کلمه جو
صفحه اصلی

مقاومت


مترادف مقاومت : ابرام، استقامت، استواری، ایستادگی، پافشاری، پایداری، توانایی، دوام، طاقت، قدرت، مدافعه، نیرو، یارایی

برابر پارسی : پایداری، ایستادگی، ایستاده گری، ویسه، ویسگی

فارسی به انگلیسی

resistance


opposition, resistance, tenacity, tolerance


opposition, resistance, tenacity, tolerance, resistor

فارسی به عربی

معارضة , مقاومة

مترادف و متضاد

ابرام، استقامت، استواری، ایستادگی، پافشاری، پایداری، توانایی، دوام، طاقت، قدرت، مدافعه، نیرو، یارایی


resistance (اسم)
ایستادگی، سختی، مخالفت، استحکام، پایداری، مقاومت، معارضه، عایق مقاومت

persistence (اسم)
ایستادگی، دوام، ابرام، ماندگاری، اصرار، پافشاری، سماجت، مقاومت

opposition (اسم)
ضدیت، مخالفت، تضاد، مقابله، مقاومت

insistence (اسم)
اصرار، پافشاری، سماجت، مقاومت

resistor (اسم)
مقاومت، اسباب مقاوم در برابر برق، عنصر مقاوم

فرهنگ فارسی

ایستادگی کردن، باکسی درامری برابری کردن، ضدیت کردن
۱ - ( مصدر ) ایستادگی کردن برابری کردن . ۲ - ( اسم ) ایستادگی . یا مقاومت الکتریکی کمیتی است متناسب با مقدار گرمایی که بر اثر عبور جریان برق در سیم ایجاد میشود و واحد آن اهم است . یا مقاومت مصالح . فنی است که بوسیله آن مقاومت و نیروی داخلی کلیه اجسام را اندازه می گیرند ( معمولا در مورد مصالح ساختمانی بکار می رود ). یا موضع مقاومت . برای مبادرت به نبرد تدافعی فرماندهی بدوا موضعی را معین میکند که موسوم بموضع مقاومت است و اصولا بوسیله یک موضع پاسداری پوشانیده شده است . فرماندهی در روی همین موضع مقاومت با تمام قوای خود مبادرت به نبرد میکند و اگر دشمن در آن رخنه پیدا کند با حملات متقابله از آنجا وی را خارج میکنند ( نظامنامه محاربه پیاده نظام قسمت ۱ ص ۲۵ - ۲۴ ) جمع : مقاومات .

فرهنگ معین

(مُ وِ مَ ) [ ع . مقاومة ] ۱ - (مص ل . ) ایستادگی کردن ، پایداری نمودن . ۲ - (اِمص . ) ایستادگی ، پایداری . ۳ - دوام ، استحکام .

لغت نامه دهخدا

مقاومت. [ م ُ وَ / وِ م َ ] ( از ع ، اِمص ) ایستادگی و برابری و مقابلی. ( ناظم الاطباء ). مقاومة. پافشاری. ایستادگی. استقامت. پایداری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : جز جنگ و مقاومت روی ندارد. ( کلیله و دمنه ). با صیاد مقاومت صورت نبندد. ( کلیله و دمنه ). چون به آمل رسیدندابوالعباس از مقاومت ایشان عاجز آمد و به هزیمت شد.( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 261 ). چون به ولایت شهریار رسیدند شمس المعالی... دل بر مقاومت ایشان نهاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 263 ). مجال مجادله ممکن نگردد و مکنت مقاومت صورت نبندد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 291 ). اهل آن قلعت به مقاومت بازایستادند. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 415 ). اگر به مقاومت او قیام نماییم ظفر یابیم و پیروز آییم. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 81 ). دانا هرچند که دولت را مساعد دشمن بیند از کوشش در مقاومت به قدر وسع خویش کم نکند. ( مرزبان نامه ایضاً ص 81 ). مادر گفت اگر تو مقاومت این خصم به مظاهرت موشان و معاونت ایشان خواهی کرد زود بودکه هلاک شوی. ( مرزبان نامه ایضاً ص 90 ). خیل از جوانب بر کار شد... و مدت پنج ماه مقاومت نمودند. ( مرزبان نامه چ قزوینی ج 1 ص 64 ). من می خواهم... در پیش تو جانسپاریها کنم و من این قدر دانم که مرا مجال مقاومت تونباشد. ( جوامع الحکایات عوفی ). فریدون غوری نام که سروری از جمله قاده سلطان بود با مردی پانصد بر دروازه مترصد بود و مقاومت را مستعد. ( جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 99 ). بدین سبب اهالی شهر در کار مجدتر شدندو بر مقاومت و مبارزات صبورتر گشتند. ( جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 100 ). فی الجمله پسر در قوت و صنعت سر آمد چنانکه کسی را در زمان او با او امکان مقاومت نماند. ( گلستان ). مقاومت با ایشان ممتنع است. ( گلستان ).کسی که با او مجال مقاومت نبود. ( گلستان ). و ملوک از هر طرف به منازعت برخاستند. به مقاومت ، لشکر آراستند. ( گلستان ). خواجه علی چون قوت مقاومت نداشت علم عزیمت به صوب مازندران برافراشت. ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 366 ). سلطان بدیعالزمان میرزا تاب مقاومت نیاورده به جانب قندهار شتافت. ( حبیب السیر ایضاً ج 4 ص 112 ).
- مقاومت الکتریکی ؛ ( اصطلاح فیزیک ) کمیتی است متناسب با مقدار گرمایی که بر اثر عبور جریان برق درسیم ایجاد می شود و واحد آن اهم و علامتش W است.
- مقاومت پیوستن ؛ مقاومت کردن. پایداری کردن. ایستادگی کردن : کیست که با قضای آسمانی مقاومت یارد پیوست. ( کلیله و دمنه ).

مقاومت . [ م ُ وَ / وِ م َ ] (از ع ، اِمص ) ایستادگی و برابری و مقابلی . (ناظم الاطباء). مقاومة. پافشاری . ایستادگی . استقامت . پایداری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : جز جنگ و مقاومت روی ندارد. (کلیله و دمنه ). با صیاد مقاومت صورت نبندد. (کلیله و دمنه ). چون به آمل رسیدندابوالعباس از مقاومت ایشان عاجز آمد و به هزیمت شد.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 261). چون به ولایت شهریار رسیدند شمس المعالی ... دل بر مقاومت ایشان نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 263). مجال مجادله ممکن نگردد و مکنت مقاومت صورت نبندد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 291). اهل آن قلعت به مقاومت بازایستادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 415). اگر به مقاومت او قیام نماییم ظفر یابیم و پیروز آییم . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 81). دانا هرچند که دولت را مساعد دشمن بیند از کوشش در مقاومت به قدر وسع خویش کم نکند. (مرزبان نامه ایضاً ص 81). مادر گفت اگر تو مقاومت این خصم به مظاهرت موشان و معاونت ایشان خواهی کرد زود بودکه هلاک شوی . (مرزبان نامه ایضاً ص 90). خیل از جوانب بر کار شد... و مدت پنج ماه مقاومت نمودند. (مرزبان نامه چ قزوینی ج 1 ص 64). من می خواهم ... در پیش تو جانسپاریها کنم و من این قدر دانم که مرا مجال مقاومت تونباشد. (جوامع الحکایات عوفی ). فریدون غوری نام که سروری از جمله قاده ٔ سلطان بود با مردی پانصد بر دروازه مترصد بود و مقاومت را مستعد. (جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 99). بدین سبب اهالی شهر در کار مجدتر شدندو بر مقاومت و مبارزات صبورتر گشتند. (جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 100). فی الجمله پسر در قوت و صنعت سر آمد چنانکه کسی را در زمان او با او امکان مقاومت نماند. (گلستان ). مقاومت با ایشان ممتنع است . (گلستان ).کسی که با او مجال مقاومت نبود. (گلستان ). و ملوک از هر طرف به منازعت برخاستند. به مقاومت ، لشکر آراستند. (گلستان ). خواجه علی چون قوت مقاومت نداشت علم عزیمت به صوب مازندران برافراشت . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 366). سلطان بدیعالزمان میرزا تاب مقاومت نیاورده به جانب قندهار شتافت . (حبیب السیر ایضاً ج 4 ص 112).
- مقاومت الکتریکی ؛ (اصطلاح فیزیک ) کمیتی است متناسب با مقدار گرمایی که بر اثر عبور جریان برق درسیم ایجاد می شود و واحد آن اهم و علامتش W است .
- مقاومت پیوستن ؛ مقاومت کردن . پایداری کردن . ایستادگی کردن : کیست که با قضای آسمانی مقاومت یارد پیوست . (کلیله و دمنه ).
- مقاومت رفتن ؛ ایستادگی به عمل آمدن . پایداری کردن : از هر دو جانب مقاومت رفت . (کلیله ودمنه ).
- مقاومت کردن ؛ پایداری کردن ایستادگی کردن . در ایستادن . پای داشتن . ثبات ورزیدن . پافشاری کردن . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا) : خلقی بسیارند و من با ایشان مقاومت نمی توانم کرد. (سیاست نامه ). اگر به ذات خویش مقاومت نتواند کرد یاران گیرد. (کلیله و دمنه ). امیر خراسان ... به پاسخ گفت که کار ایشان زیادت از آن است که با ایشان مقاومت و مقاتلت توانیم کرد. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 15).
صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت
چند مقاومت کند حبه و سنگ صدمنی .

سعدی .


- مقاومت مصالح ؛ (اصطلاح مهندسی ) فنی است که بوسیله ٔ آن مقاومت و نیروی داخلی کلیه ٔ اجسام را اندازه می گیرند (معمولاً در مورد مصالح ساختمانی به کار می رود).
- مقاومت ناپذیر ؛ که در برابر او پایداری نتوان کرد. آنکه یا آنچه در برابر او ایستادگی ممکن نباشد.

فرهنگ عمید

۱. ایستادگی کردن.
۲. با کسی در امری برابری کردن.
۳. ضدیت کردن.

دانشنامه عمومی

پایداری، ایستادگی.


مقاومت ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
مقاومت و رسانایی الکتریکی خاصیت ماده
مقاومت (قطعه الکتریکی)
مقاومت (شهر)
مقاومت (آلبوم)
مقاومت (فیلم)
«مقاومت» (ترانه)
نیروی مقاومت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
محور مقاومت

دانشنامه آزاد فارسی

مقاومت (resistance)
در فیزیک الکتریسیته، خاصیتی مربوط به جسم رسانا. مقاومت، عبور جریان برق را در جسم محدود نگه می دارد و انرژی الکتریکی را به گرما تبدیل می کند. مقدار این خاصیت را نیز مقاومت می گویند. در فارسی، هر جسم رسانای دارای چنین خاصیتی را نیز مقاومت می نامند. موادی که رساناهای خوبی برای عبور جریان برق اند، در ساختار اتمی پوسته های بیرونی شان الکترون هایی با قید ضعیف دارند. جریان برق از این مواد، که مقاومت کمی دارند، به آسانی عبور می کند. در موادی که رساناهای خوبی برای عبور جریان برق نیستند، الکترون های پوسته های بیرونی اتم هاشان بیشتر در قید هسته های مثبت اند. در این مواد، مقاومت در برابر حرکت الکترون ها و عبور جریان برق زیاد است. رابطۀ بین مقاومت(R) و جریان(I) و ولتاژ (V) بدین صورت است R=V/I. به این قانون که حاکی از تناسب جریان گذرنده از جسم رسانا با ولتاژ دوسر آن در دمای ثابت است قانون اُهم۱ می گویند. مقاومت هر جسم رسانایی در دمای ثابت مقداری ثابت است. این قانون برای بسیاری از مواد به تقریب برقرار است و به همین سبب، به این گونه مواد مواد «اُهمی۲» می گویند. مقاومت اجسام به عوامل زیادی ازجمله جنس ماده، دما، طول، و سطح مقطع آن، و همچنین به خواص گرمایی آن بستگی دارد. مقاومت ها را غالباً به صورت پیچه های سیم پیچی شده، برای مقاومت های زیاد یا از قطعات کربنی، برای مقاومت های کم می سازند. رئوستا۳ مقاومتی متغیر و قابل تنظیم است. یکای بین المللی مقاومت اُهم است.
Ohm’s lawohmicrheostat

فرهنگ فارسی ساره

پایداری، ایستادگی، ایستاده گر


فرهنگستان زبان و ادب

{resistance} [روان شناسی، علوم دارویی، فیزیک] [روان شناسی] در روان درمانی، تصمیم آگاهانه یا ناآگاهانه برای عدم همکاری با درمانگر در برخی زمینه ها [علوم دارویی] اَفت پاسخ بدن به دارو [فیزیک] نسبت نیروی محرک الکتریکی یا ولتاژ اعمال شده به دو سر مدار به جریان برقی...
{resistor} [فیزیک] جزیی از مدار الکتریکی که برطبق قانون اهم در برابر عبور جریان ایستادگی می کند یا عبور جریان را محدود می سازد

نقل قول ها

مقاومت ممکن است به موارد زیر اشاره داشته باشد.

واژه نامه بختیاریکا

پَرت؛ پتار

پیشنهاد کاربران

به یکی از زبانهای ایرانی مقاومت میشه برخودان بسیار هم زیباست ایرانیم هستش کردیه. . .


یکی از المان های الکتریکی است که وظیفه ایستادگی در برابر جریان ( I ) را دارد. این ایستادگی با تلف کردن جریان به صورت گرما میسر می شود

راسخ بودن. . . . محکم بودن . . . پایداری. . . .

سرسختی

ایستادگی

مقاومت ( Resistance ) :[پزشکی ] مجموع مکانیسم های بدن که سدّی در مقابل حمله یا تزاید عوامل عفونتزا یا اثرات سوء فرآورده های سمّی آنها ایجاد می کند، مقاومت نامیده می شود.

روبه رو
رویا رویی
مواجعه

متن فارسی آهنگ مقاومت میوز


کلمات دیگر: