کلمه جو
صفحه اصلی

بیعت


مترادف بیعت : پیمان، عهد، معاهده، میثاق، پیمان بستن، عهد بستن | دیر، کنشت، کنیه، معبد یهود و نصارا

برابر پارسی : فرمانبرداری، پیمان

فارسی به انگلیسی

(oath of) allegiance, fealty


allegiance, covenant, faith, (oath of) allegiance, fealty

allegiance, covenant, faith


فارسی به عربی

ولاء

مترادف و متضاد

پیمان، عهد، معاهده، میثاق


پیمان بستن، عهد بستن


دیر، کنشت، کنیه، معبد(یهود و نصارا)


allegiance (اسم)
تبعیت، وفاداری، بیعت، تابعیت، سرسپردگی

fealty (اسم)
وفاداری، بیعت، وظیفه شناسی

homage (اسم)
بیعت، تجلیل

vassalage (اسم)
تبعیت، وابستگی، بیعت، تیول، رعیتی، بندگی

۱. پیمان، عهد، معاهده، میثاق
۲. پیمان بستن، عهد بستن


فرهنگ فارسی

عهدوپیمان، پیمان دوستی ووفاداریاطاعت، معبد، یهود، معبدنصاری
( اسم ) معبد یهود و نصاری . جمع : بیعات

فرهنگ معین

(بِ عَ ) [ ع . بیعة ] ۱ - (مص ل . ) پیمان بستن . ۲ - (اِ. ) عهد، پیمان . ۳ - (اِ. ) معبد یهود و نصاری ، ج . بیعات .

لغت نامه دهخدا

بیعت . [ ب َ / ب ِ ع َ ] (از ع ، اِ، اِمص ) (مأخوذ از بیعة تازی ) عهدو پیمان . (ناظم الاطباء). فرمانبرداری کردن و عهد و پیمان و اخلاص خود را در دوستی فروختن و مرید شدن . (غیاث اللغات ). شناختن امارت یا خلافت یا پادشاهی کسی . (یادداشت مؤلف ). پیمان بستن به فرمانبرداری و اطاعت از کسی . در تاریخ اسلام چنین مرسوم بود که آنکس که پیمان طاعت می بست دست خود را در دست پیغمبر یا خلیفه یا امیر میگذاشت . گویند هنگام فتح مکه همینکه پیغمبراسلام از بیعت با مردان فراغت حاصل کرد بسوی زنان متوجه شد و دست خود را در قدح آب فروبرد، و زنان نیز دستهای خود را در آن قدح فروبردند و بدین وسیله پیمان زنان مکه نیز انجام گرفت . (از دائرة المعارف فارسی ) : برسم بپروردگار خود در حالیکه وفا کرده باشم بعهد خود در بیعت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317). و آنچه شرط شده بر من از این بیعت از وفا و دوستی .... عهد خداست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317). التزام نمودند ما را آنچه خداوند بر ایشان واجب ساخته از اطاعت امام بواسطه ٔ بیعت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312).
گفتم که کنون آن شجر و دست چگونه است
آن دست کجا جویم و آن بیعت و محضر.

ناصرخسرو.


ابومحمد عبدالسلم بن محمدبن الهیصم که از ائمه ٔ خراسان بود حکایت کرد که چون بیعت خلافت امیرالمؤمنین القادر باﷲ میرفت من در میان برخاستم و این خطبه انشا کردم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 282). چون ناصرالدین سبکتکین وفات یافت و امارت بر امیر اسماعیل قرارگرفت لشکر، گردن طمع دراز کردند و بمال بیعت مطالبت نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 153).
اگر گوشم بگیری تافروشی
کنم در بیعت بیعت خموشی .

نظامی .


عهدها کردند با شیر ژیان
کاندرین بیعت نیفتد در زیان .

مولوی .


- بیعت اولی ؛ بیعت دوازده تن از مردم مدینه بمکه در موسم حج با رسول (ص ) و آنان شش تن از قبیله ٔ اوس و شش تن از خزرج بودند و این بیعت را بیعةالنساء نیز نامندچه شرط در آن بیعت بود که زنا نکنند و دختران نکشند. (یادداشت مؤلف ).
- بیعت ثانیه . رجوع به بیعةالحرب شود.
- بیعت حدیبیه ؛ حدیبیه نام محلی در نه منزلی مدینه بوده است . هنگامی که عثمان برای انجام مذاکرات به مکه رفت این مذاکرات منجر به قراردادی که آن را عهد حدیبیه یا صلح حدیبیه میخوانند شد که به موجب آن مقرر شد که مسلمانان در آن سال (ششم هَ . ق .) بدون بجا آوردن حج برگردند و سال دیگر بمکه آیند. (از دایرة المعارف فارسی ). رجوع به حدیبیه شود.
- بیعت رضوان ؛ یا بیعت شجرة. بیعت حدیبیه . بیعت عقبه .
- بیعت شجرة ؛ بیعت کسانی را که در صلح حدیبیه با پیغمبر بیعت کردند بیعت شجری نیز میگویند و اطلاق شجره بمناسبت مکانی بوده است که آنجا ظاهراً درختی خمیده و کهنسال در کنار چشمه ای بوده و در 9منزلی مکه در حدیبیه واقع بوده است . (از دائرة المعارف فارسی ). رجوع به حدیبیه شود.
- بیعت عام ؛ بمعنی بیعت شجرة است . رجوع به سفینةالبحار قمی شود.
- بیعت عشیره ؛ بیعت علی (ع ) است باپیغمبر (ص ). (سفینةالبحار قمی ).
- دست به بیعت دادن ؛ فشردن یا گرفتن دست بنشانه ٔ بیعت و پیروی :
دستم بکف دست نبی داد به بیعت
زیر شجر عالی پرسایه و مثمر.

ناصرخسرو.


رجوع به دست شود.
|| عقد نکاح . (غیاث اللغات ). || (اصطلاح صوفیه ) بیعت کردن یا بستن با کسی ، بمعنی مرید او شدن است . (دائرة المعارف فارسی ).

بیعت. [ ب َ / ب ِ ع َ ] ( از ع ، اِ، اِمص ) ( مأخوذ از بیعة تازی ) عهدو پیمان. ( ناظم الاطباء ). فرمانبرداری کردن و عهد و پیمان و اخلاص خود را در دوستی فروختن و مرید شدن. ( غیاث اللغات ). شناختن امارت یا خلافت یا پادشاهی کسی. ( یادداشت مؤلف ). پیمان بستن به فرمانبرداری و اطاعت از کسی. در تاریخ اسلام چنین مرسوم بود که آنکس که پیمان طاعت می بست دست خود را در دست پیغمبر یا خلیفه یا امیر میگذاشت. گویند هنگام فتح مکه همینکه پیغمبراسلام از بیعت با مردان فراغت حاصل کرد بسوی زنان متوجه شد و دست خود را در قدح آب فروبرد، و زنان نیز دستهای خود را در آن قدح فروبردند و بدین وسیله پیمان زنان مکه نیز انجام گرفت. ( از دائرة المعارف فارسی ) : برسم بپروردگار خود در حالیکه وفا کرده باشم بعهد خود در بیعت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317 ). و آنچه شرط شده بر من از این بیعت از وفا و دوستی.... عهد خداست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317 ). التزام نمودند ما را آنچه خداوند بر ایشان واجب ساخته از اطاعت امام بواسطه بیعت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312 ).
گفتم که کنون آن شجر و دست چگونه است
آن دست کجا جویم و آن بیعت و محضر.
ناصرخسرو.
ابومحمد عبدالسلم بن محمدبن الهیصم که از ائمه خراسان بود حکایت کرد که چون بیعت خلافت امیرالمؤمنین القادر باﷲ میرفت من در میان برخاستم و این خطبه انشا کردم. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 282 ). چون ناصرالدین سبکتکین وفات یافت و امارت بر امیر اسماعیل قرارگرفت لشکر، گردن طمع دراز کردند و بمال بیعت مطالبت نمودند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 153 ).
اگر گوشم بگیری تافروشی
کنم در بیعت بیعت خموشی.
نظامی.
عهدها کردند با شیر ژیان
کاندرین بیعت نیفتد در زیان.
مولوی.
- بیعت اولی ؛ بیعت دوازده تن از مردم مدینه بمکه در موسم حج با رسول ( ص ) و آنان شش تن از قبیله اوس و شش تن از خزرج بودند و این بیعت را بیعةالنساء نیز نامندچه شرط در آن بیعت بود که زنا نکنند و دختران نکشند. ( یادداشت مؤلف ).
- بیعت ثانیه . رجوع به بیعةالحرب شود.
- بیعت حدیبیه ؛ حدیبیه نام محلی در نه منزلی مدینه بوده است. هنگامی که عثمان برای انجام مذاکرات به مکه رفت این مذاکرات منجر به قراردادی که آن را عهد حدیبیه یا صلح حدیبیه میخوانند شد که به موجب آن مقرر شد که مسلمانان در آن سال ( ششم هَ. ق. ) بدون بجا آوردن حج برگردند و سال دیگر بمکه آیند. ( از دایرة المعارف فارسی ). رجوع به حدیبیه شود.

فرهنگ عمید

۱. عهدوپیمان.
۲. پیمان دوستی و وفاداری.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] پیمان اطاعت که مسلمانان با خلیفه می بستند و دست در دست او می گذاشتند و اطاعت خود را اظهار می داشتند.
* بیعت شکستن: (مصدر لازم ) شکستن عهدوپیمان دوستی و وفاداری.
* بیعت کردن (بستن ): (مصدر لازم ) عهد بستن.
* بیعت گرفتن (ستاندن ): (مصدر لازم ) [قدیمی] عهدوپیمان دوستی از کسی گرفتن.

۱. عهدوپیمان.
۲. پیمان دوستی و وفاداری.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] پیمان اطاعت که مسلمانان با خلیفه می‌بستند و دست در دست او می‌گذاشتند و اطاعت خود را اظهار می‌داشتند.
⟨ بیعت شکستن: (مصدر لازم) شکستن عهدوپیمان دوستی و وفاداری.
⟨ بیعت کردن (بستن): (مصدر لازم) عهد بستن.
⟨ بیعت گرفتن (ستاندن): (مصدر لازم) [قدیمی] عهدوپیمان دوستی از کسی گرفتن.


دانشنامه عمومی

بیعت از لحاظ لغوی شناختن خلافت یا پادشاهی کسی می باشد؛ و همچنین به معنی پیمان بستن به منظور اطاعت از کسی است. در تاریخ اسلام مرسوم بودکه هر کسی که با خلیفه یا محمد پیمان می بست دست خود را در دست او می گذاشت. می گویند هنگام فتح مکه بعد از اینکه پیغمبر با مردان بیعت نمود برای بیعت با زنان دست خود را در قدح آب فرو برد و زنان نیز به همین ترتیب دست خود را در قدح آب فرو بردند و به این ترتیب محمد با زنان نیز بیعت نمود.
بیعت در اصل معنا یعنی دست دادن، دست در دست کسی گذاشتن.
بیعت را می توان به دو گونه دیگر نیز تعریف کرد:همان طور که در بالا ذکر شده است بیعت به معنای شناخت خلافت یا پادشاهی کسی یا اینکه به منظور فرمانبرداری از کسی باشد.اما در تعریفی دیگر می توان گفت که بیعت یعنی تجدید عهد و پیمان و یادآوری دوباره شناخت خلافت و امامت یا پادشاهی کسی و نیز به یاد آوردن اهداف و آرمان های فردی که با او بیعت شده است، می باشد.
بیعت در سنت و فرهنگ اسلامی و به خصوص در مذهب شیعه از جایگاهی والایی برخوردار می باشد. به اعتقاد مسلمانان بیعت یک عمل مذهبی و بسیار مهم برای سعادت، خوشبختی و فهم حقیقی و درک حقیقت می باشد و معتقدند اینگونه بیعت باید از روی اخلاص، محبت، اشتیاق، فهم و درک بالا و نیت پاک باشد و در آن هیچ غرض، مقصود یا خواهش های دیگری نهفته نباشد تا خوشبختی نصیب فرد بیعت کننده شود.

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنی آن که طرفین معامله، به علامت ختم معامله کف دست راستشان را به هم زنند) بستن پیمان وفاداری و اطاعت با پیامبر(ص)، امام، حاکم یا خلیفه. عرب پیش از اسلام برای اعلام وفاداری و اطاعت از حاکم با او بیعت می بسته است. این شیوه بعد از اسلام نیز همچنان باقی ماند و مسلمانان برای اعلام فرمانبرداری خود از اسلام و پیامبر و همراهی در سختی های جهاد با وی بیعت می کردند. بعد از پیامبر(ص) نیز این روش اجرا می شد. این عمل معمولاً با دست دادن و گاهی نیز بدون دست دادن صورت می گرفت. برای اولین بار حجاج بن یوسف دست دادن را کافی برای بیعت ندانست و سوگندخوردن به شیوه ای خاص را نیز لازمۀ بیعت دانست. گاهی برخی حاکمان برای گرفتن بیعت به زور متوسل می شدند. بعد از پیامبر نیز در تعیین جانشین ایشان از شیوۀ بیعت گرفتن استفاده کردند هرچند گروهی از مهاجران و انصار با وی بیعت نکردند. نخستین بیعت پس از اسلام را «بیعت عشیره» دانسته اند. پیامبر ۴۰ تن از خویشان خود را در سال سوم هجرت دعوت کرد و خواستار بیعت آنان شد. از دیگر بیعت ها در دوران پیامبر، بیعت عقبۀ اوّل و دوم و بیعت رضوان است. فقیهان معاصر شیعه نیز بیعت را همچون راهی برای مشروعیت بخشیدن به حکومت حاکمان در زمان غیبت امام معصوم (ع) دانسته اند. بیعت در معنای عرفانی آن در میان فرقه های مختلف صوفیه به این معناست که مرید تسلیم فرامین شیخ کامل شود و دستورات او را به طور کامل انجام دهد. این عمل در فِرَق صوفیه با انجام مراسم خاصی انجام می پذیرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بیعت در لغت به معنای پیمان بستن بر فرمان برداری و سپردن امور است. در متون فقهی بحثی درخور توجّه از بیعت نشده است، برخی به مناسبت در باب جهاد از آن یاد کرده اند.
بیعت در لغت تعهد و پیمانی که بیعت کننده با بیعت شونده (امام، حاکم یا امیر) بر اطاعت و فرمان برداری از او و سپردن امور خود به وی می بندد. شیوه ای رایج در فرهنگ اسلامی برای پیمان بستن مردم با حاکمان که بر پایۀ آن به وفاداری گردن می نهند.بیشتر بیعت ها در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و خلفا از طریق دست دادن با حاکم صورت می گرفته است. البته بیعت حضوری بدون دست دادن و بیعت غیرحضوری با نمایندۀ حاکم، یا با فرستادن نامه نیز شناخته شده بوده است. این شیوه در سده های متمادی از تاریخ اسلام، از جانب عموم مردم برای مشروعیت داشتن حاکم در اعمال حاکمیت، ضروری دانسته می شد. دربارۀ شرایط و لوازم آن نیز از سوی متکلمان سده های نخست، و پس از آن در فقه اسلامی بحث هایی شده است.عرب پیش از اسلام برای پذیرش حاکمیت از فردی و تعهد به فرمان برداری از وی بیعت می کرده است. با آمدن اسلام این شیوه هم چنان رایج ماند و کسانی که مسلمان می شدند، در پذیرش اسلام و دوری از محرمات (و گاه در مواردی چون بیعت رضوان) برای وفاداری و هم راهی هنگام سختی های جهاد، با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بیعت می کردند، در قرآن کریم از بیعت مسلمانان با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) پیش از وقوع یک جنگ، هم چون مایۀ آرامش مؤمنان و پیروزی آنها یاد شده است.
اقسام بیعت
بیعت برحسب مورد آن، گاهی عام است و گاهی خاص.۱) بیعت عام عبارت است از تعهّد بر اطاعت مطلق در تمامی زمینه ها و همه ی اوامر و نواهی. این نوع بیعت تنها با پیشوای معصوم مشروعیت دارد.۲) بیعت خاص، همچون بیعت با فرمانده، بر جنگیدن، مقاومت کردن در برابر دشمن و فرار نکردن از جبهه.
بیعت های مهم بعد از اسلام
نخستین بیعت پس از ظهور اسلام را «بیعت عشیره» دانسته اند که در سال سوم بعثت صورت گرفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) ۴۰ تن از نزدیکان خویش را دعوت کرد و خواستار بیعت ایشان شد. از بیعت های مهم دیگر در صدر اسلام، بیعت عقبه اول و دوم مردم یثرب در مکه و بیعت رضوان است. انتخاب ابوبکر به خلافت با به کار بستن همین روش صورت گرفت. اما گروهی از مهاجران و انصار با او بیعت نکردند. گزارش های تاریخی حاکی از آن است که برای بیعت گرفتن از برخی مخالفان به زور متوسل شده اند. عمر به موجب مکتوبی که ابوبکر پیش از درگذشت املا کرده بود، به خلافت رسید. در دوره های بعد، بیعت همگانی با وی و پذیرش خلافتش گونه ای رضامندی به پیشنهاد خلیفۀ اول دانسته شد و شیوۀ انتخاب او به استخلاف موسوم گردید. عمر تعیین خلیفۀ پس از خود را به شورایی ۶ نفره سپرد تا از میان خویش یکی را برگزینند. ویژگی همۀ این بیعت ها آن بود که از جانب نخبگان جامعه، یک فرد به عنوان خلیفۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و حاکم اسلامی برگزیده می شد. در مرحلۀ بعد، مردم مدینه (پایتخت جهان اسلام) با او بیعت می کردند و آن گاه، مردمان مناطق دیگر نیز گردن می نهادند.پس از قتل عثمان در ۳۵ق/۶۵۵م، نیز مردم به سوی خانۀ علی (علیه السّلام) هجوم آوردند و خواستار بیعت با او شدند. علی (علیه السّلام) در برابر اصرار مردم با تاکید بر علنی بودن و لزوم رضای مردم، در مسجد حاضر شد و با او بیعت کردند. از ویژگی های انتخاب علی (علیه السّلام) به خلافت آن بود که جز مردمان مدینه، مردمانی از شهرهای مصر و عراق نیز در بیعت عمومی با وی حضور داشتند. علی (علیه السّلام) خود نیز در جاهای مختلف در این باره سخن گفته است و در نامه ای به معاویه بیعت را حق مهاجران و انصار ذکر می کند. او توضیح داده، که بیعت با او چنان مقبول مردمان بوده است که پس از به انجام رسیدن آن، نه حاضران حق تجدید نظر دارند و نه غایبان حق رد.
بیعت در دوران امویان و عباسیان
...


کلمات دیگر: