀ دخیل در انقلاب و شرح حوادث ویرانگر و خشونت های انقلاب فرانسه، دل مشغولی اصلی مؤلّف است. اغراق ها، تفسیر های خیالی، سبک پرطمطراق، خطابی، و پیامبرانۀ کارلایل در ترسیم خطوط کلّی انقلاب عاجز می ماند. با این همه، انقلاب فرانسه را باید به سبب همین ویژگی ها، به اضافۀ مؤلّفه هایی چون توصیف و تحلیل گذشته با توجه به الزامات امروزین، یکی از مهم ترین و ماندگارترین تاریخ نگاری های رمانتیک دانست.


کلمات دیگر: